eitaa logo
خــط‍‌‌ِدوسـٺ♡
889 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
250 ویدیو
16 فایل
♥️✨~ کسی که حُسن و خطِ دوست در نظر دارد محقق است که او حاصلِ نظر دارد =) •حافظ• من اینجام @Roozann
مشاهده در ایتا
دانلود
🍉 •⊱ - - - - - - - - - - - - - - - ⊰• شیشه خورده های درون ما ناخالصی های وجود ها تیزاَند! دیگران را از اطراف هان دور می کند🍂... لازم نیست حتماً نمود خارجی داشته باشند! همین که هستند؛ توسط'' درونِ'' کسانی که با ما در ارتباط اند 💌⃟... بسیار هوشمندانه قابل تشخیص اند! برای اینکه ارتباط پایدار با افراد داشته باشیم ❤️🖇 باید خورده شیشه هایمان از وجودمان پاک کنیم🌱... •🍓• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「.•  khatedost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه ها یه خبر خوب😍😉
می خوایم از فردا رمان بذاریم🙈🙊🍓
رمانش خیلی خوبه🤤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر کردے چیست موزون مے کند شعر مرا؟ در قدم برداشتن هاے تو دقت مےکنم! 😅 ⌈➺••Khatedost🍁••
••😂•• زنگ زده واسه مشاوره میگم خودتونو معرفی کنید، می‌گه فرازمینی هستم. گفتم داداش چی زدی که فاز آدم فضایی برداشتی؟ گفت جناب عرض کردم فرازِ امینی هستم. فکر کنم خودم یه چیزی زدم.😐😅 ⌈➺••Khatedost🍁••♬
♡بِسمِـ‌ـ اللّٰه‌الرّحمٰنِ‌الرّحیم♡
بیدار شو بـتابــــ🦋🌟 نگذار خورشیـد بیشتر از این خودنمایۍکند... :) ••Khatedost🍁••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☁️⃟♥️ صبور باش! چيزهاى خوب زمان ميبرد امپراطوری ها يك روزه ساخته نميشوند •🌿• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「.•  khatedost
🍉 •⊱ - - - - - - - - - - - - - - - ⊰• مقامات و موقعیت‌های اجتماعی چیزی جدا از ارتباطاتِ انسانی شمایند! 🌱... اگر ریاست شما سطح علمی شما سطح مالی شما و .. اجازه نمی‌دهد دیگران به شما، آنگونه که امنیت دارند و می‌توانند خودِ خودشان باشند نزدیک شوند🖇... شما هرگــــــــز در ارتباطات انسانی‌تان و جذب قلوب دیگران، موفق نخواهید بود💞! •🌿• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「.•  khatedost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساعت 15:00 اولین پارت رمان در کانال قرار میگیره 😍 منتظر باشید😉
🌸🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 نمی دانی کی گفت کی گفت چه شد که ناگهان دلت پرکشید خواب بود یا خیال هرچه بود رفته بودی و نامه ات را گرفته بودی از میان راهروهای پیچ در پیچ و پله های مارپیچ آژانس پایین آمدی دیگر داشتی روی هوا راه می رفتی، شاید هم در عالم بی وزنی در دریای خیالی خودت شنا می کردی. هیچ وقت چنان حس و حالی نداشتی، جز وقتی که در کنکور قبول شدی و پایت را گذاشتی تهران. اما نه، آن حس هم شبیه این حس نبود، اصلاً هیچی نبود. پله ها را که پشت سر می گذاری، دمی بعد وسط پیاده رو هستی و کنار کتاب فروشی نزدیک آژانس. حتماً کتابی در آن جا پیدا می شود که به درد سفرت بخورد. خودت را می کِشی داخل. هیچ کس در کتاب فروشی نیست تا اینکه سر و کله ی جوانکی پشت پیش خوان پیدا می شود. سریع میروی طرف قفسه ها و شروع به ورق زدن کتابی می کنی. بعد زانو هایت خم می شود و کتاب دیگری را که جلد آبی زیبایی دارد از میان قفسه پایین برمی‌داری. جوان می‌خواهد بخندد به می خندد؛ لابد این‌طوری به کتاب انتخاب کردندت به این که گوشه‌های مانتوی آبی رنگت روی زمین پخش شده است و معلوم نیست با کنجکاوی دنبال چه چیزی می گردی. •🌿• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「.• @khatdoost 」 کپی نههه❌ 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
امیدوارم لذت ببرید و همینطور منتظر نظراتتون در موردش هستم🤓 https://harfeto.timefriend.net/16267996024874
تو نه مهتاب و نه خورشیدے و نه دریایـے تو همان ناب ترین جاذبه‌ے دنیایـے خواستم وصف تو گویم همه در یک رویا چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایـے ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⌈➺••Khatedost🍁••♬
🌸🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 جوان هم لابد فکر کرده گنجی لای صفحات کتاب هایش است که خودش خبر ندارد و تو داری دزدکی آن را استخراج می کنی برای همین لبخند از روی لبش پر می کشد و می ایستد بالای سرت _کتاب خاصی می خواین؟ حالت خوش است.، آن قدر خوشی که نمی خواهیبا حرف زدن مرغ خیال را از سرت بپرانی. بلند می‌ شوی و لحظه ای نگاهت در دیدگان جوان خانه می کند. سرت را پایین می اندازی.، اما می دانی که او هم دارد مثل همه درمیان چشمهٔ آبی چشمانت شنا می کند و مواظب است تا غرق نشود. البته تو بیشتر می‌ترسی که مبادا غرق شود پس خیلی زود به همان کتاب رضایت می دهی و جلد آبی آن را در دستانش می گزاری. جوان که متوجه تغییر قیافه ات شده حتماً با آن مغزی که زیر موهای رنگ و روغن زده اش پنهان شده فهمیده است که اهل وراجی کردن نیستی. صدای آواز خواندن تلفنت که بلند می شود. مطمئنی دیگرجوانک کتاب فروش به صدای زنگی که ارمغان برای تماس های خودش انتخاب کرده پوزخند می زند. @khatdoost کپی نههههههههههههههه ❌ 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
🌈⃟¦🌱⇢ گل ها اهمیتی نمی دهند که جوان هستی یا پیر... تنها می دانند چطور احساس جوانی را در تو بیدار کنند... •🌿• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「.• khatedost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍉 •⊱ - - - - - - - - - - - - - - - ⊰• پنهان‌کاری ‌ها، شروع فاصله‌هایند! وقتی به حریم پنهان‌کاری وارد می‌شویم... ناخودآگاه این پیام فاصله را به طرف مقابل‌مان مخابره می‌کنیم📡... حتی اگر هرگز پنهان‌کاری‌مان برملا نشود... آغاز پنهان‌کاری، درحقیقت آغاز تاریخِ انقضاء عشق شماست💔! •🌿• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「.•  khatedost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⌜.🌿☕️. ⌟ سنگین‌ترین درد روی شانه‌های من است؛ چشمانم همه را می‌بیند و تو را نه ... همه چیز را می‌شنود، صدا یا نجوای تو را نه! ✦ اما همین حسرت؛ رزقی ست که فکر از دست دادنش هم، مرا می‌کُشد! ... ⃟@khatdoost ⃟...
🌸🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 دستت می رود سمت کیف پولت، اما وقتی می بینی جوان زل زده به کیف پول آبی راه راهت و کم مانده راه بیفتد طرفت، تلفن همراه را از کوله جین آبیت بیرون میکشی. از زیر چشم می بینی دارد دوباره لبخند می زند و فاکتور کتاب را می گذارد روی پیش خوان. ارمغان می پرسد: «چی شد؟» خودت را می کشی لای قفسه ها تا جوان با شنیدن صدایت، لب هایش تا گوش هایش کش نیاید. _ هیچی گرفتم دیگه. صدای چندش آور لب های ارمغان که بلند می شود، می فهمی باز لب های سرخش را به تلفن اتاق چسبانده است. لب هایش را بدجوری غنچه می کند و به قول خودش می چسباند به دهانه پر از ویروس غیبت تلفن. پاکت کتاب و فاکتور رویش را که برمیداری پنج تا اسکناس می گذاری روی پیش خوان. تا جوان لابد به دو هاری های آبیت هم لبخند بزند، سریع فریم آبی عینکت را از کوله ات بیرون می کشی و خودت را از کتاب فروشی. سر ظهر انگار قحط تاکسی و سواری آمده است. جوانک کتابفروش سیگار به لب جلوی مغازه اش ایستاده است و نگاهت می کند که یک ماشین قراضه خالی جلوی پایت می ایستد و تا جوان فرصت خندیدن پیدا کند می گویی:( پارک شهر... دربست) راننده گویا فکرهای را کرده است که می زند روی ترمز و می پری روی صندلی عقب. بگذار کتاب فروش بخندد، بگذار همه ی دنیا بخندند، خودت هم دلت لک زده است آن قدر بخندی که تمام دندان هایت با نگین های رویشان بریزند ته حلقت... @khatdoost کپی نهههههههههه❌ 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
عطر نرگس آمد و بغض دل من باز شد اشک‌هاے گوشه‌ے چشمم نَمِ یک راز شد آتش عشق شما بال و پر دل را گشود چون کبوتر پر زد و آماده‌ے پرواز شد (عج) ⌈➺••Khatedost🍁••♬