eitaa logo
♥خــــــاطره شــــــهدا♥
406 دنبال‌کننده
269 عکس
19 ویدیو
11 فایل
♥هوالمحبوب♥ ■زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست■ ■این کانال حاوی داستان پرواز معراجی های انقلاب، دفاع مقدس، مدافع حرم و ... است■ ⛔ کپی از مطالب با ذکر "منابع" بلامانع است ⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 8⃣ ✍ ورود به عرصه معلمی 🌳شهید رجائی پس از انصراف از خدمت در ارتش (1333) با تأثیر پذیری از سخنان آیتالله طالقانی که شغل معلمی را رسالت انیباء میدانست، به حرفه آموزگاری روی آورد و به صورت آموزگار پیمانی به شهرستان بیجار رفت و به تدریس انگلیسی پرداخت. 🌳تابستان دو سال بعد(1335) در کنکور شرکت کرد و در دانشسرای عالی، دانشکده علوم و دانشکده پست و تلگراف قبول شد که تحصیل را در دانشسرای عالی ادامه داد. 🌳وی در ایام نوروز سال سوم تحصیل در دانشکده علوم به همراه سایر دانشجویان برای گردش علمی به شهرهای آبادان و خرمشهر و اهواز رفت و از مناطق و تأسیسات نفتی بازدید نمود. دوستانی که با وی دراین سفر بودهاند میگویند: او در هر فرصت ممکن سعی میکرد به روشن نمودن ذهن و فکر دانشجویان کمک کند. 🌳از جمله یکبار به یکی از دانشجویان که روی یک لوله حاوی نفت نشسته بود گفت: «شما در برابر میلیونها بشکهای که از زیر پایتان توسط این لولهها به خارج می رود فقط این حق را دارید که روی این لوله بنشینید! و به لیرههایی که به انگلستان میرود نگاه کنید.» 🌳شهید رجائی در سال 1338 این دوران سه ساله را با موفقیت پشت سر گذرانید و چون طبق معمول میبایست خدمت تدریس خود را در شهرستان ادامه دهد به ملایر و پس از آن به خوانسار رفت. وی از دوران تدریس خود در خوانسار در بازجوئی هایش چنین نوشته است: «یک سال در آنجا(خوانسار) خدمت کردم محیط بسیار بدی بود. هر چه تلاش میکردی نتیجه صفر بود و شاگردان فقط از زاویه نمره به معلم مینگریستند. خسته و مأیوس شدم و در پایان تحصیل به تهران مراجعت کردم.» 🌳سرخوردگی شهید رجائی از این دوران وی را بکلی از خدمت معلمی ناامید کرد. بدین منظور تصمیم گرفت در آزمون فوق لیسانس در رشته آمار شرکت نماید تا بدین وسیله رشته و شغل خود را تغییر دهد. وی در همان سال در کنکور دانشکده علوم در رشته آمار قبول شد و به تحصیلات خود ادامه داد. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 9⃣ ✍دوران تدریس در دبیرستان کمال 🌳از نتایج و آثار مثبت حضور مستمر شهید رجائی در مسجد هدایت و جلسات تفسیر شبهای جمعه مرحوم آیتالله طالقانی، آشنایی وی با اساتید دانشگاه نظیر مهندس مهدی بازرگان که در دانکشده فنی دانشگاه تهران تدریس میکرد و نیز دکتر یدالله سحابی مسؤل گروه زمینشناسی دانشگاه تهران میباشد. 🌳وی در بازجوئی های خود نوشته است: در اثر رفت و آمد به مسجد هدایت کم کم اسمی از مدرسه کمال به میان آمد و من چون علاوه بر تحصیل در دانشگاه فرصتهای دیگری هم داشتم و نیز نیاز مادی هم وجود داشت، نامهای به عنوان رئیس دبیرستان کمال نوشتم که اگر مایل باشند در آنجا تدریس کنم. رئیس دبیرستان کمال آقای دکتر سحابی به مسافرت رفته بود و آقای مهندس بازرگان جواب نامه مرا از طرف ایشان فرستاد و جواب مثبت بود. برای مذاکره حضوری دعوت شدم و پس از مذاکره با ایشان قرار شد هر چه فرصت اضافی داشتم برای آنها کار کنم.» (1339) 🌳به دلیل تبحر و تسلطی که شهید رجائی در تدریس ریاضی از خود نشان میداد بشدت مورد علاقه دکتر یدالله سحابی که علاوه بر برخورداری از سمت استادی دانشکده علوم ریاست دبیرستان را هم بر عهده داشت قرار گرفت. این علاقه متقابل باعث گردید در سال بعد که نهضت آزادی ایران توسط مرحوم آیتالله طالقانی ، مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، رحیم عطایی و چند تن دیگر تأسیس شد، وی با علاقه تمام به عضویت نهضت درآید. آنگونه که از اسناد ساواک برمیآید، وی پس از عضویت ماهانه مبلغ 300 ریال حق عضویت به باشگاه نهضت پرداخت نموده و در جلسات عمومی سخنرانی اعضای نهضت نیز حضور مییافته است. 🌳پس از این ایام که مجدداً علاقه به معلمی در او تقویت گردید دوران تلخ گذشته را فراموش نمود و طی نامه ای تقاضای بازگشت به خدمت و انتصاب مجدد نمود. با وساطت دکتر یدالله سحابی که با مدیر کل وقت فرهنگ تهران روابط دوستی نزدیکی داشت، با درخواست وی موافقت گردید که در قم یا قزوین به خدمت خود ادامه دهد. وی قزوین را که در آن متولد شده و با اوضاع و احوال آن آشنایی تمام داشت انتخاب و ساعات موظف تدریس خود را طی سه روز در این شهر میگذارنید و باقی اوقات را کماکان در دبیرستان کمال خدمت میکرد. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 0⃣1⃣ ✍عضویت و فعالیت در نهضت آزادی ایران 🌳پس از رحلت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی در فروردین 1340 جبهه ملی دوم پیشنهاد مهندس مهدی بازرگان مبنی بر برگزاری مجلس ترحیم جهت آن مرجع عالیقدر را با این استدلال که این امر مربوط به یک یا چند نفر از اعضای جبهه است و از طرف حزب یا گروه یا جمعیتی ارائه نشده رد نمود، این امر باعث شد اعضای مذهبی جبهه نظیر مرحوم آیتالله طالقانی، دکتر یداللهسحابی، مهندس مهدی بازرگان و... از جبهه کنارهگیری و نهضت آزادی ایران را تأسیس نمایند. 🌳جلسات اولیه نهضت در مسجدی واقع در دروس در شمال تهران و یا در محل دفتر نهضت در خیابان کاخ که به کلوپ نهضت معروف بود، تشکیل میگردید.در این مراکز سخنرانان مذهبی درباره مسائل دینی و سیاسی متناسب با شرایط موجود سخنرانی میکردند. 🌳شهید رجائی با توجه به علاقه شدیدی که به شرکت در این گونه جلسات(که در آنها آمیزهای از مسائل دینی و سیاسی به مخاطبین که عموماً نسل جوان و دانشگاهی بودند ارائه میشد) داشت، با رغبت تمام به عضویت نهضت در آمد (1341) و در مجالس مختلف آن شرکت مینمود زمینه این رغبت، آشنایی قبلی او با سران نهضت در مسجد هدایت و دبیرستان کمال بود که به تدریج به صورت یک همکاری که تا سالهای بعد ادامه داشت درآمد. 🌳مقارن این ایام شهید رجایی که احساس میکرد جان تشنه او تنها با شرکت در جلسات نهضت آزادی سیراب نمیشود در مجالس مذهبی متعددی که در نقاط گوناگون تشکیل میشد حضور مییافت که از آن جمله جلسات هفتگی عصرهای جمعه در منزل آقای شیبانی در فخرآباد و مجلس ماهانهای که در خیابان ژاله در کوچه قائن برگزار میشد بود. در این جلسات، سخنرانان برخلاف سایر مجالس به طرح موضوعات تحقیقی برای حضار که اکثراً دانشجو بودند میپرداختند. در مجالس ذکر شده استاد شهید مطهری، خلیل کمرهای، محمدابراهیم آیتی، علی گلزاده غفوری و...سخنرانی مینمودند. 🌳حضور مستمر شهید رجائی(در ایامی که به قزوین نمیرفت) در دبیرستان کمال باعث شد رئیس دبیرستان، دکتر یداللهسحابی زمینه همکاری و فعالیت بیشتری را برای شهید رجایی فراهم نماید، تا جائی که پس از دستگیری سران نهضت در سال 1341 ایشان به همراه یکی دیگر از همکاران خود به نام عباس صاحب الزمانی بصورت مشترک دبیرستان را در غیاب دکتر سحابی اداره میکردند و در ملاقاتهایی که با او در زندان داشتند نسبت به روند امور دبیرستان از وی کسب تکلیف میکردند. 🌳با آغاز جلسات محاکمه سران نهضت آزادی، شهیدرجائی با توجه به علاقهای که به سران دستگیر شده به خصوص مرحوم آیت الله طالقانی داشت، در حد امکان در جلسات محاکمه آنها که اوائل حضور در آن برای عموم بلامانع بود، شرکت میکرد. بعدها که برای حضور افراد غیر وابسته به زندانیان مانع ایجاد شد، ایشان از طریق فرزند ارشد مرحوم آیت الله طالقانی که در دبیرستان کمال شاگرد او بود اخبار دادگاه را به دقت دنبال میکرد. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 1⃣1⃣ ✍ازدواج 🌳شهید رجائی در مرداد سال 1341 که در آستانه سی سالگی بود با یکی از بستگان خود ازدواج کرد و با خرید منزل کوچکی در نزدیکی دبیرستان کمال در نارمک زندگی جدید خود را آغاز نمود. ✍به روایت همسر شهید 🌳آقای رجایی فرد عاقلی بود و پخته و سنجیده حرف می‌زد. در ابتدای نامزدی ما چون یك معلم ساده بود و در آن زمان خرید طلا و جواهر برای همسر رسم بود، ایشان كه وضع مالی خوبی نداشت این قضیه را جوری مطرح نمی‌كرد كه اثر بدی داشته باشد كه چون پول ندارد نمی‌تواند اینها را بخرد. 🌳موارد ضروری را می‌خرید و در مورد طلا و جواهر می‌گفت، اینها باشد بعد برویم با فرصت و وقت مناسب و با سلیقه یكدیگر بخریم. من هم كه می‌فهمیدم، دلم به حال او می‌سوخت و از طرفی هم خوشم ‌می‌آمد كه چنین عزت نفس و مناعت طبعی دارد. به جز این، رسم بود كه چند قواره پارچه و كیف و چند چیز دیگر بخرند كه ایشان هر وقت به منزل می‌آمد دو سه قلم از این چیزها را می‌گرفت و به خانه می‌آورد. این برخوردها نشان می‌داد كه خیلی در مسائل مادیش با تدبیر و برنامه است. 🌳آقای رجایی در اداره امور منزل به خصوص از لحاظ اقتصادی با تدبیر خاصی عمل می‌كرد. او اصولاً فرد قانعی بود و لزومی نمی‌دید برای بعضی از نیازهای حتی ضروری، خودش را به آب و آتش بزند و مثل بعضی‌ها قرض بگیرد و برای خانه چیزی تهیه كند. تدبیرش این بود كه در حد ممكن وسایل رفاهی خانواده را فراهم كند. روش او این بود كه اگر امكانی نداشت، صبر و قناعت را پیشه می‌كرد. این رفتار و تدبیر مرا دلگرم و امیدوار می‌كرد، چون می‌دیدم به میزانی كه وضع حقوقی‌اش بهتر می‌شود، به همان اندازه و نه بیشتر در رفاه خانواده تغییراتی می‌دهد. 🌳در تمام مدتی كه من با او زندگی كردم، كمتر پیش می‌آمد كه در خانه از من چیزی بخواهد. بارها او را می‌دیدم بلند می‌شد و می‌رفت آب می‌خورد و دوباره به اتاق برمی‌گشت. گاهی هم اگر چیزی را كه می‌خواست پیدا نمی‌كرد، باز نمی‌گفت مثلاً یك لیوان به من بدهید، می‌گفت، «مثل اینكه لیوان نیست.» 🌳 قبل از سال 1347 كه آقای رجایی فرصت بیشتری داشت، هفته‌ای یك بار با هم صحبت می‌كردیم كه چه روشی را باید در خانه و زندگی روزمره خود انتخاب كنیم تا در تربیت و روحیه بچه‌ها تأثیر مثبت داشته باشد. در این نشستهای هفتگی، ما روشهای منفی خودمان را هم نقد می‌كردیم. 🌳قبل از ازدواج، یعنی در مرحله خواستگاری و صحبت‌های مقدماتی،‌ خیلی صادقانه و خالصانه با من برخورد كرد، طوری كه خیلی از خصوصیات خودش را برای اینكه من آگاهانه این وصلت را انتخاب كنم برایم مطرح كرد، یعنی وظیفه خود می‌دانست من از همه چیز او با اطلاع باشم. یادم هست یكی از خصوصیت‌های خود را عصبانی بودن می‌دانست. من بعد متوجه شدم این مسئله در آن حدی نبود كه او می‌گفت، چون هیچ وقت عصبانیت خود را ظاهر نمی‌كرد، بلكه در اینگونه مواقع عكس‌العمل او رفتار خیلی خشك، اما متین بود. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 ------------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
عاتقه صدیقی یا پوران رجایی (متولد ۱۳۲۲ در قزوین)، همسر #شهید_محمدعلی_رجایی @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 2⃣1⃣ ✍به روایت همسر شهید 🌳یك بار كه برای خرید لباس بچه‌ها با آقای رجایی به خیابان رفته بودیم،‌ از صبح تا ظهر او را به در مغازه‌ها می‌بردم تا بلكه بتوانم لباس دلخواهم را پیدا كنم. رفتار او در اینگونه مواقع به رغم مشغله زیادی كه داشت، سكوت محض بود. با سكوتی كه می‌كرد مرا وادار می‌كرد در خرید عجله بكنم و با حالت تسلیمی كه در مقابل من نشان می‌داد، می‌خواست به من بفهماند كه چقدر از دست من دلخور است، اما بدون اینكه كوچك‌ترین اخمی بكند یا حرفی را به زبان بیاورد،‌ نشان می‌داد كه دارد مرا تحمل می‌كند. همین سكوتش مرا وادار می‌كرد از خود بپرسم، چرا من باید كاری بكنم كه او مجبور شود رفتار مرا تحمل كند، در حالی كه اگر كار به صحبت و جدل می‌كشید، من هیچ وقت به این مسئله فكر نمی‌كردم. 🌳آقای رجایی در منزل،‌ عقایدش را به من تحمیل نمی‌كرد و در دیدگاه‌هایی كه داشت به من سخت نمی‌گرفت. در عین آزادی دادن به ما، اگر كاری بر خلاف نظرش انجام می‌شد، یا می‌گفت نكنید یا طوری وانمود می‌كرد كه برایش مهم نیست. روش او این بود كه در زندگی روی نقاط مشترك خود با من تكیه می‌كرد. گاهی در شرایط خاصی محبت یا ناراحتی خودش را با خواندن یكی دو بیت شعر به ما تفهیم می‌كرد. 🌳مهم‌ترین مسئله در نظر او روابط مشترك من با او بود. من و او در مورد تربیت بچه‌ها روزهای شنبه هر هفته كه بچه‌ها هنوز در خواب بودند می‌نشستیم و روش‌هایمان را در برخورد با بچه‌ها ارزیابی می‌كردیم. هر كس قیافه ظاهری او را می‌دید فكر می‌كرد آدم خشك و متكبری است، اما اگر با او زندگی می‌كرد، می‌فهمید نه اینطور نیست و خیلی افتاده و با محبت است. 🌳آقای رجایی خیلی رعایت همسایه‌ها را می‌كرد و عملاً به ما می‌آموخت كه احترام آنها را نگه‌ داریم. او می‌گفت، «ما باید طوری با همسایگان برخورد كنیم كه اذیت و آزاری از ما نبینند.» مثلاً می‌گفت سطل خاكروبه را در كوچه نگذارید و ... ایشان به خصوص با اهل محل كه به مسجد می‌رفتند، ملاطفت و نظر خاصی داشت و حتی با بچه‌های آنها با گرمی و صمیمیت برخورد می‌كرد. 🌳آقای رجایی خیلی مهمان دوست بود و با اینكه حقوق یك معلم ساده را داشت، اما سالی چند بار مهمان دعوت می‌كرد، مخصوصاً چون مرحوم پدرشان در 28 ماه رمضان فوت كرده بودند، هر سال به یاد ایشان به فامیل، افطاری می‌داد كه این رسم تا آخر عمرشان ادامه داشت. 🌳آقای رجایی واقعاً قدرشناس بود. اگر كسی خدمتی هر چند كوچك به او می‌كرد، همیشه به فكر بود كه به نوعی آن را جبران كند. چون در بدو ورود به تهران تا یك سال مانده به ازدواج در منزل برادر بزرگش مستقر شده بود و می‌گفت به دلیل اینكه با زن برادرم نامحرم بودم، او خیلی محدود می‌شد و من مزاحم او بودم، وقتی منزلی در نارمك خرید و ازدواج كرد، پسر بزرگ برادرش را دو، سه سالی پیش خود آورد و از او نگهداری كرد و بر درس و تحصیل او مراقبت نمود. با اینكه او با من نامحرم بود و تازه ابتدای زندگی مشترك ما هم بود، اما از جهت علاقه‌ای كه مرحوم مادرش به این فرزند داشت و همانطور كه من حدس می‌زدم به نشانه قدرشناسی از آن سالها كه او در خانه برادرش بود، او را به منزل خود آورده بود تا از این طریق كمكی به برادرش كرده باشد. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 ---------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 3⃣1⃣ ✍به روایت همسر شهید 🌳آقای رجایی در عین حال كه فرد قاطعی بود، ولی در عین قاطعیت، مؤدب بود و احترام همه را رعایت می‌كرد. نسبت به افراد مسن خیلی احترام می‌كرد. همان احترامی را كه به پدر و مادرشان می‌‌گذاشت، برای پدر و مادر من هم قائل بود. هیچگاه ندیدم حرفی كه باعث رنجش خاطر آنها بشود، بزند. 🌳آقای رجایی اهل محاسبه بود و در كارهای كوچك و بزرگ دقیقاً محاسبه می‌كرد. مثلاً وقتی عده زیادی از افراد فامیل و نزدیكان از ایشان سئوال می‌كردند كه شما چرا با مشغله‌ای كه دارید، برای خودتان ماشین نمی‌خرید؟ پاسخ می‌داد، «ماشین داشتن مایه دردسر است و به جای اینكه ماشین برای ما باشد با مشكلاتی كه پیش می‌آورد، ما در خدمت او قرار می‌گیریم!» بعد به شوخی می‌گفت، «ولی الان همه ماشین‌های تهران مال ماست. هر جا كه بخواهیم برویم و تا دستمان را بلند می‌كنیم، فوری جلوی ما می‌ایستند و ما را سوار می‌كنند و تا هر جا كه بخواهیم می‌برند...! با این حساب چرا خودمان را به دردسر بیندازیم. پول می‌دهیم و دردسر نمی‌كشیم.» واقعاً حساب كرده بود كه نداشتن ماشین برای او بهتر از داشتن است. 🌳انگیزه و علت اصلی تشكیل جلسه فامیلی كه آقای رجایی مبتكر آن بود این بود كه ایشان احساس می‌كرد در بین جوانان فامیل كه كم هم نبودند، رفت و آمد خانوادگی زیادی وجود ندارد. بر این اساس پیشنهاد كرد هر 15 روز یك بار، جوانهای فامیل دور هم جمع بشوند و همدیگر را ببینند و صرف دیدار باشد. تدریجاً كه این جلسات ادامه پیدا كردند، پیشنهاد كرد برای اینكه صاحبخانه كه این جلسه را تشكیل می‌داد به خاطر شام و پذیرایی به زحمت نیفتند پذیرایی ساده بكنیم تا به دلیل سبكی هزینه‌ها و زحمات، جلسات بعدی ادامه پیدا كند. خود ما در اولین جلسه‌ای كه در منزلمان تشكیل شد، لوبیا چیتی دادیم. بعد به تدریج جلسات را به سمت قرائت قرآن، خواندن احادیث، طرح مسائل سیاسی و اجتماعی جهت داد. 🌳روش آقای رجایی برای بیدار كردن بچه‌ها برای نماز صبح با توجه به اینكه در سن نوجوانی معمولاً خواب بچه‌ها قدری سنگین است و به خصوص خواب صبح كه شیرین هم هست، این بود كه بالای سر بچه‌ها می‌ایستاد و با شوخی و با صدای بلند می‌گفت، بلند صحبت نكنید كه بچه از خواب بیدار می‌شود! بچه‌های ما بین 6 تا 10 سال سن داشتند و چون خودشان هم مایل بودند و ذوق داشتند، لذا بلند می‌شدند. تأكید آقای رجایی این بود كه قبل از اینكه آفتاب بزند، آنها بیدار شوند. اگر می‌دید آنها بیدار نمی‌شوند، بالای سر آنها می‌نشست و با محبت و شوخی شانه‌های آنها را مالش می‌داد و با آنها حرف می‌زد كه با لطافت و ملایمت بیدار شوند و بنشینند. بعد كه بلند می‌شدند شانه آنها را می‌گرفت و آنها را تا نزدیك دستشویی همراهی می‌كرد و قبل از رسیدن به دستشویی با شوخی یك ضربه ملایم با كف دست به پشت آنها می‌زد! با این روشهای بسیار عاطفی و توأم با مهر و محبت می‌خواست فرزندانش به نماز عادت كنند و از این امر هم خاطره تلخی نداشته باشند. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 --------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 4⃣1⃣ ✍به روایت همسر شهید 🌳آقای رجایی اراده و استقامت خیلی قوی و خوبی داشت. وقتی ساواك ایشان را دستگیر كرد و چند ماه زیر شكنجه مستمر و طولانی و سخت قرار داد، تنها چیزی كه به من آرامش می‌داد اراده قوی او بود. مطمئن بودم نمی‌توانند از او حرف بكشند و اعتراف بگیرند. از یك طرف وقتی به فكر شكنجه‌هایی كه به او می‌دادند، می‌افتادم خیلی دلم می‌سوخت، ولی از سوی دیگر خیالم راحت بود. ایشان وقتی راجع به مسئله‌ای تصمیم می‌گرفت، چون جوانب آن را به دقت می‌سنجید و بررسی می‌كرد روی آن تصمیم و تا آخر، آن كار را دنبال می‌كرد. 🌳عادت آقای رجایی این بود كه وقتی می‌خواست میوه بخرد، هیچ وقت میوه نوبر نمی‌خرید و به خانه نمی‌آورد. نكته دیگر اینكه معمولاً برای اینكه چشم و دل بچه‌ها سیر و پر باشد، معمولاً با صندوق میوه می‌خرید و به منزل می‌آورد. یك بار اتفاق جالبی افتاد. در موقعی كه من برای انجام كاری ضروری از منزل بیرون رفته و در منزل را قفل كرده بودم، پسر كوچكمان كمال‌الدین كه دیده بود در منزل تنهاست، از صندوق میوه یكی یكی برداشته و به بچه‌های محل داده بود تا از تنهایی بیرون بیاید! 🌳آقای رجایی خیلی اعتقاد به خرید اسباب‌بازی نداشت، اگر هم گاهی می‌خرید، اسباب‌بازی فكری می‌خرید. یك بار كه برای دخترم جشن تكلیف گرفته بودیم با اینكه خرید عروسك را به لحاظ اعتقادی درست نمی‌دانست و از طرفی دخترم هم عروسك دوست داشت و توی دلش مانده بود كه عروسكی داشته باشد، آقای رجایی به رغم عدم اعتقادی كه به خرید عروسك داشت، یك عروسك ساده و ارزان برای او خرید كه خیلی هم او را خوشحال كرد. 🌳آقای رجایی خود را به كم غذایی عادت داده بود. غذایی را كه در بشقاب برای خود می‌كشید، اندازه مشخصی داشت و ته آن چیزی باقی نمی‌ماند. شبها معمولاً غذای ساده و حاضری می‌خورد. وقتی ظهر یك چیز پختنی می‌خورد، دیگر شب اصلاً پختنی نمی‌خورد، نهایت غذای پختنی او در شب، املت و نیمرو بود. گاهی كره با سیب‌زمینی می‌خورد. یك بار به شوخی به مادرم گفت، «دختر شما همه‌اش غذای حاضری به من می‌دهد.» مادرم كه شوخی او را باور كرده بود با تعجب از من پرسید، «چرا؟» گفتم، «نه مادر! منظورش این است كه همیشه شام او حاضر و آماده است!» صبح‌ها همیشه نان و پنیر و چای یا كره می‌خورد. یك بار گفت، «چرا ما باید سر سفره‌مان پنیر و كره با هم باشد؟ در حالی كه بعضی حتی پنیر آن را هم ندارند؟» لذا سعی می‌كرد كه فقط پنیر و چایی بخورد. وقتی از زندان آزاد شد،‌ به قدری ساخته شده بود كه من می‌گفتم،‌ «خودش خوب بود، حالا انگار او را توی آب زمزم كرده و بیرون آورده‌اند.» ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 --------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 5⃣1⃣ ✍به روایت همسر شهید 🌳خیلی به ندرت پیش می‌آمد كه آقای رجایی پس از نماز صبح بخوابد. پس از اذان صبح كه از خواب بیدار می‌شد تا نماز بخواند، دیگر نمی‌خوابید، مگر اینكه مهمان داشته باشیم یا برنامه‌ای پیش می‌آمد كه دوباره بخوابد. بعد از نماز و قرآن قدری ورزش می‌كرد و بعد می‌رفت نان می‌خرید. 