eitaa logo
🎯خواندنی‌ها و 🎥 ‌دیدنی‌ها و 🔊 شنیدنی‌ها
148 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
13.6هزار ویدیو
95 فایل
مطالب خواندنی اینترنت را در اینجا بخوانید
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسال شده از سروش+: اللهم صل علی محمد و آل محمد: ⚡️اگر می دانستید در آیت الکرسی چه خیر و برکتی نهفته است، لحظه ای از خواندن آن غافل نمی شدید ⚡️ عبدالله بن عوف می گوید: « شبی خواب دیدم كه قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی كردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و كاخ های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این كاخ را بشمار. من هم شمردم ۵۰ درب داشت. بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم۱۷۵خانه بود. به من گفتند: این خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم كه از خواب پریدم و خدا را شكر گفتم. صبح كه شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف كردم. او گفت: معلوم است كه تو آیت الكرسی را زیاد می خوانی. گفتم: بله، همین طور است. ولی تو از كجا فهمیدی؟! گفت: برای اینكه این آیه۵۰ كلمه و ۱۷۵حرف دارد. من تعجب كردم. آنگاه به من گفت: هر كه آیت الكرسی را بسیار بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود. » رسول اكرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ): یا علی ( علیه السلام )، بر تو باد به خواندن آیت الكرسی بعد از هر نماز واجب زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید كسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی كند. [ مفاتيح الجنان ] حضرت علی ( علیه السلام ) : اگر از آثار معنویِ آیت الکرسی آگاه می بودید در هیچ حال، قرائت آن را ترک نمی کردید. [ امالی شیخ صدوق ] رسول اکرم ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) : آیت الکرسی از گنجینه ای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین عطایی نشده است. [ تفسیر روح المعانی، ج ۳ ]
ارسال شده از سروش+: 💠 افشاگری عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس از خیانت وزارت ارتباطات: رقم بسیار بزرگی از کاربران تلگرام کم شده است. 🔹توضیح آنکه با استقرار CDN های تلگرام در ایران، محتوای عمومی آن (کانال ها) در ایران ذخیره می شد. لذا برای دسترسی به آن، نباید ترافیک بین الملل، مبنا قرار میگرفت. 🔸مابه التفاوت اینترنت بین الملل و داخلی که از کاربران به نوعی سرقت شده، عدد وحشتناکی است که وزیر ارتباطات که مدعی است، باید پاسخگوی آن باشد. @manenqelabiam
ارسال شده از سروش+: ‍ ‍ بیانیه مجمع مدیران رسانه های محلی شهر تهران در پی اهانت شرم آور نشریه فرانسوی بسم الله النور عمل شرم آور نشریه فرانسوی در انتشار کاریکاتورهای موهن درخصوص نبی مکرم اسلام  حضرت محمد مصطفی (ص) و اهانت آشکار به پیامبر نور و رحمت و تایید این عمل نابخردانه از سوی مقامات عالی رتبه این کشور بار دیگر درماندگی و استیصال استکبار جهانی در مقابل موج عظیم خداجویی، حقیقت طلبی و بیداری ملت ها را به تصویرکشید تا جهان نظاره گر فروریختن هیمنه پوشالی لیبرال دمکراسی غربی باشد. 🔹این اقدام موهن و مغایر با آزادیخواهی و عدالت طلبی آغاز دور جدیدی از اسلام هراسی و اسلام‌ستیزی در غرب است و البته استکبار جهانی در سایه این حرکت ضد انسانی اهداف بزرگتری همچون کمرنگ کردن خیانت سران مرتجع و خودفروخته عرب را در همدستی وپذیرش صهیونیزم بین الملل مد نظردارد. 