eitaa logo
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
666 دنبال‌کننده
570 عکس
327 ویدیو
104 فایل
دل آدمي بزرگتر از اين زندگيست و اين راز تنهايي اوست... یاد مربی موحد، مجاهد، سردار جبهه تربیت و سازندگی، فقیه صاحب مکتب تربیتی، صفای اهل صفا، سالک خالص، ستاره آسمان گمنامی، سمبل اندیشه‌های ناب، بی‌تاب بوتراب و تطهیر شده با جاری قرآن...
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسش: با سلام در خيلي از جمع‌ها مي‌شنويم كه غربي‌ها درست زندگي مي‌كنند وحقوق شهروندي و بين فردي را بيشتر از ما رعايت مي‌كنند. اهل دروغ نيستند و به كسي ظلم نمي‌كنند و انصاف را در رابطه‌هایشان رعايت مي‌كنند. در همین رابطه دستور زرتشت(گفتار و كردار و پندارنيك) یا منشور کورش كبير را مطرح می‌کنند و می‌گویند: همين خوب‌بودن براي يك قانون مشترك بين انسانها كافي است. با این توضیح ما چه نيازي به دين داريم؟ همين خوب‌بودن را رعايت كنيم، برایمان كافي است؟ مگر دين چيزي جز همين انسان خوب‌بودن را مي‌خواهد؟ پاسخ: سلام علیکم توصیه‌های زرتشت و منشور کورش، اگرچه دربر دارنده نکات بسیار مهم و ضروری هستند، بسیار کلی‌اند و برای مدیریت و هدایت زندگی انسان کافی نیستند. مشکلات و مسائل اخلاقی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و...، بسیار بیشتر و پیچیده‌تر از آن است که با این اصول کلی، پاسخ داده شوند؛ به همین دلیل است که انسان‌ها برای شناخت انسان و خانواده و اجتماع و... و تدوین حقوق و قوانین فردی و خانوادگی و اجتماعی و ... به اینها اکتفا نکرده‌، دانشهای بسیاری ایجاد کرده‌اند و نظریات مختلف مطرح نموده‌اند. نوع زندگی انسان در غرب و قوانین حاکم بر آن برای تنظیم روابط او با خانواده و اجتماع، طراحی شده‌اند، که برای کام گرفتن از این دنیا است تا آنجا که طرحی برای ادامه انسان و آخرت او ندارند. و البته غربی‌ها در زمینه همین روابط دنیوی انسان نیز به نتیجه قطعی نرسیده اند. بالعکس امروز شاهدیم که مشکلات و مسائل انسان بیشتر از قبل شده‌اند. بر اساس آیات قرآن، دین طرحی برای هدایت انسان دارد که نه تنها انسان به آن دست پیدا نکرده است؛ بلکه نمی‌تواند به آن برسد: «كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ»[1] اینکه گفته‌اید انسانها در غرب درست زندگی می‌کنند، اگر با توجه به آمار جرم و جنایت و بیماری‌های روانی در آنجا، سخن درستی باشد که نیست، مربوط به این دنیا است. آن هم بدون توجه به تأثیر رابطه‌ها و اعمال در جهان‌های دیگرِ پیش روی انسان. در حالی که مسأله ما انسانی است که با خود، جامعه، هستی و خدا رابطه هایی دارد. این رابطه ها باید شناخته شوند و برای آنها ضابطه هایی تعیین شوند؛ آن هم ضابطه‌هایی که نه فقط محدوده هفتاد ساله او در این دنیا، بلکه تا بی‌نهایتِ او را لحاظ کنند. به نظر نمی‌رسد بشر با ابزراهایی که در اختیار دارد، بتواند از عهده این کار بزرگ برآید. استاد صفایی در ابتدای کتاب «از معرفت دینی تا حکومت دینی» می‌نویسد: «زندگى انسانى، پس از گذشت از مراحل مختلف و دست‏يابى به تمدّن و صنعت و حتى در جامعه‏ جديد پس از صنعت و همراه‏ موج سوم‏[2] و ظهور كالاى اطلاعات و علوم پايه، زندگى انسانى حتى تا اين سطح متعالى و پيشرفته اگر در همين محدوده هفتاد سال مطرح باشد، به سه اصل بيشتر احتياج ندارد: 1- اصل علم و اطلاعات، 2- اصل قراردادها، 3- اصل منافع مشترك. و در آن‏جا كه‏ تعارض منافع‏ روى مى‌دهد، ناچار بايد منتظر تعادل جديد بود و از اين‏ اصل تعارض‏ و تعادل‏ به‏ نظم‌هاى نوين‏ و باز هم نوتر راه يافت. در اين سطح بر فرض خدا اثبات شود و يا در اعتقاد انسان ريشه بگيرد، و بر فرض كه رسولان مؤثر و كارآمد باشند و بر فرض كه مذهب مفيد باشد، بر فرض تمامى اين فرض‏ها، باز هم مذهب ضرورى نيست. مى‏‌تواند اهرم و وسيله‏‌اى باشد، ولى لازم نيست كه مبناى زندگى فردى و جمعى انسان باشد. اين زندگى بيشتر از علم‏ و قرارداد و منافع مشترك‏ را نمى‌‏خواهد. اما اگر آدمى براى وسعتى بيش از هفتاد سال و با توجه به عوالمى ديگر- چه محتمل يا متيقّن- بخواهد برنامه‏‌ريزى كند و بخواهد براى اين استمرار و ارتباط حساب باز كند، ديگر علم و تجربه كارگشا نيست و قراردادها و منافع مشترك، متزلزل و نامعلوم خواهد ماند. در اين مرحله نه تنها علم كه حتى عقل و قلب آدمى هم، كارساز نخواهد بود؛ كه علم و فلسفه و عرفان او كفاف اين همه رابطه و اين همه مشكل را نمى‌دهد. در اين وسعت، آدمى به‏ وحى‏ و به‏ عهد نياز دارد.»[3] [1]. قرآن کریم، سوره بقره، آیه 151. [2]. موج سوم كتابى است از الوين تافلر ترجمه شهيندخت خوارزمى، و براين مفهوم بنا شده كه تاريخ بشر دو انقلاب را پشت سر گذاشته: انقلاب كشاورزى و انقلاب صنعتى و اكنون در آستانه‏ سومين آن، يعنى انقلاب الكترونيك قرار گرفته است. اين انقلاب ساختارهاى نظام صنعتى را متلاشى كرده يا خواهد كرد، همان‏گونه كه انقلاب صنعتى باعث ويرانى ساختارهاى نظام كشاورزى شد و بحران كنونى جهان نيز ناشى از اين انتقال پر تنش است. [3]. ص11.
درجواب شبهه3 فکرمی کنم ابتداء باید مفهوم دعا واستجابت رادرفرهنگ دینی شناخت متاسفانه تصوری که غالب مردم ازدعا واستجابت دارند خیلی همخوانی باروح دین نداردبنظرم بدون شرح وتوضیح این کلمات استاد درکتاب شرحی برادعیه حضرت زهرا(س) بهترین پاسخ می تواندباشد دعا دو خاصيّت دارد: 1- تو را به اندازه‏اى كه مضطرّ و متوجه مى‏شوى، به خواسته‏ هايت مى‏رساند و به تو مى‏ دهند. 2- دعا مى‏ كنى به خاطر اين كه عبوديّت و وابستگى و تعلّقت را اثبات كرده باشى و برايت مهم نيست كه مى‏ دهند يا نه، برآورده مى‏ كنند يا خير. و حتّى منتظر اجابت هم نيستى كه حقيقت عبادت و بندگى دعاست؛ «الدُّعاءُ مُخُ‏الْعِبادَةِ». روحش دعاست. مى‏ گويد: حافظ كار تو دعا كردن است و بس‏ در قيد اين مباش كه نشنيد يا شنيد. در اين ناليدن است كه ارتباط پيدا مى‏ كنى و از مكر شيطان است كه نكند صدا را نمى‏ شنود تا زمزمه‏ ى تو را خاموش كند. در روايت آمده كه يكى از اسامى قيامت‏ يوم الحسرة مى‏ باشد. حتّى حسرت براى مؤمنين. در آن روز مى‏ گويند تو دعاهايى كرده‏ اى و به خاطر جهاتى مستجاب و برآورده نشد. حال در برابر آن چه به تو نداديم، اين همه براى تو. آدمى حسرت مى‏ خورد و مى‏ گويد كاش هيچ يك از دعاهاى من برآورده نمى‏ شد. اصلًا رنج اين را نداشته باشيد كه برآورده شد يا نشد؛ چون حقيقت دعا در اين است كه من محتاجم؛ «رَبِّ انّى لِما انْزَلْتَ الَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ». موسى فرار كرده و در كوچه‏ ها و بيابان‏ هاى مدين است و هيچ كس را ندارد مى‏ گويد من محتاج توام. همين. از اين عاشقانه‏ تر و زيباتر چيست؟ نكته‏ ى مهم‏تر اينكه او قبل از استحقاق و سؤال بخشيده؛«يا مُبْتَدِأً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها». و در جاى ديگر فرموده:«انْتَ الَّذى تُفيِضُ سَيْبَكَ عَلى‏ مَنْ لايَسْئَلُكَ». قبل از اينكه بدانم چشم و زبان و دست و پا مى‏ خواهم به من عنايت فرموده. تشنگى و آب را با همه آورده. وحشت و انس را با هم. ديگر چه رنجى؟ حال بعد از اينكه مى‏ فهمم و مى‏ خواهم و اصرار مى‏ ورزم نمى‏ بخشد؟ در حالى كه بخشش‏ها از او كم نمى‏ كند؛ «كَيْفَ يَنْقُصُ مُلْكٌ انَا قَيِّمُهُ». اين گام‏ها را بايد محكم كرد تا آن جايى كه جوابى نيامد، رنج نيافتن را نداشته باشيم و اين‏ها را جز موجودى خودمان حساب كنيم. آن قدر لطيف و خبير و عزيز است كه به آن‏هايى كه آمدند و نرسيدند دو مزد مى‏دهد، يكى مزد و اجر حركتشان و ديگرى مزد محروميتشان‏ «اولئِك يُؤْتَونَ اجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا». نكته‏ ى ديگر اينكه توقّع را بايد كنار گذاشت و صبورى كرد، اين نيست كه هر وقت خواستى بدهند، وقتى از او مى‏ خواهى به اين معناست كه از ضعف خودت و از عجزت به غناء و عنايت و لطف و رحمت او نزديك شده‏ اى. پس ديگر تو حاكم نيستى. او ربّ است و حكيم. در روايت آمده دعاى موسى در حق فرعون كه از خداوند خواست او را غرق كند مستجاب شد و به موسى گفته شد: «قَدْ اجيبَتْ دَعْوَتُكُما». در حالى كه پس از چهل سال از استجابت‏ دعا فرعون غرق شد.
ویژگی های استاد صفایی در کلام حجت الاسلام رنجبر راز تاثیرگذاری «عین. صاد» حجت الاسلام رنجبر در مراسمی که چند سال قبل برای درگذشت مرحوم صفایی برگزار شد ابعاد جالبی از شخصیت این استاد بزرگ را معرفی کرد که بخشی از این سخنرانی را می خوانیم: سرّ تاثیرگذاری استاد صفایی این بود که حقیقتاً خودش را به دست خدا داده بود. انسان وقتی خودش را دست خدا داد صاحب اثر می شود و وقتی از خدا فاصله گرفت بی اثر می شود. اگر انسان با خدا معامله کند صفا پیدا می کند و می تواند صفایی بدهد. پیامبر (ص) تعبیری دارند در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام: ای علی تو از دنیا چیزی برنداشتی و دنیا هم چیزی از تو برنداشت... . مرحوم صفایی نیز همین گونه بود چیزی را به سمت خود نمی کشید. وقتی چیزی برنداشتی بی تعلق می شوی و هرچه کمتر تعلق داشتی راحت سیر و حرکت می کنی؛ مثل قاصدک. روزی به در خانه ایشان رفتم گفتم چیز تازه ای راجع به امام زمان عجل ا... تعالی فرجه الشریف ننوشتید؟ گفت چرا. رفت سریع نوشته تازه خودش را که با قلم خودش نوشته بود و برای چاپ هم آماده شده بود آورد و داد به من. نگفت برو کپی کن اصلش را بیاور، نگفت برو کپی‌اش را بیاور و نگفت بیاور! به همین راحتی.... با خودش حساب کتاب نکرد که این چاپ می شود و اثری به تالیفات ما افزوده می شود. اصلاً تعلق نداشت به نام، به نشان. در کتاب «مشهور آسمان» می خواندم: به بچه‌ها می‌گفت: «بروید حرف های من را چاپ بکنید به نام خودتان». هرکس هم تعلق نداشت؛ خدا به او می دهد. خدا به نام حساسیت دارد. آقای صفایی با خودش هضم کرده بود که اگر این جزوه را به این بچه طلبه بدهم خودم حرکت می کنم و خودم رشد می کنم. نام که برای من رشد نمی آورد. ما خودمان رشد نمی کنیم خانه و ماشینمان رشد می کند. اولین باری که آقای صفایی را دیدم قرآن می خواند و گریه می کرد. به من که طلبه جوانی بودم می گفت تو باید در این سن و سال، پوست و گوشت و خونت با قرآن عجین باشد. در واقع می خواست بگوید که من این راه را رفته‌ام. مداد دو ویژگی دارد؛ تا صاحبی نداشته باشد که با آن بنویسد اثرگذار نیست و دیگر اینکه باید آن را تراشید تا روان بنویسد. مرحوم صفایی این ویژگی ها را داشت. خودش را دست خدا سپرده بود. اجازه داد تا تراش بخورد. یکی از بحث هایی که در آثار آقای صفایی چشم نواز و دلنشین است بحث بلا و ابتلاست. زیرا خودش چشیده و آثار و برکاتش را دیده است لذا هرجا به کمتر بهانه‌ای به این موضوع اشاره می کند؛ اوجش همان کتاب «صراط» است که مفصل به این موضوع می پردازد.
