#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۳۶۷
#امروز👇
👈 #سه_شنبه #چهارم_بهمن ۱۴۰۱
🙏 #ثواب_قرائت امروز، هدیه محضر مبارک #بی_بی_فاطمه_زهرا و #پدر و #مادر بزرگوارش علیهم السلام و همه #شهدای_انقلاب به ویژه #حاج_قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به یاد اشتباهات گذشته افتادن، از نعمتهای الهی است زیرا....
🔰#آیت_الله_جوادی_آملی
🌏 #اخلاقی
❤️✨❤️
#همسر_داری
معامله گر نباشید
اگر همسرتان اهل ابراز علاقه نیست
شما به او بگویید دوستش دارید
او هم با دیدن این رفتار تاثیر می پذیرد
البته ممکن است ابراز علاقه او به نحوی دیگر باشد.
#مهارت_زندگی #زناشویی #همسرداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ما داریم از پاریس راه میافتیم که بیاییم
#طنز_سیاسی
#دانستنیها
🚨 برجام موجب لو رفتن اسامی نخبگان و دانشمندان ما شد.
#محمد_جواد_لاریجانی
#جهاد_تبیین
#جهادتبیین
#عکس_نوشته
#فرزندپروری
🔶 تربیت اخلاقی برای روزهای سخت!
🔸یکی از نکتههای تربیتی که باید در مواقع خاص حواسمون بهش جمع باشه اینه که در حوادث مختلف اخبار رو جوری به بچهها منتقل کنیم که اونها احساس ناامنی نکنن👍
#تربیت_فرزند
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخن_بزرگان
👌هرآنچه در اين دنيا جمع ميكنید، نابود خواهد شد.
به ياد عاقبت كار در آغاز كار باشيد
👏حديثی از #امام_باقر علیه السلام که #رهبر_انقلاب به شرح آن میپردازند
#اخلاقی
به #مناسبت_ایام الله_دهه_فجر #جلسه_برخط
👈 #آموزش_قصه_گویی
( #مهارت_قصه_گویی و #مجری_گری)
👏 دو جلسه
🙏 با حضور #کارشناس_تلویزیون #مریم_طبری
👌 زمان: شنبه و یکشنبه ۸ و ۹ بهمن ۷عصر
👈برای شرکت در جلسه روی لینک زیر کلیک کرده و به عنوان میهمان وارد شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://www.skyroom.online/ch/eshpa/shahid-soleimani
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از آینده سازان
آلادپوش روبروی آینه داشت تند تند با لحن مودبانه و جدی، جملاتی که روی کاغذش نوشته بود حفظ میکرد و سوزان هم کراواتشو براش میبست. سوزان گفت: نه ... نشد ... اینجاشو باید با ملاطفت بیشتری بگی ... ببین ... اینجوری ... همه ما به آزادی و فردای بهتر فکر میکنیم ... به ایرانی آزاد و ...
آلادپوش گفت: آره آره ... گرفتم ...
دقایقی بعد سوار ماشین شدند و رفتند. در راه، چند مرتبه گوشی آلادپوش زنگ خورد. سوزان احساس کرد که تماس ها باعث شده آلادپوش تمرکز نداشته باشه و حتی استرس بگیره. گوشی آلادپوشو از دستش گرفت و جلوی چشم آلادپوش خاموش کرد و گذاشت تو کیف خودش و بهش گفت: لطفا تمرکز کن تا اتفاقات خوبی بیفته. تو متوجه نیستی این دیدار چقدر مهمه و چه نتایج تاریخی میتونه داشته باشه؟!
آلادپوش گفت: چرا ... متوجهم ... ببخشید ... میدونم که اولین بار هست که از سازمان مجاهدین یک نفر در پارتی شاهزاده و دخترش شرکت میکنه.
سوزان جوری که راننده نشنوه گفت: پس لطفا با من باش. از این میترسم که حرف اضافه ای بزنی و حرکت ناشیانه ای انجام بدی و همه چی بهم بخوره. تو همه حیثیت مریم و مسعودی!
آلادپوش که از این حرف سوزان خیلی خوشش اومده بود گفت: تو هم همه آرزوی منی! اما حتی اجازه ندادی بهت دست بزنم.
سوزان چشم غُره رفت و آلادپوش هم دیگه ادامه نداد.
سوزان دستشو آروم تو کیفش کرد و وقتی آلادپوش بیرون رو نگاه میکرد، سوزان صفحه گوشی خودشو دقیقا روی صفحه گوشی آلادپوش گذاشت و اندکی به هم فشار داد. صفحه گوشی خودش روشن و گوشی آلادپوش هم راه اندازی مجدد شد.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷
مجید پشت سیستمش بود که دید پنجره ای باز شد. به محض دیدن اون پنجره روی مانیتورش، عینکشو عوض کرد و دکمه OK را زد. در چشم بهم زدنی، گوشی آلادپوش هک شد و تمام محتویات گوشیش روی مانیتور مجید ظاهر شد. مجید گوشیو برداشت و با سعید تماس گرفت و گفت: سعید جان الان گوشی آلادپوش اینجاست. کدوم کلیدواژه مدنظرته؟
سعید گفت: عالیه. ببین باکسِ رَمزای فولدرهای سیستمش کجاست. همونو کپی کنی بعدا بچه ها اَلَکِش میکنن.
مجید گفت: ی لحظه گوشی دستت باشه.
مجید تو دفترچه یاداشت گوشیِ آلادپوش که رفت، چشمشاش تیز و براق شد. به سعید گفت: پیداش کردم. هفت هشت تا رمز اینجاست. از ایمیلش گرفته تا ... ببیین مثلا اینجا نوشته فولِ دو ... فولِ سه ... فولِ چهار ... همینه فکر کنم.
سعید گفت: باید خودش باشه. حله. بکاپ از کل گوشیش گرفتی؟
مجید: گرفتم و فرستادم ایمیل خودش. ایمیلش هم که خونه خودمونه!
سعید خندید و گفت: دست شما درد نکنه. دیگه امری؟
مجید گفت: نه ... یاعلی.
سعید با رمزهایی که مجید از گوشی آلادپوش بلند کرده بود تونست همه فولدرهای سیستم آلادپوشو باز کنه. فولدرهایی که مملو بود از تصاویر و اطلاعاتِ اشخاصی که در طول مدت پنج سال، آلادپوش اونا رو شناسایی کرده بود و توسط رابطینی که در ایران داشتند، با اونا ارتباط میگرفتند و به کار گیری میشدند. که البته اغلب اون افراد، از چهره های متوسط اما دارای زمینه خشونت و با قدرت جذب بالا بودند.
بعدا در تحقیقات سعید ثابت شد که 100 درصد آن افرادی که توسط تشکیلات آلادپوش شناسایی شده بودند، اغلب در استان های مرزی خصوصا کُرد و ترک بودند که در فضای مجازی و پیج هایی که داشتند، لااقل یکبار تمایل خود را به تجزیه طلبی با استفاده از عبارات «کورد» و «تورک» نشان داده بودند.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷
یکی از کسانی که دمِ درِ عمارتِ اصلی باغ ایستاده بود در را باز کرد و آلادپوش و سوزان وارد مهمانی نسبتا شلوغ و مجللی شدند. مهمانی مملو از پیرمردها و پیرزن ها و دختران و پسران نیمه برهنه با تیپ مهمانی کودکان! با یه استیجِ مجهز که دو تا خواننده با چهار تا رقاص، شعر میخوندند و میرقصیدند.
پیتر جلو آمد. سوزان پیتر را به آلادپوش معرفی کرد: پیتر ... رابط اصلی و بالادستی من ...
پیتر دستشو به طرف آلادپوش دراز کرد و با هم دست دادند. آلادپوش گفت: به شما بابت داشتن چنین همکار باهوش و قاپ دزدی تبریک میگم.
با این جمله، سه نفری زدند زیر خنده. پیتر چشمکی به آلادپوش زد و گفت: خیرش به ما که نمیرسه ... لااقل امیدوارم شما ازش راضی باشین.
آلادپوش گفت: کُلا خزِ اما جذابه. دوسش دارم.
سوزان با غرور خاصی که داشت، نگاهی به آلادپوش کرد و گفت: خودم اینجا وایسادما! حداقل جلوی خودم مراعات کنین!
اینو که گفت، پیتر و آلادپوش زدند زیر خنده. یکی از خدمه سینی پر از نوشیدنی های قرمز و نارنجی آورد و سه نفرشون برداشتند. سوزان لیوانشو آورد جلو و گفت: آقایون ... به امید ایرانِ آزاد!
اینو که گفت، لیوان ها را به هم زدند و سر کشیدند.