eitaa logo
خانه مهر
1.9هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
374 فایل
کانال اطلاع رسانی در موضوع مهارتهای زندگی و تربیت فرزند برای ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب و پاسخ به مسابقات، به این آدرس پیام بفرستید @ab_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
از لابلای سیم ها و فرکانس ها که عبور کنیم، در نهاد امنیتی که چترشون رو سر بابک بود، سه نفر در یک اتاق نشسته بودند و در حال گوش دادن به مکالمه بابک و خانوادش بودند. بابک: بد نیست. راحتم. ولی بهترم میشه. مادرش: چیزی گیرت میاد؟ شام خوردی؟ بابک: آره بابا. چه جورم. بره کباب زدم. دلت نخواد. اصلا بره کبابش حرف اول میزنه. مادرش: خب خدا رو شکر. جات چطوره؟ بابک: به نظرم داره بهتر میشه. مادرش: ینی چی؟ مگه بد بوده؟ بابک: حالا ولش کن. هتل که نبودم. همین جوری یه جایی جور شد و اونجا تِلِپ شدیم. ولی به نظرم بهتر میشه. مادرش: خدا کنه. مادر خیلی نگرانتم. مراقب خودت باش. بابک: نگران من نباش. من جایی نمیرم که زیر پام آب بره. مادرش: خدا کنه. کی برمیگردی؟ بابک: معلوم نیست. راستی اینجا شبها خیلی دیدنیه. برعکس روزا که خبری نیست. اونجا چطوریه؟ مادرش: نمیدونم چی میگی! باز کجا رفتی که میگی شبها دیدنیه؟ بابک شیرمو حلالت نمیکنم اگه جای بدی بریا. وسط مکالمه اونا محمد رو کرد به مجید و گفت: لااقل سه چهار تا کد خوب داد. درسته؟ مجید گفت: کارش عالی بود. فکر نمیکردم اینقدر دقیق بتونه کد بده. محمد: بره کباب کجای استامبول خیلی معروفه و حرف اول میزنه؟ سعید: قربان اینجا نوشته رستوران اوتانتیک. محمد: جاش بهترم میشه. ینی چی مجید؟ اینو تو بگو! مجید: ینی حداقل با یکی دو نفر ارتباط گرفته اما خیلی ازشون مطمئن نیست و اول راه هست. محمد: آفرین. درسته. زیر پاش آب نمیره ینی چی؟ سعید با خنده گفت: ینی منطقه یک و دو و سه ساحلی نیست و جایی در عمق شهر ... محمد: اینم درسته. شبهاش چرا دیدنیه؟ مجید با دقت در حال نگاه کردن به کامپیوترش بود که گفت: ینی تا الان همه قرارهایی که داشته شبها بوده و اگه لازم بشه میتونیم روز باهاش ارتباط بگیریم. محمد: حالا تا ارتباط! کاش اینو نمیگفت. بگذریم. راستی واحد خواهران حواسشون به خواهر و مادر بابک هست؟ سعید: بله قربان. مشکلی نیست. دیروز هم چک کردند و خدا رو شکر مشکلی نداشتند. محمد پاشد رفت سراغ مانیتور بزرگ و نقشه را زوم کرد روی منطقه هتل اوتانتیک. محمد: مختصات دقیق اینجا را بدید بچه های اون ور. از حالا 24 ساعته میخوام این هتل و آدما و رفت و آمدش زیر بار باشه. اما از یه طرف دیگه، در یک مکان نامعلوم، دو نفر، در یک اتاق با یک کامپیوتر و دو تا دستگاه شنود و ... در حال گوش دادن به صحبت های بابک با مادرش بودند. نفراول: کدوم شهر؟ نفر دوم: بانه است! خودِ بانه. نفر اول: مکان دقیق خونه مادر و خواهرش مشخصه؟ نفر دوم: آره. حوالی شهرک نور. بلوار عثمان آباد. نفر اول: خوبه. بچه ها رو بفرست تحقیق. عکس مادر و خواهرش و کلا کوچه و محله اش را هم بفرستند. ادامه دارد...