🔹اگرچه جهان اسلام هرگز دشمنی‌ سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نخواهند کرد و با بصیرت دسیسه های پنهان و آشکار استکبار را مد نظر خواهد داشت. مجمع رسانه های محلی شهر تهران که اصلی ترین پل ارتباطی بین مردم و مسئولین شهری است همزمان با سایرمسلمانان جهان،دشمنی وقیحانۀ رئیس جمهور فرانسه با پیامبر رحمت و مهربانی (ص) را محکوم نموده و می کوشند تا استفاده از ظرفیت رسانه های محلی در حفظ انسجام و محکوم کردن شیوه نفرت انگیز غربیان در مقابله با اسلام پاسخی سرسختانه و عبرت آموز به این اقدام موهن داده و چهره منفور و تفکر بیمار استکبارجهانی را به جهانیان نشان دهند. 🔹امید که به یاری پروردگار سبحان بتوانیم همراه با سایر مسلمانان جهان و به مدد هوشیاری و بصیرت ورزی، تزویر توطئه گرانی که این بازی از پیش باخته را طرح کردند به خودشان برگردانده و در اثبات وفاداری و عرض ارادت به ساحت قدسی رسول اعظم (ص) پیشرو باشیم. ✍مجمع رسانه های محلی شهر تهران [ ] 🆔 @asrepayetakht
📸 این حرف دکتر فواد ایزدی یک حرف صرفا سیاسی نیست، یک واقعیت راهبردی است. امریکایی ها خوب می‌دانند چند ماه باقی مانده تا خرداد ۱۴۰۰ احتمالا آخرین زمانی است که می توانند از ایران پای میز مذاکره مثل برجام باج بگیرند و بعد از آن دوران سختی خواهند داشت. تعبیری که وندی شرمن در کتاب خاطراتش از مذاکرات با جلیلی توصیف میکند را به یاد آورید: "جلیلی ما را پای میز مذاکره عذاب می داد اما انتخاب روحانی همه ما را امیدوار کرد... امیرحسین ثابتی @moje_roshangari👈
🌹🌺 : گویند: «صاحب دلى، براى اقامه‌ی به مسجدى رفت. نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواست‌ند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید… پذیرفت… نماز جماعت تمام شد، چشم‌ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله‌ی نخست منبر نشست. بسم اللّٰه گفت و خدا و رسول‌ش را ستود. آن‌گاه خطاب به جماعت گفت: «مردم! هرکس از شما که مى‌داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!» کسى برنخاست. [دوباره] گفت: «حالا هرکس از شما که خود را آماده‌ی کرده است، برخیزد!» باز هم کسى برنخاست. گفت: «شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ امّا براى رفتن نیز آماده نیستید.». ☹☹😣😣😠😠😶😶
🔰منهای تخریب 🔻«نقد و نقدپذیری واجب است، تهمت و لجن‌پراکنی حرام است.» ۱۳۹۶/۱۰/۰۶ ▫این عبارت رهبر انقلاب اسلامی به‌روشنی نگاه ایشان به مسئله‌ی نقد و نقدپذیری را نشان می‌دهد. از نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اهتمام به مسائل اساسی کشور و نقد منصفانه امری ضروری در مسیر حرکت جامعه‌ی اسلامی به‌سوی آرمانها است و مسئولان نیز باید ظرفیتِ شنیدن انتقادات، پاسخگویی و پذیرش نقد عالمانه را در خود ایجاد کنند. قید مهم در این میان پایبندی همگان به «ضوابط شرعی و اخلاقی» و «پرهیز از هتک حرمت» و «تخریب» است. ▫پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR جهت آشنایی هر چه بیشتر مخاطبین با ابعاد مختلف این موضوع از منظر رهبر انقلاب، این مجموعه را منتشر می‌کند. 📥 farsi.khamenei.ir/photo-album?id=46737
ارسال شده از سروش+: 🔸همسفر قطار شیراز 🔸 📝خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🚂این اواخر، حفاظت شخصیت‌ها کمی شل و سفت می‌کرد. زمانی که محافظ می‌فرستادند مانع نمی‌شدیم و زمانی هم که نمی فرستادند پا پی نمی‌شدیم؛ نوعی برخورد علی السویه جاری بود. 🚂 بگذریم، پدر از زمانی که راه آهن شیراز افتتاح شده بود، اکثر رفت و آمدنشان به شیراز را از این طریق انجام می دادند. فشار تحمل سفرهای طولانی با ماشین، رفته رفته برایشان طاقت فرسا شده بود و به سفرهای هوایی هم که اصلاً عقیده نداشتند. سفرها را هم بیشتر اوقات با خالۀ ما که اخیراً پس از وفات مادر، با پدر محرم شده بود می‌رفتند. البته گاه گداری هم ایشان همراه نبود. چون بلیط قطار هم کمی گران شده بود دیگر بصورت کوپۀ دربست، تدارک نمی شد و فقط برای خودشان و یک همراه بلیط می‌گرفتند. نکته قابل تأمل آن بود که در این شرایط باید