eitaa logo
خانه مهر
1.9هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
374 فایل
کانال اطلاع رسانی در موضوع مهارتهای زندگی و تربیت فرزند برای ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب و پاسخ به مسابقات، به این آدرس پیام بفرستید @ab_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
👈وقتی در کودکی مدام به فرزندتان این کلمات را می گویید: ‼️دست نزن ‼️نمیتونی ‼️نکن ‼️بگیر یه جا بشین و... 👈فرزندتان وقتی به دوران نوجوانی و جوانی رسید ⏪همین را به شما خواهد داد. ‼️ درس ها سخته نمی تونم نمره خوب بگیرم ‼️ کنکور غیر ممکنه قبول بشم ‼️ سرکار نمیتونم برم از پس کار نمیتونم بربیام ‼️ از پس ازدواج و زندگی برنمیام و... 🆔@khaneyemehr110
‼️وضو و غسل با وجود خالکوبی 🔷س 4309: آیا یا با وجود () صحیح است؟ ✅ج: اگر خالکوبی، تنها رنگ باشد و یا در بوده و بر ظاهر پوست چیزی که مانع از رسیدن آب به آن شود، وجود نداشته باشد، وضو و غسل صحیح است. 🆔@khaneyemehr110
👈خانومش یه چیز ناشناس پیدا کرده !! براش خیلی کوتاه نامه نوشته😄 🆔@khaneyemehr110
🍀💐🌹💐🍀 ✍️ همسر آیت الله العظمی مرعشی نجفی می‏گوید: 🌸 در تمام مدت شصت سالی كه با ایشان زندگی كردم، هيچ گاه با من رفتارى تند و خشونت آميز نداشت. تا آن زمان كه قادر به حركت كردن و انجام دادن كارهایش بود، نمی‏گذاشت كه دیگران كارهایش را انجام دهند. حتی هنگامی كه تشنه می‏شد، برمی‏خاست و به آشپرخانه می‏رفت و آب می‏آشامید و از من درخواست نمی‏كرد. ایشان افزون بر آنكه برای من همسری خوب و مهربان و دوست داشتنی بود، دوستي صميمي و همكاري غم‏خوار براي من نیز بود. ایشان همواره در كارهای منزل به من كمك می‏كرد و بسیاری از اوقات، كارهای آشپزخانه همانند درست كردن غذا، پاك كردن سبزى، و شستن میوه و وسایل آشپزخانه را ایشان انجام می‏دادند. 🌸🍃 🆔@khaneyemehr110
فقط یک دهه از فرصت فرزندآوری دهه شصتی‌ها باقی است! 🔸 «مریم اردبیلی» آینده‌پژوه حوزه جمعیت میگه از دهه ۸۰ پنجره جمعیتی کشور باز شده و حدود ۲۰ سال از آن سپری شده؛ در حالت خوشبینانه فقط یک دهه فرصت داریم و سیاست‌ها و فرهنگ‌سازی‌های جمعیتی باید در این یک دهه اتفاق بیفتند. 🔸نسل‌های بعد(دهه ۷۰ و ۸۰) نسبت به دهه شصتی‌ها جمعیت کمتری دارند و باید نرخ باروری آنها برای رسیدن به نرخ جایگزینی بیش از ۳ فرزند باشد. 🆔@khaneyemehr110
✍️ ۱ 💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند. باور نمی‌کردم حیدر اینهمه بی‌رحم شده باشد که بخواهد در جمع را ببرد. اگر لحظه‌ای سرش را می‌چرخاند، می‌دید چطور با نگاه مظلومم التماسش می‌کنم تا حرفی نزند و او بی‌خبر از دل بی‌تابم، حرفش را زد:«عدنان با تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.» 💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثی‌ها؟! به ذهنم هم نمی‌رسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد. بی‌اختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمی‌زدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم. 💠 نمی‌فهمیدم چرا این حرف‌ها را می‌زند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم. وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگی‌ها به کسی بچسبد، یعنی می‌خواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من می‌شناختم اهل نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بی‌غیرت نیستم که با... ادامه دارد...
🌹 🌹 👈 ۸۱ ❤️ مبارکه 👇 👈 بیست و چهارم ۹۹ 🙏 امروز، محضر مبارک حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف و هدیه به روح مادر بزرگوارش، حضرت سلام الله علیها 🆔@khaneyemehr110
👈۱۰ ویروس کلامی که باعث رابطه میشه 🔸نصیحت تکراری 🔸تذکر مداوم 🔸سرزنش 🔸منت گذاشتن 🔸مقایسه کردن 🔸جر و بحث کردن زیاد 🔸برچسب منفی زدن 🔸پیش‌بینی منفی (نفوس بد) 🔸گله و شکایت مداوم 🔸متهم کردن ❤️ مراقب سلامت رابطه‌هامون باشیم. 🆔@khaneyemehr110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏آیه مباهله و اثبات فضیلت امیرالمومنین علی علیه السلام 🆔@khaneyemehr110
اعمال روز مباهله 🆔@khaneyemehr110
بی بی سی فارسی مدام محرم ایران را داغ میکند و عده ای هم اینجا مواضع عجیب و غریب کشته میدهیم و... میگیرند؛ بی بی سی انگلیسی هم مسلمانان را عامل انتقال کرونا در انگلیس معرفی میکند آن وقت در خود انگلیس اینجوری لب دریا در اوج کرونا جمع میشوند صدا از کس در نمی آید! 🆔@khaneyemehr110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرق سختی تربیت یک فرزند با پنج فرزند!! 🔸 به جای تربیت فرد به فرد 🆔@khaneyemehr110
⚘﷽⚘ 🙏امیرالمومنین علي عليه السلام :🌸 👈زمانى كه قائم ما ظهور كند كينه ها از سينه بندگان بيرون مى رود.💞✅ لَوْ قَدْ قامَ قائِمُنا... لَذَهَبَتِ الشَّحْناءُ مِن قُلُوبِ الْعِبادِ.💞 📚بحارالانوار، ج 52، ص 316 🆔@khaneyemehr110
🌸🌷 امام صادق (علیه‌السلام): « ما من عَمَل ٵفْضَل یَوْمَ الجمعةِ مِنَ الصَّلاة عَلی محمدٍوآلِهِ » فضیلت هیچ عملی در شب و روز ، برتر از فرستادن بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه واله) نیست. 🆔@khaneyemehr110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏داستان تکان دهنده از برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🆔@khaneyemehr110
حرم ✍️ قسمت چهارم ۲ اتل برادرم معامله کنم!» 💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثی‌ها شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود. عباس مدام از حیدر سوال می‌کرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسش‌های عباس را با بی‌تمرکزی می‌داد. 💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره پدرم بی‌تابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوال‌پیچش می‌کرد و احساس می‌کردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم. به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دست‌هایی که هنوز می‌لرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم می‌خواست هرچه‌زودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمی‌دانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم. 💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم. احساس می‌کردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید. 💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونه‌های من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را به‌خوبی حس می‌کردم. زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بی‌نهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه می‌درخشید و همچنان سر به زیر می‌خندید. 💠 انگار همه تلخی‌های این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت می‌خندید. چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم. 💠 زن‌عمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند. حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لب‌هایش که با چشمانش می‌خندید. واقعاً نمی‌فهمیدم چه‌خبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه می‌خوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمی‌کنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک می‌گیرم و این روزهای خوب ماه و تولد علیه‌السلام رو از دست نمیدم!» 💠 حرف‌های عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاه‌مان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم. هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خنده‌های امشبش را یک‌جا فهمیدم که دلم لرزید. 💠 دیگر صحبت‌های عمو و شیرین‌زبانی‌های زن‌عمو را در هاله‌ای از هیجان می‌شنیدم که تصویر نگاه حیدر لحظه‌ای از برابر چشمانم کنار نمی‌رفت. حالا می‌فهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانه‌ای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت. عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتی‌تر از همیشه همچنان سرش پایین است... ✍️نویسنده: 🆔@ayandesazan110
🌹 🌹 👈 ۸۲ ❤️ مبارکه 👇 👈 بیست و پنجم ۹۹ 🙏 امروز، محضر مبارک حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف و هدیه به روح مادر بزرگوارش، حضرت سلام الله علیها 🆔@khaneyemehr110
🔻👈وقتی با مشکل دارید 👌بدترین جمله اینه که به همسرتون بگید: "تو هم مثل اونایی" ❌هیچ وقت رفتارها و اشتباهات دیگران رو به رفتار همسرتون نسبت ندین!!! 🆔@khaneyemehr110
🍃آیتـــ الله بهجت (رحمة الله علیه ): 🔖چرا به این معرفـــت نرسیده ایم که هر حرفی می زنیــــم قبل از این که ما بشنویم به گوش امام زمان می‌رسد، اگر این مطلب را درک کردیــم حضور و غیاب حضرت برای ما فرقی نمی کند. ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🆔@khaneyemehr110