✅در این دنیای مرتبط و مترابط، هر ابتلایی که دیگران پیدا کنند تو را هم گرفتار می کند ❇️استاد علی صفایی حایری اگر يكى از دعاهاى ما اين باشد كه: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِى مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» ، اگر خواستيم كه همراه رسول باشيم و او را ترك نكنيم و كنارش نگذاريم؛ همان طور كه عدّه‏ اى اين كار را كردند: «إذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْلَهْواً انْفَضُّوا الَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً» ، اگر به اين معنا رسيديم و خواستيم كه رسول را رها نكنيم، بايد در رسالت رسول، شريك باشيم و سهم ما در رسالت او، چيزى بالاتر از رفاه و امن و رهايى است، كه‏ مسئوليت‏ است. اطمينان‏ است و كوثر؛ يعنى بهره ‏بردارى زياد، حتى در امكانات بد. 👈اينجاست كه‏ خير مطرح مى ‏شود، نه رفاه. طمأنينه‏ مطرح مى‏ شود، نه وابستگى به شرايطى كه متحول و متغيرند. مسئوليت‏ مى ‏آيد، نه رهايى. مسئوليت مى ‏آيد نسبت به همه چيز، حتى از زمين و گاوت و ... چون تو با اينها مرتبط هستى. 👈اينجاست كه تويى كه مى‏ خواهى تبليغ بروى، تويى كه مى‏ خواهى براى ابلاغ بروى، مى‏ فهمى كه براى هر حوزه‏ اى حرفى دارى. براى انسان آمريكايىِ معاصر، براى انسان اروپايىِ معاصر، براى انسان شرقى و غربى، حرف دارى؛ حرفى بالاتر از آرمان‏هاى او و مى ‏توانى به او ابلاغ كنى. كسانى كه تو را به رؤيايى بودن، به ايده ‏آليسم بودن متهم مى‏ كنند، همان‏ها خود، متهم به اين هستند كه واقعيت‏ها را نفهميده ‏اند. 👈آنها رهايى را در دنيايى مطرح مى ‏كنند كه علم، قانونمندى ‏اش را باور كرده است. امن را به انسانى تحميل مى‏ كنند، كه به تاريخ مندى و زمان مندى و آگاهى از زمان وقوف دارد. به دروغ، وعده رفاه را به انسانى مى‏ دهند كه مستمراً تحول نعمت‏ها را مى ‏بيند. 👈مسأله اين است كه تو در شرايطى هستى كه نمى‏ توانى بگويى مى‏ خواهم كشور خود را مرفَّه كنم. نمى‏ شود آمريكايى ‏ها بهترين زندگى را داشته باشند و بقيه بميرند و بسوزند و به هر چيزى كه مى‏ خواهند مبتلا شوند؛ چرا كه در اين دنياى مرتبط و مترابط، هر ابتلايى كه ديگران پيدا كنند، به تو هم بر مى‏ گردد و تو را هم گرفتار مى‏ كند. ممكن است به يكى از اين آدم‏ها چيزى اضافه كنى، ولى همين كه از آن آفريقايى چيزى كم شد، كمبود او در زندگى دورترين آدم‏ها در آمريكا اثر خواهد گذاشت، كه دنيا، دنياى روابط است. وقتى مى‏ گويند آثار عمل وضعى است و اگر كسى زنايى كند با دخترش زنا مى‏ كنند، اگر كسى لواط كند با پسرش لواط مى‏ كنند، شايد خيال كنيم كه اين ظلم خداست، در حالى كه اين، طبيعى‏ ترين معنايى است كه مطرح مى‏ شود. اين اثرِ وضعىِ عمل است و اصلًا بحث عدالت و ظلم مطرح نيست. ✅وقتى تو وبا را به وجود آوردى، حتى اگر به محيط دورترى بروى، آن محيط را نيز آلوده مى‏ كنى؛ چون با تو مرتبط است. وقتى تو فساد و زنا را در آن عدّه به جريان انداختى و آنها را مبتلا كردى، ابتلاء آنها به بچه ‏هاى تو هم سرايت مى‏ كند. اين عين قانونمندى است و خلاف عدالت نيست. وعده رفاه؛ آن هم براى يك عدّه، بيش از يك دروغ نيست و واقعيت ندارد. تويى كه مى‏ خواهى در جايى جنگ افروزى كنى، همان جنگ، دامان خودت را هم خواهد گرفت. همان غصّه، همان داغ، دل تو را هم خواهد سوزاند. دنيا، دنيايى نيست كه بتوان گندش را يك جا پنهان كرد، مگر آن كه او غفّار باشد. ستّار باشد. جبّار باشد؛ مگر آن كه او جبران كند، كه: «وَادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً» و الّا افسادى كه بعد از اصلاح مى ‏آيد، دامن‏گير همه كسانى‏ خواهد شد كه خواسته و ناخواسته متوقف مانده بودند؛ «لا تُفْسِدُوا فِى الْارْضِ بَعْدَ اصْلاحِها». اگر اين فساد بيايد همه را گرفتار مى ‏كند. 📚اخبات ص25 _ 28
🌿ما تا به اين نظارت از خود نرسيم و محرك ‏هاى خود را كنترل نكنيم و حالت ‏هاى خود را بررسى نكنيم، نمى ‏فهميم چقدر هستيم و چقدر مى‏ توانستيم باشيم. ❇️با شناخت استعدادها و تركيب عظيم خود و به شهادت درونمايه ‏هاى سرشار خويش به جايگاه‏ ها و پايگاه خويش مى‏ رسيم. 👈و با اين نظارت بر خويش و اين شهود و ديدار از خود، به حقارت كنونى و قناعت مرگ‏ زاى خويش، پى مى‏ بريم و تفاوت اين كه هستيم با آنكه بايد باشيم، ما را به آنچنان درد و سوزى مى‏ اندازد كه بتوانيم اين دعا را بفهميم و براى رسيدن به اميدى و جبران كمبود خويش راهى را دنبال كنيم. ✅عظمت اين دعاها در همين است كه انسان را به شهود و ديدار و به نظارت بر خويش وادار مى ‏كند و آنچه كه بايد باشد به او نشان مى ‏دهد و با درك تفاوت فاحش، 👈در او همتى را مايه مى‏ ريزد 👈و با درك خسارت ‏ها، براى او ندامت و حسرتى را زنده مى‏ كند و سپس با اميدهايى كه به او مى ‏دهد، آن‏ نيروى عظيم و متراكم حسرت و ندامت را،👈 تبديل به تحرك بيشتر و رفتن سريعتر مى ‏سازد و انسان را از دو دره به راه مى ‏آورد، از غرور و جهل و از ضعف و يأس. 👈غرورش‏ را، با اين شهود و نظارت از خويش و ضعفش‏ را با آن ديدار از لطف و رحمت حق. أَدْعُوكَ يا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِياً خائِفاً؛ خداى من! تو را مى ‏خوانم با خشيت و با رغبت؛ با خشيت از عظمتى كه آن را هدر داده ‏ام و با رغبت به مرحمتى كه جبران كار من باشد. تو را مى ‏خوانم با اميد و با ترس، با اميد به لطف ‏ها و ترس از ماندن ‏ها. بشنو از نی
4_5998829265259331708.mp3
5.2M
شرح فراز هائی از دعای مکارم الاخلاق همراه با سوز و گداز استاد صفائی امید است که در این ماه غفران اشک و سوز اولیا خدا ما را هم متذکر کند شاید تکانی بخوریم و از خواب غفلت بیدار شویم و از غافله جا نمانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 💯 📽 جوان ایرانی که آتئیست (خداناباور) شد و بعد با مطالعه مسلمان شد👆 یکی از منابع اصلی مطالعه این جوان در بازگشت به توحید آثار حاج شیخ علی صفایی حایری(ره) بوده است.
هدایت شده از گرافکر
یک لقمه فکر.mp3
1.31M
🔸 🔸 ✅ یک لقمه فکر! 🎙 استاد 🌿 @GeraFekr l کارگروه اندیشه l
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 خاطره جالب استاد قرائتی از مرحوم در مورد عمل مورد رضایت اهل بیت و امام زمان علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: انتظار آمادگی است☝️ استاد صفائی:👇 این انتظار نه احتراز است و حتی بالاتر نه اعتراض و فریاد، که این انتظار آماده باش است. زمینه‌سازی و آمادگی برای رسیدن به مطلوب است. آن کس که در انتظار است، آماده می‌شود تا نقطه ضعف‌های خودش را پر کند و مانع‌ها را بشناسد و نقطه ضعف‌هایشان را بیابد و در نقطه ضعف‌های دشمن خانه بگیرد و از آن سنگر بسازد
معنای واقعی نظم ؟ منظم کسی است که اهمیت ها را مراعات کند ، هر چند قراردادهایش بشکنند . آیت الله علی صفایی حائری ره
🎊تخفیف ۲۰ درصدی 💯 📚آثار استاد صفایی حائری به مناسبت افتتاح 🛒فروشگاه اینترنتی لیله القدر ازطریق سایت: 📡 Zekraa.ir
کتاب صراط ص۱۳۰
سلام علیکم زحمت فراوان برادر گرامی حجت الاسلام والمسلمین فلسفیان را خواندم ، پاسخی را که در نماد خصوصی خدمت شان عرض کردم این جا تکرار می کنم تا سایر دوستان از سر اخلاص و طینت و نیت پاک چون برادر بزرگوارمان در طرح دشمن قرار نگیرند. [۴/۱۴،‏ ۲۳:۳۵] سید مجید پورطباطبایی: سلام علیکم شما که به طور دقیق تو طرح شبهه افکن افتاده ای . در مقدمه اول لازم بود جواب نقضی بدهی مبتنی براین که مطلب مستند و دقیق نیست ، از کجا معلوم که اصلا مرحوم زرین کوب چنبن چیزی گفته باشد . چون نه شماره صفحه امده ، نه مشخصات چاپ ، چه بسا شبهه کننده رجما للغیب اسمی از آن مرحوم آورده باشد تا خواننده را جذب کند. دوم این که شوونیسم و عرب ستیزی دست مایه اصلی این نوشته است . بعد از مقدمه لازم بود نوشته شود بر فرض صحت این نسبت به مرحوم زرین کوب درباره سلام باید گفته شود و ادامه مطلب. اما نکته مهم این است که طرف شما اهل انصاف نیست!مثل محسن حسام مظاهری که به شیوه های مختلف الحاد و ارتداد خود و نظام ستیزی اش را در مقالات مختلف با ژستی آکادمیک و مثلا جامعه شناسانه مطرح می کند و ما تصور می کنیم با این گونه افراد باید با قول لین برخوردکنیم. قول لین ب ای کسانی است که انتخاب خود را نکرده اند و واقعا دچار تردید و شبهه هستند. در جنگ نرمی که علبه اسلام و نظام جریان دارد ،مهاجم شما را در گیر پاسخ به شبهات من درآوردی می کند تا وقت تان و نیرو و توان تان را به هدر دهد. به عقیده بنده این جا روش شیخ جواب می دهد روش تجزیه و تحلیل سوال و تشخیص جایگاه سوال کننده و مساله اصلی او را تشخیص دادن، شما امروز این شبهه را پاسخ می دهی مثل موردی که فرستادم را مطرح می کند که پدر مجلسی اول را انگلیسی ها از هندوستان به دربار شاه عباس فرستادند تا مساله سیادت را و آخوندیسم را مطرح کنند ، در حالی که شبهه کننده به راحتی تاریخ را تحریف می کند ، حضور انگلیسی ها درهندوستان 200 سال بعد از اضمحلال صفویه است .(این یک نمونه اش بود که بیان کردم ) 2000 نفرمنافق پیر و پاتال بالای 50 سال ، شستسوی مغزی داده شده در آلبانی نشسته اند پشت کامپیوتر و شب و روزشان طراحی شبهه های سیاسی ، اعتقادی ، اجتماعی، و... است . 500 نفر در تل آویو با تسلط کامل بر زبان فارسی دارند برای ما طرح و برنامه می ریزند ، ما هم از سر احساس تکلیف وقت فراوان می گذاریم برای پاسخ دهی و تبیین . غافل از این که برای مواجهه با این حجم از هجوم علاوه بر طینت و نیت پاک زرنگی و تیزی ای را لازم دارد که بنابر فرموده مرحوم حاج شیخ بفهمی که داری توی دست می افتی ! داری عمرت و نیرویت را می گذاری تا طرح دشمن کامل شود. باعرض معذرت از برادر بزرگوام، و همنامم و پسر عمویم جناب حاج سید مجید فلسفیان عزیز و محترم.
هدایت شده از گرافکر
بهشتی بر فراز کوهسار.pdf
144.5K
🔸 🔸 ✅ بهشتی بر فراز کوهسار 🍃 معرفیِ اندیشه و شخصیتِ ✍ استاد امیر غنوی 🌿 @GeraFekr l کارگروه اندیشه l
هدایت شده از گرافکر
معرفی استاد علی صفایی.mp3
12.84M
🔸 🔸 ✅ زندگی را به خدا بسپار 🍃 معرفیِ 🎙 استاد محمدرضا رنجبر ☘ 🌿 @GeraFekr l کارگروه اندیشه l
سلام علیکم. صرف نظر از صحت و سقم انتساب مطلب به زرین کوب، ایشان در مقدمه چاپ دوم کتاب(قبل از انقلاب) نسبت به برخی مطالب چاپ اول ابراز پشیمانی میکند که بنظرم ذکر خلاصه ای از آن در روشن شدن ذهن مخاطبین اینگونه شبهات بی تاثیر نیست: ..در جایی که سخن از حقیقت جویی است چه ضرورت دارد که من بیهوده از آنچه سابق به خطا پنداشته‌ام دفاع کنم و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟ از این رو، ..قلم برداشتم و در کتاب خویش بر هر چه مشکوک و تاریک و نادرست بود،خط بطلان کشیدم. .. نمی‌دانم از خامی یاتعصب،نتوانسته‌ بودم به عیب و گناه و شکست ایران به درست اعتراف کنم. ..چنان روح من از شور و حماسه لبریز بود که هر چه پاک و حق و مینوی بود از آن ایران می‌دانستم و هر چه را از آن ایران– ایران باستانی را می‌گویم- نبود زشت و پست و نادرست می‌شمردم. .. ..لازم دیدم که آن گمان خطای تعصب آمیز را جبران کنم.عهد و پیمان من آن است که حقیقت را بجویم و آن را از هر چه دروغ و غرور و فریب است جدا کنم. ..
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
سلام علیکم. صرف نظر از صحت و سقم انتساب مطلب به زرین کوب، ایشان در مقدمه چاپ دوم کتاب(قبل از انقلاب)
چاپ اول سال 1330 بوده و مطلبی که بنده به اختصار نقل کردم در مقدمه چاپ دوم 1336 است. در شخصی لینک کتاب را ارسال میکنم.
سلام علیکم چون پریشب خواب مرحوم حاج شیخ رحمت الله و رضوان الله تعالی علیه را دیدم که وارد اتاق شد ، خندان و مبتهج وسط اطاق نشست و گفت :"سید یک استکان چای به ما می دهی " مبهوت چهره بشاش و مبتهج او بودم که از خواب بیدار شدم ، نزدیکی های اذان صبح بود. به همین مناسبت و در اندوه محروم ماندن اول شعبان و خدای ناکرده رمضان از زیارت حضرت ثامن الحجج برای یاد کرد از ایشان ماجرایی را که در اثر توصیه ایشان به شناخت جریان ها وافراد مدعی بود را نقل می کنم . اگر با منشور گروه موافق نیست ، برادر محترم جناب حیدری نیک حفظه الله بلافاصله پس از رویت آن را حذف کنند 👇
سلام علیکم بنده از اولین باری که با ابطحی بر خورد کردم ، از ادعا ها و رفتارهای او بدم آمد ، فکر می کنم رمضان سال 61 بود . در مشهد مهمان پذیر صحرا کنار مسجد کرامت سر چهار راه شهدا (چهار راه نادری ) مشهد به اتفاق مرحوم ایت الله حاج شیخ علی صفایی حائری (عین صاد ) رضوان الله تعالی علیه مستقر بودیم ، همه اتاق های مهمان پدیر که حدود سی و اندی می شد در تصرف ما بود. حسین اقا خوانساری فرزند اولین امام جمعه اراک ، آیت الله حاج شیخ ابوالفضل خوانساری رضوان الله تعالی علیه با ابطحی رفت و امد داشت. مرحوم حاج شیخ ره اصرار داشت دوستان در جلسات افرادی که ادعاهایی خاص دارند شرکت کنند با آن ها گفت و گو کنند ، تا اگر کلمه حقی دارند فرا گیرند و گرنه که با گفت و گو با آنان حجت برایشان تمام شود که اشتباه می کنند و هم خود دوستان در مقابل هجمه و تلاطم آراء مختلف واکسینه شوند و بی جهت مرید این و آن نگردند. شبی بعد از افطار رفقا به سرکردگی فرزند شیخ حسینو قرار شد در مجلس ابطحی شرکت کنیم . از بدو ورود ابطحی گفت امشب آقا. منظورش امام زمان علیه السلام در این مجلس حضور پیدا می کنند . حضار هم که همه ،غیر از من که ذاتم به قول قمی ها قل (با ضمه ق) می انداخت .(قمی ها به فردی که به راحتی سر به زیر و آرام نمی شود و هر چیزی را نمی پذیرد می گویند ذاتش قل می اندازد)همه متدین ، امام زمانی پر از شور و حال منتظر درک حضور حضرتش بودند ، بی صبرانه منتظر بودند آقا حاضر شود و ایشان را رویت کنند . همه شصت و خرده ای نفر هم که در مجلس که در خیابان موسوم به چهارطبقه ، اسم اصلی اش را هنوز بعد از حدود 40 سال یاد نگرفته ام ، حضور داشتند ، همدیگر را می شناختند ، و اگر فرد ناشناسی می آمد همه می فهمیدند. چای که در استکان با نعلبکی های به اصطلاح قاجاری که ، آن موقع در قهوه خانه ها رواج داشت (نعلبکی های لبه دار که کنگره های قرمز داشت ) توزیع شد لامپ ها را که خاموش کردند ، ابطحی شروع به خواندن روضه امام حسین علیه السلام و بعد هم دعای توسل ، گریه اهل مجلس، و صدای های های ؛شاید تنها فردی که گریه نمی کرد و در همان تاریکی چهارچشمی مراقب در ورودی بود بنده بودم . مراسم تمام شد و آقا در جلسه حاصر نشدند ، استکان چای پری که سرد شده بود جلوی ابطحی بود ، با ناراحتی و حزن گفت امشب در مجلس مان یک فرد ناپاک و آلوده و ناشناس وجود داشت که باعث شد آقا تشریف نیاورند . از جلسه که بیرون آمدیم رو کردم به حسین خوانساری و گفتم :"این آقای ابطحی علم غیب دارد که فهمید یک آدم ناپاک در مجلس است ؟ غیر از من فرد ناشناس دیگری در جلسه بود ، حداقل من خودم مطمئن هستم که ناپاک نبوده ام ، چون هنگام اذان حرم نماز خواندم ، بعد که همرا شما سر سفره دسته جمعی بودیم ،به فرض این که ایشان با کرامت خودش فهمیده بود که من ناشناس ناپاک هستم ،آیا شارع مقدس به او اجازه می دهد که در حضور جمع آبروی مرا ببرد. و اضافه کردم حسین جان به قول قمی ها این آدم مول دارد ، متقلب است و دکان و دستگاه راه انداخته است .(حالا ماجرای مول را هم یک وقتی شاید برایتان نوشتم ) شانزده هفده سال بعد، سال 77، 78 که فرصتی فراهم شد تا در معاونت فرهنگی مسجد مقدس جمکران مدتی خدمت کنم ، اولین کاری که کردم کتاب های ابطحی را از کتابخانه مسجد جمع کردم و در قدم دوم فروش کتاب هایش در کتابفروشی مسجد را قطع کردم ، به رغم این که یکی دو تن از اعضای هیات امناء وقت شدیدا اعتراض داشتند . اعراض از دار ودسته امثال ابطحی نتیجه تلاش مرحوم شیخ ره بود که سعی می کرد ما را در مقابل هجمه ها واکسینه کند ، آن موقع فقط 24 یا 25 سال داشتم.
مباد که نردبان دزد شویم وصندوق نسوز استعمار که مومن کودن صندوق نسوز کافرزرنگ است علی صفایی حائری کتاب غدیر
هدایت شده از مجید حیدری نیک
کسی حافظ منافع دشمن میشود حتی در بحرانی ترین شرائط همانگونه که صندوق های نسوز اسناد واشیاء قیمتی را در مواقع خطر از سیل وآتش سوزی وزلزله وسیل ....برای مالک خود حفظ می کند