eitaa logo
حجت الاسلام سجادی آل محمد
154 دنبال‌کننده
220 عکس
342 ویدیو
294 فایل
﷽ توجه : کانال توسط استاد مدیریت می‌شود اللهم صل علی محمد و آل محمد دعوت منبر👇 تماس ٠٩١۵۵١٧۶١۵٣
مشاهده در ایتا
دانلود
*حواست به دخترت نبود؟ «پدرم همیشه می‌گفت با کودکانتان درست رفتار کنید. بچه‌هایتان کار اشتباه که می‌کنند آنها را تنبیه نکنید. این جملات پدر را آویزه گوشمان کردیم.» این‌ها را «مرضیه مؤمنی» فرزند حاج «عزت الله مؤمنی» یکی از نزدیک‌ترین شاگردان شیخ رجب علی خیاط می‌گوید: «بچه که بودم یک روز همراه پدر ومادرم برای خرید بیرون از خانه رفتیم. اصراروگریه های من برای خریدن کفش مورد علاقه‌ام که مناسب نبود، باعث شد پدرم مرا کتک بزند. ظهر همان روز پتک آهنگری در مغازه روی دست حاج عزت الله می افتد و حال و روزش را به هم می‌ریزد. بعدازظهر به خانه شیخ رجب علی خیاط می‌رود. او دست پدرم را که می‌بیند به او می‌گوید عزت الله خان! حواست به بچه‌ات نبوده است؟ برو دل دخترت را به دست بیاور.»  خطیب سجادی  https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
*بچه را اینطوری نمی‌زنند حرف از نصیحت‌های شیخ رجب علی خیاط که به میان می‌آید، «مرتضی صنوبری» را یاد خاطره‌ای از پدرش شیخ ابوالفضل صنوبری می‌اندازد ومی گوید: «10 ساله بودم. اما آن روز را خیلی خوب به خاطردارم. یکی از برادرانم خیلی شیطنت می‌کرد. آنقدر که مادرم گاهی اوقات کلافه می‌شد. یک روز بعد از شیطنت‌های همیشگی‌اش روی فرش خانه ادرار کرد. مادرم عصبانی شد و با دست محکم به پشت کمرش زد.حبیب آنقدر گریه کرد که از شدت گریه نزدیک بود نفسش بند بیاید. اما بعد از چند دقیقه‌ای ساکت شد. فردای آن روز پدر و مادرم برای انجام کاری بیرون می‌روند. در طول مسیر، شیخ رجب علی را هم می‌بینند و ایشان را هم سوار ماشین می‌کنند تا به مقصد برسانند. پدرم می‌گفت شیخ نگاهی به مادرت که خیلی حال و روز خوبی نداشت کرد و به او گفت همشیره! آدم بچه را اینطوری می‌زند؟ فکر نکردی اگر نفسش بالا نیاید چه اتفاقی می‌افتد؟ پدرم که از ماجرای کتک خوردن حبیب بی اطلاع بوده تعجب می‌کند. شیخ به مادرم می‌گوید حبیب خوشحال شود، حال شما هم خوب می‌شود. آن روز پدرو مادرم برای حبیب خوراکی و مداد رنگی خریدند. مادرم حبیب را در آغوش گرفته بود واشک می‌ریخت. آن خاطره را بارها و بارها برای بچه‌هایم ودوستان وآشنایان تعریف کرده‌ام.» خطیب سجادی  https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
*دل عمه‌ات را شکسته‌ای گرفتاری‌های روزمره و درگیری‌های کاری مبادا بهانه‌ای شود تا یکی از مهم‌ترین حق‌های زندگی هر آدمی که همان «حق الناس» هست را فراموش کنیم. خدا را چه دیدید؟ شاید روایت این خاطره از شیخ رجب علی خیاط به نقل از فرزندش؛ «حاج محمود نکوگویان» جرقه‌ای باشد برای هر یک از ما که بیشتر فکر کنیم و بیشتر مراقب رفتارمان باشیم. حاج محمود نکوگویان در میان انبوهی ازدرس هایی که از شیخ بزرگ برایشان به یادگار مانده است از توجه ایشان به اقوام و آشنایان و یکی دیگر از کراماتش می‌گوید: «یادم می‌آید یکی از شاگردان پدرم روزی به خانه‌مان آمد و به شیخ گفت پدرم مبتلا به بیماری سختی شده است و هر کاری برای درمان او انجام می‌دهیم بی فایده است. یک سالی می‌شود که در بستر بیماری افتاده است. پدرم به او گفت عمه داری؟ پدرت گرفتارعمه ات است. اگر او دعا کند حالش خوب می‌شود. چند وقتی گذشت و دوباره آن مرد به خانه‌مان آمد و به پدرم گفت از عمه‌ام خواستم برای پدرم دعا کند. او دعا کرد اما حال و روز پدرم تفاوتی نکرد. شیخ به او گفت عمه‌ات فرزند یتیم دارد؟ برو دل بچه‌های یتیمتش را هم راضی کن. شاگرد پدرم بعد از خوب شدن حال پدرش تعریف کرد که وقتی سراغ عمه‌اش رفته و دلیل واقعی ناراحتی او از پدرش را پرسیده است، او گفته بعد از فوت شوهرش پدرم او و چهارفرزند یتیمش را به خانه خودش می‌برد. یک روز وقتی بین او و مادرم اختلافی پیش آمده بود، پدرم از راه می‌رسد و عمه و فرزندانش را از خانه بیرون می‌کند. عمه‌ام دل شکسته می‌شود. با راضی شدن عمه وبه دست آوردن دل بچه‌های یتیمش حال پدرم هم بهتر می‌شود.»
*مادرت، مادرت، مادرت، فقط همین! حاج محمود نکوگویان می‌گوید: «آن سال‌ها در محله مولوی زندگی می‌کردیم و جوان‌های ناباب بسیاری درهمسایگی مان زندگی می‌کردند . یک روز همراه پدرم درکوچه با جوان مستی رو به رو شدیم. پدرم با آنکه به خوشرویی معروف بود جلو رفت، یقه آن جوان را گرفت و به او گفت چرا مادرت را کتک زدی؟ پسرجوان پدرم را هول داد و گفت به تو چه ربطی دارد؟ جوان همسایه‌مان آن روز به خانه می‌رود و با مادرش دعوا می‌کند که چرا شکایت او را به پیرمرد خیاط کرده است. مادرپسر اظهار بی اطلاعی می‌کند. چند روز بعد وقتی با پدرم در حال برگشت به خانه بودیم آن جوان مست را دیدیم و پدرم دوباره با او دعوا کرد که چرا دل مادرش را می‌شکند. آن جوان گفت دست خودم نیست. اعصابم به هم ریخته است. جگرفروش بودم. سهمیه جگرم را قطع کرده‌اند و محل کارم را هم از من گرفته‌اند. پدرم به او گفت حالا چند دست جگر می‌خواهی تا دوباره مشغول به کار شوی؟ پسرجوان گفت 7 دست جگر سهمیه روزانه‌ام بوده است. پدرم پول تهیه 8 دست جگر را به او داد و در آخر گفت پسرم مادرت، مادرت، مادرت! فقط همین. یادم می‌آید کاروبار آن پسر جوان هم محلی دوباره رونق گرفت. برایمان جالب بود که چند سال اول بعد از فوت پدرم، همان پسر جوان هر پنج شنبه سرمزار می‌آمد. خودش چای می‌ریخت و از همه پذیرایی می‌کرد.» خطیب سجادی  https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
مشارکت در هزینه های روضه فاطمیه خیریه صاحب الزمان عج
6037997950112855
شماره تماس جهت اطلاع از واریزی روضه 09155176153 https://eitaa.com/joinchat/639631517C4ec531678a
45.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در صحبت کردن با خانمهامونه... انصارالحسین مشهد ارشیو سخنرانی ها و مدایح اهل بیت حجت الاسلام سجادی Eitaa.com/khatiibsajadi لینک خصوصی https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
34.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شخصیت حضرت زهرا س... انصارالحسین مشهد ارشیو سخنرانی ها و مدایح اهل بیت حجت الاسلام سجادی Eitaa.com/khatiibsajadi لینک خصوصی https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
29.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کجاست؟؟؟ ارشیو سخنرانی ها و مدایح اهل بیت حجت الاسلام سجادی Eitaa.com/khatiibsajadi لینک خصوصی https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
یه کشف حجاب کننده با امام رضا(ع) 💠خاطره زیبایِ امر به معروف و نهی از منکر توسط یکی از خادمان خانم حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱ ‏سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! دختر خیلی سرد گفت میدونم گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما ‏چی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم. ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم! ‏به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن. دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم. همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم. گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟ منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت. شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟ ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی ‏تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟ دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم. همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست. ‏من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود. دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟ عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم... https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام ارشیو سخنرانی ها و مدایح اهل بیت حجت الاسلام سجادی Eitaa.com/khatiibsajadi لینک خصوصی https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
15.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ایت الله ناصری در مورد شهید حمید قبادی نیا فرمودند: 🍃«کمترین مقام ایشان در بهشت اینست که ایشان مستجاب الدعوه است» توسل به این شهید را از دست ندهید. ارشیو سخنرانی ها و مدایح اهل بیت حجت الاسلام سجادی Eitaa.com/khatiibsajadi لینک خصوصی https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدانی ز نامحرم کتک خوردن چ سخت است ارشیو سخنرانی ها و مدایح اهل بیت حجت الاسلام سجادی Eitaa.com/khatiibsajadi لینک خصوصی https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من سوسو مزن... ارشیو سخنرانی ها و مدایح اهل بیت حجت الاسلام سجادی Eitaa.com/khatiibsajadi لینک خصوصی👇👇👇 https://eitaa.com/khatiibsajadi/402
عالم فدای خاک کف پای فاطمه قربانِ "بعلها و بَنیها"ی فاطمه خورشید و ماه، محو تماشای فاطمه تنها علی ست گوهر همتای فاطمه بی فاطمه، علی لقبش مرتضی نبود زهرا اگر نبود، رسول خدا نبود شب، انعکاس کوچکی از رنگ چادرش درمانده اند آینه ها از تصورش تدبیر، سر نهاده به پای تدبّرش کوثر شده کثیر برای تکاثرش هفت آسمان چو نقطه ای از «هَل أتای» او نازل شده ست سوره ی انسان برای او چشم فلک به گردش دستاس خانه اش جنّ و ملک، گدای درِ آستانه اش اخلاص، محو بندگی خالصانه اش یک شهر، وامدار دعای شبانه اش قوم یهود، معجزه ها دیده اند از او مردان کور نیز حیا دیده اند از او با نام او صحیفه ی خلقت گشوده شد زیباترین سرود نجابت سروده شد نوری که در لسان خدایش ستوده شد از قبلِ آفریده شدن آزموده شد هر واژه ی زیارت او، چاره ساز ما تسبیح اوست مهر قبول نماز ما سرِّ نهفته در دل تکبیر، فاطمه شأن نزول آیه ی تطهیر، فاطمه همچون علی شجاع تر از شیر، فاطمه گرچه نبرده دست به شمشیر، فاطمه جنگیده در برابر صد مرد، پشت در هی شعله پشت شعله و هی درد، پشت در این در، حسابش از همه ی خانه ها جداست این در  محل آمد و رفت فرشته هاست با دست های پاک نبی، خوب آشناست یک میخ آن شریف تر از خانه ی خداست بازار دین فروشی تاریخ، داغ شد آتش به در زبانه زد و میخ داغ شد درها که وا شوند به دیوار می رسند دیوار اگر نشد به تنِ یار می رسند غم ها به قلب حیدر کرار می رسند یک روز هم به گوش علمدار می رسند عباس، اشک ریختنش فرق می‌کند از کوچه طرز رد شدنش، فرق می کند تا رفت سوی علقمه یک کوچه باز شد بی جنگ و بی مقدمه یک کوچه باز شد در آن خروش و همهمه یک کوچه باز شد گویا برای فاطمه یک کوچه باز شد این جا ولی به جای لگد، تیر می‌زدند جای غلاف، با خودِ شمشیر می‌زدند می خواست پیش پای برادر بایستد در پیش چشم خسته ی خواهر بایستد سر راست کرد، حداقل سر بایستد آخر توان نداشت که بهتر بایستد یک عمر ایستاده به زینب سلام کرد دستش به سینه بود و به او احترام کرد می‌خواست آب را برساند ولی نشد شرمنده ی رباب نماند، ولی نشد خود را کشید تا بتواند، ولی نشد خود را به خیمه ها بکشاند ولی نشد تا برد نامِ فاطمه را مادرش رسید قبل از حسین، فاطمه بالا سرش رسید
توقنادی‌ڪارمی‌کردم،یکباراومدپیشم‌ وگفت:مجید،جایی‌سراغ‌ندارۍ‌برم‌ کــارکنـم؟ گفتم‌چرا،همین‌آقایی‌ڪه‌تو‌قنادیش‌ ڪارمی‌کنم‌دنبال‌شاگردمی‌گرده‌میایی؟ نپرسیدچقدرحقوق‌میده!!نپرسید روزی‌چقدر‌بایدڪارکنه!!نپرسید بیمه‌عمرمیکنه‌یا‌نه!! فقط‌گفت:مـوقـع‌اذان‌میذاره‌بــرم‌ نمــازم‌رو‌ بخـــونم؟!💔🙂
❌آقایون حواستون باشه❌ بی انصافی نکنید قدردان زحمات خانم باشید تشکر کنید از خانم به خانم بگید میدونم خیلی خسته میشی تو خونه 😊😊😊 بگو میدونم بچه ها اذیت میکنن درکت میکنم خیلی زحمت می‌کشی😍😍 تمام خستگی خانم از بین میره😍😍 تلخ ترین جمله ای که میتونه یه خانم خیلی بهم بریزه همینه از صبح تا حالا مگه چکار کردی؟؟😔😔 ❌بی انصافی ممنوع❌ ارشیو سخنرانی ها و مدایح اهل بیت حجت الاسلام سجادی Eitaa.com/khatiibsajadi لینک خصوصی https://eitaa.com/joinchat/2818244738C4451dbf3e4 https://eitaa.com/khatiibsajadi/410
28.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 🌼 🛑انیمیشن جذاب و دیدنی داستان درخواست انار از سوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) 💐https://eitaa.com/sahebzaman_ngo/1585
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 پناه بی‌پناه‌ها باش... 🔹 خاطره شنیدنی دکتر بشیر حسینی از اولین و آخرین مواجهه‌اش با حاج قاسم سلیمانی و توصیه عجیب به ایشان درباره دختران بدحجاب... https://eitaa.com/sahebzaman_ngo/1594
صدقات اول ماه لینک کانال https://eitaa.com/sahebzaman_ngo/1595