🔻داستان شهیدی از جنگ سوریه در «دیدهبان صبح، نگران عصر»
🖇سرویس فرهنگ مقاومت ایبنا: یکی از بخشهای ویژه بیست و یکمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس، بخش مدافعان حرم بود و داوران آن، دو کتاب را آثاری شایسته تقدیر دیدند.
📌 یکی از این دو کتاب، «دیدهبان صبح، نگران عصر» نام دارد و نگاهی است به زندگی شهید مدافع حرم صفدر حیدری که در جریان یکی از نبردهای مهم جنگ سوریه – که درنهایت به آزادسازی نبل و الزهرا انجامید - به شهادت رسید.
🖋این کتاب را که کاری از محمد محمودی نورآبادی و انتشارات خط مقدم است در دسته زندگینامههای مستند جای میدهند. نویسنده میکوشید تا روایتی کامل، از داستانی که درنهایت به شهادت قهرمانش منتهی میشود ارائه کند.
🔍متن کامل خبر را اینجا بخوانید.
🆔 @khatemoqadam_ir
تلاوت امروز رو تقدیم میکنیم به شهید بزرگوار فرید کاویانی 🌷
🔉 جزء ۲۷
🆔 @khatemoqadam_ir
#بریده_کتاب
توی کوچه، زنهای همسایه میز و صندلی گذاشته بودند و داشتند چای میخوردند. وقتی داشتیم رد میشدیم، صدای آنها را میشنیدم: «شنیدهای بچههای ما یک زن جاسوس ایرانی را گرفتهاند؟»، «آره، نهایتاً دو سه روز دیگر دخلش را میآورند!»، «روزی که خبر مرگش بیاید، من از خوشحالی برنج میریزم!»
📚ماهرخ
🆔 @khatemoqadam_ir
❗️تجربه گفت و گو با یک زن تنهای ایرانی در سوریه
(قسمت اول)
🖇️با آقای سجاد محقق دربارهی تجربهی مصاحبه با خانم سیده ماهرخ حسینی گفت و گو کردیم
📌ابتدا از ایشان پرسیدیم: کتاب ماهرخ را چگونه با چند جمله به مخاطب معرفی میکنید؟
_ ماهرخ قصه یک مادر ایرانی سیدِ غریب و دور از خانه است که پیداکردن کسی که زندگی همچو او را تجربه کرده باشد بسیار سخت است. فکر میکنم این کوتاه ترین معرفی ممکن برای زندگی پر از بالا و پایین ماهرخ باشد.
📌 چطور با این سوژه آشنا شدید و چرا این موضوع را برای گفتگو انتخاب کردید؟
_ تابستان ۹۹ من رفتم به سوریه برای مصاحبه با فرماندهها، اما وقتهامان هماهنگ نمیشد و وقتهای من خالی مانده بود. آقای شیرازی مدیر انتشارات گفتند که ما چند سوژه مدنی هم داریم که اینها هم مهماند. برای من گفتگو با سوژههای مدنی بسیار جذابتر از سوژههای نظامی است. من خیلی استقبال کردم. مختصری از ماجرای ماهرخ را گفتند و من باورم نمیشد این ماجرا را... یک روز با آقای شیرازی رفتیم منزل خانم حسینی. ما با یک زن مواجه بودیم در منتهای بدبینی که در رودرواسی پذیرفته بود که ما ببیند و جواب منفی بدهد. یک زن ایرانی تنها در سوریه بود که وضعیت پیچیده و سختی داشت. آقای شیرازی صحبت کرد با ایشان و کمی ایشان را قانع کرد. من را معرفی کرد به ایشان و قرار شد من از فردای آن روز شروع کنم به گفتگو. که چالشهای زیادی داشت این گفتگو. در حین مصاحبهها، چندین بار خانم حسینی پشیمان شد از ادامهی کار و من ساعتها باید گفتگو میکردم تا دوباره ایشان را قانع کنم به ادامه دادن و حرف زدن.
ادامه دارد...
🆔 @khatemoqadam_ir
تلاوت امروز رو تقدیم میکنیم به شهید بزرگوار احمد مکیان🌷
🔉 جزء ۲۸
🆔 @khatemoqadam_ir
📌کتاب میاندار به چاپ سوم رسید
🖇کتاب میاندار خاطرات شفاهی شهید حسن عبداللهزاده فرمانده تیپ یگان مخصوص نیروی قدس و فرمانده عملیات قرارگاه شرق سوریه است.
🖇کتاب از خاطرات کودکی حسن عبداللهزاده شروع میشود، خاطراتی شیرین و همراه با رگههایی طنز از شیطنتهای راوی که لبخند بر لب خواننده مینشاند، روایتهایی جذاب و خوشخوان که خواننده را با زندگی حسن عبدااللهزاده همراه میکند و شخصیت او را به خواننده میشناساند.
🖇شخصیتی که در کنار حسن خلق، شوخ طبعی و طنازی و شیطنت یا به قول خودش شرارت، جسارت و شجاعت و عشق به امام حسین(ع) را در آن میبینیم.
🖇 عشق به امام حسین علیهالسلام در جای جای خاطرات این شهید ملموس است، تا جایی که عمده توصیه این شهید در وصیتنامهاش به فرزندش این است که: «تمام زندگیت را غرق در محبت امام حسین(ع) کن تا آبرویی در دنیا و آخرت داشته باشی.»
🆔 @khatemoqadam_ir
#بریده_کتاب
یک روز نوبت من بود تکبیر بگویم. کمی دیر رسیدم. یک پسره که تُرک بود، سریع رفته بود و تکبیر را شروع کرده بود. رفتم پشت میکروفن، و وسط نماز یقهاش را گرفتم. او هم کوتاه نیامد. من هم دیدم ضایع است، آمدم کنار. بعد از نماز آمدم بیرون. یک نصفهآجر پیدا کردم و جلوی در مسجد منتظر ماندم. وقتی آمد بیرون، با نصف آجر گذاشتم توی کلهاش؛ دعوا و بزن بزن. سر این چیزها هم شرارت میکردم.
📚میاندار
🆔 @khatemoqadam_ir
✨دو جزء باقیمانده رو امروز با هم تلاوت میکنیم
التماس دعا دوستان عزیز🤲🏻
تلاوت دو جزء آخر رو تقدیم میکنیم به شهید بزرگوار هاشم دهقانی نیا 🌷
🔉 جزء ۲۹
🔉 جزء ۳۰
🆔 @khatemoqadam_ir
❗️تجربه گفت و گو با یک زن تنهای ایرانی در سوریه
(قسمت دوم)
📌فکر میکنید چقدر سوژهی کتاب ماهرخ برای مخاطب جذاب است؟ چرا؟
_جذابیت یک امر نسبیست و خیلی قابل پیشبینی برای دیگران نیست اما برای من بین تمام سوژه هایی که با آنها گفت و گو کردهام، ماهرخ یک سوژه متفاوت و خاص است.
📌مخاطبین ادبیات امروز نیاز به خواندن چنین روایتهایی و به نوعی نیاز به چشیدن این تلخی دردمندانه دارند؟
_جواب این سوال بستگی به مخاطب دارد. اگر کسی علاقهای به چشیدن حس شیرینی مطلق ندارد نیازی نیست تا تلخی مطلق را بچشد. از طرف دیگر اصلا خوانش ادبیات یکی از کارکردهایش این است که آدمی فکر نکند تنهاست. وقتی ما ببینیم که سختی هایی را که در زندگی تجربه کردیم، کسان دیگری هم تجربه کرده و یا حتی خیلی بیش از آن را تاب آوردند امیدوارتر میشویم. حس نمیکنیم تنهاییم و روزهای سخت مختص ماست.
📌شخصیت کتاب ماهرخ زن است. شما علاقمند به کار در حوزهی زنان هم هستید؟ آیا با سوژههای اینچنینیِ دیگری برخورد داشتهاید و کاری انجام دادهاید؟
_خانمها در گفت و گو به ظاهر سوژههای سادهتری هستند اما در عمل پیچیدهتر. شکستن قفل زبان خانمها خیلی زودتر از مردان اتفاق میافتد اما خودسانسوری آنها هم چندین و چند برابر آقایان است. به هرحال مرد یا زن بودن سوژه برای من خیلی فرق ندارد، آنچه مهمتر است جذابیت و توان روایت راوی است.
ادامه دارد...
🆔 @khatemoqadam_ir
IMG_20240410_134750_187.mp3
زمان:
حجم:
2.5M
#ارسالی_شما
📌بخشی از کتاب نامزد گلوله ها
ارسالی یکی از مخاطبین نواجوان خط مقدم💕
🆔 @khatemoqadam_ir
#بریده_کتاب
خواهرم منصوره مدتی قبل از مرگش به مادرم گفت: «مرا ببر سوریه. میدانم اگر بروم سوریه، حضرت زینب (س) شفایم میدهد.» مادرم خودش و منصوره را ثبتنام کرد؛ ولی اسمشان در قرعهکشی درنیامد. منصوره در حیاط مینشست و هر وقت هواپیما از بالای خانهمان عبور میکرد، نگاهش را به آن میدوخت و میگفت: «طیاره، بیا پایین، مرا هم با خودت ببر حرم حضرت زینب (س).»
📚ماهرخ
🆔 @khatemoqadam_ir