📚 خبرنگار غیر اعزامی
🖋جمیلالشیخ فعال رسانهای و تنها خبرنگار حاضر در سه سال و نیم حصر شهرکهای شیعهنشین فوعه و کفریا بود که در کتاب خبرنگار غیراعزامی خاطراتش را میخوانیم.
🔍 مخاطب خبرنگار غیراعزامی:
۱_ در بخش اول کتاب، با کودکی و نوجوانی جمیل و تا حدودی با فرهنگ سوری آشنا میشود. اما زندگی جمیل تنها در وطنش خلاصه نشد
۲_ در بخش دوم کتاب حضور بیش از ۷ سالهی او در ایران را میخوانیم، وقتی جمیل به تنهایی و برای تحصیل به ایران مهاجرت میکند.
۳_ در بخش سوم کتاب روایتی از بحران سوریه، درگیریهای دمشق و زینبیه و تنگ شدن حلقهی محاصره در فوعه و کفریا در سال ۲۰۱۵ و درنهایت محاصره کامل فوعه را میخوانیم.
۴_ در بخش چهارم کتاب میرسیم به روایت سه سال و نیم حصر فوعه و کفریا و آنچه بر مردم این سرزمین در محاصره رفته است، به روزهای تلخ و سنگین زندگی اهالی این دو شهرک شیعهنشین.
۵_ و بخش پایانی کتاب روایت روزهای سخت و دل کندن از وطن و چشیدن طعم غربت است.
🆔 @khatemoqadam_ir
❌ حالا که صحبت از این کتاب جذاب شد بیاید یک مسابقه انجام بدیم❌
🔥این مسابقه هم جایزه داره هم اینکه ما بیشتر با شما آشنا میشیم و ممکنه بتونیم در آینده با هم همکاری داشته باشیم 🎉
🖇مسابقه به این صورته که:
✍🏻 ما یک متن از کتاب خبرنگار غیر اعزامی در اختیار شما قرار میدیم و شما اون رو با صدای زیباتون🗣 برای ما میخونید و تا پایان روز دوشنبه ۲۱خرداد به آیدی زیر 👇🏻 ارسال میکنید
🆔 @khatemoqadam_admin
🎊 ما هم از بین صوت های ارسالی قرعه کشی میکنیم و سه اعتبار خرید از خط مقدم هدیه میدیم
✅در ضمن بهترین ها رو انتخاب میکنیم و در ادامه با اون عزیزان همکاری میکنیم.
🆔 @khatemoqadam_ir
⚠️متن مسابقه⚠️
واقعیت این بود که تا قبل از این اتفاق، به زبان میگفتم حضرت زینب(س) مظلوم بوده؛ اما حالا خودمان ظلم را چشیده بودیم و میدانستیم مظلومیت چه دردی دارد. یکآن به دلم گذشت که از حضرت زینب(س) به خدا شکایت کنم که گذاشت اینطور آواره شویم. همان لحظه به ذهنم رسید که زینب(س) از ما اهالی فوعه خیلی مظلومتر بود. یادم آمد که وقتی زینب(س) وارد شام شد، امویان کاروان خانوادهی حسین(ع) را سنگباران کردند و به آنها توهین کردند. دیدم برعکس، وقتی ما به جبرین* رسیدیم، برایمان تیرهوایی در کردند و با صدای بلند ما را قهرمانان فوعه صدا زدند. یادم افتاد زینب(س) و کاروان حسین(ع) را در خرابهی شام جا دادند و خانهی ما در زینبیه آماده بود تا واردش شویم. از خودم و فکر شکایت خجالت کشیدم. دلم برای مظلومیت حضرت زینب(س) سوخت. زینبیه و حرم حضرت زینب(س) حالا پناهگاه ما شده بود. یک قطره اشک غلتید روی صورتم و گفتم: «شکراً لله.»
*Jebrin
🆔 @khatemoqadam_ir
✨صوت های شما داره به دستمون میرسه و یکی از یکی قشنگ تره☺️
عجله کنید که جا نمونید🔥
🆔 @khatemoqadam_ir
از اتاق فرمان اشاره میکنن به دلیل درخواست های شما زمان مسابقه رو تا فردا شب تمدید میکنیم🔥
⚠️آخرین مهلت ارسال صوت ساعت ۱۲ شب سه شنبه ۲۲ خرداد
🆔 @khatemoqadam_ir
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سید هادی قادری مدیر آتلیه هنری خط مقدم از اهمیت هنرهای تجسمی در نشر کتاب میگوید
📌تهیه شده در تلویزیون اینترنتی کتاب
🆔 @khatemoqadam_ir
✨رفقای عزیز خط مقدم اگر برای ما صوت ارسال کردید ولی جوابی دریافت نکردید احتمالا باگ ایتا باعث شده پیامتون رو نبینیم
پس لطفا یک پیام دیگه بدید که پیامتون برای ما نمایش داده بشه و از مسابقه جا نمونید 🙏🏻💕
🆔 @khatemoqadam_ir
📌گفت و گو با آقای سجاد محقق نویسنده کتاب«خبرنگار غیراعزامی»
(بخش اول)۱_ جمیلالشیخ تنها خبرنگار میدانی در سه سال محاصرهی فوعه و کفریاست، چطور توانستید به این منبع اطلاعاتی مهم دست پیدا کنید و با او ارتباط بگیرید؟ 🔹واقعیت این است که گرچه دوست داشتم این سوژه را خودم پیدا کرده باشم اما کار من نبود و خوش سلیقگی مدیر انتشارات خط مقدم بود. کاری که من کردم این بود که با شمردن ویژگی های منحصر به فرد راوی برای مدیر انتشارات، اهمیت آن را
ازیکسوژه معمولی به یک سوژه خاص ارتقا دادم و بعد با سماجت پیگیر قرار اول شدم. شیخ هادی شیرازی لیستی از سوژهها داشت که اکثرشان نظامی بودند و من دنبال یک سوژه غیرنظامی میگشتم. عقیده داشتم و دارم که روایت غیرنظامیان، به خصوص بومیها خواندنی تر و شنیدنی تر است. ۲_فرایند مصاحبهها و نوشتن کتاب چه مدت طول کشید؟ 🔹گفت و گوها در تابستان و زمستان سال ۹۹ انجام شد. بعد از پیاده سازی گذاشتمشان کنار تا کمی ته نشین شوند و چند ماه بعد سراغشان رفتم. اردیبهشت سال ۱۴۰۲ فایل کتاب را به ناشر تحویل دادم. چند ماه بعد پانویس ها و مقدمه اضافه شد و بعد از ویراستاری آماده چاپ شد. ادامه دارد... 🆔 @khatemoqadam_ir
⚠️رفقای خط مقدم فقط تا ساعت دوازده امشب فرصت دارید در مسابقه گویندگی شرکت کنید ⚠️
🆔 @khatemoqadam_ir
📌گفت و گو با سجاد محقق نویسنده کتاب «خبرنگار غیر اعزامی» (بخش دوم)
۳_ شما همهی مصاحبهها با جمیلالشیخ؛ راوی کتاب خبرنگار غیراعزامی را خودتان انجام دادید؟ دربارهی چالشهای این گفتگوها، سفر به سوریه و... بگویید.
🔹گفت و گو با جمیل الشیخ حاشیههایی گاه پررنگتر از متن داشت و اگر قرار به نوشتن باشد شاید حجمی به اندازه حجم خود کتاب پیدا کند که بخش کمی از آنها را در مقدمه کتاب آوردهام. اما برای مثال جمیل را اولین بار در اولین روزی دیدم که بعد از چهارده روز از بیمارستان مرخص شده بودم. تابستان سال ۹۹ و در اوج کرونا در سوریه بودیم. در حالی که در ایران همه رفت و آمدها قطع شده بود، در سوریه مجبور بودم برای مصاحبهها روزانه چندین بار جابجا شوم و با آدمهای گوناگونی نشست و برخاست کنم. بالاخره یکی ازهمین مصاحبهها کارم را ساخت و اینقدر کرونای شدیدی گرفتم که بعد از مثبت شدن تست و راهی شدن به بیمارستان چشمهایم چیزی از مسیر نمیدید و سه شبانه روز اول را هم زیر ماسک اکسیژن بودم. با این احوالات جمیل را دیدم. با ضعف بدنی شدید بعد از بیماری! از آن طرف خود جمیل شخصیت خاصی داشت و سختیهای روزگاری که از سر گذرانده بود او را دچار وضعی کرده بود که با یک جرقه منفجر میشد. خواهرش درگیر شیمی درمانی و مبارزه باسرطان بود، به لحاظ کاری دچار چالشهای جدی بود و هر روزی که جلوی رویش مینشستم با آدم خسته و عصبی روبرو بودم که لااقل هجده ساعت از زمان بیداریاش میگذشت.کسانی که تجربه چنین گفت و گوهایی را دارند میدانند که راضی کردن راوی به تداوم حدود سی جلسهای مصاحبه خیلی سخت است. جمیل ظاهرا فارسی میدانست اما زبان دانی ناقص او مشکلات بسیاری در مسیر مصاحبه ایجاد میکرد. من به عنوان مصاحبه گر نیازمند کلمات روشن و دقیق بودم اما بسیاری از کلمات او در معنایی اشتباه از معنای لغوی به کار گرفته میشد و بعضی اوقات دقایق طولانی از وقت ما صرف گویا سازی جملات میشد. همچنین قطعی طولانی برق و گرانی سوخت باعث میشد تا گرمای شدید تابستان و سرمای گزنده زمستان و نبود سیستم گرمایش و سرمایش مناسب معضلات جدی برای گفت و گو ایجاد کند. اینقدر این مشکلات چشم گیر بودند که مشکلاتی چون حملات چندباره جنگندههای رژیم صهیونیستی به دمشق و قطع شدن گفت و گوها را جزو سوانح کمرنگ این گفت و گو به حساب میآورم.
ادامه دارد...
🆔 @khatemoqadam_ir