eitaa logo
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
692 دنبال‌کننده
586 عکس
334 ویدیو
106 فایل
دل آدمي بزرگتر از اين زندگيست و اين راز تنهايي اوست... یاد مربی موحد، مجاهد، سردار جبهه تربیت و سازندگی، فقیه صاحب مکتب تربیتی، صفای اهل صفا، سالک خالص، ستاره آسمان گمنامی، سمبل اندیشه‌های ناب، بی‌تاب بوتراب و تطهیر شده با جاری قرآن...
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣ اين روزها، روزهاى فاطمه (س) و اين شب‏ها، شب‏هاى على (ع) است. با خودم مى‏گويم چگونه در عمرهاى كوتاه و در بهاره‏هاى محدود، اين همه جوشش و شكوفايى و اين همه زايش و بارورى!! جوششى كه از مرز قرن‏ها گذشته و از محدوده‏ى جغرافيا و تاريخ پركشيده و حتى اين دل خسته و اين كوير تشنه را در خود گرفته است. 📗روزهاى فاطمه(س)، ص: ۱۴ 🌷🏴🌷
3⃣اين روزها، روزهاى فاطمه (س) و اين شب‏ها، شب‏هاى على (ع) است. بارها با خودم مى‏گويم: «يك لحظه و اين همه ارزش؟! نه سال و اين همه استمرار؟!». همين لحظه از همين بلندگوهاى دور و خسته مى‏شنوم: «فَاطِمَةُ امُّ ابِيهَا». و در جواب فرشته‏ها در مورد اصحاب كساء مى‏شنوم: «هُمْ فَاطِمَةُ وَ ابِيهَا وَ بَعْلُهَا وَ بَنِيهَا». رسالت و ولايت و امامت را فاطمه رابط است و پيوند. 📗روزهاى فاطمه(س)، ص: ۱۴ 🌷🏴🌷
4⃣با تحوّل مستمر شرايط و اندازه‏ها، راه را بر غرور و عجب و يأس و شكست مى‏بندند و با بهار و پاييز و سبزى و زردى، ما را به حركت و رحيل مى‏خوانند. 📗چهل حديث از امام حسين عليه السلام. ۱۶۰ 🌷🇮🇷🌷
5⃣آنها كه در سر چهار راه فصول گاهى شاداب بهار هستند و گاهى خسته‏ى پاييز، اگر اين همه را با هم ببينند و اين حركت را احساس كنند، راه مى‏افتند و در بهار آماده‏ى پاييز هستند و در انتظار زمستان. 📗تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏۲ ؛ ص ۸۸ 🌷🇮🇷🌷
6⃣ در دنيايى كه شب و روز و بهار و پاييز و زمستان و تابستان با هم است، 🔺نمى‏توان از شب رنجيد، كه روز در راه است. و 🔺نمى‏توان به روز دل‏خوش بود، كه گرفتار شب است. 🔺نمى‏توان در بهار غزل‏خوان شد، كه پاييز در راه است. و 🔺نمى‏توان در پاييز غصّه‏دار ماند، كه بهار مى‏آيد. پس در اين‏ دنياى بى‏آرام‏، 🔺نمى‏توان نشست. 🔺نمى‏توان مغرور و مأيوس بود. آن‏ها كه شب و روز را و بهار و پاييز را مقصد گرفته‏اند، هر دو به پوچى مى‏رسند. و آن‏ها كه حركت را و كوچ را و رحيل را فهيمده‏اند و بانگ رحيل را شنيده‏اند، آماده‏اند و بهره‏بردار. اين‏ها در رنج، راحت هستند و ديگر به انتظار موقعيت‏هاى خوب نيستند؛ كه فهميده‏اند بايد در هر موقعيت، كارى كرد و بهره‏اى برداشت. به‏جاى‏ موقعيت و امكانات‏، به‏ موضع‏گيرى‏هاى مناسب‏ روى آوردند. 📗نامه هاى بلوغ. ۸۰ 🌷🇮🇷🌷
7⃣ اگر، از اين مدار بسته و از اين تلاوت تكرار هم خسته شدى، مى‏توانى با من بيايى تا من از اين جام سيرابت كنم و در ضيافت نور و سرور، سرشارت نمايم؛ كه اين‏ مكاشفه و آگاهى‏، غرور و يأس‏ را پاك مى‏كند و در بهار و پاييز و در شب و روز، تو را به راه مى‏اندازد. و تو را از پوچى درد و از پوچى دارايى‏، حتّى از پوچى تكامل و شكوفايى‏، به سوى‏ جهتى عالى‏تر و مقصدى بدون محدوديت و محكوميت‏ مى‏كشاند. 📗نامه هاى بلوغ. ۸۱ 🌷🇮🇷🌷
8⃣من مى‏خواهم در تو نگاهى روشن شود و دل تو، آن‏گونه برويد و بارور شود كه بتوانى در برابر اين درد و رنج فراگير، كه نتيجه‏ى بى‏قرارى دنيا و انسان است، مقاوم باشى. 🔺دنيا، دنياى حركت و بهار و پاييز و زمستان و تابستان است. دنيا، دنياى چهار فصل است. و انسان هم، انسانى است كه به تكرار و تنّوع دل نمى‏بندد و قرار نمى‏گيرد. و هر روز، بت‏هاى ديروزش را خودش مى‏شكند. 🔺من مى‏خواهم با اين نور و سرور، در برابر اين درد و رنج فراگير، بهره‏بردار باشى و بدون انحراف و شكست، سرفراز و پيروز و مُفلح باشى. 📗نامه هاى بلوغ. ۸۵ 🌷🇮🇷🌷
9⃣ آن‏جايى كه اهل دنيا، در راحتى‏ها رنجورند، كه درگيرى‏ها را دارند و ترس پاييز را در بهارشان به دل مى‏كشند؛ مى‏بينى كه اهل معرفت، در رنج‏ها راحت هستند و با درگيرى‏ها روبه‏راه و از ترس‏ها و خوف‏ها و از خوف و حزن، ايمن؛ كه: «انَّ اوْلِياءَ اللَّهُ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ». آن‏ها كه سرپرستى خود را به خدا سپردند و او را به دوستى گرفتند، نه از آينده ترسى دارند و نه از گذشته اندوهى. 📗نامه هاى بلوغ. ۱۱۸ 🌷🇮🇷🌷
1⃣0⃣ اگر از ديگران نمى‏گويم، ناسپاس نيستم. من از آنها وامى ندارم. بارها از مهمانى دست‏هاشان گرسنه بازگشته‏ام. با توقعى كه تو در باغ دلم كاشتى، به پاييز آرزوهاى كوچكشان رسيده‏ام. از روزى كه تو عطش را به من هديه دادى، درياى طوفانى آنها، در وسعت عطشناك دلم سرگردان است. دل دريايى‏ام، در دنياى بزرگ آنها زندانى است. آسمان بلند اينها سقف كوتاهى است كه سرهاى آرزو را بر زانوى ماتم مى‏نشاند. من اگر در مدينه تازيانه خوردم، اگر تا كوفه، در پس كوچه‏هاى عشق دويدم، اگر تا امروز چشمِ انتظار، به راه نشاندم،،، خوب مى‏دانستم، كه هيچ كس دنياى گسترده مرا نمى‏فهمد و آرزوى دل شوريده‏ام را نمى‏سنجد. دل بزرگ‏تر از زندگى را چه كسى مى‏فهمد؟ چه دانشى او را تجربه مى‏كند؟ چه انديشه‏اى او را مى‏سنجد؟ دل درياييم مهمان آسمان بزرگوارى توست. 📗 نامه هاى بلوغ، ص: ۲۴۵ 🌷🇮🇷🌷
1⃣1⃣ در باب مصافحه از كافى، رواياتى است كه 🔺 ديدار و مصافحه‏ى مؤمنين، گناهان را مى‏ريزد همانطور كه در پاييز برگ‏ها از شاخه‏ها مى‏ريزد. 🔺 اين روايات نشان مى‏دهد كه در ديدار، معرفت و محبت خداوند، ريشه‏دارتر مى‏شود و پيوند گناه با جوارح و جوانح آدمى سست مى‏شود و مثل برگ‏هاى سست پاييز مى‏ريزد. 🔺 در اين ديدارها، اقبال و توجه و نظر خداوند، گناهان را مى‏خشكاند. 🔺در ديدار ذكر و امن و محبت و معرفت شكل مى‏گيرد و هر يك از اين‏ها مى‏تواند ريشه‏هاى گناهان زيادى را بخشكاند و سلطان شيطان و ولايت او را بردارد. 📗 وارثان عاشورا. ۱۹۹ 🌷🇮🇷🌷
2⃣1⃣ آن‏ها كه همراه بهار و تابستان حركت كرده‏اند، آن‏ها كه در جوانى بهره گرفته‏اند، از زمستان و پاييز و پيرى رنج نمى‏برند. 📗 مسئوليت و سازندگى. ۲۵۶ 🌷🇮🇷🌷
3⃣1⃣ عده‏اى غم‏هاى زندگى را در زَروَرق مى‏پيچند و در هاله‏اى از شادى كاذب، رنج‏ها را نقش مى‏زنند؛ همان‏طور كه دسته‏ى ديگر خوشى‏ها را در ناخوشى آخر مى‏خوانند و بهارها را در پاييز مى‏بينند. 📗مسئوليت و سازندگى. ۲۶۰ 🌷🇮🇷🌷