eitaa logo
📚کتابخوانی گونه‌گون و خلاقیت🌱❣
773 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
328 فایل
•°√🌱 کتابخانه بزرگ ایتا شامل کتاب‌های داستان و رمان‌های صوتی و فایل‌ PDF ☕🌱 . . •°√🖇فهرست مطالب سنجاق شده🖇 . . 🚫 کپی . ⚠️فقط در صورت فوروارد با ذکر لینک کانال⚠️ مدیر کانال a_agah_61@
مشاهده در ایتا
دانلود
محل خدمت سربازی‌اش پیرانشهر بود. سقوط بهمن، سنگر جمعی او و چند همرزمش را از منظر پوشاند. او و دوستانش توانستند با سرنیزه منفذی برای تنفس ایجاد کنند. دو روز بعد رزمندگانی که در حال عبور از آن منطقه بودند، صدای آنها را شنیدند و از زیر خروارها برف نجات‌شان دادند. ولی گویا تقدیر، مرگ سعید را با برف رقم زده بود. چرا که علت شهادتش به سال ۱۳۶۵، سقوط بهمن و متلاشی شدن پیکرش بود. نوشته سیمین وهاب زاده مرتضوی راوی: مادر شهید سعید میهن دوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ebook6682[www.takbook.com].pdf
8.62M
فایل pdf کتاب داستان نوشته: جمال الدین اکرمی تصویرگر: رویا بیژنی
《بن بست》 دیگر رمان از رمان های ایرانی پرفروش بن بست است. داستانِ جوانی به نام سیرنگ‌ است که در روستای “چشمه‌کبود” در کرمانشاه آغاز می‌شود و ادامه می‌یابد. سیرنگ به نوعی نماد قشر کارگر و زحمت‌کش جامعه ا‌ست و از آلودگی و پلیدی‌های زندگی شهری فاصله دارد اما حوادث مختلف به‌گونه‌ای برایش رقم می‌خورد که وارد مسیر متفاوتی می‌شود. حوادثی که البته خودش در آن‌ها نقش کمی نداشته است. ظلم کارفرما، کارِ او را به یاغی‌گری می‌کشاند و سپس پایش به مبارزه‌ی اجتماعی باز می‌شود...
🖤قضاوت از روی ظاهر در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد. روی اولین صندلی نشست. از کلاس‌های ظهر متنفر بود اما حداقل این حسن را داشت که مسیر خلوت بود. اتوبوس که راه افتاد نفسی تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد. پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود که فقط می‌توانست نیم‌رخش را ببیند که داشت از پنجره بیرون را نگاه می‌کرد. به پسر خیره شد و خیال پردازی را مثل همیشه شروع کرد: چه پسر جذابی! حتی از نیمرخ هم معلومه. اون موهای مرتب شونه شده و اون فک استخونی. سه تیغه هم که کرده حتما ادوکلن خوشبویی هم زده... چقدر عینک آفتابی بهش میاد... یعنی داره به چی فکر می‌کنه؟ آدم که اینقدر سمج به بیرون خیره نمیشه! لابد داره به نامزدش فکر می‌کنه... آره. حتما همین طوره. مطمئنم نامزدش هم مثل خودش جذابه.  باید به هم بیان (کمی احساس حسادت)... می‌دونم پسر یه پولداره... با دوستهاش قرار میذاره که با هم برن شام بیرون. کلی با هم می‌خندند و از زندگی و جوونیشون لذت می‌برن؛ میرن پارتی، کافی شاپ، اسکی... چقدر خوشبخته! یعنی خودش می‌دونه؟ می‌دونه که باید قدر زندگیشو بدونه؟ دلش برای خودش سوخت. احساس کرد چقدر تنهاست و چقدر بدشانس است و چقدر زندگی به او بدهکار است. احساس بدبختی کرد. کاش پسر زودتر پیاده می‌شد... ایستگاه بعد که اتوبوس نگه داشت، پسر از جایش بلند شد. مشتاقانه نگاهش کرد، قد بلند و خوش تیپ بود. پسر با گام‌های نا استوار به سمت در اتوبوس رفت. مکثی کرد و چیزی را که در دست داشت باز کرد...  یک، دو، سه و چهار... لوله‌های استوانه ای باریک به هم پیوستند و یک عصای سفید رنگ را تشکیل دادند... از آن به بعد دیگر هرگز عینک آفتابی را با عینک سیاه اشتباه نگرفت و به خاطر چیزهایی که داشت خدا را شکر کرد...
📚کتابخوانی گونه‌گون و خلاقیت🌱❣
💫افراد جدیدی که وارد کانال میشین 🌱خیلی خوش اومدین . . . . . لطفا به مطالب کامل امروز یه سری بزنید تا از محتویات کانال ما آگاه بشین ممنون از مشارکت و همراهیتون ♡♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به🌱🌱🌱 نام🌱🌱 خدا🌱 چهل حدیث از امام حسین علیه السلام 10- لَا تُمَارِینَّ حَلِیماً وَ لَا سَفِیهاً فَإِنَّ الْحَلِیمَ یقْلِیک وَ السَّفِیهَ یؤْذِیک. با حلیم (بیخیال)و سفیه بحث نکن. زیرا بیخیال تو را عصبانی و نادان اذیتت می کند. بحارالأنوار، ج 75، ص127، ح10 11- لَاتَقُولَنَّ فِی أَخِیک الْمُؤْمِنِ إِذَا تَوَارَی عَنْک إِلَّا مَا تُحِبُّ أَنْ یقُولَ فِیک إِذَا تَوَارَیتَ عَنْه. در غیاب برادر مؤمنت، درباره ی او سخنی نگو مگر آن چه دوست داری هنگام غیاب تو، درباره ات بگوید. بحارالأنوار، ج 75، ص127، ح10 🌱 🌱🌱 🌱🌱🌱
ebook7436[www.takbook.com].pdf
2.94M
فایل pdf کتاب داستان ... مترجم: نرگس عفراوی برای گروه سنی ب و ج