eitaa logo
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
665 دنبال‌کننده
569 عکس
327 ویدیو
104 فایل
دل آدمي بزرگتر از اين زندگيست و اين راز تنهايي اوست... یاد مربی موحد، مجاهد، سردار جبهه تربیت و سازندگی، فقیه صاحب مکتب تربیتی، صفای اهل صفا، سالک خالص، ستاره آسمان گمنامی، سمبل اندیشه‌های ناب، بی‌تاب بوتراب و تطهیر شده با جاری قرآن...
مشاهده در ایتا
دانلود
،(برادرم که از بنده 12 سال کوچک تر است فرستادم ، برابم نوشت .او طبقه دوم منزل پدرم با فاصله دو سه خانه از منزل حاج شیخ زندگی می کرد): "یادت هست که اوائل ازدواج وضعم خیلی قاراش میش بود . کار و کاسبی درستی نداشتم . یک روز که با صاحب کارم حرفم شده بود (آن موقع در یک دکان سیم پیچی موتور های الکترونیکی کار می کرد، فارغ التحصیل هنرستان در رشته برق بود)و از کار اخراجم کرده بود . بدون داشتن هیچ پولی به خانه آمدم ، ساعت حدود یک بعداز ظهر بود ، خجالت کشیدم دست خالی داخل خانه شوم ، آمدم خانه شیخ . حدود بیست نفر از بر و بچه ها نشسته بودند . برخی با هم شوخی می کردند . دو سه نفر هم مشغول بحث با حاج شیخ بودند . سلام کردم و همان دم در نشستم . شیخ یک نگاهی به من کرد و گفت :"چه خبرته مگه کشتی هایت را اب برده است که سگرمه هایت توی هم است ".تلاش کردم حال درونم را مشخص نکنم . شیخ بلند شد رفت داخل آشپزخانه یک قابلمه بزرگ روحی با درش آورد و سمت من آمد و گفت :"برای این که حالت خوب بشه ، امروز با بر و بچه ها می خواهیم مهمان تو باشیم . برو از حاج اسماعیل چلویی برایمان چلو قیمه یا قورمه سبزی بگیر."می دونی که حاج اسماعیل چلویی توی بازار مقصود شیخ بود .( خانه شیخ پشت بازار بود). قابلمه را گرفتم از در خونه شیخ زدم بیرون ، حالم گرفته شده بود ، چطور روم می شد جلوی اون جمع به شیخ بگویم حتی یک یک تومانی تو جیبم نیست . همین طور که توی فکر بودم حواسم نبود . پایم پیچ خورد ، قابلمه از دستم در رفت و به زمین افتاد ، درش باز شده بود ، دیدم ته قابلمه دو تا اسکناس پنجاه تومانی بود . اون موقع جاج اسماعیل قیمه یا قرمه اش پرسی 5 تومان بود . یک دفعه می خواستم بال در بیاورم و بر گردم داخل خونه شیخ دست و پایش را ماچ کنم . نمی دونستم چه کار کنم . یک کمی خودم رو جمع و جور کردم ، رفتم سراغ حاج اسماعیل و گفتم بیست پرس غذا توی قابلمه بکشد . حاج اسماعیل که با بابا جون رفیق بود مرا به نام می شناخت باخنده گفت :"حمید آقا اوقور به خیر مهمون دارید " .گفتم :"نه ، مال خونه شیخ اومدم غذا بگیرم ".حاج اسماعیل خودش رفت پشت دیگ و گعت "حالا که مال شیخ صفاییه باید چرب ترش کنم ". و دو یا سه کمچه (کفگیری که با آن برنج از دیگ در می آورد )بیشتر ریخت . گفتم :"حاجی جون میشه دو پرسش رو سوا تو ظرف خودت بریزی ، برا خونه خودم میخوام ظرفش رو عصری برات میاورم " . حاج اسماعیل هم همانطور که من خواستم عمل کرد ، ته دبگ مفصلی هم روی غذا گداشت .صد تومان را که به او دادم ، ده تومان پسم داد، گفتم :"حاجی جون مگه بیست پرس نبود"،گفت :"شیخ صفایی حسابس جداست ، جای دوری نمیره، برو سلام مرا به شیخ برسون ".دیگ را برداشتم همراه با دو پرس خودم . آمدم اول در خانه را باز کردم ، دو پرس غذا را روی پله گذاشتم و قابلمه غذا را به خانه شیخ آوردم . بچه ها سفره را انداخته بودند ، شیخ هم تعدادی پشقاب و قاشق آورده بود، گفت :"حمید بذار برات غذا بکشم ببر با عیالت باهم بخورید ، خوب نیست سر ظهر تنهاش بگذاری "، گفتم :" نه لازم نیست ، او نهار درست کرده و سریع از خانه شیخ زدم بیرون ".عصری که کسی نبود ، اومدم در کوچکه خونه شیخ رو زدم ، در رو خودش باز کرد ، خواستم ده تومان را بهش بدهم ،گفت:" مال خودت "و اضافه کرد:"وقتی دستت تنگه ، مهمونی بده ، خدا در رو به روت باز می کنه . همیشه توکلت به خدا باشه "و در را بست. همه اش با خودم فکر می کردم ، اولا او از کجا فهمید من دستم تنگه؟ ثانیا چرا مستقیم پول را به من نداد و نگفت که برو غذا بخر؟ دیدم خیلی جلوی بچه ها بزرگم کرده است . این ده تومان را که پس نگرفت بیشتر برایم شیرین بود چون کمی به من کمک می کرد تا خودم را جمع و جور کنم."
هدایت شده از حیدری نیک
خداخیرتون دهدجناب آقای طباطبایی عزیز،ازاینکه خالصانه،متواضعانه وبدون تکلف،فضای گروه راباچنین خاطراتی ازاستاد،عطرآگین وقلوب مان رااززنده دلی چنین عالم وارسته جلاء می دهید سپاسگزارم
هدایت شده از وصال
سلام دوستان لطفا اگر فرصت کوتاهی برای مطالعه دارین بخشی از جلد3کتاب ردپای نور رو مطالعه بفرمائید.👇😊
هدایت شده از حیدری نیک
باعرض سلام خدمت بزرگواران گروه.باتوجه به لزوم موضع گیری مناسب درمسائل سیاسی جاری.شایسته است مبانی مرحوم استاددرمورد مذاکره بادشمن موردبررسی ومداقه قراردهیم
هدایت شده از حیدری نیک
تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص296 اينها در رابطه‏ى با مسلم و مؤمن، اما كافر، با او چگونه بايد برخورد داشت؟ آيا مى‏توان با آنها به توافق رسيد؟ مى‏توان از آنها دوست گرفت؟ مى‏توان با آنها زد و بند كرد؟ پيمان‏ها چه وقت بسته مى‏شوند و چه وقت شكسته مى‏شوند؟ آيا با تمامى كفار، در يك زمان، يك نوع برخورد بايد داشت؟ يا آنها هم مراتبى دارند؟ اينجا هم دست كم از بحث گذشته ندارد و نكته حساس‏تر است كه طرف دشمن است و افراط و تفريط، عكس‏العمل ناهنجارترى دارد؛ چون سايه‏ى رأفت و رحمت پناهى ندارد كه تيغه‏ى اعتقاد و مرز فكر و طرح و عمل، فاصل است؛ كه اينها يك جور فكر نمى‏كنند و يك نقشه ندارند. پس كارهاشان يكى نيست حتى اگر يكى باشند. و اين است كه گذشت و صفايى نيست، حتى اگر ادعايش را داشته باشند. در اين قسمت، زد و بندهاى گروه‏ها و پيمان‏هاى كشورهاى اسلامى، توضيح مى‏خواهند؛ زد و بندهايى كه به انحراف و انحطاطها مى‏كشند و پيمان‏هايى كه در جهنم بسته مى‏شوند. با توجه به مفهوم كفر و داستان‏ چشم پوشى‏ پس از يقين‏ و آگاهى، ديگر جاى صلحى ميان مؤمن و كافر نيست. آنچه را كه تو مى‏خواهى و خدا مى‏خواهد، او مى‏شناسد و زير پا مى‏گذارد. تو با چنين همراهى به كجا خواهى رفت؟ تو با او، نه در فكر، نه در طرح، نه در عمل، نه در تاكتيك و نه در استراتژى نمى‏توانى هماهنگ بشوى. و تو با او هيچ نقطه‏ى مشتركى ندارى، نه در مبنا، نه در هدف. حتى در مبارزه با ظلم و استثمار هم نمى‏توانى در مبنا و هدف و در نتيجه، در طرح و عمل يكى باشى، كه مبنا و هدف مبارزه با ظلم، در تلقى تو از ظلم اثر مى‏گذارد و در طرح مبارزه اثر مى‏گذارد و در عمل و مبارزه اثر مى‏گذارد.
هدایت شده از حیدری نیک
محمد اگر در مدينه با يهود قرار مى‏گذارد، در موضع قدرت است. و اگر در حديبيه با كفار پيمان‏ مى‏بندد، پس از تفاهم است. و مادامى كه بار پيمان‏ را مى‏كشند، آن بار را برمى‏دارد. و اين چنين پيمانى بيشتر يك آتش بس است، نه يك سازش و زمينه‏سازى براى مبارزه است، نه يك فاتحه خوانى بر تمامى ارزش‏ها.
هدایت شده از حیدری نیک
تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص303 آنها كه منتظر نرمش و ركون و تخفيف تو هستند، نبايد شاهد سستى ودو پهلويى تو باشند و در تو طمع كنند. و مسأله‏ى ضعف و قدرت مطرح نيست كه حالا تمامى حرف را نزن كه مى‏رمند و زير بار نمى‏روند و تمام دين را تحمل نمى‏كنند. اين حرف‏ها و توجيه‏ها، انحراف‏هايى است كه با رنج مضاعف زندگى و مرگ همراه است و نصر و يارى خدا را از تو مى‏گيرد.
هدایت شده از حیدری نیک
انشاالله این بحث ادامه دارد.....
✅ انقلابِ پیامبران 📒 کتاب «بررسی» 👤 ▫️طراحی توسط یکی از حاضران در طرح مطالعاتی 🌿 @GeraFekr
هدایت شده از آکادمی لوحه
[ غایت است] عبادتی که "مهمترین کارِ در لحظه" نباشد , نیست و یعنی این که محرک ها و حرکت های تو کنترل شده باشد و محرکی جز الله نباشد و از این گذشته با این که محرک الله است , در حرکت هایی که به خاطر اوست , حرکت ها بدون سنجش و از دم دست نباشد. که او حرکتی را می خواهد که مهمترین است و ضروری ترین. تربيت كودک ص 19 بیستمین سالگرد عروج ملکوتی مرحوم علی صفایی حائری (ع_ص) 🌱 🌀 آکادمی رشد و توانمندسازی والدین و مربیان برای تربیت نسل ارزش آفرین آکادمی لوحه @lohe_academy www.lohe.academy
✨از هیچ گناهی دور نیستیم.ما همه فرعونیم فقط مصرهایمان فرق می کند. آن بقالی که شیر می فروشد هم اگر قانون بگذارد از پیش خودش که فلانی باید یکی ببرد و بهمانی تنها باید دوتا شیشه ببرد او هم فرعون محدوده خویش است. ✨اغترار به رحمت الهی هم نداشته باشیم که رحمت خدا به محسنین نزدیک است و واصل نیست. 🌷
🌐@ali_shamlu🌐 چرا شیفته «عین صاد» هستم ؟ در طول این سالهای طلبگی ، شاید پرتکرارترین سوالی که پاسخ داده ام، این بوده که « چه شد که پس از سالها تحصیل دانشگاهی و کار صنعتی و... طلبه شدی». (شاید بد نباشد عرض کنم که بنده فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و کارشناسی ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه علم و صنعت هستم و در 28 سالگی تحصیل حوزوی را آغاز کردم .) این سوال یک جواب دارد و آنهم آشنایی من با نوشته ها و اندیشه های استاد «آیت الله علی صفایی حایری» است. در تمام سالهای دانشجویی، حتی لحظه ای به ذهنم خطور نکرده بود که ممکن است روزی لباس «طلبگی» بپوشم و «آخوند» شوم. تا اینکه استاد را شناختم و همه زندگی ام به هم ریخت... یادم هست که مشغول آماده شدن برای آزمون دکتری بودم. آن سالها، سالهای ۸۶ و ۸۷، کتابخانه دانشگاه تهران تا ساعت ۱۲ شب باز بود و برای مطالعه آنجا میرفتم. هر روز صبح کتاب آمار مهندسی جان فروند و یکی دو تا دیگر از منابع مهندسی صنایع را به همراه چند تا از کتابهای استاد توی کیفم میگذاشتم و کتابخانه می آمدم. شب، هنگام برگشتن به منزل، میدیدم که فقط کتابهای استاد را خوانده ام و تمام روزم به مطالعه و تفکر روی آنها گذشته است. اولین تجربیات تبلیغی من در همین دوران و قبل از طلبگی شکل گرفت، که در جمعهای چند نفری، کتاب «رشد» ایشان را توضیح و شرح میدادم و آثار شگفت آنرا روی دوستانم میدیدم. از اینجا ایده طلبه شدن کم کم در ذهنم جدی شد و رسیدم به جایی که الان هستم. در این هشت سال ، روزبروز بیشتر معتقد شده ام که نوشته ها و اندیشه های استاد، گنجینه ای بینظیر است. امروز اعتقاد جدی دارم که برای معرفی دین و پاسخ به هجمه ها و شبهه ها، و تبیین اینکه اصلا در دنیای پرآشوب و پرتحول امروز چه نیازی به دین داریم و زندگی دیندارانه چه برتری بر زندگی بدون دین دارد، هیچ مجموعه ای بیشتر از آثار ایشان راهگشا نیست، مخصوصا اگر با مخاطب دانشگاهی، اهل مطالعه و خوشفکر مواجه باشیم. و البته سلوک عملی پیامبرگونه و برخوردهای تربیتی و انسان ساز ایشان هم دنیایی دیگر است که جذابیتی، چه بسا بیشتر از اندیشه ایشان داشته باشد. توضیح بیشتر این موضوع، و ویژگیهای نظام اندیشه ای استاد صفایی را در فایل صوتی زیر عرض کرده ام که اولین جلسه از سیر مطالعاتی آثار استاد است. امیدوارم نیازمندان واقعی، این مباحث بشنوند و منشا تحول برایشان باشد. انشاالله درباره این عالم ربانی و تئوریسین تربیت دینی، و همچنین درباره مسیر طلبگی در دنیای امروز بیشتر خواهم نوشت. (آدرس yon.ir/QvBvA رو لمس کنید و صوت رو شنیده یا دانلود کنید. صوت بقیه جلسات هم به مرور در کانال قرار خواهد گرفت) 🌐@ali_shamlu🌐
هدایت شده از بدون توقف
ادعای عرفان موجود (عرفان مسلمین) در شکل خانقاهی آنست که از شریعت و طریقت به حقیقت میرسد و در شکل خراباتی با رنج و بلا و عشق به حقیقت راه پیدا می‌کند و در هر حال برای وصول به حقیقت باید متکی به آداب و احکام و یا عشق و محبت و یا اذنِ قطب و مرشد و طریقت باشی تا بتوانی به حقیقت برسی و به قدرت ها دست پیدا کنی... پس جلوتر از حقیقت باید آداب و احکام و یا عشق و محبتی در تو باشد و ناچار اینها متکی به عادت و تحمیل و تلقین است. اما در عرفان اسلامی همراهِ آن بینش و معرفت و آن جریان فکری، تو در معیت حق هستی و حقیقت را میفهمی و فهم و معرفت در تو، عشق و علاقه را سبز می‌کند و با این محبت و ایمان نوبت به عمل و بلا می‌رسد و پس از آن نوبت به عجز و سپس نوبت به اعتصام و تفویض... در این بینش اول معرفتِ حقیقت است و سپس عشق و عمل و بلا و ‏عجز، و هدف نهایی معرفتی است که به عبودیّت ختم شده و شهودی است که اطاعت و تسلیم را به دنبال دارد؛ زیرا کشف و شهود بدون عبودیت رتبه‌ی شیطان است. 🔈https://www.instagram.com/p/CI0n4stHuPN/?igshid=181twy9ji8jmg ⏳بدون توقف 🔉https://eitaa.com/bedonetavaghoff
هدایت شده از نصرت الله
‌وقتی که در مطالعه ی تاریخ اسلام رسیدم به ماجرای ورود حضرت علی ع به کوفه و اینکه حضرت وارد دارالخلافه نمیشوند و میفرمایند در اینجا گناهان بسیاری رخ داده است یاد مرحوم حاج شیخ ره افتادم که یک بار به همراه ایشان به اردوگاه منظریه رفتیم. در آنجا عمارتی قدیمی به اما مجهز و تر و تمیز وجود داشت که مربوط به درباریان سابق بوده است حاج شیخ از نماز خواندن در آن مکان امتناع کرد و ترجیح داد در فضای بیرون از عمارت نماز بخواند و گفت در اینجا گناهان بسیاری رخ داده است !
استاد علی صفایی حائری: «توکل یعنی آزادی از وسیله‌ها و تکیه بر وسیله ساز، تا آنجا که با تمامی وسیله‌ها مغرور نمی‌شوی که رسیدم و با شکست وسیله‌ها مأیوس نمی‌شوی که ماندم.» | صراط ـ ص ۱۴۴ |
استاد علی صفایی: «و اما مرگ پايان نيست‏ آغاز دويدن‌هاست‏ در اين سو، پاى ما آماده مى‌گردد، با رنج و فشار و درد در آن سو سخت می‌تازيم، تا آن مقصد بی‌مرز..»