eitaa logo
خط مقدم
1.2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
با ما به خط مقدم بیایید. تارنمای انتشارات خط مقدم: www.khatemoqadam.com خط مقدم در اینستاگرام: www.instagram.com/khatemoqadam.ir ادمین خط‌مقدم: @KhateMoqadam_admin تلفن تماس: ۰۹۱۲۹۳۸۳۳۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥برشی از کتاب «نامزد گلوله ها» 🖇تهیه شده در تلویزیون اینترنتی کتاب 🆔 @khatemoqadam_ir
📚نامزد گلوله‌ها 🖋 نامزد گلوله ها سفری است به زندگی شهید قاسم سلیمانی. سفری که از روستای قنات محل و تولد، نوجوانی و جوانی حاج قاسم شروع می‌شود و به شهادت و فرودگاه بغداد می‌رسد. 🔍 خواننده‌ی این کتاب با فراز و فرودهای مهم زندگی شهید سلیمانی آشنا خواهد شد. در نامزد گلوله‌ها خواننده با روایت جذاب زندگی این فرمانده همراه خواهد شد؛ و از زندگی روستا، روزهای انقلاب، روزهای جنگ، لبنان، عراق، سوریه و داعش و... خواهد خواند. 🆔 @khatemoqadam_ir
هدایت شده از  خط مقدم
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹کتاب "نامزد گلوله ها" از زبان دانش آموزان(بخش دوم) ⁉️از سید علی پرسیدیم چرا به بقیه توصیه می‌کنی که این کتاب رو بخونن؟! 📌نظرات بی واسطه‌ی یک نوجوان در مورد کتاب نامزد گلوله ها را در این سه دقیقه مشاهده کنید. 🆔 @khatemoqadam_ir
با صدای مهدی به خود آمدم: - بیخیال، محسن! هر چی بود، گذشت. حالا از شلمچه، بیش از خاطره، چیزی باقی نمانده. همه‌ی اون‌ها رفته‌ان؛ یا رفته‌ان اون دنیا، یا توی همین دنیا، مثل بقیه دست‌وپا می‌زنن. مهدی آهی کشید و ادامه داد: فقط نمی‌دونم ما ا گه اون روزها بودیم، چی می‌کردیم؛ می‌اومدیم جبهه، یا چسبیده بودیم به میز کلاس و درس؟ گفتم: تو رو نمی‌دونم؛ اما من حتماً می‌رفتم جبهه. شاید هم شهید می‌شدم. لبخندی زد و گفت: خیلی هم مطمئن نباش، محسن جان! جان دادن، به این سادگی‌ها نیست که. خیلی سخته جان دادن. سکوت کردم و رفتم توی نخ این حرف مهدی. بارها آرزو کرده بودم کاش من هم در صحرای کربلا در کنار یاران امام‌حسین(ع) بودم و می‌جنگیدم و جان که هیچ، سر می‌دادم. سرم می‌رفت روی نیزه‌ها. سرم را می‌بردند به شام؛ کنار سر امام حسین(ع)؛ و کاخ یزید را به لرزه درمی‌آوردم. اما شاید بین آرزو و عمل، فاصله زیاد باشد. مهدی گفت: این‌که ما هم به جبهه می‌رفتیم یا نه، بستگی داشت به خالص بودن عمل‌مون. باید دید الان چقدر بین حرف و عمل ما فاصله است؛ چقدر حاضریم از مال خودمون بگذریم؛ ایثار کنیم در راه خدا؛ انفاق کنیم؛ ظلم نکنیم؛ مؤمن باشیم توی زندگی؛ چشم‌مون دنبال ناموس مردم نباشه؛ به داد آدم‌های بدبخت و گرفتار برسیم؛ و ده‌ها مورد دیگه که نشون بده مخلصیم در راه دین. من که در مورد خودم شک دارم. تو رو البته نمی‌دونم 📚صبح واقعه 🆔 @khatemoqadam_ir
21.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چند دقیقه در با خط مقدم درباره‌ی کتاب‌های مجموعه نوجوان و کتاب میاندار 🆔 @khatemoqadam_ir
🏴
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
جناب آقای محمدعلی آقامیرزایی با خبر شدیم که به سوگ پدر نشسته‌اید، تحمل سوگ پدر صبری الهی می‌خواهد، این شکیبایی را برای شما آرزو می‌کنیم و از خداوند می‌خواهیم که به شما اجر صابرین داده و روح آن مرحوم در سرای باقی در کنار پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار جای گیرد. مراتب تسلیت و همدردی همکارانتان در انتشارات خط مقدم را پذیرا باشید. 🆔 @khatemoqadam_ir
📌گفت و گو با مهشید اسماعیلی درباره کتاب بلوک یاس(بخش اول) ۱_اگر بخواهید کتاب بلوک یاس را در چند جمله معرفی کنید چه می‌گویید؟ 🔸کتاب بلوک یاس در عنوان خاطرات خانم معصومه مرادی است؛ ولی در اصل روایتی از زندگی شهید حسن شاطری از دیدگاه همسرشان است. در عمدۀ خاطرات این کتاب نقش شهید شاطری و سیرۀ ایشان در زندگی شخصی و خانوادگی نمود دارد و با مرور خاطرات همسرشان به شناخت بهتر از خود شهید بزرگوار می‌رسیم. ۲_بلوک یاس دومین کتاب شما است و در این کتاب هم سوژه‌ی شما به خاطرات زن و جبهه مقاومت می‌رسد، علت این انتخاب چه بوده؟ 🔸عمده‌ی روایت‌هایی که از جنگ‌ها داریم از جانب مردان که عمدتاً در خط مقدم جبهه‌ها مشغول دفاع و نبرد هستند، است. همیشه دوست داشتم جنگ را از دریچۀ نگاه زنان تماشا کنم و دربارۀ دغدغه‌هایشان در طول جنگ بیشتر بدانم. به همین خاطر برای نوشتن سراغ موضوعات مربوط به زنان و جنگ رفتم. ۳_چطور شد با این سوژه آشنا شدید؟ 🔸این سوژه از جانب انتشارات خط مقدم به من پیشنهاد شد. ادامه دارد... 🆔 @khatemoqadam_ir
واقعا حسن نه تنها عزیز دردانه‌ی مادرم، بلکه عزیزدردانه‌ی تمام کسانی بود که او را از نزدیک می‌شناختند. او ساده بود و روابطش با آدم‌ها را فقط بر اساس مهربانی و تواضع بنا می‌کرد و دائم می‌گفت: وظیفه ما نه تغییر اعتقاد آدم‌ها است و نه تحمیل افکارمان به آن‌ها. ما فقط برای محبت کردن ساخته شده‌ایم و بس. او نه تنها خرابه‌های باقی‌مانده از جنگ‌ها را دوباره از نو می‌ساخت، دل‌های آسیب دیده‌ی آدم‌ها را نیز ترمیم می‌کرد. اصلا شاید کار مهم او، بیش از بازسازی گِل‌ها، بازسازی دل‌ها بود. 📚بلوک یاس 🆔 @khatemoqadam_ir
📌گفت و گو با مهشید اسماعیلی درباره‌ی کتاب بلوک یاس(بخش دوم) ۳_درباره فرایند مصاحبه‌ها و به طور کلی نوشتن کتاب بگویید... 🔸پس از دریافت پیشنهاد نگارش کتاب، متن حدود هشت ساعت مصاحبه با خانم مرادی در اختیارم قرار داده شد. در مرحلۀ اول تمام مصاحبه‌ها را بررسی و سپس مرتب‌سازی کردم. نگارش کتاب را طبق مصاحبه‌ها انجام دادم و تمام سؤالات و نکات مدنظرم را یادداشت کردم. پس از نگارش اولیه در یک جلسۀ حدود دو ساعته با خانم مرادی صحبت کردم و از ایشان نکات تکمیلی راجع به همسر و زندگی مشترکشان را پرسیدم. این موارد را نیز به کتاب اضافه کردم و پس از بازنویسی نهایی، نسخۀ کنونی کتاب را به انتشارات سپردم. ۴_بلوک یاس به نمایشگاه کتاب امسال(۱۴۰۳) رسید؛ بازخوردی از مخاطبین یا راوی کتاب و خانواده یا دوستان شهید شاطری گرفته‌اید؟ 🔸فعلاً بازخوردهای زیادی دربارۀ کتاب نگرفته‌ام؛ اما در چند موردی که تا به حال مطرح شده همۀ مخاطبان شیفتۀ شخصیت عاطفی و خانواده‌دوست شهید شاطری و رفتارهای محبت‌آمیز ایشان نسبت به همسرشان شده‌اند. ادامه دارد... 🆔 @khatemoqadam_ir
