هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگپنجم🌴
حدود هفت ماه قبل، هنگامى كه معاويه زنده بود، از نارضايتى مردم كوفه خبردار شد و فهميد كه كوفه در آستانه يك انفجار بزرگ است.
براى همين بود كه او نُعمان بن بَشير را به عنوان امير كوفه انتخاب كرد و همين نُعمان بود كه با سياست آرام خود توانست، اوضاع كوفه را تا اندازه زيادى به سوى آرامش ببرد.
امّا بعد از مرگ معاويه و با روى كار آمدن يزيد، بار ديگر خشم مردم كوفه شعلهور شد براى همين، وقتى كه آنها از قيام امام حسين(ع) باخبر شدند، آن حضرت را به كوفه دعوت كردند تا به ظلم و ستم بنى اُميّه خاتمه دهند.
اكنون با هجرت امام حسين(ع) به مكّه، تمام فكر يزيد متوجّه شهر مكّه است، او مى خواهد هر طور كه شده، امام حسين(ع) را از سر راه خود بردارد.
نُعمان هنوز در شهر كوفه حكومت مى كند و طبق دستور قبلى، از هر گونه حركت خشونت آميزى خوددارى مى كند.
درست در اين شرايط، مسلم به كوفه آمده و در خانه مختار (داماد امير كوفه) منزل نموده است.
به هر حال، حكومت نُعمان، شرايط بسيار مناسبى را براى مسلم فراهم كرده است و ياران مسلم به راحتى مى توانند به فعاليّت خود بپردازند.
رفت و آمد مردم براى ديدار مسلم بسيار زياد شده و خبر بيعت مردم با مسلم در تمام شهر پيچيده است.
آخر اين چه حكومتى است كه مخالفانش با آرامش و راحتى براى ريشه كن كردن آن (به صورت علنى) تلاش مى كنند؟!
امروز، نُعمان تصميم مهمّى مى گيرد.
اين خبر در همه جاى شهر مى پيچد كه امير كوفه تمام مردم را به مسجد فرا خوانده است.
من كمى نگران مى شوم، نكند از طرف يزيد دستورى رسيده باشد؟!
آيا موافقى با هم به مسجد كوفه برويم؟
🦋🦋🦋🦋🦋
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگششم🌴
مسجد كوفه پر از جمعيّت مى شود; همه مى خواهند ببينند كه چه خبر شده است.
امير كوفه (نُعمان) به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد:
اى مردم!
به سوى فتنه ها نرويد كه باعث ريخته شدن خون هاى زيادى خواهد شد!
با كسانى كه با ما جنگ نكنند، كارى نداريم; امّا اگر آنان دست به شمشير ببرند، ما هم تا پاى جان با آنها به جنگ خواهيم پرداخت.
مثل اين كه زياد جاى نگرانى نيست; چرا كه سياست امير كوفه همان سياست حفظ آرامش است.
گوش كن!
يك نفر از ميان جمعيّت بلند شده است و با صداى بلند امير كوفه را خطاب قرار مى دهد و چنين مى گويد: "اى امير كوفه! اين فتنه اى كه كوفه را آشفته كرده است، جز با شمشير پايان نمى گيرد، اين سخن تو نشانگر ضعف توست".
خدايا! اين كيست كه چنين گستاخانه سخن مى گويد؟!
او عبد الله حَضرَمى است كه از طرفداران سرسخت يزيد است; او از اينكه دوستان مسلم در اين شهر به آزادى، رفت و آمد مى كنند، سخت غضبناك شده است.
به راستى امير كوفه جواب او را چگونه خواهد داد؟
آيا سخن او را خواهد پذيرفت؟ آيا او دستور حمله به مسلم و دستگيرى او را خواهد داد؟
امير كوفه جواب مى دهد: "من اطاعت از خدا را بيشتر از معصيت خدا دوست دارم".
چون سخن او به اينجا مى رسد، از منبر پايين مى آيد و به سوى قصر خود مى رود.
خواننده محترم!
دلم مى خواهد، روى اين سخن امير كوفه خوب فكر كنى.
اين يك سند تاريخى بسيار مهم است.
آرى، فضاى عمومى كوفه به گونه اى آماده شده است كه امير كوفه هم مى داند كه اگر براى مقابله با مسلم و ياران او اقدامى انجام دهد، معصيت خدا را نموده است.
اين يك برگ برنده در دست مسلم است.
