eitaa logo
🍀خط‌خطی‌های دل🍀
562 دنبال‌کننده
526 عکس
30 ویدیو
1 فایل
دلنوشته‌ها و اشعار پریسامصلح کتابهای منتشر شده #آنی_که_ندارم #گلدان_خشکیده #دیوانه_جان 👈کپی با ذکر نام شاعر👉 کانال در تلگرام moslehparisa@ عاشقانه ها و عارفانه ها
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را کمی صبور اگر آفریده بود... @khatdl
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون 🖤🖤
سیدحسن از دوری تو پردردیم با نصرمن‌الله فقط خو کردیم ما پیرو آن امام هستیم که گفت ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم @khatdl
این روزها حال و هوای شهرمان خوش نیست این روزها پیچیده بوی ناجوانمردی @khatdl
الله اکبر🔥🔥👊👊
با آمدنش ظلمتِ غم پر زد رفت... @khatdl
سوی چشمان مرا برق نگاهش برده قلب پیوندی من خسته شده آزرده هی دم از رفتن خود می‌زد و با گریه شبی فکر کردم که شده شاعر مادرمرده رفت همچون شب پرسوز زمستان آخر پشت‌پایش همه‌ی خانه شده افسرده برف سنگین دی آن روز که آمد دیدم عشق قندیل زده سخت ترک‌ها خورده آنقدر ضجه زدم شهر به دادم برسد نیست همراه و شدم چون گل یخ پژمرده شده حالا همه جا حرف من و عطسه و صبر وای بر عاشق بیچاره که سرماخورده @khatdl
هر شب برای دیدن رویا نشسته‌ایم با تب به پای غصه فردا نشسته‌ایم در منجلاب خون دل و اشک بی‌قرار فرسوده در برابر دنیا نشسته‌ایم وقتی که مُرد غیرت مردان روزگار چون قاب در نقاب تماشا نشسته‌ایم مرداب شد بهانه دلمردگی ولی نیلوفرانه در غم دریا نشسته‌ایم کابوس زندگی شده فردای بی‌رمق دلگیر از این زمانه به حاشا نشسته‌ایم @khatdl
حواست هست نارنجها نای رنج کشیدن ندارند برگرد @khatdl
قرار دارم شبی که با تو قرار دارم @khatdl
جهان بدون دیدنت جزیره عذاب‌هاست @khatdl
من‌میگم: پاییز دختری است شلخته خجالتی الهام تمدن میگه: می‌ریزد و می‌پاشد و پروایش نیست او دخترک شلختۀ پاییز است @khatdl
از دهکده قشنگ بالای قنات آمد خبر عروسی شاخه نبات! با بقچه ای از شعر و ترانه حافظ می رفت کنار گله احساسات @khatdl
هدایت شده از هنرستان
🔎 💐 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ آیینه نوشت؛ حضرت معصومه تصویر بهشت؛ حضرت معصومه از ایل و تبار ماه، از نسل بهار خورشیدسرشت؛ حضرت معصومه ✍ شاعر: 📸 عکاس: 📅 شنبه ۱۴ مهرماه ۱۴۰۳ 🌐 ایتا | تلگرام | اینستاگرام 🆔 @Honarestan_net
از ابرچشمم می‌چکد بارانِ نم‌نم یا اشک دارد می‌زند طعنه به حالم!؟ خشکیده لبخند درختان بلوط و پاییز یادآور شده مرگ مرا هم در حسرت پرواز ماندم، درد دارم پربسته‌ام بغضی شده در من فراهم آرام‌تر آرام‌تر ای سرنوشتم از سر نوشتم روزهایم را، ولی غم... اصلا دمارم را درآورده است پاییز کو فصل عاشق‌پیشگی‌های دمادم؟! کو گفتگوهای صمیمی؟ کوچ کردند از شهر مغرور و هزاران رنگ آدم سر را به روی شانه اندوه باید بگذارم ای دنیای وهم‌آلود و مبهم راهی نمانده انتهای قصه پیداست آزاد خواهی شد دل بیچاره کم‌کم @khatdl
پویش «ایران همدل» برای کمک به جبهه مقاومت یاعلی *۱۴#
در کوچه دل خون شهیدان جاریست @khatdl
هدایت شده از آوای سکوت
دیروز جفای کوفه و شمر پلید امروز جنایت سگ کاخ سفید تاریخ دوراهیِ یقین_تردید است یا سمت حسین باش یا سمت یزید... @avayesokut
در روزهای غم زده شادی علاج نیست در کوچه سار شب خبر از ابتهاج نیست رونق گرفته عادت مردم به بی کسی وقتی که سکه های محبت رواج نیست محکم نشسته ایم بدانند دیگران "پاییز اضطراب درختان کاج نیست" شرمندگی نصیب شما می شود ولی ما را به روسیاهی تان احتیاج نیست آب از سر تمام غزلها گذشته است هر عاشقانه ای که بهایش حراج نیست کشورگشایی دلِ شب شاه بیت ماست باور نمیکنی غم ما تخت و تاج نیست ای عشق ای بهانه هر لحظه مان بیا تاریک شد جهان و به دستش سراج نیست @khatdl
خبر همیشه داغ خبر همیشه تلخ میان بهت و بغض کنار قبر ساده و مطهرش نشست و زیر لب سرود: چه خوب، مادری دوباره عاقبت‌بخیر شد... @khatdl
هدایت شده از شکوفه های خیال
🛑 حاصل بداهه سرایی شاعران گروه «کارگاه شعر»، هدیه به روح بلند شهید آرمان علی وردی: در جهان پیچیده خواهد شد صدای آرمان تا همیشه سبز خواهد ماند جای آرمان سنگ فرش کوچه شد سکوی پرواز دلش باز شد درب شهادت با صدای آرمان زیر پای داعشی های وطن پرپر شده است جان فدای غربت بی انتهای آرمان لب به توهین وانکرد و از امان نامه گذشت انتها دارد مگر عشق و وفای آرمان؟ موسم حج دل است و جان به قربانِ ولی ست یک خیابان میشود آن شب منایِ آرمان زیر تیغ دشمنان، پای ولایت شد شهید این وفای عهد شد رمز بقای آرمان بینِ قوم الظالمین، تنهای تنها مانده بود غربتی دارد عجیب این نینوای آرمان کوچه و تنهایی و نامردمانی بی صفت خون دل می‌بارد از چشمم برای آرمان قصه ی پیراهنش، یادآورِ کرب و بلاست گوشـه ای از شهرِ ما شـد کربلای آرمـان لحظه‌ی آخر غریب و تشنه لب، افتاده بود بوده ارباب شهیدش مقتدای آرمان شیعه یعنی پیروی محض از خط ولی هیچ نشنیده کسی، چون و چرای آرمان زندگانی در جهان مجموعه ای از لحظه هاست لطف حق شامل‌ شده بر لحظه های آرمان «ربی ارزقنی شهادةْ فی سبیلک» ورد لب عاقبت هم شد روا این ربنای آرمان از ازل مست علی گردید و وردش یاعلی مات و حیرانیم از قالو بلای آرمان هر دل سنگی ز هرم روضه هایش آب شد چشمه ای از کربلا شد ماجرای آرمان مثل اکبر ارباً اربا شد تنش در قتلگاه قلبمان از غصه خون شد در عزای آرمان مادر او را کسی هرگز نمیفهمد ، که او آتشی دارد به سینه از بلای آرمان در خیابان های اکباتان ثمر داد آخرش روضه‌ها و گریه‌ها و اشک‌های آرمان تا دم جان دادنش چون کوه بوده استوار ثبت شد بر عالمی، حُبّ ولای آرمان یک شبستان گوشه ی قلبم مهیا میکنم مینویسم بر درش، صحن و سرای آرمان آرزوی وصل دارم من به اربابم حسین در کشاکش کاش بودم من بجای آرمان آرمانش را گرفته تنگ، در آغوش خویش هر که پا را می گذارد جای پای آرمان خون او شد آب در پای درخت انقلاب داده دم، بر پیکر ایران، هوای آرمان دست کفر صهیونیسم وارتجاع منطقه قطع خواهد شد به دستان خدای آرمان میخروشند آرمان‌های وطن با اقتدار بانگ غیرت شد بلند از هر نوای آرمان کل دنیا در عزایش اشک میریزد هنوز جابجا شد مرز در جغرافیای آرمان باید آشوب‌افکنان را تا طناب دار برد نیست غیر از مرگ فتنه، خون‌بهای آرمان می رود این روزگار تلخ و زجرآور ، ولی حک شده بر قلب ایران جای پای آرمان از همین نسلی که در پای ولایت مانده‌اند صد هزاران آرمان‌ آید به جای آرمان بداهه سرایان: مرتضی درزی، مرضیه سادات هاشمی،زینب نجفی، مریم شعله پاش، مشهدی زاده، پریسا مصلح، محمدحسن محمدی، الهام زارع، یا صاحب صبر، فرزانه پورنظری، روح الله عمران، امیرحسین پورعزیز، شفق، زینب عدالتیان، مریم ایوزخانی، رخساره خضری، ثائر، هنرمند، یا حیدر، ایراندخت،سمیه زارع، مریم میر صادقی، حیدر محمدنژاد @hoseiniye_ye_del @shokofeha_ye_kheal
خلاف باور گندم، به سیب معتقدم به بودن دل گرم و حبیب معتقدم نه آدمم، نه هوای بهشت در سر من جهنم است و به هرم فریب معتقدم رها شدن به چه قیمت ؟ بیا و بندم کن پرنده ام که به دار و صلیب معتقدم کنار کوردلیهای بی حساب جهان به چشمهای سیاه نجیب معتقدم بیا و ماندن خود را حروف چینی کن که من به شرح وجودت عجیب معتقدم برای دیدن لبخندهای معجزه گر به ذکر آیه ی امن یجیب معتقدم @khatdl
کار مجنون هاست از لیلا شکایت می‌کنند "با زبان گریه از دنیا" شکایت می‌کنند شیوه دل بردن از معشوقه‌ها تا سخت شد از صبوریهایشان هر جا شکایت می‌کنند اشک در چشمانشان وقتی که می‌خشکد فقط خشکسالی را بهانه یا شکایت می‌کنند در کنار ساحل آرام دور از هر خطر بی‌هنرها از تب دریا شکایت می‌کنند در بلاتکلیفی احساسشان با بوسه‌ها بی‌سبب از تلخی لبها شکایت می‌کنند این جماعت در بیان عشق هم سردرگمند با چه رویی از غم فردا شکایت می‌کنند @khatdl