📌۲۰ سال تجربه نویسندگی را به کار گرفتم 🖋ایبنا: اسطیری نویسنده کتاب «پرتگاه پشت پاشنه» گفت: زندگی شهید عبدالبصیر جعفری بسیار پیچیده و دراماتیک و پر از فرازهای خیلی سخت و دردناک مانند سایر شهدای فاطمیون بود. متن کامل خبر 🆔 @khatemoqadam_ir
علی فکر کرد شاید برای ساختن مسجد یا حسینیه، کارگر مفت می‌خواهند. خودش حتما می‌رفت و راضی هم بود؛ اما بقیه که به درد کار نمی‌خوردند. فکر کرد شاید کار سختی نباشد. مرد چاق کت و شلواری‌ای آن طرف‌تر ایستاده بود و با موبایلش حرف می‌زد: «بعله، چشم، دیگه حاج‌آقا اینطور صلاح دونسته‌ن... والا چه عرض کنم... اینجا که ما اومده‌ایم، کمپ ترک اعتیاده... آره، به خدا!... من هم مثل شما تعجب کردم، اما خب، روی حرف حاج آقا نمی‌شه حرف زد دیگه...» اخم توی چهره‌‍‌‌اش بود و هی این پا آن پا می‌کرد. نگاه علی با نگاه روحانی پیر گره خورد. لبخندش چه زیبا بود. گفت: «پسرم، شما هم بیا.» علی می‌خواست بگوید همه کار ساختمانی بلد است؛ اما قبل از اینکه حرف بزند، مشرفی از توی ایوان گفت: «حاج آقا، هر چندتا دوست دارید، سوا کنید ببرید؛ ولی باز هم می‌گم، مسئولیتش با خودتونه» 📚پرتگاه پشت پاشنه 🆔 @khatemoqadam_ir
📌گفت و گو با مهشید اسماعیلی درباره‌ی کتاب بلوک یاس (بخش پایانی) ۶_ کتاب از روزهای کودکی خانم معصومه مرادی آغاز می‌شود، تا ازدواج و تولد فرزندان و کوچ‌های مداوم در زندگی و... در این مسیر آیا سیر تحولی برای این شخصیت دیدید؟ چطور بود؟ 🔸سیر تحولی شخصیت خانم مرادی از ده سالگی ایشان و فوت پدرشان شروع می‌شود و در سال‌های جنگ تحمیلی به واسطۀ دوری از همسرشان و سپس زندگی در مناطق جنگی ادامه پیدا می‌کند. در سال‌های پس از جنگ، زایمان‌ها و مدیریت خانه و بچه‌داری را با کمک مادرشان پیش می‌برند و نقش خود به‌عنوان همسر یک پاسدار را می‌پذیرند. در اواسط دهۀ هفتاد و با فوت مادرشان، شخصیت خانم مرادی مستقل‌تر می‌شود و به تنهایی در نبودِ همسرشان با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند. این شخصیت تا جایی مستقل می‌شود که پس از مدتی زندگی در لبنان به‌خاطر شرایط تحصیلی فرزندانشان زندگی جدا از شهید بزرگوار را می‌پذیرد و به ایران باز می‌گردد. اوج تحول شخصیتی ایشان را نیز پس از شهادت سردار شاطری می‌بینیم که به‌عنوان همسر شهید با وظایف جدیدی مواجه می‌شود. ۷_در کتاب قبلی‌تان و این کتاب، به خاطرات زنانی پرداخته شده که به نوعی و مستقیم یا غیر مستقیم در معرض جنگ قرار گرفته‌اند، آیا این مسیر و انتخاب چنین سوژه‌هایی برای شما ادامه دارد؟ اگر بله به چه علت؟ 🔸بله. فعلاً دلم می‌خواهد جنگ را از زبان زنان روایت کنم و از دیدگاه آنها ببینم؛ چون گمان می‌کنم این بخش از ادبیات جنگ مهجورتر از بخش‌های دیگر است و نیاز به کارهای بسیار دارد. ۹_فکر می‌کنید بتوانید بلوک یاس را به مخاطب خاصی معرفی کنید؟ 🔸مخاطب بلوک یاس زنان و مردانی هستند که دغدغۀ خوب زیستن دارند. این کتاب روایت صبوری و سازگاری خانم مرادی با شرایط شغلی شوهرشان و محبت بی‌دریغ نسبت به همسر و خانواده‌دوستی شهید شاطری است. پایان 🆔 @khatemoqadam_ir