✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 6⃣
🔷ارتباط بین ایمان و یقین/ارزش و جایگاه یقین
🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۳۱ نهج البلاغه یقین را رکن دوم ایمان می شناسند. اولاً درباره ارتباط بین ایمان و یقین در خطبه ۱۸۲ اینگونه می فرمایند: «نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً» ؛ به خدا ایمان می آوریم ایمان کسی که با یقین به خدا امیدوار است. و در خطبه ۱۹۳ معروف به "خطبه متقّین" درباره نشانه های اهل تقوا می فرمایند: «إِيمَاناً فِي يَقِينٍ» ؛ یکی از علامتهای متّقین این است که ایمانشان در مرتبه یقین است، یقین در مقابل شک است.
🔻مولا علی(علیه السلام) درباره خودشان و ایمانی که خودشان دارند، در خطبه ۲۲ میفرمایند: «وَ إِنِّي لَعَلَى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ غَيْرِ شبهة من دینی»؛ یقینشان را در مقابل شبهه قرار می دهند که همانا من در حال یقین از پروردگارم هستم و هیچ شبهه و شکی در دینم ندارم. یا در خطبه اول درباره حضرت آدم (علیه السلام) می فرمایند: « فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ»؛ آدم یقین خودش را به شک فروخت و عزم خودش را به سستی فروخت. آنجایی که فریب شیطان ملعون را خورد و از میوه درخت ممنوعه تناول کرد.
🔻 بحث دیگری که درباره یقین در نهج البلاغه قابل توجه است، ارزش یقین است.
مولا علی(علیه السلام) در حکمت ۹۷ می فرمایند: انسان اگر از سر شب تا اذان صبح بخوابد، اما در یقین نسبت به ولی و امامش باشد، شرافت دارد از اینکه از شب تا صبح عبادت کند و نسبت به امام و امامتش شک داشته باشد. این حکمت را حضرت شب عملیات نهروان که صبحش می خواستند با خوارج بجنگند در حالی بیان کردند که نیمه شب از کنار خیمه های خورارج عبور می کردند و صدای نماز شب و مناجات و دعا و قرآن از خوارج بلند بود. آنجا حضرت فرمودند این عبادت به درد نمی خورد؛ چون خوابی که با یقین باشد شرف دارد به عبادتی که با شک و تردید باشد.
🔻یکی دیگر از مطالبی که به ارزش و جایگاه یقین در نهج البلاغه اشاره می کند این است که انسان با یقین می تواند به بالاترین درجه کمال برسد. در خطبه ۱۵۷ می فرمایند: «وَ بِالْيَقِينِ تُدْرَكُ الْغَايَةُ الْقُصْوَى» ؛ به برکت یقین می توان به دورترین هدف ها و کمالات رسید.
🔻در نامه ۳۱ نهج البلاغه مولا علی(علیه السلام) به امام حسن مجتبی(علیه السلام) توصیه می کنند که قلبت را با یقین تقویت کن؛ «قَوِّهِ بِالْيَقِينِ».
🔻 و در نامه ۲۸ نهج البلاغه، مولا علی(علیه السلام) عباراتی دارند که فوق العاده است. بعید می دانم که قبل و بعد از امیرالمؤمنین (علیه السلام) دیگر کسی چنین بیانی را درباره یقین و ارزش یقین داشته باشد. آنجا مولا علی (علیه السلام) اینگونه می فرمایند اگر تو در حالت یقین باشی نسبت به پروردگار خودت، دیگر چه اشکالی دارد که در دنیا مظلوم باشی و خدا را در حالی ملاقات کنی که مظلوم بودی در دنیا. عبارتشان در نهج البلاغه این است: « مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته و در یقین خود شک نکند». یعنی اینقدر یقین ارزشمند است که تا وقتی که انسان یقین دارد، ولو اینکه به او ظلم کنند و مظلوم باشد، هیچ ابایی نیست. همانطور که مولا علی(علیه السلام) در عین مظلومیت زندگی کرد، اما احدی به یقین او نرسید.
🔻خود حضرت در خطبه ۲۲ درباره یقینشان اینگونه فرمودند « وَ إِنِّي لَعَلَى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ غَيْرِ شبهة من دینی» ؛ همانا من بر یقین از پروردگارم هستم و شبهه ای در دینم نداشته و ندارم. یا در خطبه ۴ بند۲ حضرت درباره حق فرمودند: «مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ»؛ مادام از آن لحظه ای که حق به من ارائه شده من سر سوزنی در حق شک نکردم.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
ختم نهج البلاغه
🌳شجره آشوب« قسمت نود و یکم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻دشمنی او
🌳شجره آشوب« قسمت نود و دوم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻مغیره در لحظات دفن پیامبر، هنگامی که رفقایش در سقیفه مشغول تقسیم خلافت میان خود بودند، در کنار جنازه رسول خدا بود. او انگشتر خود را عمدا داخل قبر پیامبر انداخت و خواست داخل قبر شود و آن را بیرون آورد. در این هنگام، امام علی علیه السلام اجازه این کار را نداد و به قثم بن عباس دستور داد تا انگشتر او را بیرون آورد. امام هدف این کار مغیره را چنین فرمود که او می خواهد با این اقدام، بعدا مدعی شود که نزدیک ترین تعهد را به پیامبر داشت.
🔻قطعا مغیره از این کار هدف سیاسی خود را دنبال می کرد و احتمالا می خواست با چنین اقدامی، با بنی هاشم که مشغول تدفین پیامبر بودند، مقابله کند و چنین مدعی شود که او نیز مانند امام علی و بقیه، مشغول تجهیز و دفن پیامبر بود و از این طریق، یه یک امتیاز و وجهه سیاسی دست پیدا کند.
🔻عمرو عاص و مغیره، از افرادی بودند که عمر آن ها را برای شورای شش نفره دعوت نکرد. آن ها برای اینکه بعدا خود را عضو این شورا معرفی کنند و از این منظر مدعی شوند که هرکدام صلاحیت عهده دار شدن منصب خلافت را دارا هستند، پشت درب شورا نشستند. سعد بن ابی وقاص هنگامی که متوجه این امر شد، آن دو را با سنگ راند و گفت شما می خواهید بگویید ما در شورا حاضر بودیم.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز نود وچهارم
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه10 : نامه دیگری به معاویه در سرزمین صفین در سال ٣٦ هجری پیش از آغاز نبرد؛
1⃣ افشای چهره معاويه
🔻چه خواهی كرد آنگاه كه جامه های رنگين تو كنار رود؟ كه به زيبايی های دنيا زينت شده است؟ دنيا تو را با خوشی های خود فريب داده و تو به دعوت آن پاسخ داده ای؛ فرمانت داد و اطاعت كردی، همانا به زودی تو را وارد ميدان خطرناكی می كند كه هيچ سپر نگهدارنده ای نجاتت نمی دهد. ای معاويه! از اين كار دست بكش و آماده حساب باش و آماده حوادثی باش كه به سراغ تو می آيد، به گمراهان فرومايه گوش مسپار، اگر چنين نكنی به تو اعلام می دارم كه در غفلت زدگی قرار گرفته ای، همانا تو ناز پرورده ای می باشی كه شيطان بر تو حكومت می كند و با تو به آرزوهايش می رسد و چون روح و خون در سراسر وجودت جريان دارد. معاويه! از چه زمانی شما زمامداران امت و فرماندهان ملت بوديد؟ نه سابقه درخشانی در دين و نه شرافت والایی در خانواده داريد، پناه به خدا می برم از گرفتار شدن به دشمنی های ريشه دار، تو را می ترسانم از اينكه به دنبال آرزوها تلاش كنی و آشكار و نهانت يكسان نباشد.
2⃣ پاسخ به تهديد نظامی
🔻معاويه! مرا به جنگ خوانده ای، اگر راست می گویی مردم را بگذار و به جنگ من بيا و دو لشكر را از كشتار بازدار، تا بدانی پرده تاريك بر دل كدام يك از ما كشيده و ديده چه كس پوشيده است؟ من ابوالحسن، كُشنده جدّ و دایی و برادر تو در روز نبرد بدر می باشم كه سر آنان را شكافتم، همان شمشير با من است و با همان قلب با دشمنانم ملاقات می كنم، نه بدعتی در دين گذاشته و نه پيامبر جديدی برگزيده ام، من بر همان راه راست الهی قرار دارم كه شما با اختيار رها كرده و با اكراه پذيرفته بوديد.
3⃣ پاسخ به خونخواهی دروغين معاويه
🔻خيال كردی به خونخواهی عثمان آمده ای؟ در حالی كه می دانی خون او به دست چه كسانی ريخته شده، اگر راست می گویی از آنها مطالبه كن! همانا من تو را در جنگ می نگرم كه چونان شتران زير بار سنگين مانده، فرياد و ناله سرمی دهی و می بينم كه لشكريانت با بی صبری از ضربات پياپی شمشيرها و بلاهای سخت و بر خاك افتادن مداوم تنها مرا به كتاب خدا می خوانند در حالی كه لشكريان تو كافرند و در انكار از بيعت كنندگان پيمان شكنند.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(94).mp3
841.7K
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز نود و چهارم نامه ۱۰
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
4_5994799662517716781.mp3
4.22M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 7⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 7⃣
🔷 ارکان و ابعاد یقین /یقین و اولیای خدا /راههای رسیدن به یقین
🔻نکته دیگری که درباره یقین باید بیان کرد، ارکان و ابعاد یقین است.
حضرت یک بار در همین حکمت ۳۱ ارکان یقین را بیان کردند و فرمودند :چهار رکن برای یقین هست:
۱- نگاه به حوادث با چشم بصیرت و تیز هوشی
۲- بیرون کشیدن حکمت وقایع
۳- عبرت گرفتن
۴- پیمودن راه صحیح پیشینیان
🔻یک بار هم در حکمت ۱۲۵ فرمودند: «التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ»؛ تسلیم شدن در برابر حق همان یقین است و یقین عبارت است از اینکه صدق اوامر خدا را قلب شما اعتراف بکند و بپذیرد.
🔻 نکته بعدی درباره یقین، ویژگیهای یقین انسانهای وارسته از اولیاء خدا و متقّین است.
یکی در خطبه ۱۹۳ است که حضرت فرمودند:«َ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ»؛ یکی از علامتهای متّقین این است که ایمانشان در مقام و رتبه یقین است.
در خطبه ۳۸ در مورد اولیاء خدا فرمود: « فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ» ؛ نوری که اولیاء را در فتنه ها نجات میدهد و مسیرشان را روشن میکند، نور یقین به اعتقاداتشان است.
در خطبه ۸۷ هم درمورد مؤمنین حقیقی فرمودند: «فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ» ؛ مؤمن واقعی اینگونه است که یقینش مثل روشنایی شعاع نور خورشید همه چیز را برای او روشن کرده است.
🔻نکته دیگری که درباره یقین باید عرض کرد، راهها و اسباب به یقین رسیدن است که متعدّد است.
بنده دو مورد از آن را عرض می کنم:
● 1. در حکمت ۳۷۳ که نهی از منکر و جنگ با دشمن را حضرت باعث نورانیت قلب با یقین می دانند و می فرمایند: «مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفَِ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ »؛ کسی که با شمشیر به انکار دشمن و منکر بپردازد، در قلب خودش نور یقین را روشن کرده است.
● 2. یکی دیگر از اسباب و راه های رسیدن به یقین، خود اهل بیت (علیهم السلام) هستند، که در نهج البلاغه خیلی مفصّل به آنها پرداخته شده است ؛ مثلاً در خطبه ۲ می فرمایند اهل بیت چه کسانی هستند؟ «هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ » ؛ اهل بیت (علیهم السلام) پایه و ریشه دین و ستون یقین هستند.
🔻و نکته آخر اینکه بعضی چیزها به یقین آسیب می رسانند و آفت یقین هستند که مهمترین آنها در نهج البلاغه فتنه است.
حضرت در خطبه ۱۵۱ می فرمایند: « الفِتنَة تَنْقُضُ عَقْدَ الْيَقِينِ»؛ فتنه گره محکم یقین را باز می کند. لذا در فتنه ها خود حضرت فرمودند اول شبهه می آید و این شبهه ها خیلی ها را از آن یقین قبلیشان مردّد می کنند.
همچنان که امروز با شبهاتی که خنّاسان در جامعه ترویج می کنند، بخشی از بچّه های نازنین انقلابی که تا دیروز در یقین نسبت به انقلاب و نظام و کارآمدی اسلام و ولایت فقیه بودند متأسفانه به خاطر سستی خودشان دارند به شک مبتلا می شوند.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
ختم نهج البلاغه
🌳شجره آشوب« قسمت نود و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻مغیره در
🌳شجره آشوب« قسمت نود و سوم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻مغیره جزو هیئتی بود که از طرف معاویه برای گفتگوی صلح پیش امام حسن علیه السلام در ساباط آمد. وی بعد از اینکه از خیمه امام خارج شد به همراه هیئت مذکور، فریاد زدند که حسن، صلح را قبول کرد. این در حالی است که امام هیچ گونه پاسخ مثبتی به آن ها درباره صلح نداده بود. نتیجه این اقدام مغیره، حمله سایر لشکریان به خیمه امام و غارت او بود که بعد از آن حضرت را نیز مجروح کرده و امام مجبور شدند صلح را بپذیرند.
🔻نکته قابل توجه اینکه، هنگامی که مغیره و یاران او چنین شایعه ای را منتشر کردند، افراد حاضر در سپاه امام، شکی نداشتند که این افراد راست می گویند. این مطلب نشان می دهد تا چه اندازه اصحاب امام حسن، به مغیره و بنی امیه مطمئن بودند. سوال ما اینجاست: چرا لشکر امام در ساباط که خوارج نیز جزو آنان بودند، چنین اعتمادی به هیئت اعزامی از سوی بنی امیه دارند؟ خوارجی که یکی از آن ها به امام حسن حمله کرد و پای ایشان را مجروح ساخت، به استناد شایعه قبول صلح از سوی امام، چنین کاری را کرد و علت این شایعه نیز همان نمایندگان معاویه بودند.
🔻خوارج براین باور بودند که همراهی آن ها در کنار امام حسن، برای جنگ با معاویه است و حاضر نیستند جنگ را کنار بگذارند. به همین دلیل جراج بن سنان که امام حسن را مجروح کرد، خطاب به امام گفت تو نیز مانند پدرت کافر شدی. زیرا امام علی نیز حکمیت را قبول کرده بود و یکی از ایرادات خوارج به امام که ایشان را به کفر متهم می کردند، همین قبول حکمیت بود. خوارج می خواستند به امام حسن بگویند، صلح تو با معاویه مانند قبول حکمیت از سوی پدرت، هر دو کفر است. سرچشمه این سخنان را چه کسی در لشکر امام حسن به جریان انداخت؟ مغیره بن شعبه یکی از این افراد بود.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
۱۳ اسفند ۱۴۰۱