eitaa logo
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
638 دنبال‌کننده
548 عکس
320 ویدیو
98 فایل
دل آدمي بزرگتر از اين زندگيست و اين راز تنهايي اوست... یاد مربی موحد، مجاهد، سردار جبهه تربیت و سازندگی، فقیه صاحب مکتب تربیتی، صفای اهل صفا، سالک خالص، ستاره آسمان گمنامی، سمبل اندیشه‌های ناب، بی‌تاب بوتراب و تطهیر شده با جاری قرآن...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ﮺ چرا مشهد برویم؟ ﮺ 🎙 عین‌صاد #⃣ ؟ 📢 |اینستاگرام| |تلگرام| |کست‌باکس| |آپارات| |بله| |توییتر| 🔗 لینک دانلود کیفیت‌های مختلف از آپارات: 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://www.aparat.com/v/DHgWB 🌐سایت انتشارات لیله القدر WWW.EINSAD.IR ╭✤ @Einsad ✤╮
صوت فلسفه زیارت مرحوم استاد علی صفایی حائری به ما ایراد می گیرند که چرا این همه می آئید؟ چرا نیاییم ؟ آخر آدم تا نفهمد از اینها چه گرفته، حق دارد ول کند و برود اینور و آنور، برود آندلس! ولی وقتی که می فهمد از این منابع چه بدست آمده و چقدر راهها نزدیک شده، آن موقع آدم هر کجا که ولش کنند مثل گربه مرتضی علی میرود می پرد! من گاهی شده در قم اگر یک پنجشنبه، جمعه فرصتی باشد، یکی از دوستان ماشین داشته باشد بگوید بیا برویم مشهد، من حتّی اگر یک هفته قبلش به مشهد رفته باشم، رویم نمی شود بگویم که نمی آیم. حتّی شده در شب گیر می‌کردیم، راه می افتادیم می آمدیم، عصر چهارشنبه از قم حرکت می‌کردیم می آمدیم تهران، 12-10ساعته، با چه بدبختی از آن جاده می آمدیم (با داستان ها و وضعیت هایی، که بماند !) می رسیدیم مشهد. دو تا زیارت نکرده، دوباره غروب راه می افتادیم بر می‌گشتیم. چرا آدم این طور می شود؟... ما، دربدری های دیگر را ندیده ایم. ما 200 سال دربدری سلمان را هنوز نفهمیده ایم. این است که برایمان سخت است دو روز در بیابانها برویم... چرا مشهد می رویم ؟!! چرا نرویم ؟! اگر بدانیم از این بیت چه به ما رسیده، آنوقت، باور کنید مدهوش می شویم! ما هنوز از فضل و عنایتی که اینها داشته اند درخوابیم. یک چیزهایی بما بخشیده اند، [امّا] هنوز بیدار نشده ایم که ببینیم چه داریم. نمی دانیم عنایت ها چه بوده و از چه چشمه هایی سیرابمان کرده اند. هنوز تشنگی را نچشیده ایم. گاه گاهی [انسان] در بدر بدنبال یک گیری می رود تا یک خطی [از او بگیرد]، آنوقت [ما] یک دعا را می خوانیم [می بینیم] چه خطوطی جلوی پای ما میگذارد! آدم می لرزد، که این همه لطف و این همه معرفت در هر سر خط، یک دعایی ریخته است، در شروع هایش، در قطع ها و وصل هایش. یک آیه را [می بینی]، چقدر راهها را نزدیک می کند... نچشیده ایم. هنوز آنچه که چشیده ایم نمی دانیم چقدر ارزش دارد. هنوز نفهمیده ایم این چه بوده که ما از آن نوشیده ایم. این است که شاکر هم نیستیم.