در واقع اين سخن امير كوفه نشان دهنده اين است كه مسلم و يارانش به يك حركت فرهنگى دست زده اند و تا حدود زيادى در اين كار موفّق بوده اند.🏴🏴🏴🏴
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگهفتم🌴
مسلم در اين مدّت كوتاه توانسته است، فضاى كوفه را به گونه اى آماده كند كه حتّى امير كوفه هم مخالفت كردن در مقابل قيام امام حسين(ع) را گناه مى داند.
خبر سخنرانى نُعمان به گوش مسلم مى رسد و او به اين نتيجه مى رسد كه شرايط از هر جهت آماده است.
از آن طرف، مردم گروه گروه به نزد مسلم مى روند و با او بيعت مى كنند.
آيا مى دانيد تاكنون چند نفر با مسلم بيعت كرده اند؟
ديگر چه شرايطى بهتر از اين مى تواند باشد؟
هجده هزار نفر با او بيعت كرده اند.
امروز، دهم ذى القعده سال شصت هجرى مى باشد و مسلم سى و پنج روز است كه در شهر كوفه است.
اكنون ديگر لحظه موعود فرا رسيده است.
مسلم قلم در دست مى گيرد.
او مى داند كه امام حسين(ع) در مكّه، منتظر رسيدن نامه اوست.
قرار بر اين شده است كه مسلم پس از بررسى اوضاع شهر كوفه، نامه اى براى امام خويش بفرستد و او را از شرايط اين شهر، باخبر كند.
او در اين نامه خطاب به امام اين چنين مى نويسد:
هجده هزار نفر با من بيعت كرده اند. هنگامى كه نامه من به دست شما رسيد، هر چه زودتر به سوى كوفه بشتابيد!
مسلم اين نامه را به يكى از يارانش مى دهد تا هر چه سريعتر آن را به امام حسين(ع) برساند.
چرا مسلم در نامه خود از امام مى خواهد كه با عجله به سوى كوفه بيايد؟
مسلم مى داند، اكنون بهترين شرايط براى قيام، فراهم شده است; بيعت هجده هزار نفر و سياست صلح آميز امير كوفه!
اكنون بايد هر چه زودتر از اين شرايط بهره بردارى كرد.
قبل از اينكه يزيد از خواب خويش بيدار شود، بايد كوفه را تصرّف كرد; زيرا قلب جهان اسلام در كوفه مى تپد.
🌷🌹🌷🌹🌷🌹
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگهشتم🌴
حدود هفت ماه قبل، هنگامى كه معاويه زنده بود، از نارضايتى مردم كوفه خبردار شد و فهميد كه كوفه در آستانه يك انفجار بزرگ است.
براى همين بود كه او نُعمان بن بَشير را به عنوان امير كوفه انتخاب كرد و همين نُعمان بود كه با سياست آرام خود توانست، اوضاع كوفه را تا اندازه زيادى به سوى آرامش ببرد.
امّا بعد از مرگ معاويه و با روى كار آمدن يزيد، بار ديگر خشم مردم كوفه شعلهور شد براى همين، وقتى كه آنها از قيام امام حسين(ع) باخبر شدند، آن حضرت را به كوفه دعوت كردند تا به ظلم و ستم بنى اُميّه خاتمه دهند.
اكنون با هجرت امام حسين(ع) به مكّه، تمام فكر يزيد متوجّه شهر مكّه است، او مى خواهد هر طور كه شده، امام حسين(ع) را از سر راه خود بردارد.
نُعمان هنوز در شهر كوفه حكومت مى كند و طبق دستور قبلى، از هر گونه حركت خشونت آميزى خوددارى مى كند.
درست در اين شرايط، مسلم به كوفه آمده و در خانه مختار (داماد امير كوفه) منزل نموده است.
به هر حال، حكومت نُعمان، شرايط بسيار مناسبى را براى مسلم فراهم كرده است و ياران مسلم به راحتى مى توانند به فعاليّت خود بپردازند.
رفت و آمد مردم براى ديدار مسلم بسيار زياد شده و خبر بيعت مردم با مسلم در تمام شهر پيچيده است.
آخر اين چه حكومتى است كه مخالفانش با آرامش و راحتى براى ريشه كن كردن آن (به صورت علنى) تلاش مى كنند؟!
امروز، نُعمان تصميم مهمّى مى گيرد.
اين خبر در همه جاى شهر مى پيچد كه امير كوفه تمام مردم را به مسجد فرا خوانده است.
من كمى نگران مى شوم، نكند از طرف يزيد دستورى رسيده باشد؟!
آيا موافقى با هم به مسجد كوفه برويم؟
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگنهم🌴
مسجد كوفه پر از جمعيّت مى شود; همه مى خواهند ببينند كه چه خبر شده است.
امير كوفه (نُعمان) به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد:
اى مردم!
به سوى فتنه ها نرويد كه باعث ريخته شدن خون هاى زيادى خواهد شد!
با كسانى كه با ما جنگ نكنند، كارى نداريم; امّا اگر آنان دست به شمشير ببرند، ما هم تا پاى جان با آنها به جنگ خواهيم پرداخت.
مثل اين كه زياد جاى نگرانى نيست; چرا كه سياست امير كوفه همان سياست حفظ آرامش است.
گوش كن!
يك نفر از ميان جمعيّت بلند شده است و با صداى بلند امير كوفه را خطاب قرار مى دهد و چنين مى گويد: "اى امير كوفه! اين فتنه اى كه كوفه را آشفته كرده است، جز با شمشير پايان نمى گيرد، اين سخن تو نشانگر ضعف توست".
خدايا! اين كيست كه چنين گستاخانه سخن مى گويد؟!
او عبد الله حَضرَمى است كه از طرفداران سرسخت يزيد است; او از اينكه دوستان مسلم در اين شهر به آزادى، رفت و آمد مى كنند، سخت غضبناك شده است.
به راستى امير كوفه جواب او را چگونه خواهد داد؟
آيا سخن او را خواهد پذيرفت؟ آيا او دستور حمله به مسلم و دستگيرى او را خواهد داد؟
امير كوفه جواب مى دهد: "من اطاعت از خدا را بيشتر از معصيت خدا دوست دارم".
چون سخن او به اينجا مى رسد، از منبر پايين مى آيد و به سوى قصر خود مى رود.
خواننده محترم!
دلم مى خواهد، روى اين سخن امير كوفه خوب فكر كنى.
اين يك سند تاريخى بسيار مهم است.
آرى، فضاى عمومى كوفه به گونه اى آماده شده است كه امير كوفه هم مى داند كه اگر براى مقابله با مسلم و ياران او اقدامى انجام دهد، معصيت خدا را نموده است.
اين يك برگ برنده در دست مسلم است.
در واقع اين سخن امير كوفه نشان دهنده اين است كه مسلم و يارانش به يك حركت فرهنگى دست زده اند و تا حدود زيادى در اين كار موفّق بوده اند.
مسلم در اين مدّت كوتاه توانسته است، فضاى كوفه را به گونه اى آماده كند كه حتّى امير كوفه هم مخالفت كردن در مقابل قيام امام حسين(ع) را گناه مى داند.
خبر سخنرانى نُعمان به گوش مسلم مى رسد و او به اين نتيجه مى رسد كه شرايط از هر جهت آماده است.
از آن طرف، مردم گروه گروه به نزد مسلم مى روند و با او بيعت مى كنند.
آيا مى دانيد تاكنون چند نفر با مسلم بيعت كرده اند؟
ديگر چه شرايطى بهتر از اين مى تواند باشد؟
هجده هزار نفر با او بيعت كرده اند.
امروز، دهم ذى القعده سال شصت هجرى مى باشد و مسلم سى و پنج روز است كه در شهر كوفه است.
اكنون ديگر لحظه موعود فرا رسيده است.
مسلم قلم در دست مى گيرد.
او مى داند كه امام حسين(ع) در مكّه، منتظر رسيدن نامه اوست.
قرار بر اين شده است كه مسلم پس از بررسى اوضاع شهر كوفه، نامه اى براى امام خويش بفرستد و او را از شرايط اين شهر، باخبر كند.
او در اين نامه خطاب به امام اين چنين مى نويسد:
هجده هزار نفر با من بيعت كرده اند. هنگامى كه نامه من به دست شما رسيد، هر چه زودتر به سوى كوفه بشتابيد!
مسلم اين نامه را به يكى از يارانش مى دهد تا هر چه سريعتر آن را به امام حسين(ع) برساند.
چرا مسلم در نامه خود از امام مى خواهد كه با عجله به سوى كوفه بيايد؟
مسلم مى داند، اكنون بهترين شرايط براى قيام، فراهم شده است; بيعت هجده هزار نفر و سياست صلح آميز امير كوفه!
