هدایت شده از مهدویفر
آية اللّه حايرى قمى
آية اللّه مرحوم حاج شيخ محمد على حايرى قمى يكى از مراجع بزرك و علماء عاليمقام قم بودند كه در اواخر مرحوم آية اللّه حايرى در قم آمده و حوزه تدريس تشكيل داده و مورد شبهۀ اعلميت بودند و بعد از فوت مرحوم آية اللّه حايرى مؤسس يزدى اگر مانده بودند واجد مقام زعامت و رياست مىشدند. تولد آن مرحوم در سال 1299 قمرى در قم واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات مسافرت بتهران نموده و خدمت مرحوم آية اللّه حاج ميرزا حسن آشتيانى تلمذ كرده و پس از آن در سال 1318 قمرى به نجف اشرف مهاجرت كرده و از محضر آيات عظام آنجا مانند مرحومين آيتين خراسانى و يزدى استفاده نموده و در سال 1325 قمرى بسامره رفته و پس از جنك بينالمللى اول بكاظمين آمده و از طرف مرحوم آية اللّه ميرزا محمد تقى شيرازى احضار بكربلا و پس از چند سال توقف در سال 1349 ق بقصد مشهد رضوى بايران آمد،و در مراجعت قم را مسكن خود قرار داده و مجاورت بقعه فاطمه معصومه عليها السّلام را اختيار و به تربيت و تعليم عدهاى از فضلاء مشغول گرديد. علماء قم معتقد بودند كه پس از مرحوم آية اللّه حايرى يزدى زعامت حوزه قم با وى خواهد بود زيرا از حيث مقام علميت و تقوا و زهد و ورع و مخالفت با هواى نفس و اطاعت مولاى خود و صيانت نفس و محافظت دين كامل و سزاوار آن مقام بود لكن پس از فوت آن مرحوم بيش از سه سال زنده نماند و در آن مدت هم مبتلا بكسالت قلبى و بيمارى استسقاء گرديد و در دوشنبه 22 ربيع الثانى 1358 قمرى رحلت نموده و در قسمت بالاى سر مرحوم آية اللّه حايرى يزدى مدفون گرديد. از آثار ايشانست كتابى بنام مختارات در دوره اصول بسبك جديد 2-حاشيه بر كفاية 3-ردّ وهابيه كه بطبع رسيده 4-كتابهاى ديگر در فقه و متفرقات 5-مسجد نو در مقابل مقبره شيخان و پارك ملى فعلى قم كه فرزندش آية اللّه حاج شيخ عباس صفائى كه در جلد دوم ترجمهاش خواهد آمد اقامت جماعت مىنمايد. " گنجینه دانشمندان جلد 1 ، (صفحه 336)"
هدایت شده از مهدویفر
شيخ محمّد على حائرى قمى (1291- 1358 ق)
حاج شيخ محمّد على حائرى فرزند ملا محمّد جعفر قمى، از دانشمندان و مدرسان معروف حوزه علميه قم بود.وى در سال 1291 ق (در سال 1299 ق نيز نقل شده كه اشتباه است) در شهر قم تولد يافت.مقدمات را همانجا فراگرفت. دروس سطح را هم از محضر آيات، شيخ محمّدحسن وزوائى، شيخ محمّد حسن نادى، شيخ على اكبر حكمى يزدى (رسائل)، سيّد صادق حسينى قمى، ميرزا محمّد ارباب قمى و ميرزا ابو القاسم قمى «كبير» بهرهمند شد. در سال 1313 ق به تهران رفت و سطوح را نزد حضرات آيات: شيخ محمّد حسن آشتيانى و ميرزا ابو طالب زنجانى به پايان رساند.در سال 1318 ق راه نجف اشرف را در پيش گرفت و در آن ديار، ابتدا مدتى چند از محضر شيخ هادى تهرانى، و شيخ رضا همدانى و سپس از آخوند ملا محمّد كاظم خراسانى و سيّد محمّد كاظم طباطبائى يزدى بهرهمند گرديد.در سال 1324 ق به سامرا رفت و از محضر آيتاللّه ميرزا محمّد تقى شيرازى استفاده علمى نمود. پس از پايان جنگ بين الملل اوّل (يعنى 1335 ق) به شهر كاظمين، سپس بنا بر دعوت آيتاللّه شيرازى به كربلاى معلى رفت و به امر تدريس ارشاد پرداخت. از آيتاللّه سيّد حسن صدر اجازه روايت دريافت داشته است.در سال 1349 ق پس از زيارت مرقد مطهر ثامن الحجج امام رضا عليه السّلام و ديدار اقوام خود در قم، و پس از امر آيتاللّه حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى در آن ديار مقدس توقف نمود و به امر تدريس سطح و خارج پرداخت.تجديد بناى «مسجد نو» واقع در مقابل قبرستان شيخان و احداث پارك ملّى قم را به وسيله ايشان انجام گرفت.