اما اگر بينش و گرايش به غيب شكل بگيرد و آدمى سالك باشد و دنيا راه، آن وقت همه بت‏شكنى‏ها و ضربه‏ها بر ديوارها، مى‏شود نعمت. و تمامى بلا و مصيبت، شكر مى‏خواهد؛ كه مى‏فرمودند: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرِينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ‏ » و مى‏فرمودند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ شُكْرِى عَلى‏ ما زَوَيْتَ عَنّى أَوْفَرُ مِنْ شُكْرِى لَكَ‏ عَلى ما خَوَّلْتَنِى... ». و آن وقت تو با سختى‏ها راحت هستى و مع العسر در يسار هستى و مى‏توانى از مصيبت‏ها بياموزى، كه تعلق‏ها و توقع‏هاى تو را مى‏شكنند و تنظيم مى‏كنند. نمى‏توان با وسعت دانش و سرعت دانش، جاى اين بينش و اين گرايش را پر كرد و نمى‏توان غربت آدمى را با علم جواب گفت؛ كه آدمى بزرگ‏تر از اين محدوده است و اين محدوده را با علم و صنعت و قدرت، زودتر مى‏گذراند و بن‏بست و تنهايى و حبس و ديوار را زودتر احساس مى‏كند. داستان حيرت‏زدايى علم و تزلزلِ مذاهبِ برخاسته از حيرت، يك حرف است و حقيقت غربت انسان و تنهايى او و ديوار و بن‏بست هم، حقيقتى ديگر است. تا تو در كجا ايستاده باشى و تا كجا آمده باشى. بگذار اين نكته را همين جا بگويم كه علم با تمامى قدرت و سرعت و صنعتش براى عبور از همين دنياهاى نزديك و ستارگان كهكشان اول ما، خيلى ناتوان و ناچيز است. حتى اگر به سرعت نور برسى بايد ميليون‏ها سال در راه باشى تا از همين خانه معلق، اتاق‏هايى را ببينى. براى معراج‏ها بايد به دنبال وسايل ديگرى بود و بايد از انبساط وجود و احاطه وجود راهى پيدا كرد ... بايد در علم انقلابى ديگر آورد؛ كه اين منابع آگاهى با حجاب و قفل و ختمى كه بر آنها مى‏زنيم جز با «عَذابٌ عَظِيمٌ» پيمانى نمى‏بندند و براى اين دنياى بزرگ و اين انسان بزرگ‏تر از دنيا، كارسازى ندارند.
آنها كه از اين امكان بهره نگرفته‏اند و از منابع آگاهى و قلب و سمع و بصر خود استفاده نكرده‏اند، طبيعى است كه محروم شوند و مختوم شوند؛ «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى‏ سَمْعِهِمْ»؛ خداوند بر دل‏هاشان مهر زد و بر شنوايى آنها مهر زد و اين مجازات كسانى است كه از امكانات بهره نمى‏گيرند و دل و چشم و گوش خود را مى‏بندند. دلى كه باز و آزاد باشد مى‏تواند از فسخ عزائم‏ و نقض هِمَم‏ بياموزد . مى‏تواند از قبض و بسط خود بياموزد. مى‏تواند از تحول‏ و از بلا و از مصيبت‏ و مكاره‏ و از مطلوب و محابّ‏ خود بياموزد. و گوش آزاد مى‏تواند از هدايت‏ها و از تلاوت‏ها بياموزد. گوش آزاد مى‏تواند صداى آيات را بشنود. هنگامى كه زباله و كثافت و يا ظرف كثيف و يا گريه كودكى و انتظار پيرمردى و گرفتارى رهگذرى را مى‏بينى، در واقع اينها تو را صدا مى‏زنند كه مرا از سر راه بردار و مرا بشوى و مرا دستگير باش. و گوش آزاد مى‏تواند اين دعوت‏ها و اين طلب‏ها را بشنود و اجابت كند و اگر گذشت و گوش خود را گرفت، توقع نداشته باشد كه دعوت رسول را اجابت كند و صداى رسول را بشنود و تلاوت آيات او را جدّى بگيرد. و چشم بى‏پرده‏ مى‏تواند پديده‏ها را آيت ببيند و غايت و واقعه نپندارد. نمى‏دانم در بيابانى سرگردان و گم‏شده‏اى و گرسنه و تشنه و هراسناك، پشت هر تپه و شكاف هر درّه را گشته باشى و پس از مدت‏ها گرفتارى و سردرگمى به خاكستر اجاقى و يا پشكل بزى و كفش و كوزه‏اى، چشم