6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 #شهادت_امام_کاظم علیه السلام
🌴فدایی تو منم
🌴خونهی تو وطنم
🌴باب الحوائجی و تورو صدا میزنم
👤 #محمود_کریمی
شهادت #امام_کاظم علیه السلام تسلیت باد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
#سلام بر #صاحب_الزمان #حضرت_مهدی
#سلام
#صبح_بخیر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷ضمن تسلیت #شهادت_امام_کاظم علیه السلام
👈روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و #موفقیت را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۳۹۰
#امروز👇
👈 #پنجشنبه #بیست_هفتم_بهمن ۱۴۰۱
🙏 همزمان با #شهادت_امام_کاظم علیه السلام
👏#ثواب_قرائت امروز، هدیه محضر مبارک #بی_بی_فاطمه_زهرا و #همسر و #پدر و #مادر بزرگوارش علیهم السلام و همه #شهدای_انقلاب
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『🎥 | #سخنرانی 🔊 』
آنها که اموال خود را شب و روز🌗
پنهان و اشکار🌱 انفاق میکنند ،
مزدشان نزد پروردگارشان است.
نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند.
{صدقه دادن از منظر امام کاظم (علیه السلام)🖤
#امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
🏴🏴🏴🏴🏴
✅تشویق✅ #امام_کاظم علیه السلام به #فرزند_آوری
▪️بکر بن صالح میگوید به امام کاظم علیه السلام نوشتم: من پنج سال است که از بچه دار شدن، خودداری کردهام و این، بدان دلیل است که همسرم آن را نمیپسندد و میگوید: به خاطر کمیِ مال تربیت آنان برای من سخت است. نظر شما چیست؟
امام علیه السلام در پاسخ من نوشت:
" فرزند طلب کن؛ زیرا #خداوند_روزی آنان را میدهد.
(الکافی/ ج۶/ص ۳/ ح ۷)
#فرزندآوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فرمایش آقا رو توجه کنید؛ چقدر زیبا و دلنشین صحبت میکنن، به دل میشینه:
🟣اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبرد رگی تا نخواهد خدای
🔵 از خدا بخواه تغییر را
#اخلاقی
⭕️ گوشه گیر بودن کودکان اصلا خوب نیست❗️
▪️کمرویی و انزواطلبی از جدی ترین مشکلات محصلین است.
▪️انزوا و دوری از دوستان و همسالان در اوایل دوران تحصیل، کودک را در معرض خطر ناسازگاری های بعدی قرار می دهد.
▪️کودکان انزوا طلب هر چند برای والدین و معلمین خود هیچ گونه ناراحتی ایجاد نمی کنند ولی به سبب رنج ناشی از احساس نا امنی پیوسته به دنیای درون خویش پناه می برند و به مرور از اجتماعی شدن فاصله می گیرند.
❌ متاسفانه در برخی از آنها (که مشکلشان حاد شده است)، ریشه های گرفتاری و بیماریهای روانی شکل خواهد گرفت.
🧡
#فرزندپروری #تربیت_فرزند
هدایت شده از خانه مهر
👏 حتماً از #فرزند خود #تست_هوش بگیرید
🍀مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی خانه سبز🍀
🔴سنجش هوش و شخصیت کودک از طریق:
🔆🎨«نــقــاشــی»🎨🔆
💠به صورت مجازی
👤تحت نظارت کارشناس ارشد مشاوره خانواده: سرکار خانم الهه بهادری
📌جهت انجام تست و یا کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به آیدی زیر در پیام رسان ایتا پیام ارسال نمایید.👇👇👇
👉 @Bahadorri 👈
هدایت شده از آینده سازان
عراق-اقلیم کردستان
ساعت ده صبح بود. پیرمردی که در جلسه با سوزان و آلادپوش حالش بد شده بود و زانوهاش شل شده بود، داشت با دو نفر صحبت میکرد. اتاقی نمور و تاریک که اون دو نفر، رو به دیوار ایستاده بودند و پیرمرد پشت سر آنها قدم میزد و با آنها صحبت میکرد:
-شما مورد وثوق من و همه کسانی هستید که با ما همکاری میکنند. من فکر نمیکردم حتی آقای آلادپوش که به نوعی دست راست مریم رجوی محسوب میشه، شما را میشناسه. این ینی شما کارتون خیلی درسته. شما دوره های زیادی دیدید. مصداق کامل جان برکف واقعی هستید. من به شما دو نفر افتخار میکنم.
اون دو نفر هم زمان گفتند: جان بر کفیم!
پیرمرد ادامه داد: داغ زن و بچه هامون رو سینمون نشسته. رژیم تهران باعث شده رخت سیاه از تن درنیارم. هر وقت یاد بچه ها و زن ها و پیرمردا و پیرزنایی میفتم که تو اون حمله موشکی سوختند، جگرم آتش میگیره. این آتش خاموش نمیشه مگر اینکه داغ زن و دختر و بچه هاشون بذاریم رو دلشون. باید کاری کنیم که بفهمند کوتاه نمیاییم. همین امشب با کولبرها وارد ایران میشید. سه تا ماشین عوض میکنید و خودتون رو به تهران میرسونید. دوستان ما در اونجا شما رو راهنمایی میکنند. من هم در اینجا براتون دعا میکنم و تا آخر عمرم بهتون افتخار میکنم.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
تهران-وزارت اطلاعات
سعید به اتاق محمد آمد و گفت: قربان پرینت مکالمات و پیام های 48 ساعت گذشته از گوشی شبنم را آوردم.
محمد که سرش تو سیستمش بود، پرسید: خب؟ خلاصه اش بگو!
سعید گفت: با همه خبرنگارها مخصوصا خبرنگارهایی که در دوره های مختلف خارج از کشور شرکت کردند تماس داشته و با همشون برای امروز عصر ... ینی حدودا دو سه ساعت دیگه قرار گذاشته.
محمد که داشت یه چیزی تایپ میکرد وسط تایپش پرسید: کجا دقیقا؟
سعید گفت: میدون انقلاب!
محمد پرسید: چند تا خبرنگار؟
سعید: چهل پنجاه تا!
محمد سرشو از روی مانیتور برداشت و پرسید: از مجید خبر داری؟
سعید: جدیدا نه. نیم ساعت پیش باهاش حرف زدم.
محمد: همین حالا ببین اونجا اوضاع چطوره؟
سعید گوشیشو درآورد و رفت رو خط مجید. سعید: آقا مجید اوضاع چطوره؟ چه خبر؟
مجید: اینا قراره نیم ساعت دیگه حرکت کنند. تعدادشون هم بیشتر شده. صد و هفتاد و هفت نفر خانم جوان که اغلب زیر 25 سال هستند.
محمد به سعید گفت: به مجید بگو هر جا خواستن برن، برن. تو موقعیتت عوض نکن.
سعید گفت: مجید شنیدی حاجی چی گفت؟
مجید: آره. چشم.
ارتباط با مجید تمام شد.
محمد به سعید گفت: برو رو خط 400 . سعید رفت رو خط 400 . محمد گفت: بده من!
محمد گوشیو از سعید گرفت و گفت: چه خبر؟ اعلام موقعیت!
400: دخترا رو از برج میلاد آوردند پایین. هیچ کس هم مطلع نشد. حالِ آقا صدرا هم خوب بود و رفت.
محمد گفت: از مهشید و شبنم چه خبر؟
400: هنوز ترافیک داریم. همیشه این موقع روز اینجا ترافیکه. شبنم از ماشین مهشید پیاده شد و یه موتوری گرفتن و با سرعت داره میره.
محمد: کسی فرستادی دنبالش؟
400: نیاز نبود قربان! وقتی دیدیم کنار بزرگراه ایستاده و منتظر موتور هست، صدرا با موتورش فرستادم.
محمد با تعجب گفت: درست دارم میشنوم؟ ینی الان شبنم، ترکِ موتورِ صدرا نشسته و داره میره؟!
400: بله قربان!
محمد رو به سعید کرد و با لبخندی از ته دل گفت: بابا شماها خیلی دلتون گنده است! خیلی دمتون گرمه به قرآن!
سعید هم زد زیر خنده!
محمد به سعید گفت: به صدرا زنگ بزن ببینم!
سعید به صدرا زنگ زد. صدرا همینطوری که تو سرعت بود، از طریق هندزفری که داشت به تماس محمد وصل شد و بلند گفت: خاکم آقا. خاک!
محمد که داشت میترکید از خنده گفت: بابا دمت گرم! عجب جونوری هستی تو! الان چسبیده بهت و داری وسط ماشینا ویراژ میدی؟
صدرا هم جواب داد: آره مَشتی. جات خالی.
محمد پرسید: کجا به سلامتی؟
صدرا جواب داد: آقا تا خیابون حجاب مسافر دارم. بنده خدا دیرش شده. نمیتونم بیام پیش شما!
محمد گفت: حله. حله. فقط ولش نکنا. همون دور و بر بِپَلَک ... مهمون خودته!
صدرا هم با شیطنت گفت: منم که مهمون نواز!
محمد دوباره خنده ای کرد و گفت: مراقب خودت باش. ازش چشم برندار.
صدرا هم گفت: رو چِشم. آقا امری فرمایشی!
تماس تمام شد.
محمد به سعید گفت: اصلا روحیه ام عوض شد.
محمد رفت رو خط 400 و گفت: تشویقی دارین. همتون. مراقب باش. الان شما دنبال مهشیدی؟