🌙 🎋☘ حدیث تربیتی ☘🎋 📌 فلسفه و برکات ابتلائها و گرفتاریها 💎چرا #گرفتار شدم ؟ 🌴 امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند : 🔹(خداوند) بعض از #مؤمنین را به اقسام گوناگون گرفتاريها #امتحان مى کند؛ 🍃 تا #تکبّر را از #قلوب آنها خارج سازد 🍃 و #تواضع و فروتنى را در نفوسشان جايگزين نمايد 🍃 و درهاى #فضل و #رحمتش را به روى آنان بگشايد 🍃 و اسباب عفوش را به آسانى در اختيارشان قرار دهد. 🔹 وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ، إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ، وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ، وَ لِيَجْعَلَ ذلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ، وَ أَسْبَاباً ذُلُلاًلِعَفْوِهِ . 📚 نهج‌البلاغه خطبه/ ۱۹۲ 🌐 https://eitaa.com/khanevadahmahdvi #کانال_خانواده_مهدوی

💎 وقتی میگن بسیج بی‌ترمزه یعنی همین

🌴 ☀️ گرایش کسترده مردم #عربستان به #مذهب_شیعه 📽 آیت الله نجم الدین #طبسی استاد عالی #حوزه_علمیه_قم 📌 بسیار #عالی و شنیدنی 🙏 لطفا باز نشر حداکثری 🔹 بازنشر دهید تا #محبین_حضرت #زهرا سلام الله علیها بشنوند و شاد شوند . 🌐 https://eitaa.com/khanevadahmahdvi #خانواده_مهدوی

💥 معنای جنگ جهانی 📽 حجت الاسلام مهدی #طائب 📌 آیا اگر ایران به غزه کمک کند، جنگ جهانی رخ می‌دهد؟ 🌐 https://eitaa.com/khanevadahmahdvi

🎙بیانات آیت الله العظمی جوادی آملی به مناسبت #هفته_بسیج: «اين بسيجيان جان‌ بر كف كه با اخلاص و با عمل صالح در صحنه بودند و هستند منشأ بركت‌اند، مبادا كسی ـ خدای ناكرده ـ قدر بسيج و قدر بسيجی را نداند! هر وقتی كه [اسلام و ايران] خون لازم داشتند حضور مردمی لازم داشتند اين جان بر كفان در صف مقدم بودند، در جبهه‌ها بود صف مقدّم بودند، در برابر بيگانه‌ها در صف مقدّم‌اند...» ۸۷/٩/۱ 🌐 https://eitaa.com/khanevadahmahdvi #خانواده_مهدوی

☘☘☘☘☘☘☘☘ 🎋🌸 حدیث تربیتی 🌸🎋 📌 رابطه لقمه حلال و اجابت دعا 🌴 پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلم فرمودند : 🔹 درآمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا هرگاه آدمى لقمه‌ای [حرام] به دهان خود ببرد تا چهل روز دعايى از او پذيرفته نمى‌شود. 🌴 قال رسول الله صلی الله علیه و اله : 🔹أطِبْ كَسبَكَ تُستَجَبْ دَعوَتُكَ، فإنَّ الرّجلَ يَرفَعُ اللُّقْمَةَ إلى فِيهِ (حَراما) فما تُستَجابُ له دَعوَةٌ أربَعينَ يوما . 📚 ميزان الحكمه/ ج ۴/ ص۳۰ ‌ ‌ 🌐 https://eitaa.com/khanevadahmahdvi #خانواده_مهدوی_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.

🚩 🚩 🚩 🔆گوشه ای از فضایل حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها: 📌 #جبرئيل، خدمتگذار حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🌴 روايت شده كه #رسول_خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: 🍃 #اسرافيل بر #جبرئيل تفاخر كرد و گفت : من از تو بالاترم ! 🎋جبرئيل گفت : از چه جهت تو از من بالاتری ؟ 🍃 اسرافیل جواب داد: براى اين كه فرشتگان حامل عرش زير نظر من هستند و صاحب صورم و مقرب ترين فرشته خدايم ! 🎋جبرئيل گفت : ولی من از تو بالاترم، زيرا من امين وحى خدا به سوى انبياء مى باشم و هر امتى را كه خداوند هلاك كرده ، به دست من بوده است . 📗 از جانب خدا خطاب آمد: ساكت باشيد! كه به عزت و جلالم ، افرادى را خلق كرده ام كه از شما بهتر و بالاترند . سپس حجابهاى قدرت برداشته شد، ديدند كه بر ساق عرش نوشته شده : لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على و فاطمة و الحسن والحسين خير خلق الله . يعنى : اين پنج نور مقدس ، بهترين خلق خدايند. 🎋جبرئيل عرض كرد:  خدايا، از تو تقاضا می کنم كه مرا خدمتگزار اين انوار مقدسه قرار دهى . 🔹در ادامه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : خواسته جبرئیل از جانب خدا پذيرفته شد و او جزء اهل بيت و خادم ما گرديد. 📚 منبع : هفتاد و دو داستان از شفاعت امام حسين عليه السلام/ ص ۴۰ ✅ جبرئيل هيچ وقت در خدمتگزارى اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) كوتاهى نكرد. گاهى از بهشت مائده و غذای بهشتی می آورد و گاه ناقه آورد و به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نسيه فروخت ، گاهى به صورت دحيه كلبى سيب و به و انار براى حسنين عليهما السلام آورد و گاه لباسهاى بهشتى ، گاهى براى فاطمه زهرا سلام الله عليها لباس آورد تا آن حضرت بپوشد و در عروسى يكى از همسايگان شركت كند و در بعضى جنگها به يارى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و على مرتضى عليه السلام آمد. در جنگ احد براى اميرمؤمنان على عليه السلام ذوالفقار آورد و گفت : لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على . و بنا به روايتى به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرضه داشت : ناد عليا مظهر العجائب            تجده عونا لك فى النوائب كل هم و غم سينجلى            بولايتك يا على ، يا على ! ✔️ گاه به كمك فاطمه زهرا سلام الله عليها مى آمد و آسياب را مى گرداند و گاهى گهواره امام حسين عليه السلام را به حركت مى آورد؛ چنان كه در روايت ام ايمن آمده است : روزى جبرئيل نازل شد، ديد فاطمه زهرا سلام الله عليها خوابيده و امام حسين عليه السلام در گهواره گريه مى كند، شروع كرد گهواره را جنباندن و ذكر خواب خواندن و تسلى دادن تا فاطمه زهرا سلام الله عليها از خواب بيدار شد. فاطمه سلام الله عليها صداى جبرئيل را شنيد، ولى او را نديد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به آن حضرت فرمودند: او جبرئيل امين بود. 📚منبع: ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، نویسنده : عباس عزيزى 🌐 https://eitaa.com/khanevadahmahdvi #خانواده_مهدوی

🚩 این الفاطمیون این الفاطمیون 📌 کاش من هم #فاطمی بودم 🌴حضرت #رسول_الله صلى الله عليه وآله در ضمن بیان وقایع روز محشر برای حضرت #فاطمه_زهرا عليها السلام می فرمایند: 🔹 … سپس جبرائیل می گوید : 🍃 ای فاطمه حاجت خود را بخواه . 🎋پس تو می گویی: خدایا به فریاد شیعیانم برس! 🍃 خداوند می فرماید : آنها را بخشیدم . 🎋سپس حضرت زهرا سلام الله علیها مجددا عرضه می دارند: خدایا به فریاد شیعیان فرزندانم برس! 🍃 خداوند می فرماید: آنها را نیز بخشیدم. 🎋 سپس حضرت زهرا سلام الله علیها عرضه می دارند. خدایا به فریاد پیروان #شیعیانم نیز برس! 🍃 در این موقع خداوند می فرماید: برو و هر کس که دست توسل به دامان تو زده با تو در #بهشت خواهد بود . ☘ در این هنگام #جمیع_خلایق آرزو می کنند که ای کاش از محبین حضرت #فاطمه سلام الله علیها بودند. 🌴 قال رسول الله صلی الله علیه و آله : 🔹 . . . . ثُمَّ یَقُولُ جَبْرَئِیلُ : یَا فَاطِمَةُ سَلِي حَاجَتَكِ ؛ فَتَقُولِین :َ يَا رَبِّ شِیعَتِي فَیَقُولُ اللَّهُ : قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ فَتَقُولِینَ : یَا رَبِّ شِیعَةُ وُلْدِی فَیَقُولُ اللَّهُ : قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ فَتَقُولِینَ : یَا رَبِّ شِیعَةُ شِیعَتِي فَیَقُولُ اللَّهُ انْطَلِقِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِكِ فَهُوَ مَعَكِ فِي الْجَنَّةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ الْخَلَائِقُ أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ. 📚 بحار الأنوار/ ج۸/ ص۵۴ #خانواده_مهدوی 🌐 https://eitaa.com/khanevadahmahdvi

#دکلمه_دکلمه_دکلمه_دکلمه 📌 متن #دکلمه (بحر طویل) شهادت حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علبها 🚩 مناسب اجرا در مراسم #شهادت حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ بر دیده خون چِکان زهرا صلوات بر قامت چون کِمان زهرا صلوات بر روی کبودِ نازنین دُخت رسول بر محسن خسته جانِ زهرا صلوات السَّلاَمُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ شب است و غَم و درد و اَلَم و تابش مهتاب در آن شهر پُر از ظُلم، به جز مردم یک خانه، همه خواب، همه خواب، و جُز هِق هِق آهسته‏ی یک مَرد، و یا ناله‏ی آرام دو سه کودک بی تاب، اگر گوش کنی می شنوی زمزمه‏ی ریختن آب! اگر چه همه خوابند، ولی در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست، که این شب، شب بی مادری زینب کبراست، شب اصلی ضربت زدن حضرت مولاست، شب غُسل گُل یاس علی ؛ حضرت زهراست علی بود ، وَ یک زانوی لرزان، علی بود و غَمِ تازه یتیمان، علی بود وَ آن اشک روان، سینه‏ی محزون پر از درد، وَ آن گریه‏ی پنهان، علی بود، وَ یک یاس شهیده، همان شیر خدا، حیدر کرار وَ رنگی که ز رخسار پریده، همان فاتح خیبر، که قَدَش سخت خمیده، علی بود، همان همسر زهرا، که چندی است به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامی نشنیده، علی بود وَ رخساره‏ی زهرا که سه ماه است ندیده علی بود و دلی خسته در آن بارش غمها، علی بود وَ اسماء، کنار بدن خسته‏ی زهرا، در آن نیمه شب ساکت و خلوت، همان نیمه شبِ غُصِّه و غُربت، شب هجر، شب اوج مُصیبت، شب مرگ علی، مرگ گُل یاس، علی کرد نگاهی سوی اسماء، که اَسماء ؛ بریز آب روان بر روی گلبرگ گُل یاس وَ با اشک نگاهی به تن فاطمه اش کرد و چنین گفت: عزیز دل حیدر، مَدَدی کن که دهم غُسل ، تَنَت را، کمک کن که بشویم بدنت را، وَ با نام خدا غُسلِ گُل یاس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علی سوی گُلَش باز علی بود وَ قلبی که به اندازه‏ی یک فاطمه غم داشت، علی بود وَ بازوی کَبودی که وَرَم داشت وَ دستان علی بر گُل زخم بدن فاطمه اش خورد، علی زنده شد و مُرد، نَفَس در دل او حبس شد و سوخت، علی چشم به چشمان گُلش دوخت، وَ آن بُغض که در سینه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روی شانه‏ی دیوار زد و زار زد و گفت: نگفتی به علی ؛ فاطمه یک بار، از این زخم وَ از قِصه‏ی دیوار، از این اذیت و آزار، از این سینه و از لَطمه‏ی مِسمار، خدایا چه کند حیدر کرار؟ همه عالم هستی، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک یتیمیِّ حسین و حسن و زینب و کُلثوم، به جز زمزمه‏ی ریختن آب، از آن خانه صدائی به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صدای طپش یک دل خسته، که بَندَش شُده پاره وَ از ریشه گسسته، صدای کمرِ کوه، که از غُصه شکسته فقط آه کشید آه، علی با مَدَد فاطمه ایستاد روی پا، وَ چنین گفت به اسماء : بریز آب به روی گُل حیدر، ولی سعی کن آرام بریزی که یاسم شده پرپر، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی که گُلم خسته‏ی خسته است، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی، که پَهلوش شکسته است علی شُست تنش را، و َبا گریه چنین گفت به زهرا: شُدی پَرپَر و این شهر نفهمید، که گُل طاقت این اذیت و این همه آزار ندارد، تو رفتی و علی یار ندارد، وَ در مردم این شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قِصه ولی کاش به گلبرگ شقایق بنوسیند، که گُل تاب فشار در و دیوار ندارد که گُل تاب فشار در و دیوار ندارد ... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ صلوات 🙏 به #خانواوه_مهدوی بپیوندید 🌐https://eitaa.com/khanevadahmahdvi