هدایت شده از مواسات مادرانه
50.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش تصویری از فعالیتهای موکب مادران نسل ظهور در یوم العباس علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3172008106Cbed37e893c
هدایت شده از خانواده چند فرزندی🇮🇷
*دارم به خانه سالمندان ميروم*
این متن توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه سالمندان به نگارش در آورده است:
*دارم به خانه سالمندان می روم، مجبورم....*
وقتی زندگی به نقطه ای میرسد که دیگر قادر به حمایت از خودت نیستی، بچه هایت به نگهداری از فرزندان خودشان مشغول اند و نمی توانند ازتو نگهداری کنند،
این تنها راه باقیمانده است.
خانه سالمندان شرایط خوبی دارد: اتاقی ساده، همه نوع وسایل سرگرمی، غذای خوشمزه، خدمات هم خوب است.
فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست.
حقوق بازنشستگی من به سختی می تواند این هزینه را پوشش دهد.
البته اگر خانه ی خودم را بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمی آیم.
می توانم در بازنشستگی خرجش کنم؛ تازه ارث خوبی هم برای پسرم بگذارم.
پسرم می گوید : «پول ها و اموالت باید به خودت لذت بدهد. ناراحتِ ما نباش.»
حالا من باید برای رفتن به خانه سالمندان آماده شوم.
به هم ریختن خانه خیلی چیزها را دربرمی گیرد:
1⃣ جعبه ها، چمدان ها، کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگی است، لباس ها و لوازم خواب برای تمام فصول.
2⃣ از جمع کردن خوشم می آمد.
کلکسیون تمبر، ده ها نوع قوری دارم. کلکسیون های کوچک زیاد، مثل گردنبندهایی از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل.
3⃣ عاشق کتابم. کتابخانهام پر از کتاب است. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی.
از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم.
4⃣ دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که می شود دریک آشپزخانه پر تصور کرد.
ده ها آلبوم پر از عکس و...
به خانه پر از لوازم نگاه میکنم و نگران می شوم.
خانه سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال، یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی دارد.
دیگر جایی برای آن همه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام ندارد.
یک لحظه فکر می کنم مالی که جمع کرده ام، دیگر متعلق به من نیست.
در واقع این مال متعلق به دنیاست.
به این ها نگاه می کنم، با آن ها بازی می کنم، از آن ها استفاده می کنم، ولی نمی توانم آن ها را با خودم به خانه سالمندان ببرم.
می خواهم همه اموالم را ببخشم، ولی نمی توانم؛ هضمش برایم مشکل است.
از طرفی بچه ها و نوه هایم برای کارهایم و این همه چیز جمع آوری شده ارزش آنچنانی قائل نیستند.
به راحتی می توانم تصور کنم که آن ها با این همه چیزی که با سختی جمع کرده ام، چطور برخورد می کنند:
همه لباس ها و پوشاک گران قیمت دور ریخته می شود. عکس های با ارزش نابود می شود، کتاب ها، فلهای فروخته می شود.
کلکسیون هایم چه ؟؟!!!!
مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته می شود.
از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم، چند تکه برداشتم، چند تا وسیله آشپزخانه، چند تا از کتاب های مورد علاقهام و چند تا قوری چای.
کارت شناسایی و شهروندی، بیمه، سند خانه و البته کارت بانکی، تمام.
این همه متعلقات من است. میروم و با همسایهها، خداحافظی میکنم....
سه بار سرم را به طرف درب خانه خم می کنم و آن را به دنیا می سپارم.
*بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازی است.*
بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند:
ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم.
1⃣ دور خودتان را برای خوشحال شدن، خیلی شلوغ نکنید.
2⃣ رقابت برای شهرت و ثروت خنده دار است.
3⃣ زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست.
4⃣ افسوس
که هر چه برده ایم، باختنی است.
5⃣ برداشته ها، تمام گذاشتنی است.
پس در لحظه و حال زندگی کنید.
زیاد در گیر تجملات، خانه، ماشین و.... نباشید.
