‼️وضو و غسل با وجود خالکوبی
🔷س 4309: آیا #وضو یا #غسل با وجود #خالکوبی (#تتو) صحیح است؟
✅ج: اگر خالکوبی، تنها رنگ باشد و یا در #زیر_پوست بوده و بر ظاهر پوست چیزی که مانع از رسیدن آب به آن شود، وجود نداشته باشد، وضو و غسل صحیح است.
#احکام_وضو
#شرایط_وضو
🆔@khaneyemehr110
🍀💐🌹💐🍀
✍️ همسر آیت الله العظمی مرعشی نجفی میگوید:
🌸 در تمام مدت شصت سالی كه با ایشان زندگی كردم، هيچ گاه با من رفتارى تند و خشونت آميز نداشت. تا آن زمان كه قادر به حركت كردن و انجام دادن كارهایش بود، نمیگذاشت كه دیگران كارهایش را انجام دهند. حتی هنگامی كه تشنه میشد، برمیخاست و به آشپرخانه میرفت و آب میآشامید و از من درخواست نمیكرد. ایشان افزون بر آنكه برای من همسری خوب و مهربان و دوست داشتنی بود، دوستي صميمي و همكاري غمخوار براي من نیز بود. ایشان همواره در كارهای منزل به من كمك میكرد و بسیاری از اوقات، كارهای آشپزخانه همانند درست كردن غذا، پاك كردن سبزى، و شستن میوه و وسایل آشپزخانه را ایشان انجام میدادند. 🌸🍃
🆔@khaneyemehr110
فقط یک دهه از فرصت فرزندآوری دهه شصتیها باقی است!
🔸 «مریم اردبیلی» آیندهپژوه حوزه جمعیت میگه از دهه ۸۰ پنجره جمعیتی کشور باز شده و حدود ۲۰ سال از آن سپری شده؛ در حالت خوشبینانه فقط یک دهه فرصت داریم و سیاستها و فرهنگسازیهای جمعیتی باید در این یک دهه اتفاق بیفتند.
🔸نسلهای بعد(دهه ۷۰ و ۸۰) نسبت به دهه شصتیها جمعیت کمتری دارند و باید نرخ باروری آنها برای رسیدن به نرخ جایگزینی بیش از ۳ فرزند باشد.
🆔@khaneyemehr110
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم ۱
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با...
ادامه دارد...
🌹 #تلاوت_قرآن 🌹
👈#صفحه ۸۱
❤️#سوره مبارکه #نساء
#امروز👇
👈 #جمعه بیست و چهارم #مرداد ۹۹
🙏 #ثواب_قرائت امروز، محضر مبارک حضرت #بقیت_الله_الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و هدیه به روح مادر بزرگوارش، حضرت #نرجس_خاتون سلام الله علیها
🆔@khaneyemehr110
👈۱۰ ویروس کلامی که باعث #تخریب رابطه میشه
🔸نصیحت تکراری
🔸تذکر مداوم
🔸سرزنش
🔸منت گذاشتن
🔸مقایسه کردن
🔸جر و بحث کردن زیاد
🔸برچسب منفی زدن
🔸پیشبینی منفی (نفوس بد)
🔸گله و شکایت مداوم
🔸متهم کردن
❤️ مراقب سلامت رابطههامون باشیم.
🆔@khaneyemehr110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏آیه مباهله و اثبات فضیلت امیرالمومنین علی علیه السلام
🆔@khaneyemehr110
بی بی سی فارسی مدام محرم ایران را داغ میکند و عده ای هم اینجا مواضع عجیب و غریب کشته میدهیم و... میگیرند؛
بی بی سی انگلیسی هم مسلمانان را عامل انتقال کرونا در انگلیس معرفی میکند آن وقت در خود انگلیس اینجوری لب دریا در اوج کرونا جمع میشوند صدا از کس در نمی آید!
🆔@khaneyemehr110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرق سختی تربیت یک فرزند با پنج فرزند!!
🔸 #تربیت_محیطی به جای تربیت فرد به فرد
🆔@khaneyemehr110
⚘﷽⚘
🙏امیرالمومنین علي عليه السلام :🌸
👈زمانى كه قائم ما ظهور كند كينه ها از سينه بندگان بيرون مى رود.💞✅
لَوْ قَدْ قامَ قائِمُنا... لَذَهَبَتِ الشَّحْناءُ مِن قُلُوبِ الْعِبادِ.💞
📚بحارالانوار، ج 52، ص 316
🆔@khaneyemehr110
🌸🌷 امام صادق (علیهالسلام):
« ما من عَمَل ٵفْضَل یَوْمَ الجمعةِ مِنَ الصَّلاة عَلی محمدٍوآلِهِ »
فضیلت هیچ عملی در شب و روز #جمعه، برتر از #صلوات فرستادن بر
محمد و آل محمد (صلی الله علیه واله) نیست.
🆔@khaneyemehr110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏داستان تکان دهنده از #نامه_نوشتن برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🆔@khaneyemehr110
#رمان_مدافعین حرم
✍️ #تنها_میان_داعش
قسمت چهارم ۲
اتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 حرفهای عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاهمان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم.
هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خندههای امشبش را یکجا فهمیدم که دلم لرزید.
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم که تصویر نگاه #عاشقانه حیدر لحظهای از برابر چشمانم کنار نمیرفت. حالا میفهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانهای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت.
#خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔@ayandesazan110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔- جرمت چیه؟
😢- قتل مادر!
🆔@khaneyemehr110
🌹 #تلاوت_قرآن 🌹
👈#صفحه ۸۲
❤️#سوره مبارکه #نساء
#امروز👇
👈 #شنبه بیست و پنجم #مرداد ۹۹
🙏 #ثواب_قرائت امروز، محضر مبارک حضرت #بقیت_الله_الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و هدیه به روح مادر بزرگوارش، حضرت #نرجس_خاتون سلام الله علیها
🆔@khaneyemehr110
🔻👈وقتی با #خانواده_همسرتون مشکل دارید
👌بدترین جمله اینه که به همسرتون بگید: "تو هم مثل اونایی"
❌هیچ وقت رفتارها و اشتباهات دیگران رو به رفتار همسرتون نسبت ندین!!!
🆔@khaneyemehr110
🍃آیتـــ الله بهجت (رحمة الله علیه ):
🔖چرا به این معرفـــت نرسیده ایم که
هر حرفی می زنیــــم قبل از این که
ما بشنویم به گوش امام زمان میرسد،
اگر این مطلب را درک کردیــم حضور و
غیاب حضرت برای ما فرقی نمی کند.
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🆔@khaneyemehr110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈ببینید #امام_کاظم علیه السلام، توی چطور جایی چندین سال #زندانی بود!😥
👌با وجود این هیچگاه #ناشکری نکرده و #از_خدا_شکایت نکرد!
🙏 #سختی ها و #مشکلات_زندگی، باعث نشه، #ناشکری کرده و یا #از_خدا_ایراد_بگیری!
🆔@khaneyemehr110