هدایت شده از خانه مهر
علیهاسلام 👈 جلسه همفکری و برنامه ریزی فعالیتهای فرهنگی ،👈همراه با هدیه عمومی به شرکت کنندگان در جلسه همفکری 👏 ویژه همسران دارای مدرک حوزوی و دانشگاهی در رشته های علوم انسانی، روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت فرهنگی، و مربی رشته های مهد، قرآنی،فعالیتهای فرهنگی 👌 جهت ثبت نام به محل خدمت سرپرست مراجعه کنند 👈 مهلت ثبت نام ۱۵ آذر 👈 زمان جلسه: پنجشنبه ۱۷ آذر
بر 🌷 روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
👈 ۳۱۸ 👇 👈 ۱۴۰۱ 🙏 امروز، هدیه محضر مبارک و و بزرگوارش علیهم السلام و همه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏 که از بلند میشی، اول به بده، بعد کارت رو شروع کن 🙏 السلام علیک یا صاحب الزمان
🍃🌷🍃 🍃به همسرتان بگویید او هنوز هم بهترین است... 🍃هنوز هم اگر به گذشته برگردید او تنها انتخاب شماست. به او از احساساتتان اطمینان بدهید.💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اگر حکم اسلام است، پس چرا در سایر کشورهای اسلامی اجبار نیست؟ چرا فقط در ایران اجباریست؟ 🔺پاسخ این پرسش را از زبان استاد "حسن رحیم پور ازغدی" بشنوید.
🌱🕊پیامبر اکرم (ص): بر شما باد کدو! چرا که موجب فزونی و بزرگی می‌شود 🌕 خوردن کدو موجب انسان می‌شود 🌕 کدو مفید برای است 🔰 خوراک (ص) و پیامبران الهی (ع) بوده است ✍ از همسر پیامبر (ص) نقل شده که ایشان زیاد دوست می‌داشتند و زیاد تناول می‌کردند و از آن‌ها می‌خواستند که در غذاها زیاد از کدو استفاده شود 🌕 خوردن کدو موجب رفع و از محزون می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱.دیدم اغتشاشگران، فراخوان داده اند که ! امروز نیروگاه برق حلب بودیم.این فیلم را از داخل نیروگاهی گرفتم که ۷سال پیش داعشی‌ها منفجرش کردند و هنوز مردم و حلب از بی برقی رنج می‌برند. برخی مناطق فقط ۴ساعت در روز برق دارند. این خزان، حاصل فریب بهار عربی در بود! ۲.این روزها با رفقای در سوریه کنار بحث اقتصادی روی شکل‌گیری بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ هم متمرکز شده‌ایم.حالا دیگر شک‌ندارم یکی ازپروژه‌های طراحی شده برای ایران است. طراحی پیچیده دشمن در سوریه اگر چه شکست خورد اما مردم سوریه تا ده‌ها سال دیگر هزینه‌اش را خواهند داد ۳.سوریه قبل از جنگ رشد ۷درصدی در اقتصاد داشت و اگر سوری‌ها سال۲۰۱۱ زودتر از آنکه تروریستها وارد میدان شوند هوشیاری به خرج می‌دادند امروز‌ سوریه یکی از اقتصادهای پیشرو جهان عرب بود.یکی از علل حمله به سوریه همین بود.اما متاسفانه مردم سوریه دیر متوجه طراحی پشت صحنه شدن و شد آنچه شد.
هدایت شده از خانه مهر
علیهاسلام 👈 جلسه همفکری و برنامه ریزی فعالیتهای فرهنگی ،👈همراه با هدیه عمومی به شرکت کنندگان در جلسه همفکری 👏 ویژه همسران دارای مدرک حوزوی و دانشگاهی در رشته های علوم انسانی، روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت فرهنگی، و مربی رشته های مهد، قرآنی،فعالیتهای فرهنگی 👌 جهت ثبت نام به محل خدمت سرپرست مراجعه کنند 👈 مهلت ثبت نام ۱۵ آذر 👈 زمان جلسه: پنجشنبه ۱۷ آذر
✔️اگرفرزند ما دچار فقرآهن شود به پزشک مراجعه میکنیم ولی بدانید فقر محبت خطرناکتر است خلأعاطفی باعث میشود از دیگران گدایی محبت کند و این مسئله ربطی به کوچک و بزرگ یامجرد و متاهل ندارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️🧞‍♀ 👏بعضی وقتها هم به خاطر نیست، بلکه بخاطر است ⚠️‼️قابل توجه مغازه داران عزیز؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...
👏 👈 بررسی پشت پرده اخیر 👏 ویژه 🙏 با حضور 👌 زمان: جمعه ۱۸ آذر ساعت ۷ عصر 👈برای شرکت در جلسه روی لینک زیر کلیک کرده و به عنوان میهمان وارد شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://www.skyroom.online/ch/eshpa/shahid-soleimani
هدایت شده از 
هدایت شده از 
داخلی-خانه امن آبتین بابک از رختخوابش بلند شد. قدی کشید و نگاهی به ساعتش انداخت. از جاش بلند شد و بعد از اینکه دست و صورتش شست و موهاشو شونه زد، از پله ها اومد پایین. همین طور که میومد پایین، صدای کسی رو شنید که پشتش به بابک بود و داشت در آشپزخونه کار میکرد. تا متوجه حضور بابک شد، برگشت و سلام و احوال کرد. هاکان، مردی حدودا 30 ساله، با بدن ورزشکاری رو به بابک کرد و پرسید: با سر و صدای من بیدار شدی؟ بابک: نه. اختیار داری. هاکان: مخلص شما هاکان هستم. شما هم آقا بابک هستید. درسته؟ بابک: بله. خوشبختم. هاکان: آبتین سلام رسوند. رفت دنبال کاراش. از حالا به بعد ما باهمیم. بابک: آذر ... هاکان: اونم دیگه نمیبینی. اونا کارشون تا پشت درِ این خونه است. هر کس از این در اومد داخل و با من صبحونه خورد، دیگه باید با دنیای قبل از اون خدافظی کنه و فقط نگاهش رو به جلو باشه. بابک که نمیدونست چی باید بگه، با تعجب گفت: درسته. جناب! نگفته بودند اوضاع اینجوریه. من وسایلمو گم کردم و اونا یه کمک دادن که یه شب شام بخورم و با خانوادم هم حرف بشم و یه جا بخوابم. همین. ببخشید کار خاصی باید بکنم؟ هاکان: تو پاتو از اینجا بذاری بیرون، اگه به دست پلیس وحشی و احمق ترکیه بیفتی، پدر پدر جدت را درمیارن! چی خیال کردی بابک خان؟! بابک: میدونم. یه بار از دستشون فرار کردم. میدونم چه جونورایی هستند. الان میگی چیکار کنم؟ هاکان: چقدر هولی تو! حالا بذار یه صبحونه بزنیم و یکی دو تا چایی بخوریم بعدش درباره اونم حرف میزنیم. در مکانی نامعلوم، آبتین و اون دو نفری که در حال شنود تماس بابک و خانوادش بودند نشسته بودند و با هم حرف میزدند. آبتین: زبان بدنش به شدت صادقانه است. این منو میترسونه. یه نفرشون گفت: حالا قرار نیست که فورا استخدامش کنیم. میشه بیشتر روش کار کرد. نفر دوم گفت: مکالمه با مادر و خواهرش هم عادی بود. دادیم تحقیق کنن اما دو سه بار گوش دادم. مورد خاصی نداشت. آبتین: به نظرم کار من تمام شده. دیشب سپردمش به هاکان. هاکان الان منتظر ماست که طبق معمول، تا صبحونه اش خورد، یا کارشو تمام کنه و خلاص! یا توجیهش کنه و بفرستتش مرحله بعد. نفر دوم گفت: ما تا اطلاعات خانوادش نیاد نمیتونیم تصمیم قطعی بگیریم. نفر اول گفت: آبتین چرا عجله کردی؟ خب میذاشتی دو سه شب دیگه! ما تا اطلاعات خانوادش نرسه نمیتونیم کاری بکنیم. اومدیم و خانواده ای در کار نبود و همه صداهایی که شنیدیم پوشش باشه! آبتین: خب تمامش کنین. برای من که فرقی نداره. قوم و خویشم نیست که نگرانش باشم. یه چیزی تو این پسر دیدم که به نظرم رسید به دردمون میخوره. حالا ببین هاکان چی میگه؟ اگه اونم تاییدش کرد که صبر میکنیم تا نتیجه تحقیق درباره مادر و خواهرش بیاد. این دو سه روز اونجا بخوره و بخوابه. اگرم دیدیم که تو زرد از آب دراومد، جوری خلاصش میکنیم که انگار هیچ وقت نبوده و به دنیا نیومده. اون دو نفر نگاهی به هم انداختند و چیزی نگفتند. تو خونه امن آبتین هاکان داشت چایی میریخت و حواسش به بابک هم بود. براش اس ام اس اومد. متن پیامک این بود: نظرت دربارش چیه؟ جواب هاکان این بود: نظر خاصی ندارم. خیلی معمولیه. از این پیامک و جواب هاکان، 48ساعت گذشت. یکی از اون دو نفری که درباره بابک تحقیق میکرد به همکارش گفت: جواب تحقیق درباره بابک اومد. یکی از متهمان شب های اغتشاش معرفی شده و دنبالشن. بعید نیست که برای خونشون هم مامور گذاشته باشن که بگیرنش. دوستاش نمیدونن که هنوز ایرانه یا زده بیرون. اینم عکس خواهرش هست. مادرش چون از خونه بیرون نمیاد و فکر کنم مریض باشه، ازش عکس نداریم. همکارش گفت: همین قدر خوبه. بسه. حالا مگه میخواد برامون چیکار کنه؟ اینم مثل بقیه. به هاکان پیام بده که کارای اولیه رو شروع کنه. هاکان براش اس ام اس اومد. خوند و گوشیشو گذاشت تو جیبش. رفت سراغ بابک. بابک رو مبل نشسته بود و داشت تلوزیون تماشا میکرد. هاکان گفت: باید صحبت کنیم. بابک با تعجب گفت: بفرما آقا. هاکان گفت: مشخصات کاملت رو اینجا بنویس. امروز میگم برات گذرنامه بگیرن و حداقل برای سه ماه اقامتت درست بشه. بابک با تعجب و خوشحالی گفت: واقعا؟ بگو جان بابک! هاکان: بنویس تا بگم امروز فردا ردیف کنند. بنویس تا دو تا لیوان شربت بریزم بیارم که کلی باهات حرف دارم. بابک قلم و کاغذو گرفت و شروع کرد فرم رو پر کرد. خیلی هم تلاش کرد مثلا خوش خط بنویسه و همه اطلاعاتش دقیق باشه. هاکان با دو تا لیوان شربت آب پرتقال اومد و نشست کنار بابک. هاکان گفت: دو تا جمله بهت میگم که تا آخرین روزی که با ما کار میکنی، به دردت میخوره و اگه رعایت نکنی، ممکنه با زندگی خودت بازی کنی! بابک پرسید: کار سختی میخواید پیشنهاد کنین؟
بر 🌷 روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
👈 ۳۱۹ 👇 👈 ۱۴۰۱ 🙏 امروز، هدیه محضر مبارک و و بزرگوارش علیهم السلام و همه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴ایام فاطمیه، داره نزدیک میشه... 🏴برا فاطمیه‌، باید زحمت کشید... 🏴فاطمیه، ماه خواص است... 🎤
💠 گاهی با همسر خود در خانه مشغول و سرگرمی شوید و آن را با و هیجان و شوخی‌های مناسب انجام دهید. 💠 سرگرمی و بازی و خنده‌های لابلای آن، باعث می‌شود گاهی و رفتارهای سنگین زن و شوهر نسبت به یکدیگر از بین برود و و علاقه جدید در زندگی جریان پیدا کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر : صورت پسرم خونی بود؛ تاالآن ندیده بودم؛ در دادگاه دیدم پسرم را چه طور زده‌اند
🔸 تا حالا دیدی که باغبونی سر گلی داد بزنه؟ اگه گل مشکلی داشته باشه، باغبون مشکل رو شناسایی و برطرف می‌کنه. 🔸رابطه با کودک هم دقیقا همینه! به جای داد زدن، مشکل رو شناسایی کن. والدی که فریاد می‌زنه مثل باغبونی هست که به خاطر آفت، سر گل‌هاش داد و بیداد می‌کنه!"
❌ او را سوزاندند و کسی دم نزد 🔸 «سارا اورارد» اهل لندن، که تقریبا دو سال پیش، پلیس لندن بهش تجاوز می‌کنه، به قتلش می‌رسونه وجنازه‌شو آتش می‌زنه عجیبش اینه که عبارت انگلیسی مهسا امینی در وب‌سایت «بی‌بی‌سی» ۱۷۰,۰۰۰ نتیجه در بر داشته و قتل و تجاوز سارا اورارد تا امروز فقط ۱۷۰۰ تا اگه کسی گفت یعنی چی؟ بگو فقط همین.