🌳آقای رجایی خیلی نسبت به رعایت حجاب و پوشش درست و صحیح خانمهای فامیل و محارم خودش اهمیت می‌داد. ایشان تأكید داشت آنها حتماً زیر چادر لباس آستین بلند و جوراب ضخیم بپوشند چون برای خانمها احتمال می‌رود چادرشان كنار برود و در غیر اینصورت دست و پایشان در دید نامحرم قرار می‌گیرد. نسبت به رابطه و ارتباط محرم‌ها با نامحرم خیلی سخت‌گیر بودند و خودشان هم موقع صحبت كردن با نامحرم و یا هنگامی كه در كوچه راه می‌رفتند، سرشان كاملاً پایین بود كه مبادا چشمشان به چشم زن نامحرمی بیفتد. اگر با خانم نامحرمی صحبت می‌كردند هیچگاه به صورت او نگاه نمی‌كردند. بارها خانمهای همسایه تعریف ایشان را می‌كردند و می‌گفتند این آقای رجایی شوهر شما چقدر آقاست از كوچه كه می‌آید و می‌رود اصلاً سرش را از زمین بلند نمی‌كند. 🌳واقعاً اراده عجیبی داشت. وقتی تصمیم می‌گرفت كاری را انجام دهد، در هر شرایطی كه پیش می‌آمد آن را انجام می‌داد. از جمله این كه هر پنج‌شنبه روزه می‌گرفت كه بخشی از آن، روزه قضای مادرش بود و جنبه مستحبی داشت. گاهی كه پنجشنبه‌ها به قزوین می‌رفتیم ایشان همین نظم را رعایت می‌كرد. تا نزدیك غروب هیچ چیز نمی‌خورد و قبل از غروب افطار می‌كرد كه در سفر روزه نداشته باشد. وقتی به او می‌گفتیم كه در مسافرت نمی‌شود روزه گرفت، چون خیلی كم حرف می‌زد و نمی‌خواست عمل او جنبه ریا داشته باشد به گونه‌ای با حركاتش به ما می‌فهماند كه روزه نیست، فقط می‌خواهد این عادت را ترك نكند. مدتها از ازدواج ما گذشت تا فهمیدم پنج‌شنبه‌ها را روزه می‌گیرد، چون هیچ وقت به من نمی‌گفت روزه است. 🌳آقای رجایی همشه قبل از ناهار نماز می‌خواند. حتی اگر غذا آماده بود ایشان اول نماز می‌خواند. اگر گاهی كاری پیش می‌آمد كه نماز ایشان را از اول وقت كه به آن خیلی معتقد بود به عقب می‌انداخت می‌نشست و بررسی می‌كرد كه چه عاملی باعث شده برنامه او اینقدر طولانی بشود كه نماز او را هم تحت تأثیر قرار بدهد و كاری می‌كرد كه برنامه‌هایش در نمازش اثری نگذارد. اگر گاهی این وضع پیش می‌‌آمد ایشان به تلافی این امر ناهارش را نمی‌خورد تا اینكه اول نماز بخواند. با خدا عهد كرده بود كه برای جریمه برای دیر نماز خواندن دو روز روزه بگیرد.. 🌳سر سال تمام اجناس و وجه نقدی را كه در منزل داشت به دقت و با احتیاط زیاد محاسبه و خمس آنها را پرداخت می‌كرد. همیشه می‌دیدم بعد از اینكه محاسبه او تمام شود، به این احتیاط كه ممكن است چیزی از قلم افتاده یا یادش رفته باشد، مبلغی را اضافه می‌كرد و وجوهات بیشتری را می‌پرداخت. بعد از فوت مرحوم آیت‌الله بروجردی كه مقلد ایشان بود از حضرت امام تقلید می‌كرد و به نمایندگان ایشان وجوهاتش را پراخت می‌نمود. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 ---------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 6⃣1⃣ ✍به روایت همسر شهید 🌳 رجایی دعای صباح را كه دعای حضرت علی‌(ع) است خیلی دوست می‌داشت و صبح‌ها آن را می‌خواند. ایشان برخی از دعاهای مفاتیح‌الجنان را از حفظ بود. 🌳در دورانی كه مشاور وزیر آموزش و پرورش بود، با اینكه خیلی دیر وقت به خانه می‌‌آمد، اما همیشه همراه خودش پرونده‌های زیادی می‌آورد. این پرونده‌ها مربوط به كسانی بود كه باید به نحوی در مورد وضعیت ادامه خدمتشان تصمیم می‌گرفت. گاهی كه نزدیك می‌شدم،‌ می‌دیدم پس از مطالعه پرونده، روی آنها می‌نویسد 5 یا 6 سال ارفاق. می‌پرسیدم، «دارید چه كار می‌كنید؟» پاسخ می‌داد، «بعضی از اینها ساواكی هستند. باید حتی به آنها هم پول داد و از آنها خواهش كرد كه بازخرید شوند و كار نكنند.» 🌳بچه‌ها كه خیلی كم پدرشان را می‌دیدند، دور او می‌نشستند تا حین بررسی پرونده‌ها با او صحبت كنند. گاهی كه به دلیل خستگی زیاد چرت می‌زد من دلم برای او و بچه‌ها می‌سوخت. یك بار كه به بچه‌ها اشاره كردم كه با پدرتان حرف نزنید و بگذارید بخوابد، یكدفعه چرتش پاره شد و بلافاصله بلند شد و رفت دست و صورتش را شست و خطاب به بچه‌ها گفت،‌ «بابا جون حرفتان را بزنید،‌ گوش می‌دهم.» 🌳خیلی پر كار بود. در مدت 20 سال كه با او زندگی كردم، خیلی كم و به ندرت اتفاق افتاد كه پس از نماز صبح بخوابد. اگر هم چنین حالتی برای او پیش می‌آمد خیلی خودش را سرزنش می‌كرد كه دفعه بعد این كار را تكرار نكند. 🌳از چیزهایی كه اول ازدواج خیلی نظر مرا به خود جلب كرد این بود كه می‌دیدیم كه شب جمعه‌ای نیست كه آقای رجایی دعای كمیل را نخواند. مادر ایشان سواد نداشت، اما بعضی از دعاها را از حفظ بود. آقای رجایی با بلند خواندن دعا برای مادرش این امكان را فراهم می‌كرد تا او هم دعاها را بخواند. نحوه دعا خواندن او روی ما تأثیر خاصی داشت تا جایی كه وقتی به زیارت می‌رفتیم من به ایشان می‌گفتم كه زیارتنامه را شما بخوانید. چون خواندن شما روی من اثر دیگری می‌گذارد كه در خواندن خودم نیست. 🌳در ماه رمضان هر شب دعای افتتاح را می‌خواند. در ابتدای ازدواج نمی‌دیدم نماز شب بخواند، اما بعد از دو سه سال شاهد نماز شب او بودم. هر روز صبح چند آیه قرآن می‌خواند و بیشتر روی آیات و تفسیر آنها فكر می‌كرد. تفسیر مورد علاقه او تفسیر پرتوی از قرآن و المیزان بود. 🌳با اینكه در ابتدای زندگی وضع مالی خوبی نداشتیم، اما او همیشه سعی می‌كرد مواد و نیاز ضروری و واجب مثل روغن، پنیر، مرغ و گوشت را به بهترین شكل تهیه كند. مثلاً آن موقع‌ها خیلی‌ها روغن حیوانی می‌خوردند كه برای ما هم از زنجان می‌آوردند. در مورد خرید گوشت و میوه،‌ ایشان بر خلاف همه مردم كه سعی می‌كنند گوشت خوبی بخرند یا میوه را سوا كنند، این چیزها را درهم می‌خرید، چون اعتقاد داشت وقتی كسی گوشت و میوه خوبی می‌خرد عملاً می‌خواهد بگوید گوشت و میوه غیر مرغوب را برای دیگران می‌خواهد و این عین‌ خودخواهی است كه كسی خوب یك جنس بخرد و بخورد و بد آن را برای فرد فقیر و مستضعف بگذارد. همیشه سعی می‌كرد مثل همه مردم باشد. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 --------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 7⃣1⃣ ✍به روایت همسر شهید 🌳ما در منزل آیینه نداشتیم. یك روز با كمال تعجب دیدم آقای رجایی دو آینه را جیوه كرده و به خانه آوردند. این آیینه‌ها مثل همه آیینه‌ها نبود و حالت اوریب داشت. پرسیدم این آینه‌ها چرا اینطوری هستند و شكلشان اینجوری است گفت مال مسعود است و بعد چون ایشان كم حرف می‌زد فهمیدم از شیشه ماشین‌هایی است كه دیگر به درد نمی‌خورد و او داده دو تا را برایش جیوه بكنند! 🌳در مسائل مادی حداكثر بهره‌وری را داشت و واقعاً مو را از ماست می‌كشید. هرچند وقت یك بار به كوه می‌رفت، ولی با همان كفش‌هایی كه داده بود تخت آنها را عوض كنند. خیلی صرفه‌جو بود. 