✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 7⃣
🔷 ارکان و ابعاد یقین /یقین و اولیای خدا /راههای رسیدن به یقین
🔻نکته دیگری که درباره یقین باید بیان کرد، ارکان و ابعاد یقین است.
حضرت یک بار در همین حکمت ۳۱ ارکان یقین را بیان کردند و فرمودند :چهار رکن برای یقین هست:
۱- نگاه به حوادث با چشم بصیرت و تیز هوشی
۲- بیرون کشیدن حکمت وقایع
۳- عبرت گرفتن
۴- پیمودن راه صحیح پیشینیان
🔻یک بار هم در حکمت ۱۲۵ فرمودند: «التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ»؛ تسلیم شدن در برابر حق همان یقین است و یقین عبارت است از اینکه صدق اوامر خدا را قلب شما اعتراف بکند و بپذیرد.
🔻 نکته بعدی درباره یقین، ویژگیهای یقین انسانهای وارسته از اولیاء خدا و متقّین است.
یکی در خطبه ۱۹۳ است که حضرت فرمودند:«َ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ»؛ یکی از علامتهای متّقین این است که ایمانشان در مقام و رتبه یقین است.
در خطبه ۳۸ در مورد اولیاء خدا فرمود: « فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ» ؛ نوری که اولیاء را در فتنه ها نجات میدهد و مسیرشان را روشن میکند، نور یقین به اعتقاداتشان است.
در خطبه ۸۷ هم درمورد مؤمنین حقیقی فرمودند: «فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ» ؛ مؤمن واقعی اینگونه است که یقینش مثل روشنایی شعاع نور خورشید همه چیز را برای او روشن کرده است.
🔻نکته دیگری که درباره یقین باید عرض کرد، راهها و اسباب به یقین رسیدن است که متعدّد است.
بنده دو مورد از آن را عرض می کنم:
● 1. در حکمت ۳۷۳ که نهی از منکر و جنگ با دشمن را حضرت باعث نورانیت قلب با یقین می دانند و می فرمایند: «مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفَِ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ »؛ کسی که با شمشیر به انکار دشمن و منکر بپردازد، در قلب خودش نور یقین را روشن کرده است.
● 2. یکی دیگر از اسباب و راه های رسیدن به یقین، خود اهل بیت (علیهم السلام) هستند، که در نهج البلاغه خیلی مفصّل به آنها پرداخته شده است ؛ مثلاً در خطبه ۲ می فرمایند اهل بیت چه کسانی هستند؟ «هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ » ؛ اهل بیت (علیهم السلام) پایه و ریشه دین و ستون یقین هستند.
🔻و نکته آخر اینکه بعضی چیزها به یقین آسیب می رسانند و آفت یقین هستند که مهمترین آنها در نهج البلاغه فتنه است.
حضرت در خطبه ۱۵۱ می فرمایند: « الفِتنَة تَنْقُضُ عَقْدَ الْيَقِينِ»؛ فتنه گره محکم یقین را باز می کند. لذا در فتنه ها خود حضرت فرمودند اول شبهه می آید و این شبهه ها خیلی ها را از آن یقین قبلیشان مردّد می کنند.
همچنان که امروز با شبهاتی که خنّاسان در جامعه ترویج می کنند، بخشی از بچّه های نازنین انقلابی که تا دیروز در یقین نسبت به انقلاب و نظام و کارآمدی اسلام و ولایت فقیه بودند متأسفانه به خاطر سستی خودشان دارند به شک مبتلا می شوند.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
ختم نهج البلاغه
🌳شجره آشوب« قسمت نود و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻مغیره در
🌳شجره آشوب« قسمت نود و سوم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻مغیره جزو هیئتی بود که از طرف معاویه برای گفتگوی صلح پیش امام حسن علیه السلام در ساباط آمد. وی بعد از اینکه از خیمه امام خارج شد به همراه هیئت مذکور، فریاد زدند که حسن، صلح را قبول کرد. این در حالی است که امام هیچ گونه پاسخ مثبتی به آن ها درباره صلح نداده بود. نتیجه این اقدام مغیره، حمله سایر لشکریان به خیمه امام و غارت او بود که بعد از آن حضرت را نیز مجروح کرده و امام مجبور شدند صلح را بپذیرند.
🔻نکته قابل توجه اینکه، هنگامی که مغیره و یاران او چنین شایعه ای را منتشر کردند، افراد حاضر در سپاه امام، شکی نداشتند که این افراد راست می گویند. این مطلب نشان می دهد تا چه اندازه اصحاب امام حسن، به مغیره و بنی امیه مطمئن بودند. سوال ما اینجاست: چرا لشکر امام در ساباط که خوارج نیز جزو آنان بودند، چنین اعتمادی به هیئت اعزامی از سوی بنی امیه دارند؟ خوارجی که یکی از آن ها به امام حسن حمله کرد و پای ایشان را مجروح ساخت، به استناد شایعه قبول صلح از سوی امام، چنین کاری را کرد و علت این شایعه نیز همان نمایندگان معاویه بودند.
🔻خوارج براین باور بودند که همراهی آن ها در کنار امام حسن، برای جنگ با معاویه است و حاضر نیستند جنگ را کنار بگذارند. به همین دلیل جراج بن سنان که امام حسن را مجروح کرد، خطاب به امام گفت تو نیز مانند پدرت کافر شدی. زیرا امام علی نیز حکمیت را قبول کرده بود و یکی از ایرادات خوارج به امام که ایشان را به کفر متهم می کردند، همین قبول حکمیت بود. خوارج می خواستند به امام حسن بگویند، صلح تو با معاویه مانند قبول حکمیت از سوی پدرت، هر دو کفر است. سرچشمه این سخنان را چه کسی در لشکر امام حسن به جریان انداخت؟ مغیره بن شعبه یکی از این افراد بود.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز نود وپنجم
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه9 : نامه به معاويه در سال ٣٦ هجری
1⃣ افشای دشمنی های قريش و استقامت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
🔻خويشاوندان ما از قريش می خواستند پيامبرمان (صلی الله علیه و آله وسلم) را بكشند و ريشه ما را بركنند و در اين راه انديشه ها از سر گذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند و زندگی خوش را از ما سلب كردند و با ترس و وحشت به هم آميختند و ما را به پيمودن كوه های صعب العبور مجبور كردند و برای ما آتش جنگ افروختند، اما خدا خواست كه ما پاسدار دين او باشيم و شرّ آنان را از حريم دين باز داريم، مؤمن ما در اين راه خواستار پاداش بود و كافر ما از خويشاوندان خود دفاع می كرد، ديگر افراد قريش كه ايمان می آوردند و از تبار ما نبودند، يا به وسيله هم پيمانهايشان و يا با نيروی قوم و قبيله شان حمايت شده و در امان بودند، هرگاه آتش جنگ زبانه می كشيد و دشمنان هجوم می آوردند پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) اهل بيت خود را پيش می فرستاد تا به وسيله آنها، اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزه ها حفظ فرمايد، چنانكه عبيده بن حارث در جنگ بدر و حمزه در احد و جعفر در موته، شهيد گرديدند. كسانی هم بودند كه اگر می خواستم نامشان را می آوردم، آنان كه دوست داشتند چون شهيدان اسلام شهيد گردند، اما مقدّر چنين بود كه زنده بمانند و مرگشان به تأخير افتاد، شگفتا از روزگار، كه مرا همسنگ كسی قرار داده كه چون من پيش قدم نبوده و مانند من سابقه در اسلام و هجرت نداشته است، كسی را سراغ ندارم چنين ادعایی كند، مگر ادعاكننده ای كه نه من او را می شناسم و نه فكر می كنم خدا او را بشناسد، در هر حال خدا را سپاسگزارم.
2⃣ افشای ادعای دروغين معاويه در خونخواهی عثمان
♦️اينكه از من خواستی تا قاتلان عثمان را به تو واگذارم، پيرامون آن فكر كردم و ديدم كه توان سپردن آنها را به تو يا غير تو ندارم، سوگند بجان خودم، اگر دست از گمراهی و تفرقه برنداری، به زودی آنها را خواهی يافت كه تو را می جويند، بی آنكه تو را فرصت دهند تا در خشكی و دريا و كوه و صحرا زحمت پيدا كردنشان را بر خود هموار كنی و اگر در جستجوی آنان برآیی بدان كه شادمان نخواهی شد و زيارتشان تو را خوشحال نخواهد كرد، و درود بر اهل آن.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(95).mp3
827.4K
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز نود و پنجم نامه ۹
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_5996813074466605638.mp3
8.09M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 8⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 ( 8 )
🔷 عدل
🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) سومین رکن از ارکان ایمان را "عدل" می دانند. عدالت در موقعیتی موضوعیت پیدا می کند که انسان قصد قضاوت کردن دارد.
همه ما به نوعی در طول شبانه روز بارها نسبت به افراد، رفتارها، اختلافها، قضاوت می کنیم. اگر چه مصداق تامّش در محکمه و برای قاضی به معنای خاص است، اما همه مؤمنین در معرض قضاوت هستند. لذا اگر قرار باشد ایمان ما کامل باشد، باید عدالت را به نحوی که مولا علی(علیه السلام) در این حکمت ۳۱ مطرح می کنند و در واقع تجزیه و تحلیل می کنند، در خودمان پیاده کنیم.
🔻حضرت برای عدالت و عدل چهار رکن قائل هستند. می فرمایند: و عدل نيز بر چهار پايه استوار است:
۱. فكری ژرف انديش
۲. دانشی عميق و به حقيقت رسيده
۳. نيكو داوری كردن
۴. استوار بودن در حلم.
پس كسی كه درست انديشيد به ژرفای دانش می رسد و آن كس كه به حقيقت دانش رسد، از چشمه ی زلال شريعت می نوشد و كسی كه حلم داشته باشد در كارش زياده روی نمی کند و با نيكنامی در ميان مردم زندگی خواهد كرد.
🔻 قاضی و قضاوت کننده باید چهار شرط داشته باشند.
دو شرط قبل از قضاوت، یک شرط در هنگام قضاوت کردن و یک شرط هم بعد از قضاوت.
اما دو شرط قبل از قضاوت:
یکی فهم عمیق مسأله است و دیگری کسب علم و اطلاعات و دانش و آگاهی کامل و جامع و صحیح از آن مسأله است.
1⃣ فهم عمیق مسأله:
قاضی که می خواهد در دادگاه حکم بکند، اولاً باید انسان خوش فهمی باشد، فقط با صرف اطلاعاتی که گردآوری میکند و کنار هم می چیند حکم نکند، بلکه فکر داشته باشد، با فکرش عمیق بشود، نسبت بین لایه های پنهانی اطلاعاتی که به او می رسید بتواند عمیق فکر کند.
🔻 امیرالمؤمنین در نامه ۵۳ هم خطاب به جناب مالک اشتر می فرمایند: «واخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ مِنَ لَا يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاه» ؛ برای حکم کردن بین مردم کسی را انتخاب کن که به فهم سطحی به جای فهم عمیق اکتفا نکند.
2⃣ دومین شرط از شروط قبل از حکم کردن و قضاوت، علم است.
قاضی باید قبل از اینکه حکم بکند تا جایی که امکان دارد با حوصله تمام اطلاعات و اسناد مربوط به مسأله را بتواند در بیاورد، از راههای مختلف مثل تحقیق، بازپرسی و شهود و... اسناد را استخراج کند تا وقتی می خواهد حکم بدهد، واقعاً مسیر برایش روشن باشد.
مولا در خطبه ۱۵۴ اینگونه می فرمایند: «والْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِح» ؛ آن کسی که با علم خودش عمل می کند، یعنی بر اساس آگاهی درست و کامل عمل می کند، مانند رونده ای است که بر طریقی روشن سیر می کند.
3⃣ سومین شرط از شرایط عدالت، حلم است. یعنی قاضی در زمان حکم دادن باید بر اعصاب خودش کاملاً مسلّط باشد وگرنه ممکن است اجحاف بکند، ظلم بکند. در همین حکمت ۳۱ حضرت چه فرمودند درباره حلم؟ فرمودند: «مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِه»؛ کسی که حلم داشته باشد، تفریط و افراط در امر و حکمی که دارد، نخواهد کرد.
🔻درباره حلم نکات جالبی در نهج البلاغه داریم که مهمترینش این است که غالباً علم با حلم همراه شده است.
مثلا در خطبه ۱۹۳ خطبه متّقین، دوبار این اتّفاق افتاده است، یک جا حضرت می فرمایند: «متًقین عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْم» متّقین علم را با حلم مخلوط می کنند. یا در همان خطبه می فرمایند: «أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ» ؛ اینها(متّقین) روزها دانشمندانی حلیم هستند. و درباره خود اهل بیت( علیهم السلام) در خطبه ۲۳۹ می خوانیم : « يُخْبِرُكُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِم»؛ حلم اهل بیت به شما از علم آنها خبر می دهد.
یا در حکمت ۹۴ حضرت می فرمایند: «وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ» ؛ خیر این نیست که مال و ولدت زیار شود، خیر حقیقی این است که دانشت بیشتر و حلمت بزرگتر باشد.
🔻 خوب قاضی باید هنگام حکم کردن، حلم داشته باشد، بردبار باشد، زود از کوره در نرود و تحت تأثیر احساسات و عواطف خانوادگی متّهم قرار نگیرد و...
4⃣ آخرین مرحله و شرط آخر عبارت بود از اینکه، قاضی بعد از حکم کردن حالا باید استقامت داشته باشد. که حضرت از آن تعبیر کرده اند به «رَساخَة اَلحِلمْ»، چرا؟ چون بعد از حکم کردن، تازه حالا انگیزه ها، فشارها، تهدیدها و تطمیع ها به سمت قاضی می آید تا از حکمش دست بردارد، یا به خاطر حکمی که کرده، آن کسی که حکم علیه اش شده او را تهدید می کند، برایش مشکلات درست می کند. قاضی باید استقامت داشته باشد.
🔰 پس عدل چهار رکن دارد، چهار رکن عبارت بود از:
🔸فهم عمیق
🔸 علم گسترده و کامل
🔸 حکم روشن و شفّاف
🔸حلم بعد از حکم کردن
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
ختم نهج البلاغه
🌳شجره آشوب« قسمت نود و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻مغیره جز
🌳شجره آشوب« قسمت نود و چهارم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻مغیره؛ طراح و برنامه ریز فعالیت های جبهه های نفاق و کفر
مغیره، اولین کسی بود که به عمر بن خطاب، لقب امیرالمومنین داد. این کار او نوعی هم عرض سازی را ایجاد کرد تا لقب اختصاصی امام علی، از افکار عمومی مردم زدوده شود. این اقدام مغیره، سنت زشتی بود که بعدها سبب شد حاکمان ظالم بنی امیه با همین لقب، مردم را به بندگی خود وادارند و از این طریق، بر آن ها حاکمیت کنند.
🔻مغیره، به همراه ابوعبیده جراح به ابوبکر و عمر پیشنهاد دادند سهم ویژه ای برای عباس، عموی پیامبر قرار بدهند؛ زیرا این کار سبب می شود تا حجتی علیه امام علی داشته باشند.
🔻آن ها با این پیشنهاد می خواستند عباس را هم ردیف اهل بیت پیامبر معرفی کنند تا مردم به جای رجوع به اهل بیت واقعی رسول خدا مانند امام علی، نزد عباس بروند. توضیحات این پروژه دستگاه خلافت، یعنی هم عرض سازی در کتاب «ابن عباس، اجتهاد در برابر ولی» آورده شده است. می توانید جهت مزید اطلاعات به آن کتاب مراجعه فرمایید.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز.سهم روز نود وششم
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه8 : نامه به جرير بن عبدالله بجلی، فرستاده امام به سوی معاویه، در سال ٣٦ هجری
🔹وادار ساختن معاويه به بيعت
🔻پس از نام خدا و درود، هنگامی كه نامه ام به دستت رسيد، معاويه را به يكسره كردن كار وادار و با او برخوردی قاطع داشته باش، سپس او را آزاد بگذار در پذيرفتن جنگی كه مردم را از خانه بيرون می ريزد، يا تسليم شدنی خواركننده، پس اگر جنگ را برگزيد، امان نامه او را بر زمين كوب و اگر صلح خواست از او بيعت بگير، با درود.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه7: یکی از پاسخ های امام (علیه السلام) در اواخر جنگ صفین در سال ٣٨ هجری به معاويه است.
🔹افشای چهره نفاق معاويه و مشروعيّت بيعت
🔻پس از نام خدا و درود، نامه پندآميز تو به دستم رسيد كه دارای جملات به هم پيوسته و زينت داده شده كه با گمراهی خود آن را آراسته و با بدانديشی خاص امضاء كرده بودی، نامه مردی كه نه خود آگاهی لازم دارد تا رهنمونش باشد و نه رهبری دارد كه هدايتش كند، تنها دعوت هوسهای خويش را پاسخ گفته و گمراهی عنان او را گرفته و او اطاعت می كند، كه سخن بی ربط می گويد و در گمراهی سرگردان است.
(از همين نامه است) همانا بيعت برای امام يك بار بيش نيست و تجديد نظر در آن ميسر نخواهد بود و كسی اختيار از سرگرفتن آن را ندارد، آن كس كه از اين بيعت عمومی سر باز زند، طعنه زن و عيب جو خوانده می شود و آن كس كه نسبت به آن دودل باشد منافق است.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه6 : نامه امام به معاویه، که پس از جنگ جمل در سال ٣٦ هجری، توسط جریربن عبدلله فرستاده شده
🔹علل مشروعيت حكومت امام (علیه السلام )
🔻همانا كسانی با من بيعت كرده اند كه با ابابكر و عمر و عثمان با همان شرايط بيعت نمودند، پس آنكه در بيعت حضور داشت نمی تواند خليفه ای ديگر برگزيند و آنكه غايب است نمی تواند بيعت مردم را نپذيرد و همانا شورای مسلمين از آن مهاجرين و انصار است، پس اگر بر امامت كسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر كسی كار آنان را نكوهش كند يا بدعتی پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانونی باز می گردانند، اگر سر باز زد با او پيكار می كنند زيرا كه به راه مسلمانان درنيامده، خدا هم او را در گمراهيش وامی گذارد. به جانم سوگند، ای معاويه اگر دور از هوای نفس، به ديده عقل بنگری خواهی ديد كه من نسبت به خون عثمان پاك ترين افرادم و می دانی كه من از آن دور بوده ام، جز اينكه از راه خيانت مرا متّهم كنی و حق آشكار را بپوشانی، با درود.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه5 : نامه به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان، این نامه پس از جنگ جمل در شعبان سال ٣٦ هجری در شهر کوفه نوشته شد.
🔹هشدار از استفاده ناروای بيت المال
🔻همانا پست فرمانداری برای تو وسيله آب و نان نخواهد بود، بلكه امانتی است در گردن تو. بايد از فرمانده و امامت اطاعت كنی؛ تو حق نداری نسبت به رعيت استبداد ورزی و بدون دستور به كار مهمی اقدام نمایی، در دست تو اموالی از ثروتهای خدای بزرگ و عزيز است و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری ، اميدوارم برای تو بدترين زمامدار نباشم، با درود.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه4 : نامه به يكی از فرماندهان نظامی در سال ٣٦ هجری، برخی نوشته اند به عثمان بن حنیف فرماندار بصره نوشته شد.
🔹روش گزينش نيروهای عمل كننده
🔻اگر دشمنان اسلام به سايه اطاعت باز گردند پس همان است كه دوست داريم و اگر كارشان به جدایی و نافرمانی كشيد با كمك فرمانبرداران با مخالفان نبرد كن و از آنان كه فرمان می برند برای سركوب آنها كه از ياری تو سر باز می زنند مدد گير، زيرا آن كس كه از جنگ كراهت دارد بهتر است كه شركت نداشته باشد و شركت نكردنش از ياری دادن اجباری بهتر است.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
ختم نهج البلاغه در 270 روز(71).mp3
6.94M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز نود و ششم نامه ۸ تا ۴
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_5999064874280290557.mp3
6.59M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 9⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت31 (9)
🔷 جهاد
🔻چهارمین رکن از ارکان ایمان از منظر مولا علی(علیه السلام) در حکمت ۳۱ عبارت است از "جهاد".
امیرالمؤمنین می فرمایند: جهاد نيز بر چهار پايه استوار است؛
1️⃣ امر به معروف
2️⃣ نهی از منكر
3️⃣ راستگويی در هر حال
4️⃣ دشمنی با فاسقان
پس هر كس به معروف امر كند، پشتوانه نيرومند مؤمنان شود و آن كس كه از زشتی ها نهي نماید، بينی منافقان را به خاك می مالد و آن كس كه در ميدان نبرد صادقانه استقامت كند حقی را كه بر گردن او بوده ادا كرده و كسی كه با فاسقان دشمنی كند و برای خدا خشم بگيرد، خدا هم برای او خشم آورد و روز قيامت او را خشنود می سازد.
🔻اولاً باید بدانیم از منظر مولا علی (علیه السلام) "جهاد" جایگاه بسیار بسیار رفیعی دارد ، تا جایی که در ابتدای خطبه ۲۷ نهج البلاغه، مولا علی(علیه السلام) اینگونه می فرمایند: «إنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ»؛ جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است که خداوند آن در را فقط برای اولیاء خاصّ خودش باز کرده است.
🔻 این جهاد در نگاه مولا علی(علیه السلام) چهار رکن دارد ؛ چهار بُعد دارد.
🔹۱. بُعد اولش "امر به معروف" است؛ امرکردن به خوبیها، نیکی ها.
🔹۲. بُعد دومش نهی از منکر است؛ نهی کردن از محرمات، زشتیها، بدیها.
درباره امر به معروف و نهی از منکر توصیه می کنم سه حکمت( ۳۷۳، ۳۷۴ و ۳۷۵) را به همان ترتیبی که مرحوم سید رضی(رحمة الله علیه) در نهج البلاغه چیدمان کرده اند، بخوانید. آنجا خواهیم دید مثلا در حکمت ۳۷۴ حضرت علی(علیه السلام) ما را به چند دسته تقسیم می کنند و برای هر دسته ارزش گذاری می فرمایند. می فرمایند: گروهی، مُنكر را با دست و زبان و قلب انكار می كنند، آنان همه خصلت های نيكو را در خود گرد آورده اند.
یعنی از نگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر خلاف ما که آدمی را که نهی از منکر می کند را آدم سبکی می بینیم، آدم فضولی می بینیم، آدم تند رویی می دانیم، حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: کسی که قلبش از منکر انزجار دارد، با زبان تذکر می دهد، هرجا هم که اقتضای تکلیف شرعی باشد با دست و اعمالش هم اقدام می کند برای نهی از منکر، این همه خوبیها را دارد. همه ی خوبیها!
گروهی دیگر منکر را با زبان و قلب انکار می کنند اما با دست اقدامی نمی کنند. یعنی اگر شرایطش پیش بیاید، بخواهند مبارزه ای بکنند، اقدامی بکنند، عرضه ندارند. پس چنین کسی دو خصلت از خصلت های نیکو را گرفته و دیگری را تباه کرده است.
و بعضی ها منکر را فقط با قلب انکار می کنند، ولی با دست و زبان خویش اقدامی ندارند. پس دو خصلت را که شریف تر است تباه کرده اند و یک خصلت را به دست آورده اند. فقط قلباً ناراحت هستند، عرضه اینکه تذکر بدهند و مبارزه کنند را ندارند.
و بعضی دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند، که چنین کسی از آنان مرده ای است، میان زندگان.
بنابراین کسی که اهل نهی از منکر، حتی قلباً نیست، این اصلا مسلمان نیست، مؤمن نیست؛ چون حیات حقیقی ما به ایمان ماست. پس درباره امر به معروف و نهی از منکر به سه حکمت ( ۳۷۳ ، ۳۷۴ و ۳۷۵) مراجعه کنید.
🔻 نکته مهم دیگری که باید در این بخش از حکمت ۳۱ عرض بکنم، نتیجه ای است که حضرت برای این چهار رکن بیان کرده اند. می فرمایند وقتی که همه شروع کنند به امر به معروف، مؤمنین قوّت قلب می گیرند، پشتوانه پیدا می کنند. وقتی که در یک اداره، در یک منطقه، در یک فامیل، در یک مهمانی، در یک جلسه، در یک کلاس دانشگاه، بین ۵۰ نفر، ۱۰۰ نفر، یک دفعه ۶۰ نفر، ۴۰ نفر، شروع می کنند یک منکری را تذکر میدهند به آن شخصی که به آن منکر مبتلاست، چه اتفاقی می افتد؟ افراد اهل دیانت و معنویت و ایمان و پاکدامنی قوی می شوند. تقویت می شوند، می بینند ما زیادیم. بر عکس، اگر یک نفر گفت و بقیه از بی عرضگی و عافیت طلبی سکوت کردند، پشت مؤمنین شکسته می شود. از آن طرف کسی که نهی از منکر می کند، بینی منافق را به خاک می مالد، چون خیلی ها می خواهند از طرفی ادعا میکند که قانونمدار و شریعتمدار هستند، اما رفتارهایشان خلاف آن است. وقتی یک عده ای به اینها تذکر می دهند و اینها را نهی می کنند از غیبت، حق الناس، از مال بیت المال خوردن، چهره اینها بالاخره باید یکرو شود. اینها نفاقشان رو میشود که ادعا میکردند ما متدیّنیم، ما انقلابی هستیم، ما مسلمانیم اما دارند بیت المال مردم را به تاراج میبرند.
🔻 نهی از منکر بینی منافق را به خاک می مالد. امیدوارم همه ما اهل جهاد امر به معروف و نهی از منکر باشیم.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
ختم نهج البلاغه
🌳شجره آشوب« قسمت نود و چهارم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻مغیره؛
🌳شجره آشوب« قسمت نود و پنجم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻ابولولو، قاتل خلیفه دوم، غلام مغیره بود. سوال این است زمانی که عمر، هیچگونه عجمی را وارد مدینه نمی کرد، چگونه غلام مغیره، به آسانی وارد مدینه می شود و موقع نماز صبح، به اطرافیان خلیفه در سر نماز حمله کرده، آن ها را با شمشیر می زند و خود خلیفه را نیز مجروح می کند که در نهایت آن، کشته می شود .
🔻آیا نباید به این موضوع مشکوک شد؟ چگونه خلیفه به آسانی توسط یک غلام مضروب می شود و آن غلام فرار هم می کند؟آیا نباید احتمال عقلایی بلکه گمان قوی داشت که مغیره به عنوان نماینده حزب اموی، قصد داشت تا با هموار سازی قتل خلیفه دوم، زمینه رسیدن حکومت به دست عثمان را فراهم کند؟
🔻در جریان محاصره خانه عثمان، «مغيره به عثمان گفت: امير المؤمنين، اين مردم عليه تو گرد آمدهاند، اگر دوست دارى به مكه برو و اگر دوست دارى شكافى در ديوار درست مىكنيم كه از آن جا به شام بروى. در آن جا معاويه و ياوران تو از اهل شام هستند و اگر دوست ندارى، تو بيرون رو ما نيز بيرون مىرويم، و قضاوت را به خدا مىسپاريم.»
🔻نکته مهم این است که مغیره، به عثمان پیشنهاد پناهندگی به معاویه را می دهد. او از این منظر میخواهد برای عثمان، محلی امن ایجاد کند یا میخواهد عثمان در شام، تحت کنترل معاویه باشد؟ مسلم بود اگر عثمان به شام می رفت آنگاه قدرت خلافت تحت نظر معاویه در شام اوج می گرفت و معاویه نیز هر زمانی که می خواست با همان «لشکر عسل» معروف خود (ترور عثمان ) می توانست عثمان را از صحنه حذف کند.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز نود وهفتم
┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه3: نامه به امام (علیه السلام) خبر دادند که شريح بن حارث، قاضی امام، خانه ای به ٨٠ دینار خریده او را احضار کرده، فرمود:
1⃣ برخورد قاطعانه باخيانت كارگزاران
🔻به من خبر دادند كه خانه ای به هشتاد دينار خريده ای و سندی برای آن نوشته ای و گواهانی آن را امضا كرده اند.(شريح گفت: آری ای اميرمؤمنان. امام (علیه السلام ) نگاه خشم آلودی به او كرد و فرمود) ای شريح! به زودی كسی به سراغت می آيد كه به نوشته ات نگاه نمی كند و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به قبر بسپارد. ای شريح! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشی، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده ای. اما اگر هنگام خريد خانه نزد من آمده بودی، برای تو سندی می نوشتم كه ديگر برای خريد آن به درهمی يا بيشتر رغبت نمی كردی و آن سند را چنين می نوشتم:
2⃣ هشدار از بی اعتباری دنيای حرام
🔻اين خانه ای است كه بنده ای خوارشده و مرده ای آماده كوچ كردن آن را خريده، خانه ای از سرای غرور، كه در محله نابودشوندگان و كوچه هلاك شدگان قرار دارد، اين خانه به چهار جهت منتهی می گردد. يك سوی آن به آفتها و بلاها، سوی دوّم آن به مصيبتها و سوی سوّم به هوا و هوسهای سست كننده و سوی چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم می شود و در خانه به روی شيطان گشوده است. اين خانه را فريب خورده آزمند، از كسی كه خود به زودی از جهان رخت برمی بندد، به مبلغی كه او را از عزّت و قناعت خارج و به خواری و دنياپرستی كشانده، خريداری نموده است. هرگونه نقصی در اين معامله باشد، بر عهده پروردگاری است كه اجساد پادشاهان را پوسانده و جان جباران را گرفته و سلطنت فرعونها چون (كسری) و (قيصر) و (تبع) و (حمير) را نابود كرده است.
3⃣ عبرت از گذشتگان
🔻و آنان كه مال فراوان گرد آوردند و بر آن افزودند و آنان كه قصرها ساختند و محكم كاری كردند، طلاكاری نمودند و زينت دادند فراوان اندوختند و نگهداری كردند و به گمان خود برای فرزندان خود گذاشتند، اما همگی آنان به پای حسابرسی الهی و جايگاه پاداش و كيفر رانده می شوند، آنگاه كه فرمان داوری و قضاوت نهایی صادر شود (پس تبهكاران زيان خواهند ديد.) به اين واقعيتها عقل گواهی می دهد هرگاه كه از اسارت هوای نفس نجات يافته و از دنياپرستی به سلامت بگذرد.
┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(97).mp3
856.9K
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز نود و هفتم نامه ۳
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_6003786374778456527.mp3
6.12M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 0⃣1⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 شرح #حکمت31 (10)
🔷 ارکان کفر
🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ادامه حکمت ۳۱ نهج البلاغه برای کفر چهار ستون معرفی می فرمایند، که عبارتند از:
1⃣ تعمّق
2⃣ تنازع
3⃣ زَیْغ (یعنی بازگشت قلب بعد از هدایت به ظلالت)
4⃣ شقاق( یعنی دشمنی و اختلاف کردن)
🔻درباره "تعمّق" یک نکته قابل توجّه است و آن اینکه همین مکتب نورانی اسلام که اصرار بر تفکّر دارد، از طرفی به ما هشدار می دهد در اموری که با فکر نمی شود به آن قانون رسید، تعمق نکنید؛ مثل تفکّر در ذات خدا و... لذا این نوع تعمّق را پایه اول سقوط انسان در کفر معرفی می کنند.
مولا علی(علیه السلام) در نهج البلاغه شریف می فرمایند: اگر خداوند متعال ما را "راسِخونَ فِی العِلم" معرفی کرده، به خاطر این است که ما در آنچه که تکلیف نداشته ایم که بحث و جستجو از عمقش بکنیم، ترک تعمّق کرده ایم.
🔻 مسأله دوم "تنازع" است؛ یعنی با همدیگر جدل و جدال کردن. اوّلین کسی که در نهج البلاغه به عنوان جدل کننده و نزاع کننده معرفی شده است، ابلیس است. حضرت در خطبه ۱۹۲ می فرمایند: «نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ» ؛ ابلیس در ردای جَبریّت که مخصوص خداوند متعال است، با خدا نزاع کرد. همچنین در خطبه ۱۹۲ ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: عزّت و کبریا مخصوص خداست و خداوند هر کسی از بندگانش را که در این لباس عزّت و کبریا با خدا منازعه کند، لعنت کرده است.
یکی از دلایلی که باعث شد مسلمانان بعد از پیغمبر عزیز، قاطبه شان ( عمومشان ) به جز سه چهار نفر، به ارتداد معنوی دچار بشوند، تنازع با اهل بیت بر سر مسأله جانشینی پیامبر بود، که مولا علی(علیه السلام) در نامه ۶۲ به این نکته اشاره کرده و فرمود: «فَلَمَّا مَضَى رَسولُ اللّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ» ؛ بعد از اینکه پیامبر عظیم الشأن اسلام از دنیا رفت، مسلمانان در مسأله ولایت امر با هم نزاع کردند. می دانید که به واسطه همین نزاع بود که حضرت فرمودند: « إرتَدَّ النّاسُ بَعدَ النَّبیِّ إلّا أربَع أوْ ثَلاث» ؛ بعد از پیامبر همه مردم مُرتد شدند، جز سه نفر یا چهار نفر، یعنی به کفر معنوی مبتلا شدند ولو اینکه رو به قبله نماز می خواندند، چون اصل اسلام را که ولایت است منحرف کردند و از اصل اسلام رویگردان شدند.
🔻 مسأله سوّم، مسأله "زیغ" است. "زیغ" که در بعضی دعاهای قنوت هم می خوانیم: « رَبَّنا لا تُزِغْ قُلوبَنا» ، این است که انسان یک بار هدایت شده باشد، دوباره قلبش بعد از هدایت به ضلالت و گمراهی برگردد. حضرت علی(علیه السلام) معتقدند یکی از چیزهایی که باعث می شود انسان به کفر مبتلا بشود، این بلای "زیغ" است. در خطبه ۱۵۱ می فرمایند: « فَتَزِيغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقَامَةٍ» ؛ بعضی از قلبها بعد از اینکه در مسیر مستقیم حق قرار داشتند، از حق برگشتند و به ضلالت مبتلا شدند. به هر حال سوّمین رکن از ارکان کفر "زَیغ" است.
🔻 آخری هم "شقاق" و "اختلاف" است، که توضیحش مشخص است.
🔰 با این مقدمات، این بخش از حکمت ۳۱ را با هم می خوانیم : كفر بر چهار ستون پايدار است:
🔸 كنجكاوی دروغين
🔸 ستيزه جويی و جَدَل
🔸 انحراف از حق
🔸 دشمنی كردن
پس آن كس كه دنبال توهّم و كنجكاوی دروغين برود، به حق نمی رسد و آن كس كه به ستيزه جويی و نزاع بپردازد، از ديدن حق نابينا شود و كسی كه از راه حق منحرف شود، نيكويی را زشت و زشتی را نيكويی می پندارد و سرمست گمراهی ها میگردد و آن كس كه دشمنی ورزد، پيمودن راه حق برای او دشوار و كارش سخت و نجات او از مشكلات دشوار خواهد شد ».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee