eitaa logo
خانه مهر
1.9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
386 فایل
کانال اطلاع رسانی در موضوع مهارتهای زندگی و تربیت فرزند برای ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب و پاسخ به مسابقات، به این آدرس پیام بفرستید @ab_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️✨❤️ 🍃 آبروی همسرتون آبروی شماست. بعضی از زوجین، برای اینکه خودشون رو موجه جلوه بدن، از ارزش همسرشون کم می‌کنند! این کار هم به زندگیتون ضربه میزنه و هم شخصیت خودتون خراب میشه...!
هدایت شده از آینده سازان
به 👈 ( و ) 👏 دو جلسه 🙏 با حضور 👌 زمان: شنبه و یکشنبه ۸ و ۹ بهمن ۷عصر 👈برای شرکت در جلسه روی لینک زیر کلیک کرده و به عنوان میهمان وارد شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://www.skyroom.online/ch/eshpa/shahid-soleimani
🌙لیلة الرغائب ✍ اوّلین شب جمعه ماه رجب را «لیلة الرّغائب» گویند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روایتى که فضیلت ماه رجب را بیان مى‌کرد فرمود : «از اوّلین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را «لیلة الرّغائب» نامیدند». آنگاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اعمالى را براى آن شب به این کیفیّت بیان فرمود : ✅ روز پنج شنبه اوّل ماه را روزه مى‌گیرى، ✅ چون شب جمعه فرا رسید، میان نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز مى گذارى (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت از آن، یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «إنّا انزلناه» و دوازده مرتبه «قل هو الله احد» را مى خوانى. ✅ پس از اتمام نماز هفتاد مرتبه مى‌گویى: «أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ وَعَلى آلِهِ» ✅ آنگاه به سجده مى روى و هفتاد بار مى گویى: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» ✅ سپس سر از سجده برمى دارى و هفتاد بار مى گویى: «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أنْتَ العَلِىُّ الاْعْظَمُ» ✅ بار دیگر نیز به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گویى: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» ✅ آنگاه حاجت خود را مى طلبى که ان‌شاءالله برآورده خواهد شد. 👌 رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در فضیلت این اعمال فرمود : «کسى که چنین نمازى را بخواند ، خداوند همه گناهانش را بیامرزد... و در قیامت درباره هفتصد تن از خاندانش شفاعت مى کند ، و چون شب اوّل قبر فرا رسد ، خداوند پاداش این نماز را به نیکوترین چهره ، با رویى گشاده و درخشان و زبانى فصیح و گویا ، به سوى قبر او مى فرستد. آن چهره نیکو به وى گوید : «اى حبیب من! بر تو بشارت باد! که از هر شدّت و سختى نجات یافتى» از آن چهره نورانى مى پرسد: «تو کیستى؟ من تاکنون چهره اى از تو زیباتر ندیده ام و بویى از بویت خوشتر به مشامم نرسیده؟!» آن چهره نیکو پاسخ دهد: «اى حبیب من! من پاداش آن نمازى هستم که تو در فلان شهر، فلان ماه و در فلان سال به جا آورده اى؛ من امشب به نزد تو آمدم، تا حقّت را ادا کنم و مونس تنهایى تو باشم و وحشت را از تو مرتفع سازم تا زمانى که همگى در روز رستاخیز برخیزند و در عرصه قیامت بر سرت سایه بیفکنم».
هدایت شده از آینده سازان
هدایت شده از آینده سازان
عکس آرسن رو پرده بود و اطلاعات اولیه اش کنار عکسش نوشته شده بود. محمد به سعید گفت: کافی نیست. همه اطلاعات این افسر موساد را میخوام. کیه؟ کجاها بوده؟ چیکارا کرده؟ با کیا بوده؟ حتی وضعیت خانوادگی و دوستان نزدیک و همه چی. سعید: چشم. چهره نگاری عده زیادی از مهمونا انجام شد. اغلب افراد مشهور و وابسته به پهلوی بودند. چند نفر از شبکه من و تو و وابستگان بهایی اونا هم بودند. محمد: متعجبم که در چنین جلسه ای و با چنین آدمای عتیقه ای، چرا ثریا نیست؟ چرا ایقدر ثریا مرموز هست و در سایه حرکت میکنه؟ سعید: حتی اگه یادتون باشه وقتی میخواستن بابک رو از کمپ به تشکیلات پهلوی بفرستن، هاکان گفت که دارن بابکو میفرستن پیش یکی که منم نمیشناسمش و هیچ شناختی روش ندارم. هاکانی که اینقدر نفوذ داره و آدم میشناسه! محمد نفس عمیقی کشید و گفت: باشه. یه کاریش میکنیم. سعید اطلاعات این افسره رو زود میخوام. 🔶🔷🔶🔷🔶🔷 یک هفته بعد- لندن-دفتر سینمایی حلما در حال جارو زدن اتاق های دفتر سینمایی تازه تاسیس بود که بابک وارد شد. سلام کردند و بابک رفت سراغ کامپیوترش. هنوز خیلی مشغولِ کاراش نشده بود که تلفن ثابت اونجا زنگ خورد. بابک وقتی به شماره دقت کرد، متوجه شد که ثریاست. تلفنو برداشت و گفت: سلام خانم. صبحتون بخیر! ثریا گفت: سلام. صبح بخیر. بابک: جانم خانم. ثریا گفت: بهشون گفتی که ساعت جلسه تغییر کرده؟ بابک: جلسه اون داداشیا رو میگین دیگه؟ ثریا گفت: آره. اون خانم و آقا که نزدیک ظُهره. درسته؟ بابک جواب داد: بله. هم به اونا گفتم یه ساعت زودتر بیان. و هم ماشین هماهنگ کردم که از درِ هتلشون بیارنشون. و هم اون خانم و آقا برای دو ساعت قبل تر ردیفن. ثریا گفت: خوبه. منم کم کم راه میفتم. بابک که میخواست خوشمزگی کنه گفت: خانم خودم هستما! شما استراحت کنین. ثریا با بی اعتنایی جواب داد: شما چاییتو بخور تا من میام. مکالمه اونا تموم شد و بابک به حلما گفت: لطفا میز صبحونه رو بچین. نیم ساعت بعدش در باز شد و راننده، دو تا آقای حدودا چهل ساله و خوش تیپ که شکلشون عین همدیگه بود با خودش آورد بالا. بابک خیلی جنتلمن و با کلاس، به استقبالشون رفت و اونا رو به اتاقش دعوت کرد. مشغول حال و احوال بودند که حلما در را باز کرد و ثریا وارد اتاق شد. بابک و سام و زامیار از جاشون بلند شدند و بعد از سلام و حال و احوال با ثریا همه رفتند سرِ میز صبحونه. حلما که پیش خدمت اختصاصی ثریا بود و از ترکیه تا لندن و سایر کشورها با خودِ ثریا میرفت، سفره ای مرکب از ایرانی و خارجی چیده بود. به طوری که سام و مازیار مبهوت سلیقه حلما شدند. ثریا وقتی دید اون دو تا برادر اینطوری مات شدند، لبخندی به حلما زد و حلما هم رفت. وسط صبحونه ثریا از سام پرسید: گردش قراردادهای دو سال اخیرتون مثبته؟ سام جواب داد: بد نبوده اما میتونسته بهتر باشه. مازیار گفت: درآمد ما از محلِ قراردادمون با شبکه های نتِ داخلی ثابت مونده. باید به فکر تقویتِ فیلما و سریالا باشیم. ثریا چاییشو تمام کرد و گفت: طیفِ مخاطبان شبکه های خانگی اغلب خانم ها و افرادی هستند که نه مشغول کار هستند و نه مشغول تحصیل. الان تعداد دختر پسرهای اینجوری در ایران، حدود 13 میلیون نفر هست. سام گفت: که جمعش با تعداد خانمای پای ثابت ما چیزی بالغ بر سی میلیون مخاطب ثابت میشه. ثریا گفت: و این یعنی بیشتر از یک سوم جمعیت کلِ ایران. درسته؟ سام و مازیار حرف ثریا رو تایید کردند. ثریا گفت: خب. شما دو نفر صاحب دو تا از بهترین شبکه های خانگی کشور هستید که حداقل سی و پنج تا چهل میلیون اکانت نصب شده و فعال شما را دنبال میکنند. درسته؟ بازم حرفشو تایید کردند. ثریا گفت: میانگین تولید هر کدوم از شما که مثلا رقیب همدیگه هستید حداقل چیزی بالغ بر هجده هزار دقیقه در سال هست. درسته؟ بازم تایید کردند. مازیار گفت: با همدیگه شاید حدودا پنجاه هزار دقیقه مفید. ثریا گفت: آفرین. جمعا پنجاه هزار دقیقه مفید. بدون پخش آگهی بازرگانی و بدون محاسبه فصل های مختلف یک سریال و غیره. درسته؟ سام گفت: دقیقا. ینی حداقل هر کدوم از ما بیست تا قراردادِ سریال و سینمایی در طول سال نهایی میکنیم. ثریا گفت: دقیقا. خب حالا سوال مهم! گردش مالی این دو تا شبکه خانگی در یک سال، بیشتر از دو هزار میلیارد هست؟ سام و مازیار به هم نگاه کردند و سری تکان دادند و گفتند: تقریبا. حالا یه چیزی بیشتر و کمتر. اما تقریبا همینه. ثریا خیلی جدی و مصمم گفت: سه برابرش! سام و مازیار خشکشون زد و فقط به ثریا نگاه کردند. ثریا گفت: ینی شش هزار میلیارد تومان بعلاوه صد روز تورِ رایگان برای صد نفر از عوامل به اروپا. سام و مازیار دیگه حتی پلک هم نمیزدند.
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشب بهترین ها را براتون ارزومندم ❤️❤️ ⭐️ ؛ همه‌ی خواسته‌ها و آرزوهایت را بخواه! ، ، ، ، و ... هیچ اشکالی ندارد! 🔸ـ فقط باید یادبگیری چگونه کنی؛ که به نزدیک تر شود! 👤
اللهم صل علی محمد و آل محمد بر 🌷 روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
👈 ۳۷۰ 👇 👈 ۱۴۰۱ 🙏 امروز، هدیه محضر مبارک و و بزرگوارش علیهم السلام و همه به ویژه
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶تشرف بسیار زیبای مرحوم آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی محضر مبارک 📹 •┈┈••✾❀🌸🍃🌺🍃🌸❀✾••┈┈•