eitaa logo
خاطرات آزادگی
192 دنبال‌کننده
240 عکس
0 ویدیو
29 فایل
خاطرات دوران اسارت آزاده ی سرافراز، جناب حسین اسکندری
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرات آزاده ی سرافراز برادر حسین اسکندری
قسمت اول سلام علیکم سال ۱۳۶۷ نقطه عطفی در زندگی و دوران خدمت من بود ، چرا ؟! عرض میکنم .... بیست و یکم اسفند ماه سال ۱۳۶۶ بود که پس از سه روز مرخصی ، دوباره با همسر و تنها دخترم که هنوز شش ماه هم نداشت خداحافظی کرده و راهی جبهه شدم ، مقصدم شبهه جزیره فاو بود ...... اولین روزهای فروردین ماه ۱۳۶۷ بود که در یک نبرد سنگین و تحت بمبارانهای شدید متعارف و غیر متعارف عراق از فاو عقب نشینی کرده و از اروند رودی که روزی در عملیات والفجر ۸ فاتحانه از آن گذشته بودیم شرمگین و سرافکنده به ساحل شرقی و خاک خودی برگشتیم و برای جلوگیری از ورود نیروهای عراقی به خاکمان بخشی از پل بعثت بر روی رودخانه اروند را هم که نماد توانمندی بالای طراحی و اجرای مهندسی جنگمان بود به دست خود تخریب کردیم و در ساحل شرقی اروند مستقر شدیم. و...... پیش بینی شده بود که عملیات بعدی عراق در شلمچه باشد ، (ما شلمچه را در سنگینترین درگیریهای نظامی متعارف جهان و در سال ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۵ و کربلای ۸ تصرف و تثبیت کرده بودیم ،) پیشبینیها درست بود و عراق ما را از شلمچه هم پس زد و گرچه بلافاصله پس از عقب نشینی از شلمچه ، باقیمانده نیروها و تجهیزات ما سازماندهی مجدد شده و با اجرای عملیات بیت المقدس ۷ ضمن ایراد تلفات سنگین به عراق مجددأ شلمچه را تصرف کردیم اما این بار موفق به تثبیت مواضع در این منطقه نشدیم و در نهایت این منطقه را هم از دست دادیم و.... میدانستیم برنامه بعدی عراق بازپس گیری جزایر مجنون خواهد بود...... ادامه دارد......
قسمت دوم بعد از سقوط فاو و شلمچه و تثبیت مواضع دفاعی جدید قصد داشتم بعد از حدود سه ماه سری به خانواده بزنم اما تقدیر چیز دیگری بود و با برنامه من همخوانی نداشت ، در مسیر برگشت از جاده خرمشهر به اهواز با خودروی حامل آقایان حاج احمد غلامپور و حاج احمد سیاف مواجه شدم با اشاره آنها توقف کردم ، با تشریح وضعیت جزایر مجنون و برنامه آتی عراق ابلاغ کردند که فورأ به جزایر بروم و رفتم .... چند روزی از حضورم در جزایر مجنون‌ گذشته بود ، از همه خطوط دفاعی یگانهای خودی و نیز از روی دکلهای دیده بانی اوضاع خط عراق و فعالیتهای مهندسی و آماده سازی آنها را دیدم ، همه چیز حاکی از آمادوی عراق برای حمله به مواضع ما بود ، گزارش همه بازدیدها و راهکارهای پیشنهادی برای تقویت مواضع دفاعی را به قرارگاه خاتم چهار ارائه کردم ، تعریض برش پدها در نقاط تلاقی و سپس عقب نشینی از مواضع روی پدها و سازماندهی همه یگانها در اضلاع جنوبی و غربی جزایر و تقویت نیروهای مستقر بر روی جاده خندق ، خرجگذاری بعضی نقاط حساس جاده های دسترسی و آماده کردن آنها برای انفجار سریع در صورت ضرورت ، افزایش موانع ضد قایق و ضد غواص در بعضی نقاط ، انفجار بعضی از ۵۶ چاه نفت پلمب عراقی شناسایی شده در جزایر و رها سازی نفت خام آنها در جلو مواضع دفاعی یگانها و... جزء پیشنهادات بود ، با انفجار چاههای نفت و عقب نشینی از پدها و خرج گذاری جاده های دسترسی مخالفت شد ولی تقویت موانع و افزایش فاصله بین نیروهای خودی و دشمن در نقاط تماس در برنامه کاری قرارگاه قرار گرفت و بلافاصله شروع شد.......ادامه دارد.....
قسمت سوم همچنین مقرر شده بود که با احداث پدی جدید در ضلع شمال غربی جزیره شمالی ، پد ۸ به جاده خندق متصل شده و پشتیبانی از یگان مستقر در جاده مذکور توسعه یابد . این کار نیز در حال اجرا بود.....عراق که متوجه فعالیتهای ما شده بود در دقایق اولیه بامداد ۱۳۶۷/۰۳/۲۶ با استفاده از توپخانه و خمپاره انداز آتش بسیار سنگینی را بر روی مواضع و خصوصأ نقاط فعال ما در جزایر اجرا کرد به گونه ای که احتمال داده شد که عملیات پیش بینی شده عراق برای بازپس گیری جزایر در شرف آغاز است و این آتش برای حمایت از نیروهای پیش رونده آنها و سرکوب مقاومت احتمالی یگانهای ماست ، اما چنین نبود و نیروهای اطلاعاتی هیچ پیشروی و فعالیتی را مشاهده و گزارش نکردند ....این آتشباری که تا سپیده دم ادامه داشت خسارات سنگینی به تجهیزات ما وارد کرد و فقط در کارگاه احداث پد اتصالی از پد ۸ به جاده خندق ۱۴ دستگاه کامیون مایلر و چند دستگاه مهندسی و راهسازی منهدم شد ، البته الحمدلله تلفات انسانی ما با توجه به حجم آتشباری کمتر از حد انتظار بود بعد از این آتشباری توجه تصمیم گیران به تقویت یگانهای مستقر در جزایر بیشتر شد ، و تعداد و سطح رفت و آمدها و بازدیدها افزایش یافت ، در تاریخ ۱۳۶۷/۰۳/۳۰ جلسه ای با حضور نماینده ولی فقیه در استان ، استاندار و تعدادی از مدیران کل استان و فرماندهان نظامی در محل قرارگاه خاتم ۴ تشکیل و بر حفظ جزایر و تقویت مواضع دفاعی یگانها تأکید شد و....اما فرصتی برای اجرای تصمیمات این جلسه پیش نیامد و ..... ادامه دارد.....
قسمت چهارم و عراق در اولین دقایق بامداد روز ۱۳۶۷/۰۴/۰۴ عملیات سنگین و همه جانبه ی خودش را برای بازپس گیری جزایر آغاز کرد ، (روز قبل از آن یعنی در تاریخ ۱۳۶۷/۰۴/۰۳ از تلفن سنگر فرماندهی قرارگاه با برادر بزرگم در محل کارش تماس گرفتم و ضمن سلام و احوالپرسی گفتم که به خانواده سلام برسونه و بهشون اعلام کنه تاریخ برگشت من مشخص نیست) در همان دقایق اولیه از شروع آتشباری عراق بخشی از سنگر فرماندهی قرارگاه خاتم ۴ مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفت و سامانه مخابرات تلفنی قرارگاه برای حدود دو ساعت از حساسترین لحظات از کار افتاد و....نیروهای مستقر در خطوط دفاعی جزایر زیر شدیدترین آتشباری دشمن بودند عراق در موج اولیه ی عملیات در سطح وسیعی از سلاحهای غیر متعارف استفاده کرده و تلفات سنگینی به نیروهای ما تحمیل کرده بود ، شدت آتش ، گزارشات یگانهای مستقر در خطوط دفاعی مبنی بر کثرت تلفات و خسارات و استفاده وسیع عراق از سلاحهای غیر متعارف ، و گزارشهای دیده بانان مبنی بر شروع حرکت قایقها و نیروهای تکور عراق به سمت مواضع ما همه را در قرارگاه دچار سردرگمی کرده و تصمیم گیری را سخت کرده بود ، من که همزمان با شروع آتشباری عراق از خط حد لشکر ۵ نصر به قرارگاه برگشته و آسیب دیده و متأثر از سلاحهای غیر متعارف عراق بودم ، برای تعیین تکلیف و دریافت ابلاغ و مأموریت احتمالی وارد سنگر فرماندهی قرارگاه شدم ، فرمانده قرارگاه خواهان انفجار و قطع جاده های ارتباطی جزایر جنوبی و شمالی مجنون و انفجار چند حلقه از چاههای نفت بود..... ادامه دارد.....