eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
64.3هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
24.2هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥عذاب قبر به خاطر آزردن شوهر! . 📝یکی از شاگردان نقل می‌کند : زنی بود که شوهرش سید و از دوستان جناب شیخ بود. او خیلی شوهرش را اذیّت می‎کرد پس از چندی آن زن فوت کرد هنگام دفنش جناب شیخ حضور داشت با چشم برزخی مشاهداتی کردند بعد فرمودند : روح این زن جدل می‌کند ، وقتی که خواستند او را دفن کنند اعمالش به شکل یک سگ سیاه درنده‎ای شد . همین که خانم فهمید این سگ باید با او دفن شود متوجه شد چه بلایی در مسیر زندگی بر سر خود آورده شروع کرد به التماس و نعره زدن ، دیدم خیلی ناراحت است لذا از این سید خواهش کردم که حلالش کند او هم بخاطر من حلالش کرد . سگ رفت و او را دفن کردند. . 📚منبع : کیمیای محبت ، ص ۱۴۱ ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
🔰ماجرای عجیب دکتری که همه مردان را زن میدید...😱‼️ روزی من از دندان سازی خود سوار ماشین شدم، جمعیتی بالا آمد، سپس دیدم راننده است، نگاه کردم همه زن هستند همه یک شکل و یک لباس! دیدم دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده ام. نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند! سراسیمه به نزد رفتم. قبل از اینکه حرفی بزنم ایشان از ماجرا خبر داشتند، و راز این مطلب را اینگونه افشا کردند که.....😳ادامه داستان👇 https://eitaa.com/joinchat/4183556176Cadc4dcc268
📚داستان (ع) و شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید: « یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛ حسین جان!ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم. وقتی اینگونه آرزو می کند،می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ. شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد. وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد.... او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند: شیخ رجبعلی! روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ولی هیچ کدام جا خالی نکردند و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند،دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی. مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟ 📚کتاب طوبای کربلا صفحه ۱۴۱ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5