─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
🌴خاطرات شهدا
🌷شهید والامقام محسن کشکولی
❤️مزار برادرم چند قبر بالاتر از مزار شهید تورجیزاده است.
یک روز رفتم سر مزارش و فاتحهای خواندم، نگاهم به قبر شهیدتورجیزاده بود، آهی کشیدم دستم را بالا بردم و گفتم: ای خدا مگه همهی شهدا مقامشون نزد تو یکی نیست! چرا باید سر قبر شهید تورجی این قدر شلوغ باشه و سر قبر برادر من هیچ کسی نباشه ؟؟!».
🌷همان شب محسن به خوابم آمد و با ناراحتی گفت: دادا این چه حرفی بود سر قبر من زدی؟! شهید تورجی زاده نظر کردهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و مقام ویژهای به خاطر اخلاصی که داشت پیش خدا داره، دیگه هر وقت اومدی سر قبر من از این حرفها نزنیها!».
🌷طلب استغفار کردم و از آن روز به بعد هر موقع گلستان شهدا میرفتم، اول سر قبر شهید تورجیزاده فاتحه میخواندم بعد سر قبر برادرم میرفتم.
🌷چند روز از این قضیه میگذشت، تا اینکه پدرم بیمار شد، پای پدرم ورم کرده بود و درد عجیبی داشت و هیچ دارویی جوابگو نبود، دکتر بختیار مالکی پزشک معالجش طی چند عکس رادیولوژی به این نظر رسید، که باید پا را قطع کند.
اما آن روزی که قرار بود به اتاق عمل بروند، اتفاق عجیبی افتاد.
پدرم از دکتر خواست که مجدداً از پایش عکس بگیرند هر چه دکتر میگفت: من مطمئن هستم که علاج درد شما بریدن پای شماست، باز پدرم اصرار داشت عکس بگیرند، مجدداً ایشان رابه اتاق رادیو لوژی بردند و عکس گرفتند اما دکتر مالکی وقتی عکس را دید با تعجب دید که اصلا نیازی به قطع کردن پانیست و با تجویز دارو قابل درمانست...
به پدرم گفت: آقای کشکولی جریان چیه؟ چه اتفاقی افتاده؟ معجزه شده؟ این همه اصرار و این عکس؟؟
پدرم گریهاش گرفت و گفت: دیشب روی تختم دراز کشیده بودم و با عکس پسرم که روبرویم به دیوار بود، حرف زدم گفتم: بابا یعنی تو شهیدی، نمی خوای یه فکری به حال پای من بکنی، که بریده نشه؟
خوابم برد و محسن در عالم خواب اومد کنار تختم ایستاد و دستش رو روی پایم کشید و گفت: بابا من از امام حسین (علیهالسلام) خواستم که از خدا بخواد پای شما رو شفا بده.
من از خواب که بیدار شدم یقین دونستم که محسن شفای مرا از امام حسین (علیه السلام) خواسته برای همین اصرار کردم دوباره از پای من عکس بگیرید...
در همین لحظه دکتر بختیار همان طور که گریه میکرد، کنار پدرم زانو زد و پای ایشان را بوسید و گفت: من از امروز به مقام شهید ایمان آوردم، شما امروز درس بزرگی به من یاد دادید.
راوی: محمد کشکولی _ برادر شهید
╭━⊰•❀🌷🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╮
╰━⊰•❀ ─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─ 🍃🌹🍃🌷❀•⊱━╯
─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
🌸امام خامنہ ای
✅شهادت ، مرگ انسان های زیرڪ و
هوشیاراست ڪہ نمیگذارند این جان بہ مفتی از چنگشان در برود .
─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
👆ماجرای این دو شهید هم نام کنارهم این قراراست که درسال ۵۹ محمودمراد اسکندری درجنگ تحمیلی ایران وعراق وشهید میشود و۷ سال بعد برادرزاده اش هم نام عموی شهیدش بود بهدنیا میاد وسال ۹۴ درسوریه مدافع حرم شهید میشود شادی روح هردو شهیدعزیز صلوات...
─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
خاکهای نرم کوشک۴۶.m4a
6.06M
📔کتاب : خاکهای نرم کوشک🌹
❇️ سرگذشت . زندگی نامه و خاطرات شهید عبدالحسین برونسی🌹
🖌 نویسنده : سعید عاکف🌹
─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ نوای سردار حاج صادق آهنگران بسیار جذاب وعالی و دلنشین وگرم وباحال وباصفا !
*🔻امامخامنهای:*
همهی کشور و همه ملت در درجه اول مدیون شهدا، و بعد هم مدیون خانواده شهداهستند. قدر پدران و مادران شهدا را باید دانست.
─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
تقدیم به جوانان وغیورمردان دیروزومو سفیدان گرامی امروز،این قهرمانان بی ادعای سرزمین اسلامیمان:
-ما قهرمانان بی مدالی بودیم که هرگز مارا بالای سکویی نبردند و مدال افتخاری بر گردنمان نیاویختند.
کسی ما را تافته جدا بافته تربیت نکرد و تا مدرسه بدرقه نشدیم و پشت در مدرسه با ماشین به استقبالمان نیامدند.
خودمان تنها به مدرسه رفتیم و ثبت نام کردیم و آخر سال هم کارنامه گرفتیم .
در هیچ کلاس فوق برنامه ای ثبت نام نشدیم.
به کلاس موسیقی و استخرو زبان و کامپیوترنرفتیم.
بازیهای ما و خوشگذرانی های ما در کوچه برگزار شد.
ماهنوز با هم بازیهایمان رفیق شفیق مانده ایم.
در خانه کسی در جستجوی معدل و نمرات ما نبوده و حتی بعضی از والدین نمی دانستند فرزندشان در چه پایه ای تحصیل می کند؟
هرگز از ما برای کاری نظر سنجی نشد .
ما نسلی بی توقع و پر بازده بودیم و هیچگاه بارمان را بردوش کسی تحمیل نکردیم.
کمتر خواسته ای بود که به آن برسیم و آرزوهای ما لابه لای روزهای شلوغ زندگی گم شد.
ما نسلی بودیم که بی سر و صدا و بی توقع و کم هزینه بزرگ شده و همیشه کمک حال خانواده بودیم .
زنده بودیم و درگذران زندگی، ازدواج هم کردیم.
نسلی شدیم که 👇
─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
─┅─═इई 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
🌻خاطره گویی جهاد وشهادت
🌹@khateredefamoghadms45🌷🌻🌷 🌸🍃🌸 ईइ═─┅─