روشن كنى؟! براى تو پس از آن همه سرگردانى، خاكستر و پشكل فقط خاكستر نيست، كه نشانه است، آيت است، براى تو حرفى دارد و به تو نشانى مى‏دهد. تو در هنگام اشتغال و همراه غفلت، به اين نشان‏ها توجه ندارى و فقط پديده‏اى، پشكلى، خاكسترى را مى‏شناسى اما هنگام سرگردانى و تمركز و جست‏وجو و دقت، تو دلالت‏ها و هدايت‏ها و دعوت‏ها و نشانه‏ها را مى‏بينى و مى‏شنوى و احساس مى‏كنى. خداوند وقتى مى‏خواهد از ديدار آتش و يافتن آتش در شب سرد و سرگردانى موسى بگويد، اين گونه مى‏گويد: «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نَاراً »؛ از سمت طور به آتشى انس گرفت نه اينكه آن را ديد و «رَأَى نَاراً»، نه، «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نَاراً». تفاوت ديدن‏ها در گرو همين‏ طلب‏ و تمركز و جست‏وجو است و كسى كه بر منابع‏ آگاهى خود قفل زد و آن را بست، چه انتظار دارد و منتظر چه پاداشى است، جز همين كه مطابق عمل او با او رفتار كنند و بر دل و شنوايى او مهر بزنند؛ كه آنها بر بينايى خود پرده كشيده‏اند، نشانه‏ها را نمى‏بينند و از آيت‏ها براى خود غايتى گرفته‏اند و دل خوش كرده‏اند. پس اگر چشم، آيه‏ها را نخواست و نديد و اگر گوش، دعوت‏ها و هدايت‏ها را نشنيد و اگر دل، از تحول نعمت‏ها و از منع و بخشش ديگران در خودِ آنها نشست و به مدح و ذمّ آنها مشغول شد و از رفت و آمدها و از قبض و بسطها و از فسخ عزيمت‏ها و نقض همّت‏ها نياموخت، خود بر عذاب خود اقدام كرده و خود خواسته است و نبايد دل خوش كنى كه بهره‏هاى تجربه و علوم تجربى را داريم و از ختم و قفل نمى‏ترسيم؛ كه دانش‏ها بدون بينش‏هاى مسلط شكل نمى‏گيرد. و كسى كه اين سنجش و اين ذهنيت و اين زاويه ديد را نداشته باشد به مجموعه‏هاى هماهنگ با اندازه وجودى انسان و به برنامه‏هاى متناسب با بافت و ساخت انسان و جهان، راه نمى‏يابد و همين مى‏شود كه آدمى دهانى مى‏شود وابسته به يك مشت روده و منتهى به دستگاه تناسلى‏اش. و همين مى‏شود كه از دنيا توقع رفاه و امن دارد و بر خدا مى‏شورد كه اين چه نوع ميهمانى و پذيرايى است‏ و اين چگونه آفرينش بى‏حساب و ناهماهنگى است و راست هم مى‏گويد كه با امن و رفاه هماهنگ نيست، كه مدام تحول است و بلا و مصيبت و مدام ضربه است كه بر ديوارها و محدودهاى آدمى وارد مى‏شود و بت‏ها را مى‏شكند. بر فرض در دنياى امكان و رفاه و بالاتر از مدرن زندگى كند و به تمامى‏ خواسته‏هايش دست بيابد، ولى اين وجود فراباش كه گذشته و آينده و حال را يكجا مى‏بيند و به جدايى‏ها حتى در هنگام وصال وقوف دارد و پاييز و سردى زمستان را حتى در شكوفه‏هاى بهار مى‏فهمد، چگونه مى‏تواند ايمن باشد و چگونه مى‏تواند آرام بگيرد؟! حتى در كنار منزل جانان چه جاى امن؛ چون هر دم جرس فرياد مى‏دارد كه بربنديد محمل‏ها ... و همين طور كه مى‏بينى انسان بيدار و جهان متحوّل حتى هنگامى كه جهان دست يافتنى و رام مى‏شود با هم هماهنگى ندارند، واى به روزى كه ناهماهنگى مضاعف شود و مصيبت‏ها و درگيرى‏ها و جنگ‏ها و ستم‏ها سر بر دارد، كه ديگر عذاب مضاعف و عذاب عظيم شكل مى‏گيرد. و عذاب با اين كفر و چشم‏پوشى رابطه تنگاتنگ دارد و اگر بگوييم‏ «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»، از اين واقعيت مرتبط و از اين ارتباط تنگاتنگ مى‏گوييم. پس آدمى به اندازه رنجى كه مى‏برد، كافر است!!
تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص35 و قصص، 29 .. ( 1). فلسفه دين، جان هاسپرس. ترجمه مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى دفتر تبليغات اسلامى، برهان‏غايى، ص 134-/ 95 ..). زيارت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا .. ( 2). صحيفه سجاديه، دعاى 35 .. ( 1). عبدالكريم سروش در نامه فرهنگ، شماره 3، ص 7 ..
«أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ»؛ آگاه باشند كه به راستى آنها، خودِ آنها فقط سفاهت دارند و سفيه هستند؛ چون در برابر شخصيت و تشخّص خويش، منافعى را مى‏خواهند كه به دست نمى‏آورند و اگر هم به دست مى‏آوردند، باز بهره نمى‏گرفتند؛ كه انسان بى‏هويت و بى‏شخصيت فقط نردبان ديگران است و آلت دست اين و آن. اين سفاهت بنيادى است كه آدمى خودش را بدهد و به كم بدهد و به توهم و خيال بدهد و خيالِ بُرد و سود هم داشته باشد. اينها سفيه هستند، «وَ لَكِن لَا يَعْلَمُونَ»؛ ولى نمى‏دانند. «لَا يَعْلَمُونَ» با «لَايَشْعُرُونَ» تفاوت دارد. شعور، تجربه حسى است و علم، گسترده‏تر از حسى و فكرى و عقلى و حضورى است و اينها هيچ نمى‏دانند؛ چون مرض بر شخصيت و شعور و آگاهى و روابط آنها اثر گذاشته است.
صفايى حائرى، على، تطهير با جارى قرآن، 3جلد، ليلة القدر - قم، چاپ: اول، 1391 ه.ش.
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 عرض تسلیت ✨باهم بخوانیم سوره ضحی (کمتر از ۳ دقیقه) نثار روح مطهر امام صادق عليه‌السلام که فرمودند: به دنبال بودم تا در پناه آن یابم، آن را در یافتم. 📚مستدرک ج ۱۲ص ۱۷۴ 🔺 را همیشه با بشنوید. 👌 ✨پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : إن أرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و مَوتَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و الظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و الهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القرآنَ ؛ فإنّهُ كلامُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّيطانِ و رُجحانٌ في الميزانِ . 📗 بحار الأنوار:۹۲- ۱۹ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اگر و و در روز حسرت و در روز سوزان و در روز گمراهى را مى خواهيد، فهم🌷قرآن🌷 را ياد بگيريد؛ زيرا كه قرآن، مهربان و حفظ از شيطان و ترازو[ى اعمال] است. شیخ میثم التمار 🔺مرحوم استاد صفایی: "من (در نوجوانی)، سیصد ختم قرآن کرده بودم." 📚 رد پای نور، ج 3 ص 96 ✨شروع برنامه‌ریزی برای استماع و قرائت و انس با قرآن از امروز و با رئیس مذهب 🏴 ۲۵ 🌷🇮🇷🌷
هدایت شده از 
🎤👈 حجة الاسلام موسی صفایی 🔷 همراه پدرم، سوار ماشین یکی از رفقا از مشهد به سمت تربت می رفتیم. پدرم مشغول گفتگو با راننده بود که یک لحظه گوشم به صحبت ایشان تیز شد. 🔷 ایشان از خودشان، وقتی که هم سن من بودند حرف می زدند و می گفتند: من وقتی هم سن الان موسی بودم، سیصد ختم قرآن کرده بودم. 🔷 وقتی این حرف را شنیدم، تحریک شدم و با خودم فکر کردم: خب، چرا من این کار را نکنم؟! همین حرف ایشان کافی بود که من، خودم را با ایشان مقایسه کنم و حرکت های سازنده ای داشته باشم. 📚 رد پای نور، ج 3 ص 96
🏴سفره امام صادق علیه‌السلام: ✨«وَ أَعِنَّا عَلَى اسْتِعْمَالِهَا (الْجَوَارِحِ) فِيهِ بِمَا يُرْضِيكَ»🤲 🔺كمك كن تا بتوانيم جوارح را به كار بكشيم و استخدام كنيم در آنجايى كه به خشنودى تو مى‏رسد. ✨«حَتَّى لَانُصْغِىَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ»، 🤲 🔺 تا با گوشمان نه تنها گناه، كه درنگ هم نكنيم. 🔺كسانى كه راه دراز و مسير عظيمى در پيش دارند، سرعت‏ پيدا مى‏كنند و ركودشان كنار مى‏رود؛ چون مى‏يابند كه در اين كاروانِ متحرك هستى، كمتر از عقب گرد نيست. 🔺در اين كاروانى كه راه وسيعى در پيش دارد و مدام در حركت است، اگر بايستى، به همان اندازه عقب مى‏افتى كه برگردى و تنهايى در اين كوير هستى، مساوى با مرگ است. اين است كه مى‏خواهد با گوشش درنگ نكند، بلكه با و با و با هم برود. 🔺 اين راهى نيست كه بتوانيم با يك پا آن را طى كنيم، بل بايد با ادامه‏اش بدهيم. ✨«وَ لَانُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ»، 🤲 🔺 با چشممان نه تنها به حرام، كه حتى به‏ بى‏فايده‏ها هم نگاه نكنيم. اين نگاه و اين سرمايه‏هاى ما در جايى بايد به جريان بيفتند كه‏ سود بدهند و بشوند، نه اينكه‏ بمانند. خوب‏هاى ما كسانى هستند كه سرمايه‏هاى خود را راكد گذاشتند و يا سرمايه‏ها را مفت خرج كردند و بدهاى ما هم آنهايى هستند كه با اين سرمايه‏ها خريدند و خوردند. در حالى كه كسى است كه نه خريده و نه گذاشته و نه كرده باشد، بل به‏ ‏ انداخته و اسراف نكرده و در اين جريان هم، ‏_او خرج كرده باشد. 📕بهار رويش، ص: ۷۷ 🌷🇮🇷🌷
🏴سفره امام صادق علیه‌السلام: 🔺به گونه‏اى نباشيم كه شتاب كنيم و تا چيزى را مى‏بينيم زود سر بكشيم، مگر چه خبر است؟ مگر با اين نگاهى كه تو مى‏كنى چه چيزى در تو زياد مى‏شود كه اين گونه مى‏شتابى؟ مگر در اينجا كه مى‏ايستى به تو چه مى‏دهند، كه درنگ مى‏كنى؟ ✨«وَ حَتَّى لَانَبْسُطَ أَيْدِيَنَا إِلَى مَحْظُورٍ»،🤲 🔺 به ما كمك كن آنجايى كه تو نمى‏خواهى دست درازى نكنيم. ✨«وَ لَانَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ»؛🤲 🔺 و آنجايى كه تو نخواسته‏اى پا نگذاريم و آنچه كه تو به ما داده‏اى، براى تو خرج كنيم. ✨«وَ حَتَّى لَاتَعِىَ بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ»؛🤲 🔺و شكم ما جز آنچه كه تو مى‏خواهى و حلال كرده‏اى را در بر نگيرد. غذا و تغذيه ما غذايى باشد كه تو مى‏خواهى. تا در نتيجه، اين حركتى را به وجود بياورد كه تو و هستى. ✨«وَ لَاتَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ»؛🤲 🔺 و زبان ما جز آنچه را كه تو كرده‏اى نگويد و بدانيم كه در چه جايگاهى بايد حرف بزنيم. ✨«وَ لَانَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِى مِنْ ثَوَابِكَ»؛🤲 🔺 و نسبت به آنچه كه ما را از بهره‏هاى تو پايين مى‏برد، خودمان را به زحمت نيندازيم. مشقت‏ها و بارها و تكليف‏هاى ما، در آن مسيرى باشد كه به بهره‏هايى كه تو گذاشته‏اى برسد. ✨«وَ لَانَتَعَاطَى إِلَّا الَّذِى يَقِى مِنْ عِقَابِكَ»؛🤲 🔺و دنبال نكنيم مگر آنچه كه ما را از عقاب تو نگهدارى كند. رفت و آمدها، داد و ستدها و معاطات ما در آنجايى باشد كه از زيان‏ها جلوگيرى كند. حال آيا همين كافى است كه انسان با جوارحش كار كرده باشد و با استعدادهايش حركت كرده باشد؟ و يااينكه بايد اين عمل عالى، جهت عالى هم داشته باشد و اين كارهاى خوب، ‏هاى_خوب هم داشته باشد. 📕بهار رويش : ص: ۷۸ 🌷🇮🇷🌷
منافقين با ادعاى اصلاح، گرفتار اين نكته شدند كه «با صراحت، مثل همه مردم ايمان بياوريد و جهت‏گيرى كنيد». هنگامى كه به آنها گفته شد ايمان بياوريد همان طور كه مردم ايمان آورده‏اند، «قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَآ آمَنَ السُّفَهَآءُ»؛ گفتند: آيا ما مثل سفيهان ايمان بياوريم؟ آيا ما ايمان بياوريم همان طور كه سفيهان ايمان آورده‏اند و با صراحت، گرايش و موضع خود را مشخص كرده‏اند؟ اينها ايمان صريح را سفاهت مى‏دانند و در واقع اساس ايمان و اعتقاد را سفاهت مى‏دانند؛ چون به نظر آنها مشكل در ايمان و كفر و اعتقاد و عدم اعتقاد نيست، كه مشكل در دستيابى به منافع است و ايمان بدون منفعت، كارى سفيهانه است؛ چون سفيه كسى است كه در برابر كارش سودى و نفعى نباشد. «أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ»؛ آگاه باشند كه به راستى آنها، خودِ آنها فقط سفاهت دارند و سفيه هستند؛ چون در برابر شخصيت و تشخّص خويش، منافعى را مى‏خواهند كه به دست نمى‏آورند و اگر هم به دست مى‏آوردند، باز بهره نمى‏گرفتند؛ كه انسان بى‏هويت و بى‏شخصيت فقط نردبان ديگران است و آلت دست اين و آن. اين سفاهت بنيادى است كه آدمى خودش را بدهد و به كم بدهد و به توهم و خيال بدهد و خيالِ بُرد و سود هم داشته باشد. اينها سفيه هستند، «وَ لَكِن لَا يَعْلَمُونَ»؛ ولى نمى‏دانند. «لَا يَعْلَمُونَ» با «لَايَشْعُرُونَ» تفاوت دارد. شعور، تجربه حسى است و علم، گسترده‏تر از حسى و فكرى و عقلى و حضورى است و اينها هيچ نمى‏دانند؛ چون مرض بر شخصيت و شعور و آگاهى و روابط آنها اثر گذاشته است. «وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا»؛ هنگامى كه ديدار مى‏كنند كسانى را كه ايمان آورده‏اند، مى‏گويند ما ايمان آورده‏ايم. «وَ إِذَا خَلَوْا إِلَى‏ شَياطِينِهِمْ»؛ و هنگامى كه به خلوت شياطين خودشان مى‏آيند، «قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ»؛ مى‏گويند: به راستى كه ما با شما هستيم. ما فقط مسخره‏باز و شوخ هستيم. ما به جدّ و درستى حرف نمى‏زنيم. اينها با اين خيال به دو طرف حقّه مى‏زنند و با هر دو طرف بازى‏ مى‏كنند غافل از اينكه اينها خود آلت دست هستند و اين نكته از «شَياطِينِهِمْ» به خوبى به دست مى‏آيد كه اينها از وسوسه و بازى ديگران مى‏چرخند و خيال مى‏كنند كه بازيگر هستند؛ در حالى كه بازيچه شياطينى هستند كه در نهايت تمامى منافع را مى‏خواهند و به اين سفيهان چيزى نمى‏دهند. «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ»؛ خدا به اينها ارزشى نمى‏دهد و آنها را جدى نمى‏گيرد. «وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»؛ و آنها را در طغيانى كه از خودشان بود مى‏كشاند و مدد مى‏رساند، در حالى كه متحير و متردد هستند و به خاطر تحول منافع و جا به جايى مواضع، سرگردان هستند و بازيچه شياطينى هستند كه اين عروسك‏ها را به چرخ مى‏اندازند و چه طنزى بالاتر از اين و چه استهزايى عميق‏تر و تلخ‏تر از اينكه مدعيان بازيگرى، خود بازيچه باشند و محروم باشند و ندانند؟ «أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى‏ فَمَا رَبِحَت تِجارَتُهُمْ»؛ اينها به خاطر منافع حركت كردند. اينها كسانى هستند كه سرگردانى و ضلالت را در برابر هدايتى و راهى كه يافته بودند، خريدند و با هدايت معامله كردند و در برابر، سرگردانى و حيرت را به دست آوردند. پس تجارت اينها سودى نياورد و منافعى به دست نرسيد و اين نكته اساس نفاق است كه از منفعت طلبى برمى‏خاست اما به منفعت نمى‏رسيد، در حالى كه از مرض قلبى به‏ مرض نفسى‏ و شخصيتى‏ و معرفتى‏ و برخوردى و معاشرتى‏ راه يافته بود. «وَ مَا كَانُوا مُهْتَدِينَ»؛ اينها راهياب نبودند و هدايت‏پذير نبودند و چشم از هدايت شسته بودند و دست به ضلالت بسته بودند. اينها چه در فرصت‏هاى اجتماعى و چه در فرصت‏هاى طبيعى سهمى نبردند و حاصلى به چنگ نياوردند. تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص35
براى معراج‏ها بايد به دنبال وسايل ديگرى بود و بايد از انبساط وجود و احاطه وجود راهى پيدا كرد ... بايد در علم انقلابى ديگر آورد؛ كه اين منابع آگاهى با حجاب و قفل و ختمى كه بر آنها مى‏زنيم جز با «عَذابٌ عَظِيمٌ» پيمانى نمى‏بندند و براى اين دنياى بزرگ و اين انسان بزرگ‏تر از دنيا، كارسازى ندارند. تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 رونمایی از آخرین اثر چاپ شده‌ی استاد علی صفایی حائری (عین_صاد): 🔴 حجاب و آزادی روابط 🔴 🔺 باحضور دکتر علی بهادری جهرمی (سخنگوی محترم دولت) 📍مکان: شبستان مصلی، راهرو۱۴ ،غرفه ۳ 🗓 زمان‌: دوشنبه (فردا) ۲۵ اردیبهشت ▫️@einsad
📮 مربی طرح امین بود توی مدارس. گفت با خیلی از بچه‌ها درباره صحبت کردم و سعی کردم قانعشون کنم. اما آخرش میگن ما دوست داریم زیبا جلوه کنیم و نمیتونیم حجاب رعایت کنیم. ⏰ حالا امروز دو کتاب مناسب در زمینه حجاب میخوام به والدین و مربیان معرفی کنم؛ ۱. حجاب، میوه شناخت نوشته مسعود پورسیدآقایی ۲. حجاب و آزادی روابط نوشته علی صفایی حائری 🔰 https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389