اكنون بايد هر چه زودتر از اين شرايط بهره بردارى كرد.
قبل از اينكه يزيد از خواب خويش بيدار شود، بايد كوفه را تصرّف كرد; زيرا قلب جهان اسلام در كوفه مى تپد.
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگدهم🌴
يادت هست، وقتى نُعمان در مسجد كوفه سخنرانى مى كرد، چه كسى با او مخالفت نمود؟
بله، عبد الله حَضرَمى را مى گويم.
او بود كه از سياست صلح آميز امير كوفه انتقاد كرد و سعى كرد تا نيروهاى حكومتى كوفه را درگير جنگ با مسلم نمايد.
اكنون او مى داند كه اگر امام حسين(ع) به كوفه بيايد، كوفه بدون جنگ، تسليم او خواهد شد و از آن جهت كه كوفه، قلب جهان اسلام است و به زودى آتش انقلاب از اين شهر به همه جا سرايت خواهد نمود، روزگار سختى در انتظار يزيد خواهد بود.
براى همين، او دست به قلم مى برد و نامه اى به يزيد مى نويسد!
عجيب است! تا قبل از اين نامه، يزيد از اوضاع كوفه بى خبر بوده است; زيرا امير كوفه به جهت سياست صلح آميز خود، او را از حوادث كوفه مطّلع نكرده است.
نامه اى كه اين جاسوس براى يزيد مى نويسد، باعث حوادث زيادى مى شود.
آرى، همين نامه اوضاع مناسبى را كه در كوفه ايجاد شده بود، در هم مى پيچد و طوفان عظيمى به پا مى كند.
شب است و مردم شهر دمشق در خواب هستند كه نامه رسان به قصر يزيد مى رسد.
او به نگهبانان قصر مى گويد: "من نامه مهمّى دارم و بايد آن را به يزيد بدهم".
يزيد از خواب، بيدار مى شود و نامه را باز مى كند و اين چنين مى خواند:
اى يزيد! مسلم به كوفه آمده است و مردم با او بيعت كرده اند.
اگر كوفه را مى خواهى، فرد ديگرى را براى حكومت كوفه بفرست كه شجاع و نترس باشد; چرا كه نعمان، امير فعلى كوفه، با دشمنان تو مدارا مى كند.
يزيد از خواب خوش خود بيدار شده و مضطرب مى شود.
او مى داند، اگر فقط كمى دير بجنبد، كوفه سقوط مى كند.
و در آن صورت، ديگر روزگار او سياه مى شود.
اكنون يزيد آشفته است و خواب به چشمش نمى آيد. او باور نمى كرد كه امير كوفه تا اين اندازه اهل مدارا كردن باشد كه در مقابل ورود مسلم به كوفههيچ اقدامى نكند.
تا اين لحظه تمام توجّه يزيد به شهر مكّه بود; چرا كه امام حسين(ع) در آنجا حضور داشت و با توجّه به نزديك شدن ايام حج، از حضور هزاران نفر در مكّه هراس داشت.
امّا او هرگز فكر نمى كرد كه كار كوفه به آنجا برسد كه مردم آشكارا با مسلم بيعت كنند.
آن هم بيعت هجده هزار نفر!
يزيد از اين نكته هم باخبر شده است كه مسلم، نامه اى به امام حسين(ع)نوشته و از او خواسته است كه به سوى كوفه بيايد.
چرا امير كوفه اين خبرها را براى او ارسال نكرده است؟!
او بايد امير كوفه را بركنار كند.
به نظر شما يزيد چه كسى را براى كوفه خواهد فرستاد؟
با من همراه باشيد.
🌳🌳🌳🌳🌳
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگیازدهم🌴
اكنون يزيد به دنبال شخص مناسبى مى گردد تا او را به عنوان امير كوفه معرّفى كند.
امّا در اين شرايط، فكرش به جايى نمى رسد. براى همين به سراغ سِرْجون مى رود.
سِرجون فردى مسيحى است كه معاويه در شرايط سخت، با او مشورت مى كرد.
بعد از مرگ معاويه، ديگر سِرجون به دربار حكومتى نيامده است; اكنون يزيد دستور داده است تا هر چه زودتر او را به قصر فرا خوانند تا با كمك او بتواند بر اوضاع كوفه مسلّط شود.
سِرجون وارد قصر مى شود و يزيد را بسيار آشفته مى بيند.
يزيد نامه اى را كه از كوفه رسيده است به وى مى دهد و او نامه را مى خواند.
او رو به سِرجون مى كند و مى گويد: "بگو من چه كسى را امير كوفه كنم تا بتوانم آن شهر را نجات دهم".
سِرجون به فكر فرو مى رود!
تنها راه نجات كوفه اين است كه ابن زياد براى حكومت كوفه انتخاب شود.
يزيد به سِرجون نگاه مى كند و مى گويد: "اى سِرجون! چه كسى را به كوفه بفرستم"؟
سِرجون پاسخ مى دهد: "اگر پدرت، معاويه، اكنون اينجا بود، آيا سخن او را قبول مى كردى؟".
سِرجون نامه اى را به يزيد نشان مى دهد كه به مهر و امضاى معاويه مى باشد و در آن نامه، حكومت كوفه به ابن زياد سپرده شده است.
سِرجون با نگاهى پر معنا به يزيد مى گويد: "نگاه كن! اين نامه پدرت، معاويه، است كه مى خواست ابن زياد را امير كوفه نمايد; امّا عمرش وفا نكرد، اگر مى خواهى كوفه را آرام و فتنه ها را خاموش كنى، بايد شهر كوفه را در اختيار ابن زياد قرار دهى; اين تنها راه نجات توست".
يزيد پيشنهاد سِرجون را مى پذيرد و فرمان حكومت كوفه را براى ابن زياد مى نويسد.
آيا خبر دارى كه ابن زياد در اين زمان، امير شهر بصره مى باشد و در آن شهر ترس و وحشت زيادى ايجاد كرده است؟!
اكنون ابن زياد به حكومت كوفه نيز منصوب مى شود.
دو شهر مهمّ عراق در اختيار ابن زياد قرار مى گيرد تا هر طور كه بتواند، قيام مردم عراق را خاموش كند.
يزيد دستور مى دهد تا هر چه سريعتر اين نامه را براى ابن زياد بفرستند:
از يزيد به ابن زياد:
خبرهايى از كوفه رسيده كه مسلم وارد آن شهر شده است و گروه زيادى با او بيعت كرده اند، وقتى نامه من به دست تو رسيد، سريع به سوى كوفه بشتاب و دستور دستگيرى مسلم را بده و در اين زمينه سختگيرى كن،تو بايد مسلم را به قتل برسانى.
بدان اگر در دستور من كوتاهى كنى، هيچ بهانه اى را از تو قبول نخواهم كرد.
هنوز صبح نشده است كه دروازه شهر دمشق باز مى شود و اسب سوارى با سرعت به سوى بصره به پيش مى تازد.
او مأمور است تا نامه يزيد را هر چه سريعتر به بصره برده و به ابن زياد برساند.🔷🔷🔷🔷🔷
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگیازدهم🌴
اكنون يزيد به دنبال شخص مناسبى مى گردد تا او را به عنوان امير كوفه معرّفى كند.
امّا در اين شرايط، فكرش به جايى نمى رسد. براى همين به سراغ سِرْجون مى رود.
سِرجون فردى مسيحى است كه معاويه در شرايط سخت، با او مشورت مى كرد.
بعد از مرگ معاويه، ديگر سِرجون به دربار حكومتى نيامده است; اكنون يزيد دستور داده است تا هر چه زودتر او را به قصر فرا خوانند تا با كمك او بتواند بر اوضاع كوفه مسلّط شود.
سِرجون وارد قصر مى شود و يزيد را بسيار آشفته مى بيند.
يزيد نامه اى را كه از كوفه رسيده است به وى مى دهد و او نامه را مى خواند.
او رو به سِرجون مى كند و مى گويد: "بگو من چه كسى را امير كوفه كنم تا بتوانم آن شهر را نجات دهم".
سِرجون به فكر فرو مى رود!
تنها راه نجات كوفه اين است كه ابن زياد براى حكومت كوفه انتخاب شود.
يزيد به سِرجون نگاه مى كند و مى گويد: "اى سِرجون! چه كسى را به كوفه بفرستم"؟
سِرجون پاسخ مى دهد: "اگر پدرت، معاويه، اكنون اينجا بود، آيا سخن او را قبول مى كردى؟".
سِرجون نامه اى را به يزيد نشان مى دهد كه به مهر و امضاى معاويه مى باشد و در آن نامه، حكومت كوفه به ابن زياد سپرده شده است.
سِرجون با نگاهى پر معنا به يزيد مى گويد: "نگاه كن! اين نامه پدرت، معاويه، است كه مى خواست ابن زياد را امير كوفه نمايد; امّا عمرش وفا نكرد، اگر مى خواهى كوفه را آرام و فتنه ها را خاموش كنى، بايد شهر كوفه را در اختيار ابن زياد قرار دهى; اين تنها راه نجات توست".
يزيد پيشنهاد سِرجون را مى پذيرد و فرمان حكومت كوفه را براى ابن زياد مى نويسد.
آيا خبر دارى كه ابن زياد در اين زمان، امير شهر بصره مى باشد و در آن شهر ترس و وحشت زيادى ايجاد كرده است؟!
اكنون ابن زياد به حكومت كوفه نيز منصوب مى شود.
دو شهر مهمّ عراق در اختيار ابن زياد قرار مى گيرد تا هر طور كه بتواند، قيام مردم عراق را خاموش كند.
يزيد دستور مى دهد تا هر چه سريعتر اين نامه را براى ابن زياد بفرستند:
از يزيد به ابن زياد:
خبرهايى از كوفه رسيده كه مسلم وارد آن شهر شده است و گروه زيادى با او بيعت كرده اند، وقتى نامه من به دست تو رسيد، سريع به سوى كوفه بشتاب و دستور دستگيرى مسلم را بده و در اين زمينه سختگيرى كن،تو بايد مسلم را به قتل برسانى.
بدان اگر در دستور من كوتاهى كنى، هيچ بهانه اى را از تو قبول نخواهم كرد.26
هنوز صبح نشده است كه دروازه شهر دمشق باز مى شود و اسب سوارى با سرعت به سوى بصره به پيش مى تازد.
او مأمور است تا نامه يزيد را هر چه سريعتر به بصره برده و به ابن زياد برساند.
💐💐💐💐❤️
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگدوازدهم🌴
امام حسين(ع) همان گونه كه مسلم را به شهر كوفه فرستاده است، نماينده اى هم به شهر بصره اعزام نموده، تا در اين شهر نيز مقدّمات نهضت را آماده كند.
آيا شما فرستاده امام به شهر بصره را مى شناسيد؟
نام او سليمان است و نامه هايى را از طرف حضرت، براى بزرگان بصره آورده است.
همه كسانى كه در بصره، نامه امام حسين(ع) را دريافت كرده اند، اين راز را مخفى نگه داشته اند; مگر يك نفر!
آن يك نفر، بعد از خواندن نامه به نزد ابن زياد مى رود و به او خبر مى دهد كه نماينده امام حسين(ع) به بصره آمده و آن گاه نامه امام را به ابن زياد مى دهد.
ابن زياد بسيار عصبانى مى شود و دستور مى دهد تا سليمان را دستگير كنند.
در همين گير و دار، نامه يزيد به بصره مى رسد و تحويل ابن زياد داده مى شود.
ابن زياد به محض خواندن نامه يزيد، آماده سفر به سوى كوفه مى شود.
شب فرا رسيده و هوا تاريك شده است.
نگاه كن! آنجا را مى گويم، سربازان، يك نفر را با چشم هاى بسته مى آورند، اكنون ابن زياد با بى رحمى تمام، دستور مى دهد تا سليمان، نماينده امام حسين(ع) را به قتل برسانند.
و اينجاست كه مأموريّت ابن زياد، با ريختن خون عزيزى از عزيزان خدا، آغاز مى شود.
مردم بصره كه اين صحنه را مى بينند، ترس، تمام وجودشان را فرا مى گيرد.
دستور مى رسد تا همه مردم در مسجد بزرگ شهر جمع شوند.
ابن زياد بعد از جمع شدن مردم به منبر رفته و چنين مى گويد:
يزيد حكومت كوفه را نيز به من داده است و من فردا صبح به سوى كوفه حركت مى كنم، من برادرم را به جاى خود به حكومت بصره مى گمارم، مبادا با او مخالفت كنيد!
به خدا قسم، من در كشتن مخالفان، هيچ ترديدى به خود راه نخواهم داد، من برادر را به جاى برادر خواهم كشت!
آرى، آنها ابن زياد را مى شناسند; او جلّاد خون آشامى است كه مى رود تا با رعب و وحشت، كوفه را به دست گيرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگسیزدهم🌴
مسأله مهمّى كه ابن زياد با آن روبروست، اين است كه چگونه وارد شهر كوفه شود.
او نمى تواند شهر بصره را از نيروهاى دولتى خالى كند; زيرا در اين صورت مردم بصره شورش نموده و برادر او را خواهند كشت و انتقام خون نماينده امام حسين(ع) را خواهند گرفت.
از طرفى نمى تواند صبر كند تا نيروى كمكى از شام برسد.
او بايد خود را قبل از امام حسين(ع) به كوفه برساند.
ابن زياد سخت در انديشه است كه چگونه وارد شهر كوفه شود؟!
سرانجام تصميم خود را مى گيرد و فقط با دوازده نفر به سوى كوفه حركت مى كند.
آرى، با دوازده نفر!
او چگونه مى خواهد با دوازده نفر در مقابل هجده هزار سرباز جان بر كف مسلم مقابله كند؟!
امّا تو نمى دانى كه او چه مرد حيله گرى است!
ابن زياد با شتاب هر چه تمام تر به سوى كوفه به پيش مى تازد تا اين كه به نزديك شهر كوفه مى رسد.
او صبر مى كند تا شب فرا رسيده و هوا تاريك شود.
آنگاه لباسى بر تن مى كند تا شبيه امام حسين(ع) شود.
عمامه اى سياه رنگ و ...
او چهره خود را با پارچه اى مى پوشاند و فقط چشمان او ديده مى شود.
او ظاهر خود را به شكلى درآورده كه همه با نگاه اوّل خيال كنند، او امام حسين(ع) است!
وقتى او به دروازه شهر كوفه مى رسد يكى از اطرافيان او فرياد مى زند: "امام حسين آمده است".
مردم كوفه ذوق زده شده و به سرعت دور او حلقه مى زنند.
نگاه كن مردم چگونه دست او را مى بوسند!
همه آنان عشق و محبّت خويش را نثار او مى كنند.
يكى مى گويد: "اى فرزند رسول خدا، به شهر ما خوش آمدى".
ديگرى مى گويد: "در شهر ما چهل هزار سرباز جنگى، گوش به فرمان تو هستند".
نگاه كن!
ابن زياد هيچ سخنى نمى گويد; زيرا مى ترسد مردم متوجّه حيله او شوند.
او فقط به اين فكر مى كند كه هر چه سريعتر خود را به قصر حكومتى كوفه (دار الإمارة) برساند.
قصر حكومتى كوفه مكانى است كه امير كوفه در آنجا منزل مى كند.
به هر حال، لحظه به لحظه بر انبوه جمعيّت افزوده مى شود.
آخر كسى نبود سؤال كند، اگر واقعاً امام حسين(ع) آمده، چرا مسلم به استقبال مولايش نيامده است؟
به هر حال، ابن زياد خود را به نزديكى قصر حكومتى مى رساند.🌹🌹🌹🌹🌹
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگچهاردهم🌴
اكنون ابن زياد توانسته است، با نيرنگ و حيله وارد شهر كوفه شود و در فرماندارى شهر منزل كند.
شب از نيمه گذشته است; امّا صداى اسب ها به گوش مى رسد! اينها به كجا مى روند؟
به خانه مختار.
براى چه؟
براى دستگيرى مسلم.
ابن زياد دستور داده است تا سربازانش به خانه مختار حمله كنند و مسلم را دستگير نموده و نزد او آورند.
من خيلى نگران هستم.
خدايا! تو نگهدار مسلم باش!
سربازان وارد خانه مى شوند، ولى اثرى از مسلم پيدا نمى كنند.
هيچ كس نمى داند مسلم كجاست؟
سربازان با عصبانيّت رو به مختار مى كنند و مى گويند: "مسلم كجاست؟".
مختار مى گويد: "مسلم بعد از اين كه خبردار شد، ابن زياد به كوفه آمده است با من خداحافظى كرد و از منزل من بيرون رفت".
سربازان به نزد ابن زياد برگشته و به او خبر مى دهند كه نتوانسته اند، مسلم را پيدا كنند.
ابن زياد عصبانى مى شود و دستور مى دهد تا عدّه اى از ياران سرشناس مسلم را دستگير كنند و بعضى از آنها را به قتل برسانند.
آرى، امشب گروهى از ياران مسلم به شهادت مى رسند.
ابن زياد مى خواهد از مردم زهر چشم بگيرد.🔷🦋🔷🦋🔷🦋🔷🦋
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگپانزدهم🌴
يك مسافر تنها در شهرى غريب، كجا مى تواند پناه گرفته باشد؟!