از تأليفات ايشان:
1- الفقه الاستدلالى، در چند جلد.
2- المختارات فى الاصول، دو جلد.
3- تقريرات الاصول (درس آيتاللّه خراسانى).
4- حاشية على كفاية الاصول، دو جلد.
5- رسالهاى در ردّ وهابيت.
6- رسالة فى الاجتهاد و التقليد.
7- رسالة فى التعادل و الترجيح.
8- رسالة فى الرضاع.
9- رسالة فى العدالة.
10- رسالة فى الوقف.
11- رسالة فى بطلان الترتب.
12- شرح تبصرة المتعلمين.
آيتاللّه حائرى قمى در صبح روز دوشنبه 22/ ربيع الثانى/ 1358 ق در سن 67 سالگى در پى بيمارى در قم ديده به جهان فروبست. پيكرش در حرم حضرت معصومه عليها السّلام- نزديك قبر آيتاللّه حائرى يزدى- به خاك سپرده شد.
فرزندانش:
1- مرحوم علامه شيخ عباس صفائى حائرى 2- مرحوم استاد عبد الصاحب صفائى حائرى. " تربت پاكان قم، ج3، ص: 1737"
منابع
1- آثار الحجة 1/ 115.
2- آينه دانشوران 78.
3- الاجازة الكبيرة 205.
4- أحسن الوديعة فى تراجم علماء الشيعة 1/ 161.
5- تاريخ قم 282.
6- رجال قم 153.
7- ريحانة الأدب 6/ 410.
8- زندگينامه رجال و مشاهير ايران 3/ 70.
9- فهرست كتابخانه آستان قدس رضوى 6/ 113.
هدایت شده از مهدویفر
همانگونه که ملاحظه می فرمایید مرحوم حاج شیخ محمدعلی صفائی حائری تالیفات متعددی داشته اند که تنها حاشیه بر کفایه ایشان فعلا موجود است.
هدایت شده از مهدویفر
مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس صفائی حائری
هدایت شده از مهدویفر
حجة الاسلام و المسلمين نخبة العلماء العاملين آقاى حاج شيخ عباس بن العلامة الكبرى و آية اللّه العظمى حاج شيخ محمّد على حايرى قمى(صاحب حاشيه بر كفايه) از علماء اعلام و دانشمندان عظام شهرستان قم معروف بفضل و كمال موصوف بعلم و تقوا در سال 1322 ق در شهر سامرا متولد شده و تحصيلات خود را بيشتر نزد والد بزرگوار خود خوانده و هم از محضر آية اللّه العظمي حايرى استفاده نموده و بعد از فوت مرحوم والدش در سال 1358 ق بجاى آن مرحوم در(مسجد نو)واقع در خيابان شيخان باقامه جماعت و ترويجات دينى قيام نموده و تاكنون كه نزديك هفتاد سال از سن شريفش مىگذرد بتدريس و تأليف و ساير خدمات دينى اشتغال دارد." گنجینه دانشمندان جلد 2 ، بخش: ج3 ، (صفحه 190)"
هدایت شده از مهدویفر
"من هنوز مدرسه مىرفتم، كه پدرم- عباس صفايى- در آخرين سفرى كه به عتبات داشت، نام تو را براى من سوغات آورد. من هنوز ازدواج نكرده بودم و حدوداً دوازده ساله بودم. او مىگفت: «فرزند اوّل على، محمّد نام دارد»؛ چون در خواب ديده بود كه در نوشتهاى و پيامى كه آورده بودند، آمده بود كه از شيخ محمّد على به «معتبر» تعبير مىشود و از تو، به «علّامه» و از على به خاطر فرزندى كه خدا به او عنايت مىكند، به «ابومحمّد» تعبير مىشود."نامه های بلوغ"
هدایت شده از مهدویفر
تعبیر علامه درباره مرحوم حاج شیخ عباس در کتاب تربت پاکان قم حائز توجه است. گویا ایشان به این عنوان معروف بوده است.
تجافي ازدارغرور.mp3
11.76M
پای درس استاد :
شرح دعای امام سجاد (ع) در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان توسط استاد صفائی ، امید است با نشستن در محضر استاد بهره ما از این شب بزرگ بیشتر شود .
اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الإِْنَابَهَ إلَي دَارِ الْخُلُودِ وَ الاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ
خدايا دوري از خانه فريب، و بازگشت به خانه جاويدان، و آمادگي براي مرگ پيش از رسيدن آن را روزي ام گردان.
⏪ خاطره 1: حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم: ✨بنده در دوران طلبگی به سبب فوت یکی از دوستان به دولت آباد اصفهان رفته بودم که آیتالله ناصری آنجا زندگی میکرد و خدمت ایشان رفتیم؛ خانهای شبیه خانه آقای صفایی داشت که افراد گرسنه، تشنه و سرخورده به آنجا مراجعه میکردند و غذا میخوردند، ایشان نیز بسیار مهربانانه با آنها رفتار میکرد. بنده حتی نصف شب دیدم که درب خانه باز و چراغها روشن است، موکتها نیز پهن است تا اگر فردی خواست، بیاید. یک روحانی و عالمی که اینگونه باشد به چه میزان میتواند أثرگذار باشد و موج ایجاد کند؟ مشکل کنونی ما بیتوجهی است، یک روحانی چه زمانی باید به آنچه میخواند عمل کند؟ چه زمانی آنها را به کار گیرد؟ مرحوم صفایی در آن زمان به آنچه میخواند عمل میکرد.
⏪ خاطره 2: حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم: ✨سحرها با صدای اذان او بیدار میشدم، تهجد شبش ترک نمیشد. یک مرد مجتهد و ملأ بود که اذان میگفت. روزها نیز در پشت مدرسه فیضیه کنار رودخانه مینشستیم، نهجالبلاغه میخواند و به پهنای صورت اشک میریخت.
⏪ خاطره 3: حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم: ✨آقای صفایی ـ یک طرحی برای روحانیت داشت، در آن زمان انقلاب نشده بود، بنده آن را خدمت آقای مصباح بردم، تا انتها خواند و لذت بود. به آقای خرازی دادم گفت «چه فردی این را نوشته است؟» گفتم: فلانی گفت «عجب». به آقای استادی نشان دادم تا اینکه طرح به دست آقای بهشتی رسید، ایشان نیز به واسطهای گفت بود «نویسنده طرح بیاید او را ببینم»، با آقای صفایی به منزل آقای بهشتی رفتیم و کار به مباحثه کشید و ایشان ـ مرحوم بهشتی ـ از این همه استعداد و شور لذت برد. چندین بار نیز از جامعه مدرسین آمدند پیگیر منزلش شدند و گفتند «ما به این طرح نیاز داریم.»
⏪ خاطره 4: حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم: ✨خدا رحمت کند امام را؛ وقتی جنگ به آخر رسید، به زمانی رسید که میگفتند «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان»، مهندس بازرگان مطلبی را نوشت و ادعایی کرد، خدا رحمت کند مرحوم آقای صفایی را، ایشان نیز به دفاع از امام(ره) یک جزوه مفصل، یک نامه مفصل نوشت و از مبانی امام(ره) دفاع کرد. الان برای شما میگوییم و شاید هیچ جای نگفتهام و آن اینکه مهندس بازرگان فردی را به اینجا فرستاد و ایشان ـ آقای صفایی ـ را به تهران دعوت کرد و گفت «آقای مهندس میخواهد با شما صحبت کند»، با ما مطرح کرد که چه کنیم، گفتیم «نه، آقای بازرگان اگر میخواهد به خانه تو بیاید، تو که حرفت به دستش رسیده است، پیامت را نوشتهای و رسیده است»، یکی از دوستان نیز در وزارت ارشاد تعداد زیادی از اینها ـ مطلب نوشته شده از سوی آقای صفایی برای دفاع از مبانی امام راحل ـ را چاپ و پخش کرد. مرحوم حاج آقا مهدی روحانی استاد آقای صفایی نیز به بنده گفت «ایشان حاضر هست که با حزب توده مناظره کند؟»، آقای صفایی نیز گفت «من کجا نرفتهام که اینها از من بخواهند، نخواسته من همه جا حاضرم، نخواسته من همه جا به وظیفهام عمل کردهام.» https://rasanews.ir/fa/news
⏪ خاطره 5: حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم: ✨من با او ـ مرحوم صفایی ـ حشر و نشر داشتم، وقتی به آثار او حمله و هجمه شد، من با پنج تا شش نفر از افراد ـ آقای لاجوردی، مسعود آقایی، تجلی، حجازی و عباس اسحاق ـ خدا حفظ کند رهبر معظم انقلاب در آن زمان ایشان رییس جمهور بود ـ به کاخ ریأست جمهوری رفتیم وقت گرفتیم و به ملاقات ایشان رفتیم، قبل از ما سفیر لبنان و سوریه آنجا بودند، آقا هم خیلی خسته شده بودند وقتی یک جمع طلبگی را دیدند خیلی لذت بردند و گفتند «خستگی از تنم رفت». من کنار ایشان نشسته بودم، گفتم «آقا ما آثار و کتابهای ایشان را در انتشارات عین ـ صاد چاپ میکنیم و چنین حرفهای زده شده است»، خیلی عصبانی شدند و به منشی گفتند: «این مرد مثل علامه طباطبایی خودش صاحب فکر است». خود آقا هم در آن جلسه به ما گفت «ایشان مثل علامه طباطبایی صاحب یک سبک است، صاحب طرح است، این حرفها نیست اصلا، ما جبران میکنیم» چند تن از دوستان گفتند که به آقا گفتیم میگویند کتاب و آثار ایشان اینگونه است و ایرادها دارد و...گفتند «اشتباه گفتهاند، شما هم بخوانید، من خودم هم استفاده میکنم». مرحوم صفایی ـ در مشهد خدمت آقا رفته بودند و آقا نیز اظهار لطف کردند، منت گذاشتند، آمدند قم در همان خانهای که سه اتاق داشت با استاد دیدار کردند. https://rasanews.ir/fa/news
⏪ خاطره 6: حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم: ✨مرحوم استاد فقید صفایی میفرمود: هیچگاه از مردم نبرید، همراه و همگام با مردم بود و مشکلات آنها را حل میکرد. درب خانهاش برای همه واماندگان، جاماندگان، ورشکستگان، درماندگان و سرخوردگان باز بود و افراد میآمدند در منزل ایشان غذا میخوردند. حتی یکی از فضلا ایراد گرفته بود که چگونه است به این میزان اطراف ایشان ـ مرحوم صفایی ـ جمع میشوند، ایشان نیز به بنده گفت «سلام من را به آن فرد برسان و بگو: تو نیز درب خانهات را باز بگذار، به دیگران وام بده، مشکلات آنها را حل کن ببین چگونه اطراف تو نیز جمع میشوند و ببین افرادی که به خانه من میآیند چگونه بیرون میروند، ضد انقلاب میآید انقلابی بیرون میرود نه فردی که روبروی نظام بایستد.»
⏪ مقاله گزیده 1: اثر حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم و مدیر حوزه علمیه ساوه حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی مظفری: ✨چهره بشاش او، نگاه با نفوذش، لبخند معنادارش و سخنان آرام بخش و دلنشین اش لحظه ای از یاد نمی رود.
لحظه لحظه زندگی او درس بود و خاطره. خیلی كم اتفاق می افتاد كه او را با اخم و عصبانیت مشاهده كنی، مگر این كه امر مهمی او را به این كار وادار كرده باشد.
در سختی ها بسیار شكیبا و خویشتن دار بود و برای همه در این میدان بهترین اسوه و الگو بود. سیره عملی او چون دیگر ویژگی هایش این امر را ثابت كرده بود و همیشه همه را توصیه می كرد كه با پای صبر و شكر، فردِ پیروز میدان باشند.
«آیت الله حاج شیخ علی صفائی حائری«عارف صبور.pdf
135.1K
مقاله: آیت الله حاج شیخ علی صفائی حائری«عارف صبور»: اثر حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم و مدیر حوزه علمیه ساوه حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی مظفری https://hawzah.net/fa/Mostabser/View
⏪ مقاله گزیده 2 : اثر حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم و مدیر حوزه علمیه ساوه حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی مظفری: ✨كلامش عمیق و موجز بود، حاضر الجواب و موجزگو بود، قرآن و نهج البلاغه با جانش درآمیخته بود، اهل نقد و طرح و نظر بود، نوآور و نواندیش بود اما در چارچوب حجّت و برهان. دین را با لباس نو و در چارچوب قرآن و سنّت و عقل ارائه می داد، «حكومت ولایی» ایده اش بود و آزادی از آزادی ای را قائل بود كه پس از آزادی، انسان به عبودیت می رسد. او دشمن شناس بود كه «المؤمن ینظر بنور الله...» سال 56 چیزهایی را می دید و می گفت كه بعدها كشف گردید؛ آنگاه كه دیگران بر بزرگداشت استخوان پوسیده ملّی گراها می كوشیدند و دُرّ تملّق می سفتند، استاد توطئه آمریكائی نهضت آزادی و جبهه ملی را برملا ساخت و پنبه وابستگی ایشان را حلاّجی نمود.
⏪ مقاله گزیده 3: اثر حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم و مدیر حوزه علمیه ساوه حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی مظفری: ✨آیت الله صفایی بر این باور بود كه كاری باید انجام داد كه دیگران انجام نداده اند. او همیشه كارهای بر زمین مانده را انجام می داد، خلأها را پر می كرد و به این حركت انقلابی كاملاً عشق می ورزید نه تنها در حد این حكومت بلكه می گفت: علما باید برای زمینه سازی حكومت حضرت مهدی(ع) كار كنند. معرفت دینی الزاماً حكومت دینی را می طلبد، نشاط این معرفت و گسترش این معرفت جامعه دینی و بالطبع حكومت دینی را خواهد داشت و طرح ائمه(ع) برای حكومت در زمان غیبت هم مشخص است.
در محضر آیت الله صفایی حائری با چنین نگرش و بینش ده ها شاگرد تربیت شده اند كه برخی از آنان به شهادت نائل آمدند و برخی دیگر در خدمت نظام مقدس اسلامی و حوزه های علمیه مشغول به كار هستند.
⏪ مقاله گزیده 4: اثر حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم و مدیر حوزه علمیه ساوه حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی مظفری: ✨دلی دریایی داشت و سینه ای صحرایی، تواضع را با صلابت و مهابت را با محبّت و رفاقت را با قاطعیت عجین كرده بود. عرفان و برهان، تار و پود جانش بود. خلق را برای خالق و خدمت را برای رشد دیگران می خواست، اشك و خشم را با هم داشت و خانه اش حجره جویندگان علم و تشنگان معرفت بود و غمخوار دردمندان و گره گشای مادی دیگران؛ هر كس مشكلی داشت، او را مشكل گشا می دانست و كثیر السفر بود. تشنگان علم و معنی را حتی در سفرها سیراب می نمود. از مصادیق «طبیب دوّار بطبه» بود، اهل ورزش و شنا بود. در سیر صحرا و دشت و طبیعت لذت عرفانی می برد و همه چیز را آینه آیه های حق می دید. عالم را جلوه دوست می دانست و خلق را محبوب خالق
⏪ مقاله گزیده 5: اثر حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم و مدیر حوزه علمیه ساوه حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی مظفری: ✨در شاگردپروری قائل بود كه طلبه، گلی در گلدان است باید تا ریشه و تنه نرویانده با او همراهی كرد. لذا گاه می شد از ابتدای درس های حوزه تا سطح متوسط با شاگرد همراه بود. استاد از مصادیق «من یذكر لكم الله رؤیته» بود كه همنشینی با او عشق حق را در دل ایجاد می كرد و رغبت از دنیا را كم كرده و رغبت به آخرت را در دلها فزونی می بخشید. با مرید و مرادبازی و دفتر و بیت و تعیّن و تشخّص میانه خوبی نداشت. دوستان و هم نشینانش معمولاً پا برهنه ها و رانده شده ها و وامانده ها بودند.
⏪ مقاله گزیده 6: اثر حجتالاسلام والمسلمين محمد نقدي رییس مؤسسه ترجمان وحی و مسئول سابق دفتر نمايندگي بعثه در منطقه قم و مدیر حوزه علمیه ساوه حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی مظفری: ✨استاد شجره ای بود كه گاه به سنگ زنان هم میوه تحویل می داد و مصداق «المؤمن كالنخیله» بود؛ درختی سایه افكن و پرثمر بود كه خستگان وادی تحیّر و شك و مسافرین كوی دوست، در سایه اش می آرامیدند و از میوه معنویت و علم و اندیشه اش ارتزاق می كردند.
استاد در تدریس نظر خاصی داشت كه باید شاگرد را راه انداخت نه اینكه در بغل گرفت و برد. باید معیارها و كلیدها را به او داد نه اینكه برایش درب ها را گشوده و او را غلطاند و قائل بود كه «جوشندگی بهتر از بخشندگی» است.
استاد، شانه و دوش خود را سكوی ارتقاء و بلند نگری دیگران قرار می داد و گاه غریبه های نو رسیده را كه هنوز به وسعتی دست نیافته اند، مقدم می داشت و لقمه خود را از گرسنگان مضایقه نداشت. و در گره گشائی، بیگانه ها را خودی می دید و «بدنه فی تعب و الناس منه فی راحة»
استاد از همه طیفی شاگرد گزینش می نمود و سن و شغل و تجرد و تأهل و... مانع عدم پذیرش شاگردش نمی شد.
سید مجید پورطباطبایی:
سلام علیکم. مطلب ذیل را با اندکی تغییر در بخش تعلیقات کتاب در دست چاپ مسکن محل آرامش آورده ام.👇
علی صفایى حائرى (1378 - 1330) اندیشمند فرهیخته، عارف شیدا و نویسنده و شاعر بى آرام، در شهر قم به دنیا آمد . پس از آشنایى با ادبیات کودکان در سطح مجلّه هاى کودک آن روزگار و دستیابى به ادبیات نوجوان در سطحى گسترده تر، در چهارده سالگى به تاریخ ادبیات ایران و ادبیات معاصر جهان روى آورد و با شاهکارهاى ادبى، در هر دوره آشنا شد.
آشنایى با آثار و اندیشه هاى فرانتس کافکا و صادق هدایت و تحلیل هاى پوچ گراى غربى و آمریکاى لاتینى و طرح هاى اگزیستانسیالیستی و مارکسیستى، ره آورد مطالعات گسترده اش در آغاز نوجوانى بود.
به قول خودش در کتاب نامه های بلوغ و تاریخ معاصر، در سیزده سالگی از صادق هدایت و صادق چوبک گذشته بود. در نامه اول کتاب نامه های بلوغ( که در شروع بلوغ هریک از فرزندانش برایشان می نوشت )خطاب به فرزند شهیدش محمد ( که درسحرگاه پنجم فروردین 1367در هنگام ورود به حلبچه شهید شد) می نویسد که تا سال 1365،بیش از 200000صفحه از ادبیات داستانی را مطالعه کرده بود. این مطالعات تا حدودی در کتاب های ذهنیت و زاویه دید در نقد و نقد ادبیات داستانی، و کتاب استاد و درس ؛ ادبیات و هنر بروز پیدا کرده است.
وی هم زمان به تحصیل ادبیات عرب، معارف و فقه اسلامى، نزد پدر فرزانه اش همت گمارد.شاید مهم ترین پدیده در این دوره از حیاتش، «تجربه 8ى شهود»ى است که در پانزده سالگى داشته است. و همین تجربه ى شگفت، سرآغاز پیدایش دگرگونى و تحوّل شگرفى در سراسر زندگیش گردید. البته او، پیرامون این پدیده - جز به اشاره، در چند سطر کوتاه از کتابى - یادکردى نداشته است.
در شانزده سالگی، ازدواج کرد،و در بیست سالگی، نخستین فرزندش(شهید محمد) تولد یافت. و با این تولد -به تعبیر خودش- زندگی آرام و ساده اش، دست خوش بلاءها و شورها و لطفهایی شد.در هجده سالگی، نخستین کتابش را با عنوان «مسوولیت و سازندگی» به نگارش درآورد؛ که به واقع، شالوده و ساختار تفکرش، بر این پایه استوار گشت. در این کتاب، «تربیت و سازندگی» را نخستین نیاز انسان و زیر بنای حرکت او بر میشمارد.او لیاقت خود را در درک عمیق و صحیح مبانی فقه و اصول به همگان نشان داد و به عنوان یکی از اساتید صاحب نام و طراز اول حوزه علمیه درخشید .در عنفوان جوانی به مقام شامخ اجتهاد نایل آمد.در نوزده سالگی به تدریس کفایه الاصول برای تعدادی از طلبه ها پرداخت.روش او در تربیت شاگردان، سنت فراموش شده ی علمای سلف را زنده کرد. او با اقتدا به شیوه ی پربار گذشته حوزههای علمیه، افرادی را تربیت کرد که از ابتدایی ترین مراحل تحصیل تا دروس ادبیات و سطح، همه را به آن ها آموخت و همگام با آنان و در کنارشان تا آن جا این روش را ادامه داد که درس های خارج حوزه را با آن ها به مباحثه نشست. و نه تنها در کارهای علمی، که در همه ی امور زندگی در کنار آن ها بود و به حل مشکلاتشان پرداخت. بیش از 8 تن از شاگردانش در دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند
مرحوم صفایی در اوج خفقان نظام ستم شاهی و در آستانهی به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، همزمان و در کنار تدریس کتابهای درسی حوزه، با نثر شیوا و قلم رسای خود آثار ارزشمندی را در زمینههای مختلف علوم اسلامی پدید آورد. اولین ویژگی آثار مرحوم صفایی، کلیدی بودن آنهاست. او در زمینهای که دست به تالیف زده، سعی کرده است روش های موثر در شناخت موضوع و راههای پیشبرد اهداف و آثار آن را فرا راه پویندگان آن علم قرار دهد. از دیگر ویژگیهای آثار آن فقید سعید مبارزه با التقاط، مادیگری و مرزبندی و جداسازی غث و سمین و پاسخ به شبهات و اشکالاتی است که از سوی منحرفان و مخالفان مطرح شده و او با ذهن کنجکاو و فراست خاص خود، با پاسخهای صحیح علمی و قانع کننده به رفع و دفع آنها پرداخته است.
وی بر نگرش نظاممند به آموزههای دینی تأکید داشت و در بین نظامهای اسلامی، معتقد به تقدّم نظام تربیتی بر نظامهای دیگر بود. کتابهای «مسئولیت و سازندگی»، «رشد»و «صراط» ،«حرکت»، «استاد و درس ؛ادبیات»،«دهنیت و زاویه دید در نقد و نقد ادبیات داستانی » و سه گانهی او درباره حکومت دینی از جمله آثار مهم اوست.
علی صفایی در سال ۱۳۳۰ش در قم متولد شد. پدرش آیت الله حاج شیخ عباس صفایی حائری از علمای قم بود که در آبان 1357 از دنیا رفت..علی پس از تحصیلات ابتدایی، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد. ادبیات را پیش نصرت میانجی و جلیلی آموخت. شرح لمعه را از اسدالله مدنی، ابوالفضل موسوی تبریزی و سید عبدالکریم موسوی اردبیلی درس گرفت و کتاب رسائل را نزد سید مهدی روحانی خواند و مکاسب و کفایه را در درس محمدتقی ستوده، حسین نوری همدانی و محمد فاضل لنکرانی حاضر شد. صفایی در درس خارج سید محمد محقق داماد، مرتضی حائری یزدی و پدرش عباس صفایی حائری شرکت کرد.
خودش م
ی گفت در هر روز 13 درس می گرفته است.
صفایی با رعایت کامل مراتب تقیه با مبارزانی چون شهید سید علی اندرزگو، سید علی اکبر ابو ترابی ، و حاج حسن تهرانی (پدرهمسر مرحوم آیت الله خوشبخت و پدر بزرگ عروس اول مقام معظم رهبری ) همکاری می کرد. در سال 54 ، هنگام اعلام تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، فردی را برای ترور او فرستاده بودند ، زیرا چند تن از افراد نزدیک به سازمان را تشویق به جدایی از سازمان کرده بود . فردی که برای ترور آمده بود هم از سازمان جدا شد.علاوه بر سازمان جهنمی منافقین ، انجمن حجتیه هم با او شدیدا مقابله می کرد ، زیرا چند تن از مدرسین رده بالای انجمن را از آنان جدا کرد، به طوری که یکی از انان در روز بیست و یکم بهمن سال 57 تا مرز شهادت پیش رفت .
صفایی، «بزرگ بود، بی آن که به بزرگ بودن بیندیشد.» پارسایی بود که شادی ها،در چهره و نگاهش همواره موج میزد و حزن و اندوهش را، در اندرون دلش مینهفت. همگان را به خلوت و تنهاییاش نیز راهی بود؛و خانه و سفره ی اطعامش به روی دیگران گسترده و باز. از چشمانش «مهر» و از زبانش «ذکر» و از دستانش «خیر»، پیوسته میتراوید. مرد «خدا» و «مردم» بود. و اینها همه، بازش نمیداشت، که به نقد فیلم و رمان نپردازد، شعر نو نسراید و همه هفته، به بازی فوتبال نرود!
عارف شیفته و شیدایی بود، در سلوک بندگی حق. عزمی استوار داشت و ایمانی پایدار. عاشق و مشتاق و خستگی ناپذیر، در «راه»ش گام بر می داشت. شعر و کتاب و فقه و عرفان صفایی، برایش قله هایی نبودند، که از دامنه ی جامعه و جهان پیرامونش، دامن برچیند و تنها، در خلوت عزلت و انزوا، به سیر و سلوک و طی طریق بپردازد. او می گفت:
آن جا که آدم ها دارند می پوسند و از درون پوک می شوند، اگر به خلوتی و کنجی پناهنده شده باشی، این ارزشی ندارد. حتی در همان خلوتت، محاصره میشوی و در خانهات، از پای می افتی!
در سفر و حضر،همواره به تربیت و سازندگی نیروهای کارآمد می پرداخت. بنا بر قول حجت الاسلام و المسلمین ایزدپناه یکی از اولین شهیدان انقلاب اسلامی مشهد در سال 1356 که جوان هندوانه فروشی بود در اثر یک برخورد به او متمایل شده بود. جوانی که در روز ماه مبارک رمضان در حال روزه خواری در ملأ عام بود، با برخورد حکیمانه و مهربانانه او به راه آمد. خودش از ماجرای ویولونیست متظاهر به کوری که در خیابان های مشهد ویلون می زد سخن می گفت که در اثر یک سلام کردن به وی نه تنها ویلون خود را شکسته و توبه کرده بود بلکه در حدود سال های 53-54 به حوزه علمیه رو کرده بود.
اگر در دورترین منطقهی کشور، زمینه ی تربیتی مییافت، رنج سفر را بر خویش هموار میساخت و به سوی آن میشتافت و در این راه، شب و روز را نمیشناخت. به ویژه، برای جوانان بیش ترین ارج و برترین ارزش را قایل بود. همین بود که پیرامونش نیز، از حضور و همراهی جوانان، هیچ گاه خالی نشد. در خانهاش و آغوش مهربانش، چه روز و چه شب، همواره به روی همگان باز بود. بسیار اتفاق میافتاد که در نیمههای شب -که تاریکی و خواب و سکوت بر سر شهر و ساکنان آن سایه می افکند- پذیرای جوانان محروم و بی پناه میگشت. یکپارچه شور زندگی بود؛ شوری بی پایان! صفایی، سالک بود. سالک «صراط» بود. سالک «صراط»ی که، نه با عبادت و ریاضت و خدمت و شهادت، که با «عبودیت»، بر آن گام میزد. صفایی، انسان را نه بازیگر، و نه بازیچه و تماشاگر؛ که -هم زبان با حافظ- او را طایر گلشن قدس و رهرو منزل عشق می خواند.
آن ها که صدای پای مرگ را؛ از آهنگ ضربان قلب شان، نزدیک تر احساس میکنند؛ و در ضیافت «زندگی»، «مرگ» را می بینند، که به هر مولودی، چگونه خوش آمد می گوید! اینان تا رسیدن «مرشد» و «وسیلهها» و «شرایط بهتر»، منتظر نمی مانند و راه یابی به «صراط» را، میطلبند. ره یافتن به «صراط»، در سلوک صفایی، با «خلوت و توجه» در خود و «شناخت و سنجش و انتخاب معبودها» آغاز میگردد. و با «ایمان» و «جهاد و مبارزه»، به «بلاءها و ضربهها» میرسد؛ که در طریق عشق بازی، امن و آسایش ،بلاست و اهل کام و ناز را، در کوی دلبری راه نیست! منزل بعدی سالک، «عجز و اضطرار» است. آن جا که سالک، در راه دنیا به بن بست میرسد، و در راه خدا، به عجز: «تو که، نه جای ماندن داری و نه پای رفتن و نه راه برگشت، تو به عجز و اضطرار رسیدهیی. آدمی که از تمامی هستی بزرگ تر شد، دیگر به آن راه ندارد. هیچ جوجهای، دوباره در پوست خودش قرار نمیگیرد!»
زندگی علمی و عملی استاد فقید، قابل تفکیک نیست. اگر مدتی با او می زیستی، می دیدی که زندگیش همه ورد و زمزمهای واحد بود این زمزمه را در درسش، در جنگ و صلحش و حتی در خندههایش مییافتی. اگر چه در میان ما بود ولی با ما نبود. سخت مشتاق مرگ و رفتن بود . از مرگ چنان با اشتیاق می گفت، که زندانی از زمان آزادی خود می گوید. زندگیش مضمون آخرین سخنرانی های محرمش بود.
در آخرین محرم ، از احیاء امر گفت و گو می کرد و از این