eitaa logo
📚کتابخوانی گونه‌گون و خلاقیت🌱❣
773 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
328 فایل
•°√🌱 کتابخانه بزرگ ایتا شامل کتاب‌های داستان و رمان‌های صوتی و فایل‌ PDF ☕🌱 . . •°√🖇فهرست مطالب سنجاق شده🖇 . . 🚫 کپی . ⚠️فقط در صورت فوروارد با ذکر لینک کانال⚠️ مدیر کانال a_agah_61@
مشاهده در ایتا
دانلود
ebook6682[www.takbook.com].pdf
8.62M
فایل pdf کتاب داستان نوشته: جمال الدین اکرمی تصویرگر: رویا بیژنی
《بن بست》 دیگر رمان از رمان های ایرانی پرفروش بن بست است. داستانِ جوانی به نام سیرنگ‌ است که در روستای “چشمه‌کبود” در کرمانشاه آغاز می‌شود و ادامه می‌یابد. سیرنگ به نوعی نماد قشر کارگر و زحمت‌کش جامعه ا‌ست و از آلودگی و پلیدی‌های زندگی شهری فاصله دارد اما حوادث مختلف به‌گونه‌ای برایش رقم می‌خورد که وارد مسیر متفاوتی می‌شود. حوادثی که البته خودش در آن‌ها نقش کمی نداشته است. ظلم کارفرما، کارِ او را به یاغی‌گری می‌کشاند و سپس پایش به مبارزه‌ی اجتماعی باز می‌شود...
🖤قضاوت از روی ظاهر در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد. روی اولین صندلی نشست. از کلاس‌های ظهر متنفر بود اما حداقل این حسن را داشت که مسیر خلوت بود. اتوبوس که راه افتاد نفسی تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد. پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود که فقط می‌توانست نیم‌رخش را ببیند که داشت از پنجره بیرون را نگاه می‌کرد. به پسر خیره شد و خیال پردازی را مثل همیشه شروع کرد: چه پسر جذابی! حتی از نیمرخ هم معلومه. اون موهای مرتب شونه شده و اون فک استخونی. سه تیغه هم که کرده حتما ادوکلن خوشبویی هم زده... چقدر عینک آفتابی بهش میاد... یعنی داره به چی فکر می‌کنه؟ آدم که اینقدر سمج به بیرون خیره نمیشه! لابد داره به نامزدش فکر می‌کنه... آره. حتما همین طوره. مطمئنم نامزدش هم مثل خودش جذابه.  باید به هم بیان (کمی احساس حسادت)... می‌دونم پسر یه پولداره... با دوستهاش قرار میذاره که با هم برن شام بیرون. کلی با هم می‌خندند و از زندگی و جوونیشون لذت می‌برن؛ میرن پارتی، کافی شاپ، اسکی... چقدر خوشبخته! یعنی خودش می‌دونه؟ می‌دونه که باید قدر زندگیشو بدونه؟ دلش برای خودش سوخت. احساس کرد چقدر تنهاست و چقدر بدشانس است و چقدر زندگی به او بدهکار است. احساس بدبختی کرد. کاش پسر زودتر پیاده می‌شد... ایستگاه بعد که اتوبوس نگه داشت، پسر از جایش بلند شد. مشتاقانه نگاهش کرد، قد بلند و خوش تیپ بود. پسر با گام‌های نا استوار به سمت در اتوبوس رفت. مکثی کرد و چیزی را که در دست داشت باز کرد...  یک، دو، سه و چهار... لوله‌های استوانه ای باریک به هم پیوستند و یک عصای سفید رنگ را تشکیل دادند... از آن به بعد دیگر هرگز عینک آفتابی را با عینک سیاه اشتباه نگرفت و به خاطر چیزهایی که داشت خدا را شکر کرد...
📚کتابخوانی گونه‌گون و خلاقیت🌱❣
💫افراد جدیدی که وارد کانال میشین 🌱خیلی خوش اومدین . . . . . لطفا به مطالب کامل امروز یه سری بزنید تا از محتویات کانال ما آگاه بشین ممنون از مشارکت و همراهیتون ♡♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به🌱🌱🌱 نام🌱🌱 خدا🌱 چهل حدیث از امام حسین علیه السلام 10- لَا تُمَارِینَّ حَلِیماً وَ لَا سَفِیهاً فَإِنَّ الْحَلِیمَ یقْلِیک وَ السَّفِیهَ یؤْذِیک. با حلیم (بیخیال)و سفیه بحث نکن. زیرا بیخیال تو را عصبانی و نادان اذیتت می کند. بحارالأنوار، ج 75، ص127، ح10 11- لَاتَقُولَنَّ فِی أَخِیک الْمُؤْمِنِ إِذَا تَوَارَی عَنْک إِلَّا مَا تُحِبُّ أَنْ یقُولَ فِیک إِذَا تَوَارَیتَ عَنْه. در غیاب برادر مؤمنت، درباره ی او سخنی نگو مگر آن چه دوست داری هنگام غیاب تو، درباره ات بگوید. بحارالأنوار، ج 75، ص127، ح10 🌱 🌱🌱 🌱🌱🌱
ebook7436[www.takbook.com].pdf
2.94M
فایل pdf کتاب داستان ... مترجم: نرگس عفراوی برای گروه سنی ب و ج
بزرگی را گفتند تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟ گفت: هیچ کار گفتند: مگر میشود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟ گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی خوبی برای آنان باشم. فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمیکنند. تخم مرغ اگر با نیروی بیرونی بشکند، پایان زندگیست ولی اگر با نیروی داخلی بشکند، آغاز زندگیست، همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد. درون خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود آنگاه خودت را خواهی دید...
اصـلا چه می‌توان گفـت وقتی که این قرار آمدنی‌ست... کافی‌ســت؛ چشمهایمــان به راه باشــد، و دلهایمــان منتظـــــر تا به زودے به خونخواهی شما روشن شود... یا اباعبــــدالله....💚 آخر خودتان فرموده‌اید: «يَظهَرُ اللهُ قائِمَنا فَيَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ؛» 🍃 🌺خداوند قائم ما را از پس پرده‌ے غيبت بيرون مى‌آورد و آن‌گاه او از ظالمیـــن انتقام مى‌گيرد. "موسوعة كلمات الإمام‌الحسين ص ۷۹۴" ⁦☘️
📚کتابخوانی گونه‌گون و خلاقیت🌱❣
💫افراد جدیدی که وارد کانال میشین 🌱خیلی خوش اومدین . . . . . لطفا به مطالب کامل امروز یه سری بزنید تا از محتویات کانال ما آگاه بشین ممنون از مشارکت و همراهیتون ♡♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈🏻دوستان و همراهان عزیز کانالمون همونطور که میدونین در روزهای جمعه فایل‌های صوتی رمان‌ها به صورت سریالی در کانال قرار نمیگیره •~• نکته: فقط در روزهای جمعه...
روباه و آقا موشه.pdf
3.85M
فایل pdf کتاب داستان نویسنده: ویتالی بیانکی مترجم: احمد شاملو
《پیرمرد روستایی》 پیرمردی در یک روستا زندگی می کرد. او یکی از بدشانس ترین آدم های دنیا بود. کل روستا از دست او خشمگین و عصبانی بودند. او همیشه افسرده بود و درباره هر چیزی اعتراض می کرد و در یک کلام همیشه حالش بد بود! هرچه سنش بالاتر می رفت بداخلاق تر و بد دهن تر می‌شد. مردم از او دوری می‌کردند، چرا که بدشانسی او مسری بود. او حال بدش را به بقیه نیز منتقل می‌کرد. اما یک روز، وقتی به هشتاد سالگی رسیده بود، یک اتفاق عجیب افتاد. شایعه ای فورا در میان مردم پخش شد: پیرمرد امروز خوشحال است؛ او درباره هیچ چیز شکایت نمی‌کند، لبخند می‌زند و حتی چهره اش باز شده است. اهالی روستا دور هم جمع شدند. از پیرمرد پرسیده شد: چه اتفاقی برای تو افتاده است؟ گفت: اتفاق خاصی نیفتاده. هشتاد سال من به دنبال شادی بودم و این کار بی فایده بود. حالا تصمیم گرفتم بدون شادی زندگی کنم و فقط از زندگی لذت ببرم. به همین دلیل الان شادم! ♡~♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
《کِلیدَر》 کِلیدَر نام کوه زیبایی است که بین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در استان خراسان قرار دارد. جایی که تمام داستانِ بلند و البته واقعی دولت‌آبادی در آنجا روایت می‌شود. این رمان بلندترین اثر محمود دولت‌آبادی است که در حدود ۳۰۰۰ صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و روایت زندگی یک خانواده کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچ کرده‌اند. شخصیت اول این رمان شخصی به نام گل‌محمد است که دولت‌آبادی بیش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است. کلیدر سرنوشت رعیت‌های ایرانی و قبایل چادرنشین را در دوره‌ای که سیاست زور حاکم است، به تصویر می‌کشد. اما با این حال داستان حماسی و قهرمان‌پرور کلیدر آنچنان با روایت­‌های عاشقانه گره خورده که هرچند خواننده در بطن یک داستان واقعی قرار دارد، اما سراسر درگیر پیوند شاعرانه و البته تبحر ادبی دولت‌­آبادی در به هم پیوستن خیال و واقعیت خواهد شد.
): بعضی وقتا خدا نجاتمون میده ..ولی ........ما ..........جدایی ...................حسابش ......................‌........میکنیم ×_×