همه به دنبال او مى گردند.
اكنون وقت آن است كه تو را با بزرگ مردى آشنا كنم كه جوانمردى و وفا نيز از او درس مى گيرد.
آيا هانى را مى شناسى؟
همان كسى كه در جنگ هاى زيادى در ركاب حضرت على(ع) شمشير زده است.
همان كسى كه شيخ قبيله مُراد است، طايفه اى كه چندين هزار رزمنده دارد.
البتّه هانى با قبيله هاى ديگر كوفه نيز هم پيمان است و هرگاه آنها را به يارى فرا بخواند، يك لشكر سى هزار نفرى آماده مى شود.
اكنون مسلم با خود فكر مى كند و بهترين گزينه را انتخاب مى نمايد.
خانه هانى.
مسلم با مختار خداحافظى كرده است و به سوى خانه هانى در حال حركت است.
بيا ما هم همراه او برويم.
درِ خانه هانى به صدا در مى آيد.
ــ خدايا! پاسى از نيمه شب گذشته است، كيست كه درِ خانه مرا مى زند؟!
هانى برمى خيزد و در خانه را مى گشايد.
نماينده امام حسين(ع) به مهمانى آمده است.
اكنون، او مسلم را به داخل خانه دعوت مى كند.
مسلم از هانى درخواست مى كند تا به او اجازه دهد چند روزى در خانه اش پناه بگيرد.
هانى به فكر فرو مى رود.
به راستى كه اين بزرگ ترين تصميم، در زندگى هانى است.
او خوب مى داند كه با اين كار، جان خويش را به خطر مى اندازد.
اكنون با اين كه بيش از نود سال عمر دارد; امّا هنوز عشق به شهادت در وجودش موج مى زند.
او كه دم از عشق به امام حسين(ع) مى زند، آيا نبايد اين عشق خود را با عمل ثابت كند؟ اكنون امتحان الهى آغاز شده است.
به راستى اگر من و تو جاى هانى بوديم چه مى كرديم؟ آيا از اين امتحان موفّق بيرون مى آمديم؟
هانى رو به مسلم مى كند و مى گويد: "من نمى توانم شخص بزرگوارى چون تو را قبول نكنم; بدان كه در خانه من در سلامت خواهى بود".
مسلم در خانه هانى منزل مى كند.
صبح فرا مى رسد و ابن زياد كه از يافتن مسلم نا اميد شده است، دستور مى دهد تا همه مردم در مسجد اصلى شهر جمع شوند.
مسجد پر از جمعيّت مى شود; ابن زياد بالاى منبر مى رود و نامه يزيد را براى آنها مى خواند.
و سپس چنين مى گويد:
اى مردم! يزيد مرا به عنوان امير شما انتخاب نموده است.
آگاه باشيد! من با دوستان يزيد از پدر و مادر مهربان تر هستم; امّا با دشمنان از شمشير نيز برّنده تر خواهم بود.
بدانيد كه من حاضر را به جاى غايب و دوست را به جاى دوست مجازات خواهم نمود!
اين پيام مرا به مسلم برسانيد: "از غضب من بترس و پيش از آن كه گرفتار بشوى شهر كوفه را ترك كن!".
ابن زياد به نيروهاى خود دستور مى دهد تا مخالفان به دقّت شناسايى شوند و از رئيس هر قبيله مى خواهد تا همه خبرها را به او اطّلاع دهند.
هر روز عدّه اى از ياران مسلم دستگير شده و روانه زندان مى شوند.
ابن زياد بسيار عصبانى است. او هنوز نتوانسته است ردّ پايى از مسلم پيدا كند.
مسلم در خانه هانى است و ياران او به صورت مخفيانه با او ارتباط دارند.
مسلم در اين شرايط سخت، نهضت را به خوبى رهبرى مى كند و اميد دارد با حضور امام حسين(ع) بتواند بر اين شرايط سخت غلبه كند.
دروازه هاى شهر كوفه به شدّت تحت كنترل است و گزارش هر گونه رفت و آمدى به ابن زياد مى رسد.
ابن زياد مى داند كه مسلم از شهر كوفه خارج نشده است; امّا نمى داند در كجاى كوفه منزل دارد.
آيا ابن زياد مسلم را پيدا خواهد كرد؟
همسفر خوبم!
بيا دست به دعا برداريم و براى مسلم دعا كنيم.🔷🔷🔷🔷🔷🔷
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>