May 11
شما را نمیدانم
ولی من جای احساساتم دارد عوض میشود..
تمام دیشب نگرانی و دلواپسی قلبم را چنگ میزد. نگران اینکه سید کجاست؟ سرما اذیتش نکند.. نکند زخم و خونریزی و تنهایی.. نکند سوختگی و نیمه جانی... نکند باران و گل... نکند..
درست مثل دلشوره های مادر برای پاره تنش..
در دلم غوغا بود..
تا صبح..
خبر را که شنیدم، زمان متوقف شد، قلبم بی حرکت شد، زبانم قفل شد، وجودم فرو ریخت، و بند بند تنم آه شد..
طول کشید تا به خودم بیایم..
ولی..
دارم به خودم میآیم..
دیگر نگران نیستم. غمگین هم نه. دلتنگ چرا؛ ولی افسرده نه؛
خوشنودم از مزد عظیمی که به سید دادهاند..
راضیام به آنچه در انتظار ایران سربلندیست که اندکی خوابآلوده شده بود و حالا شهادت سید بیدارشان میکند..
و سرشار از شوق و حرکتم. انگار خون تازه و داغی در تک تک مویرگهایم دارد میدود. میخواهم بیشتر از قبل بایستم، بدوم، بیوقفه جهاد کنم تا ...
امید است دیگر..
مگر نه آقا برای سردار دلها فرمود:
شهادت پاداش تلاشهای بیوقفه او در این سالیان بود؟..
و مگرنه باز دیدیم پاداش تلاشهای بی وقفهی سربازی دیگر را؟..
پس چرا من بیوقفه تلاش نکنم در راه خدا و خلق؟
حس میکنم زندهتر شدهام!
تمام وجودم شوق جهاد بیوقفه است!
جهاد که زن و مرد ندارد..
شهادت هم..
شما را نمیدانم
ولی من جای احساساتم دارد عوض میشود..
م.سادات نوری
https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
بریم برای خدمت محکم تر و راسخ تر
به خلق خدا
بچه ها
خانواده
اطرافیان
و هرکس که میتونیم ...
بسم الله
بچه های ما ...
جنگ را ندیدند
اما شهید دیدند
حاج قاسم
سید ابراهیم
و با مفهموم خدمت و شهادت آشنا شدند
و اخلاص...
انگار یادمان رفته بود...
انگار یادمان رفته بود رئیس جمهورها هم شهید می شوند. رییس جمهور برایمان آدمی بود پیچیده در لایه های تو در توی امنیتی که بادیگاردهایش نمی گذارند آب توی دلش تکان بخورد.
انگار یادمان رفته بود وزرا هم شهید می شوند؛ آن هم از نوع امور خارجه اش.
آخرین باری که امام جمعه ای شهید شد را یادتان هست؟ شاید آیت الله اشرفی اصفهانی بوده، امام جمعه کرمانشاه... شاید هم نه. فکر کنم امام جمعه کازرون بود...
طبیعی است البته. از وقتی مانور تجمل باب شد و رونق گرفت، وزرا و معاونهایشان هم ماشین ضد گلوله سوار شدند، چه رسد به رئیس جمهور که حتی برای بازدید از یک کارخانه معمولی با کارگرهای خیلی بیشتر معمولی حاضر نشد از ماشین ضدگلوله اش پیاده شود.
از وقتی صف اول نماز جمعه را جدا کردند و برایش جایگاه مخصوص گذاشتند، دیگر هیچ امام جمعه ای در خطر نبود.
طبیعی است البته؛ شهادت مال آدمهای معمولی است. آدمهایی که با یک هلی کوپتر معمولی بلند می شوند می روند توی کوه و کمر. آدم هایی که جایگاه مخصوصشان، بین مردم، وسط کارگر و کشاورز و روستایی است. آدمهایی که هیچ نسبتی با تجمل ندارند، چه رسد به مانورش. آدمهایی که حتی مانور کارهای به ثمر نشسته و تاثیرگذارشان را هم نمیدهند.
اتفاقا حالا باید خیالمان راحت باشد.
حالا که راه شهادت رئیس جمهور و وزیر و امام جمعه دوباره باز شده است، معلوم است که راه را درست آمده ایم: راه انقلاب را، راه خمینی کبیر را...
https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
شهید حسین امیرعبداللهیان
بابت عزتی که به ایران دادی
بابت تمام خط و نشانهایی که برای اسرائیل و دشمنان ایران کشیدی از تو ممنونیم
https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
⭕️ در زمین اسرائیل بازی نکنید
🔸 بحث دست داشتن اسراییل در موضوع سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور، یکی از خطرناک ترین خطوطی است که میشود به ذهن جامعه تزریق کرد. از بین این همه احتمال چرا باید چیزی که تا این لحظه هیچ سند و مستندی برایش نیست را برجسته کرد؟
👈این روایت فقط یک برنده دارد: اسراییل.
🔻اسراییل میتواند با فروش غیررسمی این روایت از طریق رسانههای درجه دو و سه در قالب شایعات هم حس ذلت را به ایرانیان وارد و حس #قدرت_ملی حاصل از وعده صادق را خنثی سازی کند و هم در جامعه خود اسراییل بخشی از تحقیر #وعده_صادق را کم کند.
🔺اسراییل نیازی به ترور رئیسی ندارد.
به همین نیاز دارد که من و شما ساده لوحانه این شایعه را تکرار کنیم و به آن وزن دهیم و در ذهن افکار عمومی به یک واقعیت تبدیل کنیم.
https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
خانواده چند فرزندی🇮🇷
دیروز برای اولین بار شما رو از نزدیک نزدیک دیدم کیف کردم وقتی از دست سید هدیه گرفتم وقتی به چهره
فکر نمی کردم دیدارمان به قیامت شود....
جای خالی بعضی آدم ها هیچ جور پرنمی شود
هیچ جور
هیچ وقت
باهیچ چیز
😔😔😔
https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
از اول اردیبهشت میگفتم این اردیبهشت واقعا اردی بهشت بود...
خنک
مطبوع
پر بارش
فکر نمی کردم آخرش گل هامون اینجوری پر پر بشند😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارش رحمت الهی
کرج...
از پنجره محل کارم...
دیروز گیج و منگ بودم
دست و پا گم کرده
مثل کسی که گمشده ای دارد
حالم خیلی خراب بود
خیلی
در حدی که توان ایستادن نداشتم
امروز صبح اما...
بلند شدم نیت کردم
محکم قدم بردارم
و قدم ها رو هدیه کنم به شهدای عزیز خدمت
عبور...
و درک مسئول...
دو درسی که از استاد یاد گرفتم
قرار نیست در غم و حتی شادی بمانیم و درجا بزنیم
قرار است مسئولیت مان را درک کنیم
و رو به جلو حرکت کنیم
امروز مصمم تر از دیروز کار کردم
به پاس خون شهدایی که در راه خدمت جان دادند
مصمم تر
ان شاالله
https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi