«پيام من به برادران و خواهران ديني خودم اين است که در اين شهر ما از دو دستگي و تفرقه بپرهيزيد. ما همه، هدفمان خداست و ما که يک خدا بيشتر نداريم، چرا دو دستگي بينمان به وجود آيد؟! شما با وحدت و همبستگي خود نماز جمعه ها را پرشکوه کنيد، با همين وحدت و همبستگي [بود] که توانستيم عامل آمريکا را از کشورمان بيرون کنيم؛ با همين وحدت [نيز] خواهيم توانست خود آمريکا و همه ي دشمنان داخلي و خارجي را نابود کنيم.»
هدایت شده از كانال رسمي ( مجمع جهاني خادمين شهدا)
به نام خدا
توهين به ، ملت بزرگ ايران و حتي مقدسات در سال هاي اخير با روي كار امدن برخي مديران غرب گرا قوت بيشتري گرفته است . از توهين به ائمه اطهار ارزش هاي انقلاب اسلامي و شهدا، و روز گذشته استفاده شهرداري شيراز از عكس كثيف ترين انسانها يعني سربازان اسرائيلي كه دستشان بو و رنگ خون كودكان و مظلومين بي دفاع به خود گرفته است ،در سالروز مقدس ترين جهادها دريغ نكردند.
در عمدي بودن اين حركت زشت كه جاي شك و شبه اي باقي نمي ماند. اما بايد بدانيم كه وظيفه ما به عنوان نيروي انقلابي چيست؟
يكي از بهترين راه مقابله با چنين حركات ضد ديني و ارزشي اين است كه؛ برابر قانون به جرم اهانت به ارزشهاي دفاع مقدس و جريحه دار شدن افكار عمومي جامعه در اولين فرصت باتنظيم شكوائيه عليه شهرداري و تسليم ان به دادستاني استان به عنوان مدعي العموم ، درخواست اشد مجازات نماييم.
از عموم مردم ولايت مدار وشهيد پرور شيراز تقاضامنديم به طور گسترده و ويژه بر عليه مسببان ، شخص شهردار و ساير مسئولين ذي ربط اقامه دعوي نمايند.
💢شكايت نامه مجمع خادمين شهدا به دادستاني محترم استان فارس ارسال مي شود.
با احترام
مدير مجمع جهاني خادمين شهدا
همداني
14.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط به نیت فرج میام به کربلا
به روز اربعین میون جمع عاشقا
به سمت مرقد حسین میام با این نوا
یا صاحب الزمان آقا جونم بیا بیا
اواخر سال ۶۴بود و اعزام سراسري صاحب –الزمان “عج”. دسته ما هم مثل بقيه واحدهاي رزمي، نيروي جديد گرقته بود. شبي كه وارد چادر شدم، ناگهان چشم به انتهاي چادر خيره موند جايي که سيد نشسته بود و با صدايي گيرا و محزون قرآن ميخوند و همون نگاه، كار خودش رو کرد😍
سيد به كسي كاري نداشت. بيشتر اوقات به تلاوت قرآن و خوندن زيارت عاشورا ميگذشت و با صداي دلنشين، بچهها را مست ميكرد. سيد، بيشتر روح بود تا جسم. فرمانده دسته بود و بچهها مطيعش بودن حتي نافلههاي شبش، خيليها رو به نماز شب پيوند می داد شبها، چشمهاي سيد هميشه خيس بود و شانههايش، نرم ميلرزيدپيش از عمليات كربلاي پنچ، مسئول دسته ايمان بود باغبان باغي پر از گل: حسينيپور، زارعي، سادات، ميثم، سيد نظام، تابانمهر، كريمي، رحيمي، خاموشي، قاسمي و… كه روزي از روزهاي خدا، بر خاك شلمچه شكفتن. و آنكه بارها و بارها سوخت، سيد بود😔هر لحظه كسي بر خاك ميافتاد و او ميديد؛ كساني كه با آنها خنديدهبود، گفته بود، گريسته بود، و بيآنها مونده بود.😭
حوالي ساعت ۱۰، گروهان عابس در نوك پيكان (آن سوي كانال ماهي) و در ميان خاكريزهاي منقطع، سخت درگير بود. در حلقه محاصرهاي كه هر لحظه تنگتر ميشد، مهمات رو به اتمام بود و امكان هيچ كمكي از اطراف وجود نداشت. اوضاع، هر لحظه آشفتهتر ميشد و نگراني بيشتر. تانكها گلوله مستقيم شليك ميكردن💥 و تيربارچيها يكريز رگبار ميبستن. فشار بر روي دز سنگين شده بود و اين، امكان هرگونه تحركي رو از بچهها ميگرفت😔
مدتي به همين وضع گذشت، تا اينكه سر و كله يكي از بچههاي مجروح پيدا شد. ميدويد و فرياد می زد
🗣بعثی ها دارن از دو طرف جلو میان. و به زخميها تير خلاصي ميزنن😡…
بچهها عصبي بودن، اما هر كس از جاش بلند ميشد، عراقيها با قناصه ميزدنش نفسها در سينه حبس شده بود و حركتها با كندي و احتياط انجام ميشد. در آن شرايط حساس، ناگهان سيد، در حالي كه با يه دست تيربار رو گرفته بود و دست ديگرش در ميان حلقههاي نوار فشنگ گير بود، از جا بلند شد. براي چند لحظه مبهوت مونديم، اما ديگه جلو هيچ اتفاقي رو نميشد گرفت.
سيد، دويد و شليك كرد. سيد، دويد و فرياد زد:
- بلند شيد، الان موقع نشستن نيست.
و هوايي رو كه از سرب گداخته آكنده بود، و شكافت و به نيروهاي دشمن حملهور شد💪به دنبال سيد،”سيفيپور” از جا بلند شد و بعد، بچههاي ديگر. ولولهاي ميان همه افتاد. موقع نشستن نبود. سيفيپور با هيكلي درشت و قامتي بلند، ميدويد و سراپا خشم شليك ميكرد، اما ناگهان چند گلوله به سينهاش نشست و روي زمين افتاد. بچهها بي هيچ جانپناهي ميجنگيدند، و آنقدر پيكارشان رو ادامه دادن كه دشمن از انتهاي خاكريز عقب نشست.✌️
ساعت دو بعد از ظهر، بعثی ها به كمبود نيرو و مهمات ما پي بردن و دوباره شروع به پيشروي كردن. تانكها با آرامش خاصي جلو ميآمدن و كافي بود كه تنها يكي از تانكها، خودشو به نيروهاي ما برسونن. همه به هم نگاه ميكرديم. ناگهان از فرماندهي گردان –حاج حسن محقق- دستور رسيد كه چند نفر از بچهها از خاكريز عبور كنن و ميان تانكها برن. لحظاتي گذشت و يكبار ديگر، سيد از جا بلند شد. چهرهاش خسته بود. “ميثم”،”غياثوند” و “ترابي” هم داوطلب شدن و سنگر به سنگر، در ميان آتش تيربار و قناصه بعثی ها جلو رفتن💪 چند لحظه بعد، آرپيجيهايشون با آرايشي خاص شليك كرد و بعد از چند لحظه، حركت تانكها متوقف شد. و وقتي براي دومين بار شليك كردن، گلولهها به هدف اصابت كرد و تانكها ناباورانه عقب نشستن✌️
در همين لحظه، خمپارهاي در نزديكي “غياثونند” و “ميثم” منفجر شد و آنها رونقش زمين كرد و چند لحظه بعد، تكتيراندازهاي دشمن، بدن خونآلود آن دو روسوراخسوراخ كردن. آنروز، سيد حال و هواي ديگري داشت😭سرانجام سید عملیات بیت المقدس سال ۶۷به دوستان شهیدش پیوست و اسمونی شد
منبع: كتاب فرمانده من
سلام علیکم بر عاشقان و دوستداران راه و سیره شهدا ممنونم همچنان همراه خط سرخ هستید عذرخواه که برنامه ها بهم ریخته اگر بزرگواری مایل به همکاری و خادمی درکانال خط سرخ است لطفا اعلام بفرمایندسپاسگزارم
4_5951858442053354025.mp3
16.96M
عزم خودجزم کن ای همسفر ایمانی راه راگم نکنی
راه را بعضی ازانصار علی گم کردند داد زد برگردن
برنگشتن گروهی زمردم تردن رو به غیر اوردن
ناله و اه علی میرسیداز دوربگوش راه راگم نکید
🎤مهدی رسولی بصیرت