🌳آقای رجایی هیچ وقت پول به دست من نمی‌داد و هر وقت به پول نیاز بود روی تاقچه اتاق می‌گذاشت و می‌گفت بردارید. گاهی هم می‌گفت، «پول توی جیبم هست، بردارید.» وقتی دید من به جیب ایشان دست نمی‌زنم، پول را در دسترش می‌گذاشت تا به هنگام ضرورت،‌ استفاده كنم. صحیح نمی‌دید كه پول را به دست كسی بدهد. هیچ به یاد ندارم به زبان بیاورد كه وضع مالی من خوب نیست یا پولی در بساط ندارم، بلكه مدیریتی كه در زندگی اعمال می‌كرد باعث می‌شد كه خودبه‌خود در هزینه‌هایمان محدودیت قائل شویم. 🌳او واقعاً یك مرد به تمام معنی بود. پسرم در كودكی در مدرسه علوی درس می‌خواند و از هیچ كس حتی مدیر مدرسه حساب نمی‌برد، اما از پدرش خیلی حساب می‌برد. كافی بود آقای رجایی یك نگاه به او بكند سر جایش می‌نشست. روش خاص خودش بود. گاهی با نگاه، گاهی با لبخند، گاهی با اخم و سكوت طرف را مجبور به تغییر رفتار می‌كرد. من از این حالات او كه بیشتر به رفتار معلمها شبیه بود، ناراحت می‌شدم و می‌گفتم، «من همسر شما هستم. شاگرد شما نیستم.» اما حقیقتش را هم كه می‌خواستم به زبان بیاورم برایم مشكل بود، چون او واقعاً جدی بود. 🌳آقای رجایی با اشتغالاتی كه قبل از انقلاب داشت، به من توصیه می‌كرد كه بچه‌ها را به پارك ببرم. خودش هم هر وقت كه وقتی پیش می‌آمد، مخصوصاً وقتی می‌دید من خیلی حوصله این كار را ندارم، آنها را می‌برد. یكی از حرفهایی كه می‌زد این بود كه می‌گفت،‌ «در این وضع و شرایط، چون تفریحگاههای ما سالم نیستند، اگر برنامه سالمی پیش آمد، باید برای تفریح بچه‌ها استفاده كنیم.» البته به هر پاركی نمی‌رفت. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 --------------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 8⃣1⃣ ✍به روایت همسر شهید 🌳بعد از آزادی از زندان قزوین كه 50 روز طول كشید، تدارك یك برنامه سفر دسته‌جمعی به مشهد را دید تا روحیه من و مادرش بهتر شود. او خیلی خوش‌سفر بود و در سفر مشهد كه عده‌ای از فامیل هم بودند در بیشتر اوقات كار آشپزی جمع را به عهده می‌گرفت، چون می‌دید در آن جمع كه برخی با عده دیگر نامحرم بودند، كار آشپزی برای خانمهای فامیل با حضور مردان مشكل است. البته آشپزی بلد نبودند، ولی از ما می‌پرسید كه چه كار كند! روحیه او در سفر این بود كه اگر می‌دید خانمها با انجام كاری به زحمت می‌افتند،‌ خودش پیشقدم می‌شد و انجام آن كار را به عهده می‌گرفت. 🌳خیلی نظیف و پاكیزه بود. لباسش را اگر من وقت نمی‌كردم خودش اتو می‌كرد و بدون لباس اتو شده بیرون نمی‌رفت. كفشهایش را خودش واكس می‌زد. حتی یك بار ندیدم با لباس اتو كرده در منزل بنشیند تا مبادا خط اتوی لباس او خراب شود. چون مقید بود با لباس اتو كرده و تمیز سر كلاس برود. 🌳اگر از بیرون می‌آمد و به دلیل بارندگی چند قطره گل به شلوارش چسبیده بود، قبل از هر چیز لك روی شلوار و لباس خود را می‌شست و لباسش را عوض می‌كرد. 🌳همیشه سر و وضع مرتبی داشت. یك روز در میان حمام می‌رفت چون ما در خانه حمام نداشتیم هفته‌ای دو بار حمام بیرون می‌رفت. بعد كه به زندان رفت، ما با طلبهای ایشان از دیگران حمامی در منزل ساختیم. 🌳از زندان كه بیرون آمد به دلیل كمبود نفتی كه در اوایل انقلاب بود هنگامی كه در حیاط منزل ورزش می‌كرد، در آن فصل سرما زیر دوش آب سرد می‌رفت. 🌳خیلی به مادرش علاقه داشت و ناز مادرش را می‌كشید. ایام اعیاد كه می‌شد عطر می‌خرید و به خانه می‌‌آورد، اگر ایام تولد و شادی بود، مادرش را عطر می‌زد و دیده‌بوسی می‌كرد. به نشانه احترام دست و صورتش را می‌بوسید و اگر احساس می‌كرد از چیزی ناراحت است،‌ ناز او را می‌كشید و سعی می‌كرد با شوخی دل او را به دست بیاورد. 🌳پس از اینكه آقای رجایی از زندان بیرون آمد خیلی دنبال كار مسائل مبارزه و انقلاب بود، به طوری كه فرصتی پیش نمی‌آمد كه بنشینیم و با هم حرفی بزنیم. بعد از انقلاب هم همینطور شد. به گونه‌ای كه فرصت نمی‌شد به او بگویم بچه‌ها در منزل دارند چه كار می‌كنند، چون من بیشتر نگران فرزندم كمال بودم كه به مراقبت پدرش احتیاج داشت و رفتارش از كنترل من خارج بود. یك روز كه خیلی به من فشار آمد، به ایشان گفتم، «این هم شد زندگی كه من نمی‌توانم در مورد درس و تربیت بچه‌ها با شما چند كلمه حرف بزنم؟» آقای رجایی جمله را شنید و در حالی كه به دم در منزل رسیده بود و قصد داشت از منزل خارج شود، خندید و گفت، «ما اصلاً زندگی نمی‌كنیم!» این را گفت و از منزل خارج شد. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 ---------------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 9⃣1⃣ ✍به روایت همسر شهید 🌳چون مادر آقای رجایی وصیت كرده بود كه پنج سال برای او نماز بخوانند و روزه بگیرند، آقای رجایی به خاطر اینكه این فشار تنها به برادر بزرگشان وارد نشود، هر چند از لحاظ شرعی قضای نماز و روزه مادر حتی به پسر بزرگ‌تر هم واجب نیست چه رسد به پسر كوچك‌تر، ولی ایشان به برادر بزرگشان پیشنهاد كردند كه هر یك از آنها دو سال برای مادرشان نماز و روزه بخوانند و بگیرند و یك سال باقی مانده را هم بین خواهرانشان تقسیم كردند. در این دو سال می‌دیدم كه صبح و ظهر و شب، ایشان نماز قضای مادرشان را می‌خواند و هر پنجشنبه را هم روزه می‌گیرد. 🌳همیشه همین كه از بیرون منزل می‌آمد و لباسش را درمی‌آورد، فوری سراغ مادرش می‌رفت و دست و صورت او را می‌بوسید و او را نوازش می‌كرد. گاهی هم سرش را روی پای مادرش می‌گذاشت و دراز می‌كشید، می‌‌گفت، «آدم پیر هم كه می‌شود، در برابر مادرش احساس می‌كند هنوز بچه است.» اگر گاهی می‌دید مادرش كمی گرفته و ناراحت است، سعی می‌كرد با رفتار ملاطفت‌آمیز و شوخی‌های مناسب او را از آن حالت بیرون آورد. 🌳از همان ابتدای زندگیش با من، سعی می‌كرد برای من كمكی بگیرد. با اینكه وضع مالی خوبی نداشت اما كاملاً حس می‌كردم وضع مرا درك می‌كند، حتی اگر نمی‌توانست به خواسته خود جامه عمل بپوشاند. از اول زندگی یادم هست هیچ وقت لباس نشسته‌ام. همیشه كسی می‌‌آمد و لباسها را می‌شست. برای پاك كردن شیشه و در و دیوار هم همینطور بود. چون بچه‌های ما هم شیر به شیر بودند و ایشان وضع مرا می‌دید، اصرار داشت كه حتماً كسی را بگوید بیاید و كمك كند. خیلی به این امر معتقد بود. البته من به حسب تربیت خانوادگی كه داشتم، چون وضع مالی ایشان را می‌دیدم هیچ خواسته‌ای را به زبان نمی‌آوردم تا مبادا به دلیل نداشتن، احساس خجالت و شرمساری بكند. 🌳در اوایل زندگی، نظر او این بود كه وظیفه هر مرد این است كه در كارهای خانه به همسرش كمك كند، اما من چون كمك او را در شستن ظروف نمی‌پسندیدم به او می‌گفتم نمی‌خواهم كار كنید، خودم می‌شویم. بچه‌ها كه كوچك بودند، اگر نصف شب بیدار می‌شدند و گریه می‌كردند، مرا بیدار نمی‌كرد، بلكه بچه‌ را می‌گرداند تا آرام شود،‌ مگر اینكه خودم بیدار می‌شدم و بچه را از او می‌گرفتم و شیر می‌دادم. 