eitaa logo
خانه آرام من(موسسه بصیر)
326 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
270 ویدیو
18 فایل
کانالی ویژه بانوان عزیز آموزش مهارت های همسرداری تربیت فرزند (کودک و نوجوان) هنری سرگرمی ایده های زناشویی و... راه ارتباط با ادمین کانال https://eitaa.com/banoo_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
💙💜❤💚💝💖💙💜❤💚💝💖 ⭕️تحقیق در ازدواج دو نوع تحقیق وجود دارد: ⭕️ تحقیق اولیه ⭕️ تحقیق اصلی ⭕️تحقیق اولیه مختصر است و قبل از اجازه گرفتن برای خواستگاری از سوی خانواده پسر، و قبل از اجازه دادن به خواستگار، به وسیله خانواده دختر انجام میگیرد. در این تحقیق بیشتر مسأله همتایی خانوادگی از جهت دینی و فرهنگی مد نظر است و سؤالات اولیه درباره سن، تحصیلات، خدمت نظام وظیفه و شهر محل زندگی، درهمان تماس تلفنی برای قرار خواستگاری پرسیده میشود. ⭕️ تحقیق اصلی بعد از خواستگاری و جلسات گفتگوی دختر و پسر انجام میگیرد. زیرا این تحقیق برای رفع ابهامات است و ابهامات به طور معمول پس از گفتگو و آشنایی بیشتر انجام می شود. ❤💜💙💚💝💖💙💜❤💚💝💖 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✨دل تکونی از خونه تکونی 🌞دلتـو بتکون👇 از حرفا ، بُغــضا و آدما دلتو بتکون از هـر چی که تو اين يک ســال ... يـادش دلتو به درد آورد از خاطره هايی که گريه‌هاش بيشتر از خنده‌هاش بـــــود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ▪️آموزش تفکر انتقادی به نوجوان ❗️نوجوان سالم فردی نیست که همواره پیرو و مطیع شما باشد و هرم دیدگاهی را که شما به او ارائه می کنید بپذیرد. باید تلاش کنید تا فرزندتان بیاموزد که هر نظری را بررسی کند و سپس پاسخ دهد . ❕البته آنچه اهمیت دارد آن است که نوجوان نحوه بیان مؤدبانه نظرش را نیز بیاموزد . ❕بچه ها باید بدانند که برای دوست داشتنی بودن و پذیرفته شدن در گروه ، نباید همیشه جواب مثبت بدهند . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 (شماره 6) ✅ وعده های معتدل در دروان عقد هستید و صمیمانه به همسرتان عشق می ورزید. از اعماق جان دوستش دارید حتی بیشتر از آنکه اطرافیان تان درک کنند. گاهی میخواهید فریاد بزنید: آهااااااای من همسرم را دووووووست دارم! باید بگویم همه اینها در آغاز زندگی مشترک طبیعی و بلکه لازم است. اما واقعیت آن است که عشق همیشه به این داغی و حرارت نیست و آرام آرام معتدل می شود. به همین خاطر است که باید مراقب واژه ها، جمله ها و باشید. اکنون که همسرتان را عاشقانه دوست دارید باید مراقب باشید وعده ای ندهید که در آینده از پس انجام آن بر نیایید. کم نیستند عروس و دامادهایی که به پشتوانه این عشق پرحرارت به یکدیگر داده اند اما پس از آنکه از اوج عشق فرود آمدند، خود را از وفای به آن عاجز دیده اند. وعده های عملی نشده چیزی به جز دلسردی و برای همسران به ارمغان نمی آورند. 💙💚💜💚💙 بهتر است وقتی داماد خوش تیپ میخواهد به تازه عروسش وعده پول تو جیبی ماهیانه بدهد ابتدا میزان درآمد ماهیانه، قسط های وام ازدواج، کرایه خانه، نفقه واجب همسر و ... را بسنجد و بعد بگوید چقدر به کارت بانکی همسرش واریز خواهد کرد!! ✅ وعده دادن: اول: باشد نه از روی احساس دوم: مطابق با و وجدانی تان باشد. سوم: مطابق با و شرایطتان باشد. چهارم مطابق با و خانوادگی تان باشد. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
 ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است جان من، جانان من، روح و روان من علی لست تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی شکر لله حاصل عمر گران من علی است ولادت حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک  https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✍وقتی به خاک ایران رسیدیم، دیگر دم و بازدمی برایِ قطع شدن نداشتم.. هوایِ ایران پر بود از عطرِ نفسهایِ امیرمهدی.. فاطمه خانم با دیدن من و تابوتِ پیچیده شده در پرچمِ فرزندش، دیگر پایی برایِ ایستادن نداشت. پدر که مُرد، حتی نشانیِ قبرش را نپرسیدم.. اما حسام همه ی احساسم را زیرکانه تصاحب کرده بود. و منو دانیالِ بی تفاوت به مرگ پدر، حالا بی تابی مان سر به عرش میکشید محضِ نداشتنِ امیرمهدی.. فاطمه خانم به آغوشم کشید و مادرانه صورتم را بوسیدزیارتت قبول باشه مااادر دست به تابوت پسرش کشید و نالید شهادت توام قبول باشه ماااادرم.. یکی یه دونه ی من.. راستی فاطمه خانم دیگر چیزی برایِ از دست دادن داشت؟ مردهای نظامی پوش با صورتهایی حزن زده تبریک میگفتند و دوستان حسام سینه زنان اشک میرختند.. ضعف و تماشا، دیدم را تار کرد و خاموش شدم.. نمیدانم چند ساعت را از بودن کنارِ جسمِ بی جانِ حسام محروم ماندم، اما وقتی چشم باز کردم. شب بود و تاریکی و سکوت.. رویِ همان تختی که حسام لقمه های نان و پنیر درست میکرد و چای هایش را به طعم خدا شیرین میکرد.. چشم چراخاندم، انگار گوشه ی اتاق به نماز ایستاده بود و الله اکبر میگفت.. صدایِ خنده هایش را شنیدم، درست زیر پنجره نشسته بود و دلبری میکرد این اتاق پر بود از بودنهایش.. از خنده هایش.. از عاشقانه هایِ مذهبی اش ته دلم خالی شد.. دیگر نداشتمش.. حالا و من بودمو دیوارهایی که حسرت به دلِ قهقه هایش میشدیم.. لبخند روی لبهایم نشست، خوب بود که چیزی به انتهایم نمانده بود و باز دیدم همان اخمهایش را وقتی که از کاسه ی کوچک عمرم میگفتم.. روی تخت نشستم که چشمم در آن تاریکی محض، به برادر همیشه نگران و خوابیده رویِ زمینِ اتاقم افتاد.. آرام به سمتِ میزِ گوشه ی اتاقم رفتم. باید عکسهایش را میدیدم. قلبم تپش نداشت.. گوشی را برداشتم و یک به یک یادگاری هایمان را چک کردم. از اولین روز عقدمان تا آن شبِ اربعین.. از اولین شانه به شانه شدنهایمان تا آخرین عاشقانهایِ حسینی مان.. چمدانِ چسبیده به دیوار را باز کردمو موبایل خونی و پیچیده در نایلونِ حسام را درآوردم. خاموش بود. به شارژ زدمو روشن اش کردم. دوست داشتم گالریش را چک کنم. حتما پر بود از عکسهایِ دو نفره مان.. باز کردم.. خالی از عکسهایِ دو نفره و مملو از عکسهای مذهبی و شهدا.. دلم گرفت.. او از اول هم برایِ من بود فایل فیلمهایش را باز کردم و یک نگاهی کلی انداختم.. حدسش سخت نبود . مداحی.. روضه تصویر از حرم تا الی آخر.. قصد خروج از فایلِ کلیپ ها را داشتم که ناگهان فیلمی توجه ام را جلب کرد. حس خوبی نداشتم.. هنذفری را داخل گوشهایم گذاشتم تا با صدایش دانیال را بیدار