چندین ساعت را شب تا صبح، همراه با دو مسافر غریبه که می‌توانست هرکسی باشد سپری می‌کردند و این برای یک چهره ملی که سه دهه بالاترین مسئولیت سیاسی یکی از پیچیده ترین استان‌های کشور را به عهده داشته و بواسطه مواضع سیاسی و اجتماعی هم در بین برخی از اقشار جامعه، دشمن کم ندارد فضای مناسبی نبود و در قطار حتماً باید ولو یک همراه همراهی می‌کرد. در این سفر، خاله جان ما بنا به مسأله ای در برگشت موفق به همراهی نبودند و زودتر با سفر هوایی رفته بودند. حفاظت شیراز هم می گفت چون حفاظت ایشان به قم منتقل شده، ما فقط در حریم شیراز مأموریت حفاظت داریم و نه خارج از آن. بگذریم به هرصورت قرعه این همراهی کما فی سابق بنام من افتاد ... 🚂 پدر با اشتیاق زائد الوصفی وارد کوپه شدند. همیشه این بشّاشیت در قطار در تمام وجودشان حس می شد. یکی از دلایلش هم آن بود برای رسیدن قطار به شیراز، چند دهه تلاش مجدانه کرده بودند تا بالأخره در دولت نهم با پشتکار و همراهی استاندار آن زمان فارس -مهندس رضازاده- به این آرزوی دیرینه رسیده بودند. 🚂 خودشان ساک ها را روی تخت بالا گذاشتند، روزنامه را برداشتند و کنار پنجره نشستند. من خدا خدا می کردم در کوپه ما فرد غریبه ای نباشد تا فضا را با آرامش تا قم سپری کنیم. همین که این فکر از ذهنم عبور کرد در کوپه باز شد. مرد میانسال کمی چاق و سیبیلو با موهای کم پشت و رنگ کرده و اخمی که در ابرو ها جای خود را باز کرده بود، وارد شد. به‌همراه پسرش نگاهی به من کرد. سلام کردم. خیلی سرد و بی جوهره پاسخ داد. نگاهش به پدر افتاد، ابروهایش گره کور تری خورد و به پسرش گفت: «بیا بیرون؛ اینجا جای ما نیست». 🚂 من خوشحال در کوپه را بستم و از لای پرده دیدم دارد با مهماندار چانه میزند و بلند می گفت: «من از اینا بدم میاد، حالم بهم میخوره، میبینمش خوابم نمی‌بره، کهیر میزنم. باید جا به جا بشم». مهماندار کوپه ها را چک کرد و گفت: «باید تا اصفهان تحمل کنید تا بعداً ببینم چی میشه». برگشتند. کمی مضطرب شدم. مستقیم ساکش را زیر صندلی گذاشت و روبروی من نشست. پسرش را فرستاد روبروی پدر، و با اخمی غلیظ و شدید به من گفت: «تو با این هستی!؟» من گفتم: «بله با ایشان». پدر که گویی تازه متوجه حضور ایشان شده بود، بلند گفت: «سلام علیکم» پاسخی دریافت نشد. البته پدر بدلیل مشکل شنوایی ای که داشتند، بعضاً منتظر پاسخ نبودند. نگاهی با محبت همراه با لبخند کردند و گفتند: «شیرازی هستید؟ چند بار با قطار به شیراز مسافرت رفتید؟ راضی هستید؟ ...» ولی باز جوابی نیامد! 🚂 به روی خودشان نیاوردند و روزنامه را مجدداً باز کردند و با دقت و تمرکزی بیشتر به مطلب خیره شدند. بعد یواش در گوش من گفتند: «چیزی همراهمان هست که از ایشان پذیرایی کنیم؟» گفتم: «نه چیز خاصی نیست. همین فلاسک و بیسکویت که برای آنها هم هست.» در فنجان کنار خودشان چای ریختند و بیسکویت را بزحمت باز کردند و به طرف مرد گرفتند و گفتند: «آقاجان بفرمایید» مرد هیچ واکنشی نداشت! دوباره گفتند: «این مال شماست ... بفرمایید ... » قطار در حال حرکت بود و نگهداری فنجان در حرکت کار ساده ای نبود. گفتند: «من برای شما دستم را گرفتم ها» مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت. 🚂 مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت. بعد پدر شروع کردند به اصرار که «یخ می‌شود، اسراف است، بفرمائید ... » هر چه مرد کمتر همراهی می‌کرد، پدر گرم تر و صمیمی تر با او حرف می‌زد و مزاح می‌کرد. 🚂 قطار برای نماز مغرب و عشاء ایستاد. همراه پدر برای تجدید وضو رفتم. بنظرم آنها پیاده نشدند. نماز را قدری زودتر تمام کردند و بسرعت و زحمت به سمت مغازه آن طرف ریل رفتند و نان و پنیر خریدند. مقداری تنقلات و تخمک و یک ظرف شبیه گز یا شیرینی محلی. برگشتیم در کوپه و جعبه را روی میز آنها گذاشتند.
ارسال شده از سروش+: تنقلات را به اصرار به پسر دادند و با دست خود، لقمه نان و پنیر می‌گرفتند و به اصرار به آنها می‌دادند. خرد خرد، یخ مرد سبیلو هم آب شد و لقمه ها را می‌گرفت و می‌خورد. چراغ را خاموش کردیم و پدر با نردبان بالا رفت و روی تخت بالا خوابید و من پایین دراز شدم. 🚂 بیشتر اوقات تخت بالا را انتخاب می‌کردند چون برای نماز شبشان فضا مناسب‌تر از پایین بود. ساعت یک یا دو نیمه شب بود که چشمم را باز کردم و دیدم مرد سبیلو نشسته و خیره خیره به پدر نگاه می‌کند و ایشان با توجه به حرکت شمالی قطار، قبله را مشخص کرده و نشسته نمازشب می‌خوانند و به پهنای صورت اشک می‌ریزند. دیدم آن مرد نیم نگاهی به پدر می‌کند و از پنجره نیم نگاهی به بیرون، و اشک خود را پاک می‌کند. ساعتی بعد، قطار برای نماز صبح ایستاده بود و من خواب مانده بودم. پدر قطار را ترک کرده بودند. من سراسیمه به دستشویی و وضو خانه رفتم و وضو گرفتم. در نمازخانه با چشم بدنبالشان گشتم. نبودند با اضطراب نماز را خواندم. قطار داشت سوت سوار شدن را می‌زد. در کوپه نبودند. دوباره بیرون رفتم. اینطرف و آنطرف را گشتم نبودند. یک لحظه دیدم آن مرد سبیلو دست پدر را گرفته و از آنطرف بسمت من می‌آیند. به من رسید و با ترشرویی گفت: «اینجوری هوای حاج آقا رو داری!؟» داشتند اشتباهی سوار آن یکی قطار می‌شدند. همزمان با قطار ما، قطار دیگری که مقصدش جای دیگری بود نیز توقف کرده بود و پدر جهت حرکت را اشتباه کرده بودند و از طریق دالان، بسمت آن قطار رفته بودند و آن مرد سبیلو از روی ریل ها به آن سمت رفته بود و ایشان را برگردانده بود. 🚂 حرکاتش عجیب شده بود برای بالا رفتن از پله، دست پدر را گرفت و بین واگن ها را با دست نگه می‌داشت تا پدر رد شود. حتی برای بالا رفتن پدر از نردبان حائلشان شد. پدر که در جای خود مستقر شد گفت: «حاجی چُخ ممنون» و او دست به روی چشم گذاشت. چراغ خاموش شد. من به قصد دستشویی از کوپه خارج شدم. دستشویی پر بود. منتظر شدم. مرد سبیلو هم که شاید میخواست سیگار بکشد به همان قسمت آمد. گفت شما نگهبان (محافظ) ایشان هستید؟ گفتم خیر پسرشان هستم. بعد گفت او همان حائری شیرازی معروف است؟ سر تکان دادم. گفت من به دلایلی از سالها قبل تنفری از ایشان در قلبم شکل گرفته بود، اما این همراهی باعث شد درک کنم که این، آن بتی نبود که سالها در دل می انگاشتم. هر جور حساب کردم دیدم این آدم آن آدمی نیست که من فکر میکردم. اگر قبل از این سفر کسی به من می گفت اگر با حائری همسفر شوی چه میکنی، میگفتم گردنش را خرد میکنم! اما حالا تحمل نمیکنم کوچکترین آسیبی بهش برسه. هوایش را داشته باش. از این آخوندهاا که آدم را یاد خدا بیندازه دیگه کمتر پیدا میشه ... 🚂 وقتی در ایستگاه قم پیاده شدیم جریان را به پدر گفتم. نگاهی به آسمان کردند. گفتند هر وقت از راه تواضع رفتم، نبود جز اینکه خدا قلب ها را به رویم گشاده و نرم کرد و هر جا تکبر بود، نبود جز آنکه درها برویم بسته شد و نرسیدم. کاش هیچوقت محافظ نداشتیم تا حائل بین ما و مردم نبودند. این مردم همین قدر صاف و زلالند که با دیدن کمترین تواضع، قلبشان دگرگون و نرم می‌شود. ‌
📸 این حرف دکتر فواد ایزدی یک حرف صرفا سیاسی نیست، یک واقعیت راهبردی است. امریکایی ها خوب می‌دانند چند ماه باقی مانده تا خرداد ۱۴۰۰ احتمالا آخرین زمانی است که می توانند از ایران پای میز مذاکره مثل برجام باج بگیرند و بعد از آن دوران سختی خواهند داشت. تعبیری که وندی شرمن در کتاب خاطراتش از مذاکرات با جلیلی توصیف میکند را به یاد آورید: "جلیلی ما را پای میز مذاکره عذاب می داد اما انتخاب روحانی همه ما را امیدوار کرد... امیرحسین ثابتی @moje_roshangari👈
🔹نماینده تهران: حسن روحانی به درخواست‌ها در خصوص تعطیلی دو هفته‌ای تهران بی‌توجه است. @only_news
ارسال شده از سروش+: بسم الله الرحمن الرحیم 🌺امروز یکشنبه متعلق است به حضرت امیر المومنین (ع) بی بی دو عالم حضرت زهرا(س) السلام علیک یا امیر المومنین(ع). السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س). 💠 زیارت حضرت علی (ع)درروز یکشنبه💠 السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ [الْمُونِعَةِ] بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ يَا مَوْلايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي يَا مَوْلايَ وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ [عَلَيْكُمْ‏ ] أَجْمَعِينَ. سلام بر شجره نبوت، و درخت تنومند هاشمى، درخت تابان و بارور به بركت نبوّت و خرّم و سرسبز به حرمت امامت، و بر دو آرميده در كنارت آدم و نوح(درود بر آنها باد). سلام بر تو و بر اهل بيت‏ پاك و پاكيزه‏ ات، سلام بر تو و بر فرشتگان حلقه ‏ زننده بر دورت و گرد آمده بر قبرت، اى مولاى من اى امير مؤمنان، امروز روز يكشنبه و روز تو و به نام توست و من در اين روز ميهمان‏ و پناهنده به توام، اى مولاى من از من پذيرايى كن و مرا پناه ده، چه همانا تو كريمى و مهمان‏ نوازى را دوست مى‏ دارى و از سوى‏ خدا مأمور به پناه دادنى، پس برآور خواهشى را كه براى آن در اين روز بسوى تو ميل نمودم و آن را از تو اميد دارم، به حق مقام والاى خود و جايگاه بلند اهل بيتت نزد خدا و مقام خدا نزد شما، و بحق پسر عمويت رسول خدا كه خدا بر او و خاندانش همه و همه درود و سلام فرست. 💠زیارت حضرت زهرا(س) درروز یکشنبه💠 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلا أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِي فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ [طَاهِرٌ] بِوِلايَتِكِ وَ وِلايَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ. سلام بر تو اى آزموده شده، آن‏ كه تو را آفريد آزمودت، پس تو را به آنچه آزمود شكيبا يافت، من از صميم قلب به تو ايمان دارم و بر آنچه پدر بزرگوارت و جانشينش (درود خدا بر آن دو باد)آوردند بردبارم و از تو مى‏ خواهم‏ از آنجا كه مومن به تو هستم مرا به گروندگان آن دو ملحق سازى تا دلشاد گردم، پس گواه باش‏ كه همانا من تنها به ولايت تو و ولايت اهل بيتت (كه درود خدا بر همه آنان باد) پاك گشته و دلگرم.