🌳آقای رجایی از فرصت چند ساله زندان، در جهت تكمیل و اصلاح روشهای خود در زندگی، بسیار استفاده كرده بود. از جمله،‌ پس از آزادی می‌گفت در زندان در مورد رفتار خود با بچه‌ها بسیار فكر كرده و از این رفتار یك ارزیابی كامل و دقیق نموده است. مثلاً می‌گفت من در زندان متوجه شدم سخت‌گیریهایی كه در مورد كمال می‌كرده‌ایم بیجا بوده است و اضافه می‌كرد چقدر خوب بود آزادی عمل بیشتری به او می‌دادیم تا بعضی از رفتارها را به دلیل محدودیتی كه برای او ایجاد كرده بودیم، مرتكب نشود. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 ---------------- http://old.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/8Shahrivar/87/Rajaei/Nagofte.aspx 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 0⃣2⃣ ✍اولین دستگیری قزوین 🌳شهید رجایی سه روز از هفته را در قزوین تدریس موظفی داشت. دراین رفت و آمد وی عامل توزیع و انتشار اعلامیههای نهضت آزادی در سطح شهر قزوین بود. 🌳وی آنگونه که در بازجوئیهای خود گفته است در 11 اردیبهشت سال 1342 پس از آنکه در قزوین از اتوبوس پیاده و عازم دبیرستان بود، دستگیر و به زندان شهربانی قزوین منتقل گردید. 🌳این دوران 48 روز طول کشید و او پس از سپردن تعهد مبنی بر عدم همکاری با نهضت طی دو مرحله محاکمه آزاد گردید و مانند گذشته به تدریس در دبیرستان کمال و قزوین ادامه داد. 🌳به تدریج به دلیل اختلاف سلیقهای که با مسؤلین دبیرستان در روش اداره دبیرستان پیدا کرد، از دبیرستان کمال کناره گرفت و در دبیرستانهای دیگری نظیر پهلوی، سخن، قدس، میرداماد، به تدریس پرداخت. 🌳وی در بازجوئیهای خود دراین رابطه نوشته است: «در سال 46 یا 45 آقای دکتر سحابی از زندان آزاد شدند و به مدرسه(کمال) آمدند ولی ادامه کار ما به گرمی سابق نبود و هم ایشان مسنتر شده بودند و هم من معروفتر، ناچار از مدرسه بیرون آمدم ولی همچنان به قزوین میرفتم.» 🌳در سال 1346 که دوران تدریس وی در قزوین خاتمه یافت، در دبیرستان پهلوی و سخن به تدریس میپرداخت. اما به دلیل نگرانی آقای دکتر سحابی از کنارگیری او در دبیرستان که از ثبت نام دانشآموزان تا استخدام دبیر کارها بر عهده او بود مجدداً آنگونه که خود گفته است هفتهای 2 تا 13 ساعت در دبیرستان کمال تدریس مینمود ولی جز تدریس کار دیگری نمیکرد. این همکاری تا سال انحلال دبیرستان از سوی رژیم شاه در سال 1353 ادامه داشت... ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 1⃣2⃣ ✍فعالیت سیاسی 🌳از نمونههای آشکار فعالیت سیاسی شهید رجایی که پس از دستگیری در سال 42 با احتیاط بیشتری صورت میگرفت هدایت معلمان قزوین و دعوت آنها به اعتصاب در سال 1346 بود. 🌳رئیس فرهنگ قزوین که ناصر کجوری نام داشت و فرد فعال و لایقی بود به دلیل اختلاف فرماندار با او به مرکز فراخوانده شد تا در شهر دیگری به خدمت خود ادامه دهد. این امر باعث شد فرهنگیان قزوین بصورت یکپارچه در برابر انتقال اعتصاب کرده و ابقای او را خواستار شوند . 🌳در مراسم تودیع وی شهید رجائی به عنوان نماینده فرهنگیان اعتصاب کننده سخنرانی کرد. با توجه به سابقهای که ساواک از شهید رجائی در سال 42 و پس از آن در دبیرستان کمال داشت، که وی در هر فرصت ممکن به منظور بیداری نسل جوان به طرح مسائل سیاسی در کلاس میپردازد و از جمله طی گزارشی که در اسناد ساواک موجود است ایام تاجگذاری شاه را ایام باجگذاری ذکر میکرده است، به دوران تدریس او در قزوین خاتمه داده شد و از این شهر که زادگاه او بود به تهران انتقال یافت. 🌳از اقدامات برجسته شهید رجائی در دوران تدریس در قزوین تشکیل جلسه معلمین ریاضی به منظور تبادل تجربیات و نیز پیشنهاد تشکیل صندوق قرضالحسنه فرهنگیان این شهر بود. 🌳شهید رجائی در دوران تدریس و مسؤلیت در دبیرستان کمال با استفاده از امکانات چاپ و تکثیر که در دبیرستان بود نسبت به چاپ اطلاعیهها و بیانیههای سیاسی نهضت آزادی و ... اقدام مینمود. ساواک با به کارگیری یکی از دبیران دبیرستان که در جلسات ماهانه دبیران هم حضور مستمر داشت، نسبت به فعالیتهای کادر آموزشی دبیرستان و اظهارات آنها در دفتر و جلسات حساسیت نشان میداد. 🌳این امر در مورد شهید رجائی با حساسیت بیشتری دنبال میشد که در اسناد مختلفی نمونههای این نظارت و حساسیت دیده میشود. اما با این همه ساواک نتوانست کوچکترین ردپایی از فعالیتها و اقدامات سیاسی شهید رجائی در دبیرستان و نیز در بیرون از دبیرستان که وی به کمک شهید باهنر و جلال الدین فارسی در منزل یکی از دوستان خود در منطقه شمیراننو اقدام به تایپ و تکثیر اعلامیهها و بیانیههای سیاسی میکرد به دست آورد . 🌳این امر تا زمان انحلال دبیرستان کمال در سال 1353 از دید ساواک مخفی بود و حتی در مرحله دوم دستگیری و زندان او نیز، مورد اشاره بازجوهای ساواک واقع نشده است. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 2⃣2⃣ ✍جدایی از نهضت آزادی و مجاهدین خلق 🌳یکی از شاگردان شهید رجائی در دبیرستان علوی میگوید: «بر اثر صحبتهائی که ایشان در کلاس یا بیرون از آن راجع به مسائل سیاسی و رژیم شاه با ما میکرد، خود من به تنهایی بیست عدد قاب عکس شاه را از کلاس پائین کشیدم و به بیرون از دبیرستان انتقال داده و از بین بردم. هر بار مسؤلین مدرسه با دلهره قاب عکس دیگری را به جای قاب عکس سرقت شده قبلی نصب کردند تا مورد مؤاخذه ساواک قرار نگیرند.» 🌳روح ناآرام و انقلابی شهید رجائی در سال های اول ورود به دانش سرای عالی و پس از آن عضویت در نهضت آزادی، با گروهجها و سازمانهایی که علاوه بر مشی فرهنگی، خط مشی مسلحانه داشتند پیوندی مستمر داشت. 🌳در دوران دانش سرای عالی و پس از آن، با محمد حنیف نژاد که در آن موقع دانشجوی دانشکده کشاورزی کرج بود آشنا شد که این آشنایی با حضور در جلسات سخنرانی وی که در دفتر نهضت تشکیل میشد ادامه یافت. شهید رجائی در بازجوئی های خود دراین باره از گردشهای علمی و تفریحی انجمن اسلامی دانشجویان و برقراری نماز عید فطر که در آن مهندس بازرگان سخنرانی میکرد سخن به میان آورده است. 🌳ارتباط شهید رجائی با حنیفنژاد و پس از آن سایر کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق نظیر برادران رضایی(احمد مهدی رضا) در جهت تقویت مشی مسلحانه سازمان تا بدانجا پیش رفت که کادر مرکزی از منزل او به عنوان یکی از نقاط امن استفاده میکردند که این امر در اعترافات بهرام آرام و منیژه اشرف زاده به خوبی اشاره شده است. 🌳با دستگیری، محاکمه و تیرباران کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق، شهید رجائی احساس کرد سازمان به تدریج از مشی اولیه بنیان گذاران آن منحرف میشود. همسر شهید رجائی می گوید: «یکبار در حال مطالعه جزوه درون گروهی سازمان رو به من کرد و گفت اینجها برای اولین بار است که عبارت بسم الله الرحمن الرحیم را حذف کردهاند و این نمیتواند تصادفی باشد.» 🌳وی پس از مشاهده علائم انحراف و التقاط به خصوص یکبار که احساس کرد زن و مردی که به خانه او پناه آورده و شب را در یک اطاق سپری کردهاند، با هم نامحرم بوده اند راه خود را از آنان جدا نمود. این تغییر موضع پس از دستگیری و زندان شهید رجائی باعث شد اعضاء و هواداران وابسته به سازمان شدیدترین موضعها واهانتها را نسبت به وی اتخاذ کنند و با بیشرمی تمام وی را فالانژ، عامل رژیم شاه! و ... معرفی نمایند. 🌳از ویژگی های منحصر به فرد شهید رجائی که در سرتاسر دوران درخشان مبارزه سیاسی او تا قبل از زندان دیده میشود آن است که وی هیچگاه مبارزه و فعالیت سیاسی خود را منحصر به همکاری یک گروه و سازمان و یا نهضت نکرد. 🌳وی در همان حالی که با نهضت آزادی همکاری میکرد با کادر اولیه سازمان مجاهدین خلق که برخلاف نهضت آزادی، مشی مخفی مسلحانه داشتند نیز روابط گسترده ای داشت و با برخورداری از روابط گذشته با هیئتهای مؤتلفه و برخی از اقشار متدین بازار در جهت جذب کمک های مالی که امر مبارزه شدیداً بدان نیازمند بود، تلاش میکرد... ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 3⃣2⃣ ✍تشکیل مؤسسه فرهنگی و امداد رفاه 🌳شهید رجائی پس از کنارهگیری از دبیرستان کمال با کمک و همیاری آیتالله هاشمی رفسنجانی، شهید دکتر باهنر، بقایای هیئت مؤتلفه و جمعی از تجار متدین، موسسه خیریه رفاه و تعاون را بنیان نهاد. 🌳ظاهر این مؤسسه تلاش برای رفع محرومیت از فقرا و مستمندان جامعه بود، ولی در باطن ضمن انجام امور فرهنگی و تربیت نسل جوان با پوشش مؤسسه که دو باب واحد آموزشی دبستان و دبیرستان را تحت پوشش خود داشت به خانوادههای زندانیان سیاسی که دچار تنگناهای مالی بودند رسیدگی مینمود. 🌳شهید رجائی و باهنر به اعتبار این که در آموزش و پرورش سابقه آموزشی و اجرایی داشتند به جلسات اولیه موسسه دعوت و مسؤلیت اداره مدرسه به آنان واگذار گردید. 🌳مؤسسه رفاه با برخورداری از کمکهای جانبی افراد متدین و نیز اولیاء دانشآموزان به تدریج توسعه یافت. پس از بازگشت شهید بهشتی از آلمان در سال 1349 از ایشان برای تدریس و سخنرانی در مدرسه رفاه دعوت به عمل آمد که با استقبال وی از این دعوت مؤسسه توانست به کمک سخنرانی هایی که ایشان مینمود، تا حد قابل توجهی بر مشکلات مادی خود فائق آید. 🌳شهید رجایی علاوه بر اداره دبیرستان که ریاست آن را بر عهده پرواندخت بازرگان همسر محمد حنیف نژاد نهاده بودند در جهت آموزش کادر مدرسه و نمایش فیلم و برنامهریزی دعوت از سخنرانان مذهبی در مراسم و مناسبتهای مختلف تلاش فراوان مینمود. 🌳آیتالله هاشمی رفسنجانی که خود از بنیانگذاران و هیئت موسس موسسه فرهنگی و امداد رفاه است، در رابطه با تأسیس این مؤسسه میگوید: «در آن ایام تعداد اندکی از دختران متدین میتوانستند ادامه تحصیل دهند البته مدارس دخترانه دیگری هم بود ولی آنها ملاحظات سیاسی میکردند و نمیگذاشتند محیط مدرسه محیط سیاسی بشود. لذا این احساس انگیزه تأسیس مدرسه رفاه شد. کارهای علمی و فنی مدرسه را که به معنای اخص کار مدرسهای بود آقای رجایی و باهنر بر عهده داشتند و مسائل فرهنگ عمومی و اجتماعی و مسائل عامتر بر عهده من بود.» 🌳سرانجام با حساسیت ساواک مدرسه دخترانه رفاه در سال 1352 منحل شد و در سال بعد بخش دیگر آن نیز تعطیل گردید... 🌳در سال 1349 به منظور ترویج و نشر معارف اسلامی شرکت انتشار تأسیس شد که شهید رجایی به عنوان یک عضور علیالبدل در جلسات هیئت مدیره آن حضور مییافت این شرکت تا سال 1352 به فعالیت خود ادامه داد. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 4⃣2⃣ ✍ سفر به فرانسه و سوریه 🌳شهید رجایی پس از آزادی از زندان(مرحله اول) آنگونه که خود پس از انقلاب می گفت به ساماندهی بقایای هیئت مؤتلفه که به دلیل زندانی شدن تعدادی از عناصر اصلی آن کاملاً از هم متفرق شده بودند پرداخت: «به کمک دکتر باهنر و آقای جلالالدین فارسی این گروه را جمع کردیم و به صورت تشکیلات مخفی اداره میکردیم و هر کداممان یک اسم مستعار داشتیم.» 🌳شهید رجائی به مدد روابط خوبی که با اقشار مختلف از جمله فرهنگیان و بازاریان برقرار میکرد توانست در جمعآوری کمکهای مالی آنان به منظور رسیدگی به خانوادههای زندانیان سیاسی و تأمین هزینههای چاپ و نشر اعلامیهها و ... شبکه گستردهای را به صورت مخفیانه سازماندهی کند. 🌳با عزیمت آقای جلالالدین فارسی به سوریه، شهید رجائی با نام مستعار محمد امین مبالغی را از طریق فرانسه یا افرادی که در بیروت تحصیل میکردند، برای او ارسال مینمود. در سال 1350 برای تهیه گزارشی از وضعیت و کارهای انجام شده در این کشورها عازم فرانسه شد. 🌳وی برای عدم ایجاد حساسیت ساواک مستقیماً به سوریه نرفت بلکه با سفر به فرانسه که با فریب ساواک همراه بود، اعلام کرد به یک سفر توریستی میرود. وی در فرانسه گزارشی از شبکه مبارزین مسلمان در فرانسه و اروپا نیز تهیه نمود و پس از یک اقامت 17 روزه از طریق ترکیه به سوریه رفت و از مراکزی که نیروهای مسلمان در آنجا آموزش نظامی و جنگ مسلحانه میدیدند بازدید نمود و مجدداً از طریق ترکیه به ایران بازگشت. 🌳حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر ابوترابی در رابطه با نقش پشتیبانی شهید رجائی از مبارزه میگوید: سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یک روز شهید سید علی اندرزگو به من گفتند در رابطه با کار مبارزه و تهیه پول برای خرید اسلحه و مواد منفجره، آقای رجائی از کسانی بود که با من همکاری زیادی داشت و رابط بین من و بازار بود. 🌳در قبال این کمکها قبوضی به فرد کمک کننده داده میشد که بر روی آن عنوان خیریه درج شده بود، بدین سبب ساواک هیچگاه نتوانست برای تهدید جمع آوران این وجوهات و پرداخت کنندگان آن بهانهای داشته باشد. 🌳آقای هاشمی رفسنجانی که خود پس از شهید رجایی دو سفر به اروپا داشته است، در ارزیابی این سفر میگوید: «به خاطر مشکلاتی که در اروپا برای مبارزه پیش آمده بود پوششی درست شد که آقای رجایی از طرف جمع ما به آنجا برود. با سفر ایشان کار خیلی خوبی انجام شد و ایشان رابطه محکمی را برقرار کردند و راههای ارتباطی را برای تبادل پیام و مسائل دیگر مبارزه بنا گذاشتند که بعدها هم خودشان آن را اداره میکردند. ما هم اگر کاری در رابطه با لبنان و فرانسه داشتیم به ایشان میگفتیم.» 🌳شهید رجائی به دلیل ارتباط گسترده‏ای که با کادر اولیه رهبری سازمان مجاهدین خلق داشت، بعضی از این کمک‏ها را از طرق دوستانی که مانند او با این سازمان همکاری داشتند و در هیئت مؤتلفه هم فعال بودند، به شبکه‏های خارجی سازمان ارسال می‏کرد. 🌳مهدی غیوران یک بار از طرف ایشان مأموریت یافت چمدانی پر از اطلاعات و اسناد و پول را به رابط سازمان در فرانسه برساند. وی پس از آنکه موفق به این امر نشد چمدان را به صادق قطب زاده تحویل داده و به ایران بازگشت. اما پس از مدتی مجدداً از طرف شهید رجایی مأموریت یافت به پاریس مراجعت و چمدان را از قطب زاده تحویل بگیرد. 