eitaa logo
🌸کلبه شاد🥰🌸
6.9هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
27.7هزار ویدیو
84 فایل
﷽ سلام دوست من خوش اومدی😊 🌸کلبه شاد 🥰🌸فقط یک کانال نیست بیا خودت متوجه می شی کانال شاد و عاشقانه دوممون😍 https://eitaa.com/sarzaminoshagh ارتباط جهت تبادل https://eitaa.com/Ssetareh شرایط وقوانین تبلیغات https://eitaa.com/tablighatkolbeshad
مشاهده در ایتا
دانلود
*یارو میگه از بیست سالگی مستقل شدم رو پای خودم وایسادم گفتم ایول چیکار کردی؟؟ گفت یکی از پاساژایِ بابام تویِ کیش رو ورداشتم واسه خودم کرایه دادم! نمیری اینقدرسختی کشیدی داداش😂*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺧﻮﻥ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ ... ﺩﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮﻥ ﺑﻬﻢ ﺯﺩﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡ ! ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﻨﻮﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍﺕ ﻧﺸـﻪ ها😂😐*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*در سال اول ازدواج به قدری همسرم را دوست داشتم که وقتی نگاهش میکردم دلم میخواست بخورمش در سال دوم دائم به خودم میگفتم کاش همون سال اول خورده بودمش✌😄*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*کیفیت آپارتمان ما اینجوریه که ... داشتم با هندزفری آهنگ گوش میدادم ، همسایمون زده به دیوار میگه داداش قبلی رو یه بار دیگه پلی کن😂🤣*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*عمه ام تعریف میکرد وقتی به دنیا اومدم پرستار رو کرد به مامانم گفت : «قیافه مهم نیس ناراحت نباشین ، فقط رو اخلاقش کار کنین» مامانم گفت :گم شو بابا به تو ربطی نداره پرستار رو کرد به عمه ام گفت : به اخلاقش هم امیدی نیس،خدا به دادت برسه🙈😂🤣*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚عدالت دقیق خداوند روزی حضرت موسی (علیه‌السّلام) از کنار کوهی عبور می‌کرد، چشمه‌ای در آنجا دید، از آب آن وضوگرفت، به بالای کوه رفت، و مشغول نماز شد. در این هنگام دید اسب‌سواری کنار چشمه آمد و از آب آن نوشید، و کیسه‌اش را که پر از درهم بود از روی فراموشی در آنجا گذاشت و رفت. پس از رفتن او، چوپانی کنار چشمه آمد (تا از آب چشمه بنوشد) چشمش به کیسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت. سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی برسر نهاده بود کنار چشمه آمد، بار هیزمش را بر زمین گذاشت و به استراحت پرداخت. در این هنگام، اسب‌سوار در جستجوی کیسه پول خود به کنار چشمه بازگشت و چون کیسه‌اش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و گفت: کیسه مرا تو برداشته‌ای، چون غیر از تو کسی اینجا نیست. پیرمرد گفت: من از کیسه تو خبر ندارم. گفتگو بین اسب‌سوار و پیرمرد شدید شد و منجر به درگیری گردید. اسب‌سوار، پیرمرد را کشت و از آنجا دور شد. موسی (علیه‌السّلام) (که ظاهر حادثه را عجیب و برخلاف عدالت می‌دید) عرض کرد: «یا ربّ کیف العدل فی هذه الامور؛ پروردگارا! عدالت در این امور چگونه است.» خداوند به موسی (علیه‌السّلام) وحی کرد: آن پیرمرد هیزم‌شکن، پدر اسب‌سوار را کشته بود. (امروز توسط پسر مقتول قصاص شد) و پدر اسب‌سوار به همان‌اندازه پولی که در کیسه بود به پدرچوپان بدهکار بود، امروز چوپان به حقّ خود رسید. به این ترتیب قصاص و ادای دین انجام شد، «و انا حکمٌ عدلٌ؛ و من داور عادل هستم» https://eitaa.com/joinchat/2870346142Ca3284910d1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا