شرح حکمت
❌ هرگز مردم را تحت فشار قرار مده:
🔸️ از سخن بعضى از شارحان نهج البلاغه استفاده مى شود كه واليانى كه از طرف خلفا به منطقه فارس مى رفتند گاه اصرار داشتند كه خراج را قبل از موعد يعنى قبل از به دست آمدن محصول كشاورزى و باغدارى از مردم بگيرند و علت آن اين بود كه توجه نداشتند كه براى گرفتن خراج بايد سال شمسى را در نظر گرفت
زيرا فرا رسيدن زمان محصول، مطابق سال شمسى است نه سال قمرى. اما آن ها سال قمرى را معيار قرار مى دادند و مردم را در فشار شديد، گرفتار مىساختند بهگونهاى كه مردم مجبور بودند محصولات خود را به صورت پيش فروش به قيمت نازلى بفروشند و مال الخراج را بپردازند
و همين، سبب نارضايى شديد مردم مى شد.
👈 به همين دليل هنگامى كه امام(عليه السلام) مىخواست زيادبنابيه را به جاى عبدالله بن عباس، به فارس و مناطق اطراف آن بفرستد، توصيه مفصلى به او فرمود و او را از مقدم داشتن خراج بر زمان به دست آمدن محصول نهى كرد
و فرمود: «عدالت را پيشه كن و از خشونت و سختگيرى و ستمگرى بپرهيز زيرا سختگيرى سبب فرار مردم از منطقه مىشود و ظلم و ستم، مردم را به شورش مسلحانه دعوت مى كند»
✅ امام(عليه السلام) در اين بخش از كلام خود نخست به زياد دستور عدالت مى دهد، سپس آثار شوم تخلف آن را بيان مىفرمايد. نخست بر عدالت تأكيد مىورزد، عدالتى كه زمين و آسمان به سبب آن برپاست، عدالتى كه مايه آرامش و آسايش و نظم امور است و آنگاه از خشونت و سختگيرى و ظلم و تعدى (در گرفتن خراج و يا غير آن) كه نقطه مقابل عدالت است، نهى مى كند
و مى فرمايد:
ترك عدالت سبب مىشود كه مردم مزارع و باغهاى خود را رها كنند و از آن منطقه به جاى ديگرى بروند و در نتيجه منطقه به ويرانهاى تبديل گردد و سختگيرى گاه سبب مىشود كه بمانند و بر حاكم بشورند و دست به اسلحه ببرند كه آن هم سبب ويرانى كشور اسلام مىشود.
✨✨✨✨✨
نكتهها:
1⃣ چرا امام(عليه السلام) زياد را به اين منصب گماشت⁉️
زياد در آغاز از ياران على(عليه السلام) بود و در جنگهاى آن حضرت، با معاويه شركت كرد و حتى قبل از صلح امام حسن(عليه السلام) با معاويه، با آن حضرت بود
ولى چيزى نگذشت كه معاويه او را فريب داد و به سوى خود برد و سرانجام به يكى از مدافعان سرسخت بنىاميه تبدیل شد. بنابراين در زندگى او دو دوران وجود دارد:
دوران اول، دوران سلامت فكر و ايمان به مقام ولايت على(عليه السلام) و افتخارِ در خدمت اهل بيت(عليهم السلام) بودن است.
دوران دوم: مدتى بعد از صلح امامحسن(عليه السلام) در حالى كه او همچنان والى فارس بود و اجازه نمىداد آن منطقه در سيطره معاويه قرار گيرد، تا اينكه معاويه او را فريب داد و گفت: تو فرزند آن مرد چوپان نيستى، تو فرزند پدر من، ابوسفيانى. بنابراين به تو زياد بن ابى سفيان مىگويم و هرچه بخواهى نزد من براى تو وجود دارد.
زياد، گرفتار هواى نفس شد و فرزندى ابوسفيان و برادرى معاويه و رسيدن به قدرت هاى عظيم اجتماعى را بر اعتقاد باطنى خود به اميرمؤمنان على(عليه السلام) ترجيح داد و به معاويه پيوست و به صورت عنصرى خطرناك براى اهلبيت(عليهم السلام) درآمد و مىدانيم كه فرزندش عبيدالله بن زياد در ماجراى شهادت شهيدان كربلا چه نقش خطرناكى داشت.
♦️اگر مىبينيم امام(عليه السلام) در اين جا او را جانشين ابن عباس در حكومت فارس و اطراف و نواحى آن مى كند مربوط به دوران نخست زندگى اوست.
او مردى بسيار هوشيار و شجاع و سخنور و بىباك بود و در هر دو دوران زندگىاش از اين استعداد خود بهره گرفت.
2⃣ عدالت و سختگيرى و خشونت:
واژه عدالت از چيزهايى است كه همه عاشق آناند
و نخستين شرط نظام جامعه اسلامى شمرده مىشود
ولى كمتر كسى از حكمرانان و زمامداران تاريخ توانستهاند آن را اجرا كنند جز انبيا و اوصيا كه همواره در خط عدالت اجتماعى گام برمىداشتند هرچند هميشه با موانعى روبرو بودند.
با اين كه همه، آثار شوم ظلم و بىعدالتى را مىدانند ولى از آنجا كه رسيدن به جاه و مقام و ثروتها
از طريق عدالت ، كمتر ميسر مىشود رو به ظلم و جور آورده و مطامع خود را گاهى با صراحت و گاهى حتى به نام عدالت پيگيرى مىكنند.
♦️ نكتهاى كه امام(عليه السلام) درباره نتيجه ترك عدالت بيان كرده بسيار قابل توجه است.
مىفرمايد:
عسف (سختگيرى و خشونت) سبب كوچ كردن مردم از منطقه و ويران شدن آبادىهاست
و حيف (ظلم و بى عدالتى) سبب شورش مردم و قيامهاى مسلحانه است.
تاريخ زندگى بشر در ادوار مختلف، شاهد بسيار خوبى بر گفته امام(عليه السلام) است.
بسيارى از انقلابها از ظلم حاكمان جور برخاسته; هنگامى كه تودههاى مردم، كارد به استخوانشان رسيد، دست به اسلحه بردند و خروشيدند و حكومت را ريشهكن ساختند.
در بسيارى از كشورها هنگامى كه جور سلاطين و زمامداران از حد گذشت مردم زمينها را رها كرده و به نقطههاى امن كوچ كردند; كارى كه نتيجهاش ويرانى آن منطقه بود.
✨✨