eitaa logo
خانه کودک
257 دنبال‌کننده
77 عکس
291 ویدیو
1 فایل
اینجا دنیای کودکی رابراتون ترسیم میکنیم و کلی کلیپو تصویر بامزه ازکودکان رامنتشر خواهیم کرد اگر شما هم دوست دارید میتونید تصاویر دلبندتان رابرای ما ارسال کنیدتا به اسم خودتون منتشر کنیم همچنین کلی مطالب آموزشی،ترانه های کودکانه،کارتون و...داریم @mmr_1390
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ از این ظرف های شیرین خدا قسمت همه بکنه 😁 👼 💝 @khanekoodak
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💘ترانه کودکانه بابایی بوس بوس😘 👼 💝 @khanekoodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌸🌹🌸🌹🌹🌸🌹🌸🌹 💐این بازی با هدف تقویت انگشتان کودک و افزایش مهارت جهت انجام کارهای ظریف طراحی شده. 💐داخل ظرف نمک بریزید و اشکال را در اختیارش قرار دهید و از کودک بخواهید بخواهید با انگشت بر روی ظرف بکشد.برای بچه های اول ابتدایی میتوانید حروف الفبا را در اختیارش بگذارید. 💐اهداف : دقت تمرکز هماهنگی چشم دست تقویت مهارت های ظریف و انگشتان دست 👼 💝 @khanekoodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی هنوز ۱۸ ماهته و هنوز قاطی تیم آدم ها نشدی، پاهات با خاک در تماسه و روانت بل طبیعت 👼 💝 @khanekoodak
💕💕 خواب زمستانی درخت و دارکوب مناسب پنج تا شش سال {اهداف قصه: تقویت حس همدلی، هم‌ذات‌پنداری و مسئولیت‌پذیری در کودکان} روزگاری در یک جنگل بزرگ، درختان بزرگ و تنومندی زندگی می‌کردند. آنها کنار یکدیگر چسبیده بودند و لانه حیوانات مختلفی بودند. یک درخت جوان در این جنگل بود که برگ‌های سبز و زیبای آن از سرش بیرون زده بود. درختان دیگر او را دوست داشتند. روزی درخت جوان زیر آفتاب گرم تابستان چشم‌هایش را بسته بود و چرت می‌زد. ناگهان با صدای تق تق تق از جا پرید و خیلی ترسید. یک پرنده آمده بود و داشت با نوک محکم و ذخیم خود تنه درخت را سوراخت می‌کرد. درخت جوان که خیلی دردش گرفته بود روبه پرنده کرد و گفت: آهای تو دیگر که هستی؟ چرا به من نوک می‌زنی؟ پرنده گفت: اسم من دارکوب است. می‌خواهم روی شاخه‌های تو لانه بسازم. پاییز که شروع شود هوا سرد است و من باید لانه گرم و نرمی درست کنم. درخت جوان نگاهی به دارکوب کرد و گفت: آهان شنیده بودم شما دارکوب‌ها در بدن درختان لانه می‌سازید. درخت جوان ناگهان شروع به خندیدن کرد و گفت: وااای خدایا یک نفر من را قلقک می‌دهد. وااای خدایا… کمک…قلقکم نده… خواهش می‌کنم. دارکوب داشت با نوک محکم و ضخیم خود کرم‌های کوچک را از بدن درخت بیرون می‌کشید و می‌خورد. همین باعث خنده و قلقلک درخت جوان شده بود. درخت گفت: حالا که فکر می‌کنم می‌بینم خیلی هم بد نیست دارکوب‌ها روی تن ما درخت‌ها لانه بسازند و زندگی کنند. دارکوب با شنیدن این حرف خوشحال شد و شروع کرد لان خود را با ساقه‌های خشکیده درختان دیگر پر کرد. روزها گذشت و پاییز از راه رسید. دارکوب با سرد شدن هوا به درون لانه‌ای که ساخته بود پناه برد. درخت هم تمام برگ‌های خود را از دست داده بود. هوا سردتر می‌شد و تمام برگ‌های درخت جوان زرد شدند و ریختند. هوا خیلی زود تاریک می‌شد و بسیاری از حیوانات در جنگل دیده نمی‌شدند. هوا هروز سردتر می‌شد. دارکوب در دل خانه‌اش یعنی درخت جوان آرام گرفته بود. او و درخت هردو به یک خواب عمیق فرورفته بودند. این خواب، خواب زمستانی بود و هر سال با آمدن بهار همه درختان و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می‌شدند.  👼 💝 @khanekoodak