*در یک کلام انبار دار نباشید.*
*سبکبال باشید، از زندگی لذت ببرید، خوب باشید، با خودتان، با دیگران، با همه.*
« خوب بخورید ، خوب بپوشید ، خوب سفر کنید ، زندگی را زیاد سخت نگیرید🤛🤜
« توصیه می کنم حتما بخونید ، این برای همه ما هست ، امروز پدر و مادران ما ، فردا نوبت خود ما 🙏🙏
https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
خانواده چند فرزندی
هدایت شده از مواسات مادرانه
https://eitaa.com/joinchat/430768308Cf881c1efd2
لینک گروه مواسات مادری قم
فرمول مقاومت
#لجبازی
https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
هدایت شده از تا انتهای افق
دردسرهای نظم و ترتیب افراطی
رعایت نظم و ترتیب، بارها ما را اذیت کرده، انقدر باید همه چیز منظم، شمرده شمرده و به ترتیب انجام شود که انگار آدمها را در غرب ضعیف کرده...
کافیست کمی جایی شلوغ شود، کنترل خود را از دست میدهند و نمیتوانند مدیریت کنند. یا زمان انجام کارها به شدت به تعویق میافتد.
انگار مغز فرمان نمیدهد که با خلاقیت میتوان مشکل را حل کرد. یعنی نظم شدید دیکته شده و قانونمداری رباتیک، جرأت و جسارت و ابتکار را از آدمها گرفته. این را هم بارها در فرانسه تجربه کردیم هم در هلند.
مثلا به من تذکر میدادند میخواهی نامه بنویسی به استادی یا ادارهای، از جملات کوتاه استفاده کن. کمی جملات طولانی و پیچیده باشد واقعا نمیفهمند. کارها را به ترتیب بگو. چند کار با هم بگی گیج میشوند.
یا وقت دکتر متخصص خیلی بافاصله داده میشود. از ۲ ماه شروع میشود تا ۹ ماه!
تبدیل گواهینامه فارسی به فرانسوی دوستمان یک سال طول کشید!
چون اگر ازدحام شود کنترل از دستشان خارج میشود. و توان مدیریت را از دست میدهند.
یا بخاطر کرونا خیلی کارها سختتر هم شد. مثلا تمدید کارت اقامت دوستم در فرانسه بیش از یکسال طول کشیده و هنوز انجام نشده. هربار هم مراجعه میکنند میگویند بخاطر کرونا کارها کندتر شده...
یا الان در هلند بیش از ۶ ماه زمان میبرد تا نوبت شما بشود که آزمون آییننامه را قبول شدهاید و باید آزمون شهر بدهید...
نظم لازمه زندگی است. اما معقولش. اگر خود نظم هم از حالت تعادل خارج شود و به افراط کشیده شود، باعث دردسر و اذیت میشود. که به نظر مهمترینش این است که اراده و فکر و ابتکار انسان را بسیار ضعیف و سرعت انسان را بسیار کند میکند. و به هر دلیل اگر این نظم بهم بریزد، انسانها را آشفته میکند و دستپاچه میکند...
🏴🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از مدتها اومدیم با یه پست جدید 🥰
تااینجا در مورد اینکه چجوری به بچهها بگیم و به سوالاتشون جواب بدیم صحبت کردیم و در مورد راهکارهایی که میشه تو بارداری با بچه های کوچک داشته باشیم تبادل تجربیات کردیم.
حالا هم در مورد آمادگی های پایانی برای ورود عضو جدید خانواده صحبت کردیم.
به نظرتون موضوع پست بعدی چیه؟!
#نی_نی_جدید
#فرزند_دوم
#زایمان_دوم
#بچه_دوم
#بچه_بعدی
#شیر_به_شیر
#پشت_سر_هم
#بچه_کوچک
#سه_ماه_سوم_بارداری
#اواخر_بارداری
#بارداری
#بارداری_با_بچه_کوچک
#خانواده_چند_فرزندی
#چند_فرزندی
https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
خانواده چند فرزندی