نکنم. فیلم پخش شد و نفسم قطع.. حسام بود.. لحظاتِ آخر، قبل از شهادت تکانهایِ شدید ونامرتب گوشی نشان میداد که به سختی آن را در دستش گرفته. گاهی صورتش در کادر بود، گاهی نه.. اما خس خس صدا و کلماتِ تکه تکه اش در میانِ همهمه ی ناجوانمردانه ی گلوله ها، به خوبی شنیده میشد سلام سارایِ من.. ببخش که دیشب ناراحتت کردم.. به خدا، از دهنم پرید.. و اِلا هیچی نمیگفتم.. الان محاصرمون کردن.. بقیه بچه ها پریدن.. اما من هنوز دارم دست و پا میزنم.. خشابامون خالی و دیگه هیچ گلوله ایی نمونده..ولی الاناست که نیروهایِ خودی برسن.. بانو! میدونم وقتی گوشی به دستت برسه، به امید دیدن عکسامون زیرو روش میکنی.. نگرد، هیچی توش نیست.. آخه ما مذهبی ها عکس ناموسمونو این تو نگه نمیداریم.. موبایله دیگه، یه وقت دیدی گم شد.. پس نذار به پایِ بی علاقه گیم.. که به اندازه ی تک تک نفهسایِ عمرم دوست دارم.. اما یه سی دی تو کشویِ اتاقمه که پر از عکسای خودمونه... ⏪ ... https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✍با سرفه ایی شدید خندید و کلماتش باز تن به تن، تکه تکه شدند یه سی دی هم هست، پر از عکسایِ حجله ایی واسه بعد از شهادت.. راستی دیشب برات، یه فایل صوتی قرآن خووندم و ضبط کردم.. تو همین گوشیه.. هر وقت دلت گرفت، گوش کن. البته اگه این موبایل سالم به دستت برسه انگشتری که دستمه، مالِ تو.. حتما پشت نگینشو بخوون.. سارایِ من، وقتی پام به خاک نجف رسید اولین چیزی که حضرت امیر خواستم، شفای تو بود. پس فقط به بودن فکر کن. هوای مامانو هم خیلی داشته باش.. اون بعد از من، فقط تو رو داره.. راستی چادر خیلی بهت میاد نازنینم در صدا و چشمانش دیگر نایی نبود منتظرت، میمو نم گوشی از دستش افتاد. نیمی از صورتش که نقش زمین شده بود در کادر مشخص بود.. لبهایش میخندید و میان هیاهویِ تیر اندازی و فریادهایِ مختلفِ، صدایِ اشهد خوانی حسام، به طور ناواضح به گوش میرسید.. نمیدانم چقدر از هجوم صداها و چشمانِ آرام گرفته ی سید امیرمهدی من گذشت که شارژِ گوشی اش تموم و خاموش شد. بی صدا گریستم. و تیغه ی کف دستم را به دندان گرفتم.. کاش دنیا برایِ یک دقیقه هم که شده میایستاد.. خدا میداند که دانستم، حیف میشد اگر حسامم میمیرد.. شهادت لباسِ تن اش بود.. به سراغ ساک رفتمو انگشترش رابیرون کشیدم. خوابیده در خونِ مردِ زندگیم بود. به آشپزخانه بردمو شستم اش. انگشتر را برگرداندم.. اسم من را پشتش کنده بود. مانند همان انگشترِ نگین سبزی که اسم خودش را بر آن کنده و به دستانم هدیه داده بود.. آن شب تا خودِ صبح تلاوتِ ضبط شده ی قرآنش را گوش دادم به عرش تماشایش کردم آن شب گذشت.. آن شب به خنکی بهشت و سوزانی جهنم، گذشت.. و من مثه یک آدم برفیِ یخ زده، زیر آتشِ آفتاب، آب شدم.. روز بعد در مراسم تشییع پیکرش با ساق و چادری که به من هدیه کرده بود، سیاه پوشِ نبودنش شدم.. دوستانش اتومبیلی که پیکرش را حمل میکرد مانند ماشینِ عروس به گل آذین بستند و کاغذی بزرگ با این جمله که ” دامادیت مبارک سید” روی آن چسباندند چند ماهی از آن روزها میگذر و من هنوز زنده ام.. انگار دیگر سرطان هم سراغم را نمیگیرد.. نمیدانم او هم غم زده ی پروازِ امیرمهدیِ من ست و عذابم را حوصله نمیکند یا اینکه دعایِ نجفیِ سیدم گیرا بود و مرا به هچل زندگیِ انداخته.. روزهایم میگذرد بدونِ حسام.. با پروینی که غذا میپزد و اشک میریزد دانیالی که میان خنده هایش، بغض میکند.. مادری که حتی با مرگ دامادش، روزه ی سکوتش را افطار نکرد.. و فاطمه خانومی که دل خوش به دیدارِ هروزه ی عروسش، تارهای سفید موهایش را میشمارد.. حسام، سارایِ کافر را از آلمان به ایران کشاند و امیرمهدی شد و به کربلا برد.. حالا من ماندمو گوش دادنهایِ شبانه به قرآنش.. تماشایِ عکسهایِ پر شورش.. عطرِ گلاب و مزار پر فروغش.. اینجا من ماندم و دو انگشتر .. عروسی، پوشیده در عربی ترین چادر دنیا.. و دامادی که چای هایش طعم خدا میداد.. تنها نشسته ام و به یاد گذشته هااا دارم برایِ بی کسی ام گریه میکنم تقدیم به شهدایِ مدافع.. پاسداران مرزهای اسلام.. شیردلان خاکهای ایران.. زنانِ سرسپرده ی زینبی.. که ثابت کردند “شهادت” شیرین ترین، غم انگیز دنیاست.. صلواتی هدیه میکنیم به روحِ سبزشان (اللهم صلی علی محمد و آل محمد.) ⏪ پــایـان ‌ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍀🍃🍀🍃🍀 ویژگی های #پدر_خوب در کلام امام صادق علیه السلام: مرد در اداره خانه و خانواده اش به 3 خصلت نیاز دارد که باید آنها را به کار ببرد حتی اگر در طبیعت و درون او نباشد: 1⃣ خوش رفتاری 2⃣ گشاده دستی سنجیده 3⃣ غیرت برای ناموس داری 💐🌸💐🌸💐🌸 https://sapp.ir/khanearam_basir
بسم الله الرحمن الرحیم 💐🌺💐🌺💐🌺 علیه السلام و مبارک! ✅ برخی از عوامل در سخنان امیرمؤمنان 💓 محبت، مهربانی و تکریم: با کودکانت مهربان باش و بزرگترهای خانواده ات را تکریم کن! 💕 خوش اخلاقی: با اخلاق نیکو، زندگی گوارا می شود. 💲مال حلال: ملازم سه چیز باش: (مال) حلال، نیکی کردن به خانواده، یاد خدا در همه حال 💑 مدارا کردن با همسر: زن گل بهاری است، نه پیشکار، پس در همه حال با او مدارا کن و برای او همنشین خوبی باش تا زندگی ات با صفا شود. 😑 چشم پوشی از خطای دیگران: هر که از بسیاری امور، چشم پوشی و تغافل نکند، زندگی اش تیره میشود. 😱 غیرت ناموس داری: ای مردم عراق! شنیده ام که زنان شما در راه، تنه به تنه مردان می خورند، آیا حیا نمی کنید؟ 👨‍👩‍👧‍👦 رعایت حقوق همسر و فرزندان: هر مردی نسبت به بندگان و خانواده اش، مورد سؤال قرار خواهد گرفت. 💪تلاش برای تأمین نیازهای اقتصادی خانواده: هر کس از سر دلسوزی برای پدرش یا فرزندش یا همسرش در طلب حلال دنیا برآید، خداوند متعال او را با چهره ای مانند ماه شب چهارده بر می انگیزد. 🔞 توجه به نیازهای غریزی همسر: هرگاه یکی از شما خواست با همسرش مقاربت نماید، زودتر از او از جای برنخیزد، چرا که زنان نیز نیازهایی دارند. 📚 توجه به تعلیم و تربیت خانواده: به اهل خانه ات علم و ادب بیاموز ! 🌸🌺💐🌸🌺💐 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
از پروردگار مهربان میخواهم امسالتان به قلم تدبیر آن نقاش بى همتا چنان زیبا نقش بندد که طبیعت به تماشای شکوهش بایستد 🍃🌺عیدنوروز مبارک🌺🍃
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ثواب صِله رَحِم، زودتر از ثواب هر كار خير ديگرى مى رسد إنَّ أعجَلَ الخَيرِ ثَوابا صِلةُ الرَّحِمِ الكافی جلد 2 صفحه 152