🕊⚘شهید عبدالامام آلبوغبیش
عبدالامام در بیستم خرداد ۱۳۴۴ در روستای قَطرانی از توابع شادگان، به دنیا آمد .پدرش فیصل کارگر کارخانه بود .عبدالامام تا پایان دوره ابتدایی درس خواند .او در سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد .با فرا رسیدن دوره خدمت به عنوان پاسدار وظیفه در جبههها حضور یافت و سرانجام در هجدهم دی ۱۳۶۵ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید .مزار وی در ماهشهر است (سن شهید: ۲۱ سال)
📚 منبع کتاب :سرافرازان ابدی جلد ۱ چاپ دوم صفحه ۲۴ و ۲۳
📝مولفان :عادل شیرالی_ نرگس شامحمدی
#کرمان_تسلیت
#انتقام_سخت
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. 🌷
« سالروز آسمانی شدن شهید عبدالام آلبوغبیش مبارک باد ».🇮🇷
تاریخ تولد : ۱۳۴۴/۳/۲۰ آبادان
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۸
محل شهادت : جزیره مجنون 🌷
مزار شهید: ماهشهر 🌸
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🔺بندر ماهشهر در دفاع مقدس 📌فصل اول: 🔻 قسمت بیست و سوم 🔰اسارت عبود،عبدالخضیر،رحیم: وقتی به طرف ای
🔺بندر ماهشهر در دفاع مقدس
📌فصل اول:
🔻قسمت بیست و چهارم
🔰زندگینامه شهید عبدالرحیم درویشی :
عبدالرحیم درویشی، فرزند عبدالرسول در چهارم خرداد ۱۳۴۰، در روستای امامزاده عبدالله از توابع شهرستان هندیجان به دنیا آمد .دوران کودکی و دبستان را در همان روستا گذراند. برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی به آبادان و پس از آن به بهبهان رفت و دیپلم فنی حرفهای گرفت.
با پیروزی انقلاب وارد میدان خدمت به مردم شد و در شهرستان دیلم به عنوان بخشدار، آغاز به کار کرد. پس از آن، به جهاد سازندگی هندیجان (فعال در روستاهای هندیجان و دیلم) پیوست. در سال ۱۳۵۸، عضو سپاه بندر ماهشهر شد وبا حمله بعثیها به خرمشهر رفت و به اسارت دشمن درآمد. تاریخ شهادتش مشخص نیست و تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.
خانوادهاش تا سال ۱۳۶۲،از اوخبر داشتند،اما پس از آن دیگر خبری از رحیم به دست نیامد وپدر ومادرش تا آخر عمر،چشم به راه او ماندند. آنان در روستای مالکی از توابع شهرستان هندیجان زندگی میکردند. برخی روزها پدر رحیم از روستا به سمت جاده هندیجان _دیلم می آمد و مینشست و به ماشینهای در حال عبور نگاه میکرد ،امید داشت که رحیم از یکی از آن ماشینها پیاده شود. او هیچ وقت نیامد و پدر و مادرش در آن دنیا به دیدارش شتافتند.
روحش شاد وراهش پررهرو باد
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
📚منبع: کتاب بندر ماهشهر در دفاع مقدس ۱۳۶۰ _۱۳۵۹/ جلد اول /صفحه: ۴۱_ ۴۰
🖊️ مؤلفان: عادل شیرالی.نرگس شامحمدی
🗞️انتشارات قدر ولایت
#انتقام_سخت
#کرمان_تسلیت
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
📷عکس شماره ۶۲
📝 دلاوران عرصه دفاع ،، افراد در تصویر را شناسایی و برای ما ارسال کنید ما هم در کانال نشر می دهیم.
راه های ارتباطی 👇👇
ادمین @ShahidGomnaam313
📞شماره تماس: ۰۹۱۲۱۷۸۳۹۸۶_۰۹۳۷۳۳۴۰۹۸۹
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
📷عکس شماره ۶۳
📝 دلاوران عرصه دفاع ،، افراد در تصویر را شناسایی و برای ما ارسال کنید ما هم در کانال نشر می دهیم.