🌳شهید رجائی به دلیل عدم تجربه برخی رهبران سازمان نظیر احمدر ضایی در هدایت سازمان با این که هیچگاه به عضویت سازمان مجاهدین خلق در نیامد تلاش می‏کرد در تصمیم گیریهای بجا آنان را یاری دهد. 🌳حاج مهدی غیوران دراین رابطه می‏گوید: در سال 50 به احمد رضایی گفتم می‏توان طی یک شناسایی و عملیات، امام جمعه تهران را ترور کرد. احمد این پیشنهاد را پذیرفت و من به دنبال مقدمات کار رفتم، وقتی احمد را از پیشرفت کار با خبر ساختم شهید رجائی گفت من با این کار موفق نیستم، چون اگر شما فردا امام جمعه را کشتید ساواک به همین بهانه به سراغ روحانیون مبارز ما رفته و آنها را خواهد کشت و کار را هم به اسم ما تمام می‏کند. پس از این نظر پخته و سنجیده شهید رجائی، ما از انجام عملیات صرفنظر کردیم. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 5⃣2⃣ ✍دومین مرحله زندان(1357- 1353) 🌳شهید رجائی با ارتباطی که با سازمان داشت تعدای از کتب دفاعیات کادر اولیه آن را در جلسات دادگاه به همراه تعداد دیگری از کتبهایی که ساواک درمورد آنها حساس بود به منزل یکی از خواهرانش انتقال داد تا از این رهگذر چون هر لحظه امکان دستگیری او میرفت سرنخی به دست ساواک نداده باشد. خواهرزاده او بدون کسب اجازه از شهید رجائی تعدادی از این کتابها را به دانشگاه می برد و بین دوستان خود توزیع میکرد که یکی از آنها با واسطه به دست ساواک رسید و منجر به دستگیری محسن صدیقی خواهر زاده شهید رجائی و سپس خود رجائی گردید. 🌳در مورخه 6/9/1353 نیروهای امنیتی از ساعتها قبل از آمدن او به منزل او ریختند و پس از بازرسی کامل که کمترین سند و مدرکی به دست نیاوردند، به انتظار بازگشت او به خانه ماندند. 🌳شب هنگام که شهید رجائی از یکی از جلسات خصوصی شهید بهشتی به خانه میآمد با دیدن اوضاع غیر عادی در محل، چون خود را مهیای دستگیری و زندان نموده بود، به صورت خیلی عادی وارد خانه شد و پس از لحظاتی بازداشت و روانه زندان گردید. 🌳وی در طول نزدیک به بیست ماه بازجویی و حبس در سلول انفرادی کمترین نشانه عجز و سازشی از خود نشان نداد. مدت زندانی شدن او در سلولهای انفرادی وی را در زمره یکی از نادرترین زندانیان سیاسی قرار داده است. 🌳شهید رجائی به رغم برخورداری از روابط گسترده مبارزاتی در زیر فشار شدید و طاقت فرسای شکنجه گران ساواک که از او میخواستند دوستان و همراهان مبارز سیاسی خود را به آنها معرفی کند، لب از لب نگشود و هر بار بیشتر از گذشته در معرض شکنجه قرار میگرفت. 🌳بعضی از هم سلولیهای وی میگویند: بارها دیده میشد وی به دلیل ورم شدید کف پا که در اثر ضربات متوالی شلاق ایجاد شده بود، در بازگشت به سلول به صورت چهار دست و پا راه میرود. 🌳آیتالله هاشمی رفسنجانی پس از پیروزی انقلاب در یکی از خطبههای نماز جمعه تهران پس از ذکر مقاومت شهید رجائی در برابر شکنجههای ساواک اظهار داشت: "ما در تمام دوران مبارزه از سال 41 تا 57 هیچ موردی را سراغ نداریم که یک نفر بیست و چند ماه در یک سلول بماند و مرتب زیر شکنجه باشد و به رژیم حرفی نزند. من پیش ایشان اسراری داشتم که اگر فاش میکرد بنده را هم اعدام می کردند." 🌳شهید رجائی در زندان نمونه یک انسان مؤمن و معتقد بود.وی در زندان با نظم خاصی دوران حبس خود را سپری میکرد. انس او با قرآن چه در ایام سلول انفرادی و چه بعد از آن، برای سایر زندانیان مثالزدنی بود. 🌳حضرت آیت الله خامنهای که در آن ایام با فاصله یک سلول از شهید رجائی در کمیته مشترک ضد خرابکاری بازداشت شده بود گفتهاند: "من سلول 20 بودم و ایشان(شهید رجائی ) سلول18 ، من با سلول 19 به وسیله علامت تماس داشتم او میگفت در سلول 18 کسی هست که میگوید با تو آشناست، فهمیدم آقای رجایی است. لذا هر وقت میخواستیم با هم مکالمهای داشته باشیم من به سلول کناری پیغام میدادم و او هم به آقای رجایی و آقای رجایی هم متقابلاً به همین صورت با من تماس میگرفت. مثلاً میگفت آقای رجایی دارد قرآن میخواند من میگفتم خوب می خواند؟ او هم میگفت آری با حال میخواند." "در سلول اذان میگفت و روزه میگرفت." ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 6⃣2⃣ ✍شکنجه های ساواک 🌳از شکنجههای ساواک در مورد این شهید آن بود که در فصل سرما وی را به صورت عریان در سلول نگه میداشتند و به او اجازه نمیدادند از لباس های معمولی زندان استفاده کند، تا جائی که هر کسی بر روی در سلول لباس آویزانی میدید می فهمید در این سلول شهید رجائی است . 🌳هر چند وی پس از محاکمات متعدد اولیه به 5 سال حبس محکوم گردید، اما با اعترافاتی که یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق(منیژه اشرف زاده کرمانی) بر علیه شهید رجائی در زندان کرد، ساواک دریافت که شهید رجائی به رغم آن همه شکنجه کمترین اطلاعی از روابط خود را بازگو نکرده است. لذا وی را مجدداً به شکنجه و بازجوییهای طاقتفرسا کشاندند. 🌳اگر چه ساواک با به دست آوردن سرنخی به دنبال کشف کامل روابط گسترده مبارزاتی شهید رجائی برآمد و سختترین شکنجهها را در مورد او اعمال نمود اما جز به دریافت اطلاعاتی که شهید رجائی از منیژه کرمانی علیه خود شنیده بود چیزی به میان نیاورد که این امر در بازجوئی های مکتوب او بخوبی هویداست. 🌳او در این بازجوئیها با زیرکی خاصی رابطه خود با سازمان را در حد یک رابط ساده و عاطفی با کادر مرکزی آن قلمداد کرده و هیچ مسئولیتی را بر عهده نگرفته است. با آنکه وی میتوانست با توجه به انحرافی که در سازمان مجاهدین خلق روی داده و در زندان بیشترین شماتتها و طعنهها و آزارها را از اعضاء هواداران آن میشنید، در صدد ضربه زدن به آنها برآید و بهترین توجیه هم روی گردانی آنها از اسلام بود، اما هیچگاه به این کار تن در نداد و مانع هرگونه سوءاستفاده مأموران امنیتی شاه از اختلاف عقیدتی و سیاسی وی با سازمان مجاهدین خلق گردید. 🌳وقتی در زندان خبر تغییر مواضع عقیدتی اعضای سازمان به مارکسیسم را با تلخی دریافت کرد، به همرزمان خود گفت انتظار و توقع چنین روزی را داشته است. از این رو با شناختی که از ماهیت انحرافی این حرکت داشت در زندان تمام تلاش خود را در جهت جذب هواداران ساده و ناآگاه این سازمان مینمود. بر این اساس اعضای منحرف سازمان در زندان با وی چنان از در مخالف و ستیز برآمدند که علاوه بر اعمال و رفتار ناشایست، دست به تحریم مراسم نماز جماعت که برای اولین بار به همت شهید رجائی در زندان برگزار میشد، زدند و این در حالی بود که اعضاء و هواداران سازمان به راحتی در کلیه موارد زندان با مارکسیستها و عناصر چپ زندان ائتلاف و اتحاد کاملی داشتند. ادامه دارد... منبع: https://hawzah.net/fa/Question/View/7275 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada