✨﷽✨
🔰چطور با مشكلات مقابله كنيم؟
✍پاسخ - ما دو عنوان داريم: يكی صبر و ديگری جزع كه مقابل صبر است. آنچه كه در روايات ما تاكيد شده است كه با سختيها كنار آمدن صبر است. ان مع العسر يسری يعنی اگر سختي تو را از پاي در نياورد، همان يسر است. امام حسين (ع) در روز عاشورا همان يسر بود، گرچه تير ميخورد. و ميگفت خدايا اين سختيها بر من آسان است. پس جزع نكنيم و بردبار باشيم. اشعث بن قيس فرزندش را از دست داد و حضرت علی (ع) به او نامه اي نوشته است كه در آن نامه حضرت گفتند كه خدا
به تو صبر بدهد. تو ميتوانی دو حالت داشته باشی، يك صبر و ديگری جزع و ناسپاسی. بدان هر دوي اين حالتها روی اصل قضيه اثری نمی گذارد، يعني فرزند تو را زنده نمي كند، فقط اگر صبر كني ماجوری و اگر جزع كني، گناه كردي. نوع نگاه به زندگي خيلی مهم است. چهار نفر را ميخواستند اعدام بكنند. يكی تا صبح عبادت ميكرد و ديگري كمي حالش بد بود و سومي جزع ميكرد و توبه نامه می نوشت و داد و فرياد می كرد و چهارمی قبل از اعدام جان داده بود. اين در حالی بود كه سرنوشت چهار تای آنها يكی بود.
📚از بیانات استاد رفیعی
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
♨یک تکه نان
✍حضرت عیسی (علیه السلام) با جمعی در جایی نشسته بود. مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می گذشت. حضرت عیسی (علیه السلام) به اطرافیان خود فرمود شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست، ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید.
تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند.
او بعد از احوال پرسی از مرد هیزم شکن فرمود هیزمت را باز کن. وقتی که باز کرد، مار سیاهی را در لای هیزم او دید. حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود این مار باید این مرد را بکشد، ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟
گفت نان می خوردم که فقیری از مقابل من گذشت. قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد.حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود در اثر همان دستگیری از مستمند، خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود.
📚 تفسیر نمونه، ج3، ص223
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅مقام انسانیت
✍ انسان شدن به این است که از محرمات الهی فاصله گرفته شود. اگر بتوانی از کلک زدن صرف نظر کنی، آن گاه انسان می شوی. وقتی انسان شدی، خوب و بد را می فهمی. ... مادامی که انسان، گرم دنیا باشد این ها را نمی فهمد. چون آن قدر گرفتاری دنیا زیاد است که اگر برای اقتصاد، صد سال هم تلاش کند تمام نمی شود؛ ...
اگر انسان، افسار نفس را رها (کرد) ، ... خدا را فراموش کرد، حقوق و حدود را فراموش کرد، حاضر است کشوری را نابود کند، کره زمین را نابود کند. ولی وقتی مَردِ خُدا باشد، به خاطر یک بچه یتیم هم خوابش نمی برد. این، فرق راه حق و باطل است. اگر در برابر بچه یتیم خوابت برد، انسان نیستی و به مقام انسانیت نرسیده ای! ...
اگر توانستی دروغها را تعطیل کنی. کلک ها و نقشه ها را - که اسمش را روشنفکری می گذاری - تعطیل کنی، آن وقت ممکن است به انسانیّت برسی و در این حال می فهمی که سخنان پیامبر، روی حساب است .
📚نردبان آسمان ، آیت الله بهاءالدینی؛ص 109
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
♨امانتداری
✍فضیل بن عیاض، پیش از آن که با شنیدن آیه اى از آیات قرآن توبه کند راهزن بود. وى در بیابان مرو خیمه زده بود و پلاسى پوشیده و کلاه پشمین بر سر و تسبیح در گردن افکنده و یاران بسیار داشت، همه دزد و راهزن. هر مال و جنس دزدیده شده اى که نزد او مى بردند، میان دوستان راهزن تقسیم مى کرد و بخشى هم خود برمى داشت.
روزى کاروانى بزرگ مى آمد، در مسیر حرکتش آواز دزد شنید. ثروتمندى در میان کاروان، پولى قابل توجه داشت. برگرفت و گفت در جایى پنهان کنم تا اگر کاروان را بزنند، این پول برایم بماند. به بیابان رفت، خیمه اى دید در آن پلاس پوشى نشسته، پول به او سپرد. فضیل گفت در خیمه رو و در گوشه اى بگذار، خواجه پول در آنجا نهاد و بازگشت.
چون به کاروان رسید، دزدان راه را بر کاروان بسته و همه اموال کاروان را به دزدى تصرف کرده بودند.آن مرد قصد خیمه پلاس پوش کرد. چون آنجا رسید، دزدان را دید که مال تقسیم مى کردند. گفت آه، من مال خود را به دزدان سپرده بودم.
خواست باز گردد، فضیل او را بدید و آواز داد که بیا. چون نزد فضیل آمد، فضیل گفت چه کار دارى؟ گفت جهت امانت آمده ام. گفت همان جا که نهاده اى بردار. برفت و برداشت. یاران فضیل را گفتند ما در این کاروان هیچ زر نیافتیم و تو چندین زر باز مى دهى. فضیل گفت او به من گمان نیکو برد و من نیز به خداى تعالى گمان نیکو مى برم. من گمان او را به راستى تحقق دادم تا باشد که خداى تعالى گمان من نیز به راستى تحقق دهد.
📚 زیبایی های اخلاق، حسین انصاریان، صفحه 266
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅ آثار گفتن بسم الله در هنگام وضو
✍️ در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام در ثواب شروع وضو با بسم الله آمده است: و اگر در آغاز وضویش بسم الله بگوید، باعث پاک شدن همه اعضا از گناهان می شود.» (1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله به فردی که درباره ثواب وضو سؤال داشت، فرمودند: بدان! چون دستت را در آب بری و بسم الله الرحمن الرحیم بگویی، گناهانی که دستهایت انجام داده فرو می ریزد و چون چهره خویش را بشویی، گناهانی که چشمهایت با نگاه کردنشان انجام داده اند از بین می رود، همچنین گناهان دهانت که تلفظ کرده زدوده می شود و وقتی دو دست خود را از آرنج بشویی، گناهان، از دست راست و چپت فرو می ریزد و چون بر سر و پشت پاهای خود مسح کشی، گناهانی از بین می رود که قدمهایت به سوی آنها گام برداشته اند. پس این، پاداش وضوی تو است.»(2)
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: هر کس وضو بگیرد و نام خدا را ذکر کند (بسم الله الرحمن الرحیم بگوید) تمام بدنش پاک می شود و این وضو تا وضو[ی بعد]، خود کفاره گناهان میان دو وضو است و هر کس بسم الله نگوید، فقط اندامهایی که آب به آنها رسید پاک می شود.»(3)
1. تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، ص 521
2. وسائل الشیعه، ج 1، ص 393
3. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 50
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام صادق (عليه السلام):
هر كس بر محمّد و خاندان محمّد ده درود بفرستد ، خداوند و فرشتگانش صد درود بر او مى فرستند و هر كس بر محمّد و خاندان محمّد، صد بار درود بفرستد ، خداوند و فرشتگانش هزار بار بر او درود مى فرستند. مگر نشنيده اى اين سخن خداى عزّوجلّ را كه: «او و فرشتگانش بر شما درود مى فرستند تا شما را از تاريكى ها به روشنايى برد و خدا به مؤمنان، مهربان است»
📚الكافی جلد ۲ صفحه۴۹۳
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
♨ شکایت از روزگار
✍مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود.
فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی، او را آزار می داد.
یک روز در محضر امام صادق (علیه السلام) لب به شكایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح كرد.
گفت فلان مبلغ قرض دارم، نمی دانم چه جور ادا كنم؟
فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم.
بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده ام.
به هر در بازی می روم، به رویم بسته می شود.
در آخر از امام تقاضا كرد درباره اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از كار فروبسته او بگشاید.
امام صادق (علیه السلام) به كنیزكی كه آنجا بود فرمود برو آن كیسه اشرفی را كه منصور برای ما فرستاده بیاور.
كنیزک رفت و فورا كیسه اشرفی را حاضر كرد.
آنگاه به مفضل بن قیس فرمود در این كیسه چهارصد دینار است و كمكی است برای زندگی تو.
گفت مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.
امام فرمود بسیار خب، دعا هم می كنم، اما این نكته را به تو بگویم، هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نكن.
اولین اثرش این است كه وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شكست یافته ای.
در نظرها كوچک می شوی و شخصیت و احترامت از میان می رود.
📚 بحارالانوار، جلد 11، صفحه 114
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋⚖قانون پروانه ای
🐚اگه یه وقت یه پیله ی پروانه دیدین که روزها داره تقلا میکنه تا پروانه درونش اون پوسته سخت رو بشکافه و ازش بیرون بیادبه فکرتونم نرسه از روی احساسات بخوایین کمکش کنید و این جریان رو براش تسهیل کنید
چون کمک شما به اون مساویِ با مرگش
اون پروانه تمام اون مدت داره فرآیند بلوغ رو میگذرونه و اگه زودتر از موعدی که طبیعت براش قرار داده بیرون بیاد بال هاش قدرت پرواز نخواهد داشت
🦋به این میگن قانون پروانه ای
قانون پروانه ای رو در مورد بچه ها مون رعایت کنیم ازروی احساسات، فرآیند رشد شخصیت اونا رو مختل نکنیم
اجازه بدیم از اون پیله ی سخت بلوغ بیرون بیان بلوغ جسمی شون بلوغ فکری شون پرِ پرواز اونا رو میسازه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ماجرای جالب غسال ویژه جسد مطهر آیت الله مرعشی نجفی(ره)
💠حجة الاسلام دكتر سید محمود مرعشی (فرزند آیة اللَّه العظمی مرعشی نجفی) نقل كردند:
ساعاتی قبل از وفات آیت اللَّه مرعشی دیدم حالشان دگرگون شده پزشكی آوردیم، معاینهای كرد و بهتر شدند ولی بعد از مدتی گفتند: مرا پا به قبله قرار دهید.
رو كردند به من و گفتند پسرم! من غسال دیدهام. شما غسّال نیاورید.
بعد از فوت با چند نفر از خواص، بدن را بردیم بهشت معصومه. دیدیم آنجا فردی با قامت بلند، محاسن زیبا، لباس سفید و دستكش سفید، منتظر ما است.ایشان آقا را غسل دادند، كفن كردند و... تا فردا كه دفن شدند.وقتی رسیدم به منزل به افراد منزل گفتم: ما پول غسال را ندایم (چون سرگرم كارها بودیم) روح آقا ناراحت میشود. او را از كجا پیدا كنیم؟ هر چه گشتیم پیدا نكردیم. به رئیس قبرستان گفتیم شما غسّالی دارید با این خصوصیت. گفت: ما این ساعت اصلاً غسال نداریم چون شما گفتید خودمان غسال میآوریم ما خبر نكردیم. چه كنیم؟ دیدم خوشبختانه مراسم را فیلمبرداری كردهایم. فیلم را آوردیم. دیدیم همه چیز فیلمبرداری شده، مگر شخص غسّال. فقط دستهای او فیلمبرداری شده كه بدن را جابجا میكند!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕌 (عنایت امام حسین (علیه السلام) به زوّار)
🦋روزی مردِ زائر وارد یکی از قصابی های کربلا می شود و مقداری گوشت می خرد و به حرم امام حسین (علیه السلام) می رود، بعد از زیارت به خانه برگشته و گوشت را به همسرش می دهد و می گوید آبگوشتی درست کن
ظهر که می شود همسرش به مرد می گوید گوشت نپخته است و مرد می گوید اشکالی ندارد صبر کن تا شب بپزد. شب که می روند سراغ گوشت می بینند گوشت اصلا نپخته است و مرد قصاب را سرزنش می کنند که گوشت بی کیفیت به آنها داده است و می گذارند تا صبح بپزد. صبح بیدار شدند دیدند گوشت هنوز نپخته است مرد با عصبانیت ظرف غذا را می برد قصابی و می گذارد روی میز و می گوید مرد حسابی ما زائر امام حسین (علیه السلام) هستیم بی انصافی است به ما گوشت بی کیفیت بدهی، از دیروز صبح که گوشت را خریدم تا امروز صبح گوشت اصلا نپخته است.
قصاب لبخندی زد و به او گفت وقتی گوشت را خریدی مستقیم رفتی داخل حرم امام حسین (علیه السلام) ؟ زائر گفت چطور ؟ بله رفتم قصاب گفت مگر نمی دانی گوشتی که وارد حرم امام حسین (علیه السلام) شود آتش به او کارساز نیست، اگر می دانستم قصد زیارت داری قبلش به تو می گفتم.
در روایات آمده است سوزاندن بدن زائر امام حسین (علیه السلام) بر آتش جهنم حرام است.
📚کتاب داستان های شگفت
آیت الله دستغیب (ره)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
تقدیم به صاحت مقدس امام رضا(ع)
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ما صَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
🌷اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد🌷
👰دختر....... در اولین صبح عروسی، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند.
🧕🏼👱♂ابتدا پدر و مادر پسر آمدند.
💍زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند. اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچکدام در را باز نکرد.
🕙ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند...! اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم.
👱♂شوهرچیزی نگفت، و در را برویشان گشود. اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت.
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد.
👧پنجمین فرزندشان دختر بود.
برای تولد این فرزند، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد.
👱♂مردم متعجبانه از او پرسیدند: علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست؟
❤️مرد بسادگی جواب داد: چون این همان کسیست که در هر شرایطی در را برویم باز میکند..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠برادرها (دوستان ) خود را بشناسید
حضرت #لقمان حکیم: برادران ، سه دسته اند :
1⃣ نيرنگ باز ،
2⃣ حسابكش ،
3⃣ علاقه مند ،
نيرنگباز : كسى است كه از خوبىِ تو استفاده مى كند ؛ ولى به تو فايده نمى رساند . حسابكش : كسى است كه به اندازه اى كه از تو بهره جسته ، به تو فايده مى رساند . علاقه مند : كسى است كه بدون طمع به #دوستى ، به تو #عشق مى ورزد .
📚محاضرات الاُدباء ، ج۳ ، ص۸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🤴اربابی یکی را کشت و زندانی شد و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد.
🌙شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد.
اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده
میکردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران میکنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت:
🤴ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانوادهات و فرزندانت وداع میکردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم.
اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند،
💠ارباب گفت تو برو. من میروم خود را تسلیم کنم. من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠مادر موسی(ع)میترسید فرزند بی گناهش را به فرمان فرعون زمانش بکشند که ناگاه از جانب خداوند فرمان می یابد که فرزندت را درصندوقی بگذار و به دریا بینداز...
مادربه کدام دل چنین راهی را برای نجات فرزندش انتخاب کند جز اینکه به وحی الهی ایمان دارد که خداوند فرمود: هیچ تشویش به دل #راه مده که ما محبت موسی را در دل او قرار میدهیم و او را در زیر چشم خود پرورش میدهیم از این رو هرکس بر خدای خویش توکل کند هیچ #نگرانی ندارد که خداوند این قصه را به پایان خواهد رساند..
آیا مکررندیده اید که از دل شب،،روز بیرون می آید و از وسط پریشانی نظم و هماهنگی پیدا میگردد...
هرکس دوست خداباشد دشمنانش درجهت منافع او کار خواهندکرد بی آنکه بدانند.چنانکه برادران یوسف(ع) خدمتگزار یوسف شدند تا بدانچه باید برسد...
.دل مؤمن گرم است که اهل دنیا هیچ کاری از پیش نخواهند برد و خواسته یا ناخواسته از خدمتکاران خوبان خواهند بود...
چون وعده الهی است که نهایتا خوبی بر بدی غلبه خواهد کرد و #پیروزی از آن خوبان خواهد بود..
الهی_قمشه_ای
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️دیر زمانی نیست که دریافته ام ؛ وقتی از کسی کینه ای به دل می گیرم، درحقیقت برده ی او می شوم؛
او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛
اشتهایم را ازبین می برد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و لذت کار کردن را از من می گیرد؛
اعتقاداتم را ازبین می برد و مانع از استجابت دعاهایم می گردد؛
او آزادی فکرم را می گیرد و هر کجا که می روم برایم مزاحمت ایجاد می کند؛
بنابراین دریافته ام
اگر نمی خواهم یک برده باشم، در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم!
خود را در آیینه نگریستم
و دریافتم ارزش من بیش از یک فکر
نا آرام است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👌مدیر حراست ما نظر لطفی به من داره.
بهم گفت:
«فلانی یک جوان خوب سراغ نداری؟
میخواهیم یک نفر رو استخدام کنیم.» بهش گفتم:
«یک جوان خوب و امین میشناسم. خیلی خوش اخلاق و سلامت است.
انسان معتقدی است ولی با همه فکری میسازد و خیلی به مردم سخت نمیگیرد. اما به ظاهرش خیلی میرسد.
موهایش را بلند میگذارد و روغن میزند و تقریبا نیمی از درآمدش را صرف عطر میکند و البته دو نفر از عموهایش از معاندین اسلام هستند.» خندید و گفت:
«بابا این که میگی اصلاً با ما و شرایطمون سازگار نیست، اینجا همه بچه هیئتی و مسلمون و انقلابی هستند، اصلاً نمیشه نزدیک اداره ما هم بیاد.» بهش گفتم:
🦋«اینهایی که من گفتم مشخصات پیامبر اسلام (ص) بود.» هر دو نفر ساکت شدیم و دیگه صحبتی نکردیم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📿 عابدي كه گرفتار كيفر مردم شد.
🧜♂خداوند در گذشته، دو فرشته فرستاد تا اهل شهري را هلاك كنند، هنگامي كه دو ملك براي انجام مأموريت به آن شهر رسيدند، به مرد عابدي برخوردند كه در دل شب ايستاده و با گريه و زاري عبادت مي كند.
🧜♂يكي از فرشته ها به ديگري گفت:
اين مرد را مي بيني! كه چگونه گريه و زاري مي كند؟ آيا او را نيز هلاك كنيم؟
🧜♂فرشته ديگري گفت:
آري، من مأموريت خويش را انجام مي دهم!
🧜♂ملك گفت:
من درباره اين مرد بايد دوباره با خداوند مذاكره كنم. پس از بيان حال عابد، خداوند به او وحي فرستاد، اين عابد را نيز با ديگران هلاك كن كه تاكنون به خاطر من، خشم، چهره او را در مقابل گناهكاران دگرگون نساخته است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #آیه_گرافی #استوری
💠 هم نشینی آیات قرآن و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #آیه_گرافی #استوری #عربی
💠 هم نشینی آیات قرآن و تصاویر
📖 سوره #کهف آیه ۲۷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #حدیث_گرافی #استوری
💠 هم نشینی آیات قرآن و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•