راه های ارتباطی 👇👇
ادمین @ShahidGomnaam313
📞شماره تماس: ۰۹۱۲۱۷۸۳۹۸۶_۰۹۳۷۳۳۴۰۹۸۹
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🔺بندر ماهشهر در دفاع مقدس 📌فصل اول: 🔻قسمت بیست و چهارم 🔰زندگینامه شهید عبدالرحیم درویشی : عبدا
🔺بندر ماهشهر در دفاع مقدس
📌 فصل اول :
🔻قسمت بیست و پنجم
🔰زندگینامه شهید عبود اصلاحی:
عبود اصلاحی فرزند مجید ،در دهم بهمن ۱۳۲۹ در بندر ماهشهر به دنیا آمد .او کارگر شرکت پتروشیمی رازی بود. پیش از انقلاب در فعالیتهای مذهبی شرکت و به محرومان و نیازمندان کمک میکرد و با پیروزی انقلاب تقریباً تمام وقت در خدمت مردم و انقلاب بود. او در سال ۱۳۵۸ وارد سپاه بندر ماهشهر و عضو شورای فرماندهی شد و مسئولیت آموزش نظامی و تدارکات سپاه بندر ماهشهر را برعهده گرفت.
با آغاز حمله دشمن بعثی به خرمشهر همراه پاسداران دیگر به آنجا رفت و در نهایت با فداکاری و ایثار فراوان به اسارت دشمن درآمد. عبدالعزیز مفتاحی درباره عبود میگوید :
او در خرمشهر با ما بود وقتی سنگر به سنگر و متر به متر از خرمشهر دفاع میکردیم ،به گمرک رسیدیم. من برای شناسایی،از دیوار گمرک بالا رفتم که ناگهان، تانک دشمن با تیر مستقیم من را هدف قرار داد و شلیک کرد. تیر به من اصابت نکرد، در نزدیکیام با گونیهای سنگر برخورد و موج گلوله پرتابم کرد.به مجرد بلند شدن، تانک را دیدم که در حال حرکت و آماده شلیک گلوله دوم است، در همان لحظه، عبود با جسارت و درایت جلوی تانک قرار گرفت و بدون ترس به سمت تانک تیراندازی کرد من هم از فرصت استفاده و فرار کردم عبود، جانم را نجات داد.
نورالله احمدی درباره روحیات عبود روایت میکند :
با شماری از نیروهای بندر ماهشهری و هندیجانی در خرمشهر در کارخانه صابون سازی بودیم، که نیروهای دشمن اند و نادانسته به کارخانه آمدهاند .آنان را به اسارت درآوردیم من سربازان دشمن را با قنداق اسلحه به جلو حرکت میدادم، عبود بسیار آشفته شد و گفت: اینها اسیرند و ما حق نداریم با آنان بدرفتاری کنیم ،این دستور اسلام است که باید با اسیر مدارا کرد.
این در حالی بود که دشمن بعثی هنگام اسیر کردن عبود او را بسیار آزار داد و با رفتاری توهین آمیز به عراق برد. جهانگیر حجتنیا هم به پشتکار و سعی و تلاش عبود در دوران انقلاب اشاره میکند و میگوید ،عبود با پیروزی انقلاب به سپاه وارد شد و برای کمک رسانی به روستاهای بندر ماهشهر رفت .موتوری داشت که کارها را با آن انجام میداد روزی سوار بر موتور و در راه خانه بود که در مقابل سینما دریای فعلی بیابان قدیم بر اثر خستگی فراوان از حال رفت و زمین خورد. تاریخ شهادت عبود مشخص نیست و تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است...
روحش شادو راهش پررهرو باد
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
📚 منبع: کتاب بندر ماهشهر در دفاع مقدس ۱۳۵۹ _۱۳۶۰ /جلد اول/ صفحه ۴۳_۴۲_۴۱
🖊️ مؤلفان: عادل شیرالی .نرگس شامحمدی
🗞️ انتشارات قدر ولایت
#دفاع_مقدس
#خوزستان
#کرمان_تسلیت
#لبیک_یا_خامنه_ای
#کشف_حجاب_حرام_شرعی_سیاسی
#خانه_شهید_بندر_ماهشهر
https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr