1_688822939.mp3
9M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 1⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت31 ( قسمت1)
🔹اهمیت، ارزش و جایگاه صبر در نهج البلاغه1⃣
🔻در حکمت ۳۱ نهج البلاغه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یک الگوی بسیار زیبا و ابتکاری ابعاد و ارکان ایمان را بیان می فرمایند.
با توجه به اهمیت مسأله ایمان و با توجه به جامعیّت حکمت ۳۱، بنده تصمیم گرفتم مسأله ایمان را بر اساس فرمایشات حضرت علی(علیه السلام) در حکمت ۳۱ از سایر آموزه های نهج البلاغه به صورت کامل خدمت شما تقدیم کنم. لذا بحث بر حکمت ۳۱ چند جلسه ای ادامه خواهد داشت و تمام مطالبی که شایسته است ذیل حکمت ۳۱ درباره ایمان، ابعاد، ارکان ، آثار، ارزش و اهمیت آن دانسته بشود، ان شاءالله از نهج البلاغه با دسته بندی خاصی تقدیم خواهد شد.
🔻 در این جلسه درباره ارزش، اهمیت و جایگاه صبر از نهج البلاغه صحبت می کنیم. چرا؟ چون حضرت در همان آغاز حکمت ۳۱ می فرمایند: :«الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ». ایمان بر چهار ستون استوار است. اولین ستون را میفرمایند "علی الصبر" اولین ستون صبر است. لذا ما چند جلسه ای پیرامون "صبر" سخن خواهیم گفت. جلسه اول پیرامون ارزش، اهمیت و جایگاه صبر صحبت میکنیم.
🔻امیرالمومنین(علیه السلام) صبر را در واقع شرط مؤثر واقع شدن اسلام به عنوان سپری در مقابل هلاکت و دوزخ و جهنم بیان می فرمایند.
در بند اول از خطبه ۱۰۶ در قالب سپاس و ستایش خداوند اینگونه می فرمایند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جعلَ الْإِسْلَامَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ ». خدا را سپاس که اسلام را برای کسی که صبر کند سپر قرار داد. همچنین در نهج البلاغه شریف امیرالمؤمنین(علیه السلام) صبر را یکی از ارکان ایمان میدانند که در همین حکمت ۳۱ خوانده شد:«الْإِيمَانِ فَقَالَ الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ؛ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ». ایمان بر چهار ستون برقرار است: بر صبر، یقین، عدل، جهاد. مولا علی(علیه السلام) در بین تمام ارکان ایمان، صبر را اولویت دادند. در حکمت ۸۲ نسبت صبر با ایمان را مانند نسبت سر به بدن میدانند و می فرمایند: بر شما باد بر صبر، زیرا همانا نسبت صبر به ایمان، مانند نسبت سر به جسد است. همچنان که خیری در جسد بی سر نیست، خیری در ایمان بی صبر هم وجود ندارد. یا در حکمت ۱۱۳ صبر و حیاء را از عالیترین مراتب ایمان بیان می دارند و می فرمایند:« لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ». هیچ ایمانی به ارزش حیاء و صبر نیست. همچنین در حکمت ۴ نهج البلاغه مولا علی(علیه السلام) صبر و استقامت و مقاومت را نوعی شجاعت معرفی کرده اند و فرمودند: «الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»؛ صبر نوعی شجاعت است. زیرا انسان صبور چه در وقتی که نعمت بزرگی نصیب او میشود، چه در وقتیکه مصیبتی به او عارض میشود، جلوی هیجان نفسش را می گیرد تا به حرام نیفتد. پس خیلی شجاع است که توانسته با خودش مبارزه کند.
🔻همچنین باز امیرالمؤمنین (علیه السلام) صبر را وسیله نجات معرفی می کنند. مثلاً در خطبه ۷۶ میفرمایند: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ»؛ خدا رحمت کند هر کسی را که صبر را مرکب نجات خودش قرار داده است.
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
1_921968731.mp3
5.03M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 2⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 2⃣
🔷 ابعاد و ارکان انواع و مصادیق صبر
🔻بحث ما به بهانه حکمت ۳۱ نهج البلاغه پیرامون صبر بود. در بخش قبل ارزش، اهمیت و جایگاه صبر را از نهج البلاغه را خواندیم و دیدیم و شنیدیم. این جلسه پیرامون ابعاد و ارکان تشکیل دهنده صبر و در واقع ماهیت صبر از نهج البلاغه صحبت میکنیم.
🔵 ارکان صبر:
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حکمت ۳۱ چهار چیز را شعبه ها و ارکان صبر می دانند و می فرمایند صبر که خودش اولین رکن از ایمان است، چهار شعبه دارد: شوق و شفق، زهد و ترقّب. بعد خودشان توضیح می فرمایند و می فرمایند:
🔸 کسی که شوق بهشت داشته باشد از شهوات دست میکشد، یعنی در مقابل خواسته های نفسش صبر میکند.
🔸 کسی که ترس از جهنّم داشته باشد از محرمات اجتناب میکند. یعنی در مقابل کشش نفسش به سمت حرام صبر و استقامت به خرج میدهد.
🔸 کسی که زهد و بی رغبتی به دنیا داشته باشد ، مصیبتهای دنیا را کوچک می شمار، یعنی در مقابل جزع و فزع نفسش در برابر مصیبت ، صبر و استقامت میکند.
🔸 کسی که انتظار و توقع واقعی بودن مرگ را دارد و منتظر مرگ هست، در عمل صالح و کار خیر سبقت می گیرد، سرعت می گیرد. یعنی در مقابل سستی و تنبلی نفسش استقامت میکند.
پس این ابعاد و ارکان شعبه های صبر است.
🔵 انواع صبر:
اما در نهج البلاغه انواع صبر هم بیان شده است. مولا علی(علیه السلام) در یک دسته بندی کلی صبر را به دو قسمت می کنند:
🔸صبر کردن در مقابل آن چیزی که نفس انسان آن را نمی پسندد اما به صلاح انسان است.
🔸 صبر کردن در مقابل چیزی که نفس انسان آن را دوست دارد ولی به ضرر انسان است.
🔻لذا در حکمت ۵۵ میفرمایند: «الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُّ»؛ صبر دو نوع است،صبر کردن بر چیزی که بدت می آید ولی خیر تو است و صبر کردن در مقابل چیزی که دوستش داری اما به ضرر تو است. هر کدام از این دو نوع صبر را هم دوباره مولا علی(علیه السلام) باز می کنند. اما قبل از اینکه مصادیق صبر بر مکروه و ناپسند و صبر بر چیزی که دوست داری ولی مصلحت نیست را بیان کنیم، از مولا علی(علیه السلام) در نامه ۳۱ خطاب به امام مجتبی(علیه السلام) این جمله را به یادگار داشته باشیم که حضرت فرمود: نفس خودت را عادت بده به تصبُّر و استقامت. بعد فرمود یکی از بهترین اخلاقها این است که انسان نفس خودش را عادت بدهد به اینکه در مقابل گناه صبر کند و بر طاعت الهی هم استقامت کند.
🔵 مصادیق انواع صبر:
🔻 حالا باید برویم سراغ مصادیق انواع صبر. نوع اول صبر چه بود؟ نوع اول صبر، صبر کردن بر انجام کاری یا رفتار و خصلتی بود که نفس انسان از آن بدش می آید اما در واقع خیر و مصلحت انسان در آن است. اینها در کجاها هستند؟
1⃣ صبر در مصیبت
2⃣صبر در طاعت خداوند
3⃣صبر در دشمنی روزگار
4⃣ صبر در ابتلاء و بلاء
5⃣ حوائج مردم نسبت به مسؤولین
6⃣ استقامت در اجرای حق
7⃣ استقامت در مقابل حرام
8⃣ استقامت در برابر از دست دادن منافع دنیوی
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحيم✨
🌹شرح #حكمت31 3⃣
🔷 مصادیق صبر در نهج البلاغه
🔻عرض شد كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) اقسام صبر را به دو نوع كلی تقسیم فرمودند:
🔵 صبر یا در مقابل چیزی است که خیر انسان در آن هست، اما نفس اماره از آن بدش می آید ؛ « صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَهُ».
🔵 صبر در مقابل چیزی است که ضرر و مفسده دارد اما نفس امّاره آن چیز را دوست دارد؛ «صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُّ».
وعده دادیم مصادیق این دو نوع صبر را از نهج البلاغه خدمت شما تقدیم کنیم.
🔻مصداقهای «صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَه»:
1⃣ اولین مصداق در نهج البلاغه "صبر بر مصیبت" است. بالاخره دنیا دنیای ابتلاء و امتحان با مصیبت هاست. انسان گاهی با از دست دادن عزیزش گرفتار مصیبت و با این مصیبت مورد آزمایش قرار می گیرد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۲۹۱ وقتی که به منزل اشعث رفتند که فرزندش را از دست داده بود و خیلی خیلی غصّه دار و غمگین بود، درباره این ماجرا یعنی صبر بر مصیبت به او اینگونه فرمودند: ای اشعث اگر برای فرزندت اندوهناکی به خاطر پیوند و عاطفه خویشاوندی سزاوار است، اما اگر صبور باشی، هر مصیبتی را نزد خدا پاداش و ثواب است. ای اشعث اگر صبور باشی تقدیر الهی که بر تو جاری شده است اما تو پاداش داده خواهی شد. یعنی به هر حال چه صبور باشی و چه جزع و فزع کنی فرزندت که زنده نمیشود، اما فرقش این است که اگر صبور باشی در این صبر پاداش می بری. و اگر بی تابی کنی نیز باز تقدیر الهی برتو جاری شده است و تو گناهکاری. ای اشعث پسرت تو را شاد می ساخت و برای تو گرفتاری و آزمایش بود. و مرگ او تو را اندوهگین کرد درحالی که برای تو پاداش و رحمت است. یعنی سعی کن نیمه دوم لیوان را هم ببینی که حالا که مرگ یک واقعیتی است که قابل دفع هم نیست، حالا که این مصیبت سرت آمده لااقل از این مصیبت ثواب و اجر و مقام کسب کن.
خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۱۴۴ درباره صبر بر مصیبت یک مژده فوق العاده میدهند و می فرمایند: صبر به اندازه مصیبت فرود می آید و کسی که در مصیبت ها بی تابی کند و بر رانش بزند، اجر خودش را نابود کرده است.
2⃣ مصداق دوم صبر، صبر بر دشمنی های روزگار است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۳۹۶ نهج البلاغه می فرمایند: روزگار دو روز است، روزی به سود توست و روزی به زیان تو. پس آنگاه که به سود توست به خوشگذرانی و سرکشی روی نیاور- این یک نوع صبر. اما آن صبر که شاهد بحث ماست- و آنگاه که روزگار به زیان توست صبور باش. به این حکمت ۳۹۶ باید خیلی توجه کرد چون بسیاری از مطالب نهج البلاغه پیرامون دنیا بر اساس همین مبنا حل میشوند.
3⃣ سومين مصداق از مصادیق صبر تلخ، صبر بر بلا و ابتلاء است.
مولا علی(علیه السلام) در خطبه ۹۸ میفرمایند: «إِنِ ابْتُلِيتُمْ فَاصْبِرُوا»؛ اگر مبتلا به یک گرفتاری شدید استقامت کنید.
در خطبه ۱۹۰ هم می فرمایند: « وَ اصْبِرُوا عَلَى الْبَلَاءِ» ؛ در بلاها صبور باشید.
4⃣ مصداق بعدی از مصادیق صبر در چیزی که به ظاهر تلخ و زحمت آور است اما در باطن زیبا و شیرین است، صبر کردن مسؤولین و کارگزاران نظام در رفع و رجوع حوائج مردم است.
در نامه ۵۱ نهج البلاغه میخوانیم: «وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ»؛ به کارگزاران حکومت خودشان می نویسند برای برطرف کردن حوائج مردم صبور باشید، استقامت داشته باشید.
5⃣ مصداق بعدی مصداق حق است. حق گفتن، حق حکم کردن و در مقابل باطل از حق دفاع کردن و آثار و تبعات دفاع از حق را تحمل کردن خیلی کار سختی است، لذا صبر و استقامت می خواهد.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
ختم نهج البلاغه
✨ بسم الله الرحمن الرحيم✨ 🌹شرح #حكمت31 3⃣ 🔷 مصادیق صبر در نهج البلاغه 🔻عرض شد كه اميرالمؤمنين(عل
شرح حکمت۳۱- صبر۳(3).mp3
6.18M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 3⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
1_924101450.mp3
4.77M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 4⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت31 (4)
🔷 مصادیق "صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَه" در نهج البلاغه (3)
9⃣ مولا علی(علیه السلام) یکی دیگر از مصادیق صبر را از دست دادن چیز اندکی از دنیا می دانند.
🔻 انسانها گاهی وقتها به خاطر ضعف ایمان اگر یک چیزی از دنیا از حقوقشان کم شود ، یک مقداری گرانی بشود، ایمان خودشان را از دست می دهند.
حضرت در خطبه ۱۱۳ نهج البلاغه شروع می کنند به گله کردن از مردم زمانه خودشان و یارانشان که خیلی از نظر معنوی و اخلاقی سقوط کرده اند و گله های مفصّلی دارند که حتما در خطبه ۱۱۳ ، عزیزان من بخوانند که در روزگار ما هم مشابهان بسیار زیادی در یاران رهبر عزیز انقلاب و مدّعیان انقلابیگری پیدا کرده است.
🔻در خطبه ۱۱۳ بند ۳ حضرت می فرمایند : " ياد مرگ از دلهای شما رفته و آرزوهای فريبنده جای آن را گرفته است. دنيا بيش از آخرت شما را تصاحب کرده و متاع زودرس دنيا، بيش از متاع جاويدان آخرت در شما نفوذ کرده است و دنيازدگی قيامت را از يادتان برده است. همانا شما برادران دينی يکديگريد؛ چيزی جز درون پليد و نيّت زشت شما را از هم جدا نساخته است. نه يکديگر را ياری می دهيد، نه خيرخواه يکديگريد و نه چيزی به يکديگر می بخشيد و نه به يکديگر دوستی می کنيد. شما را چه شده است که با به دست آوردن متاعی اندک از دنيا شادمان می گرديد، ولی از متاع بسيار آخرت که از دست می دهيد، اندوهناک نمی شويد! -حالا اینجا شاهد مثال بنده است- ولی با از دست دادن چيزی اندکی از دنيا مضطرب میشوید که آثار پريشانی در چهره تان آشکار می گردد و بی صبری می کنيد" . بی صبری در مقابل از دست دادن یک چیز اندکی از دنیا. حالا یک پستی، مقامی، شهرتی، مالی...
🔟 آخرین مصداق از صبر بر چیزی که ظاهرش تلخ است، صبر بر نماز است.
🔻 مولا علی(علیه السلام) درقالب توصیف صبر پیامبر بر نماز در خطبه ۱۹۹ عباراتی دارند که تن انسان به لرزه در می آید.
حضرت در بند اول از خطبه ۱۹۹ بعد از اینکه جایگاه نماز را در شکستن استکباری که انسان را به جهنم خواهید کشید بیان می فرمایند، برای اینکه فرمایش خود را خوب محکم کاری کنند، از پیغمبر خدا سخن می گویند؛ از پیغمبر خدا که خودش صاحب بهشت است. بعد اینگونه از پیامبر عزیز (صلی الله علیه و آله وسلم ) بیان می کنند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله وسلم) نَصِباً بِالصَّلَاةِ بَعْدَالتَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ». عجیب است می فرمایند: بعد از اینکه خداوند بشارت قطعی به پیامبر داد که تو اهل بهشت هستی پیامبر برای نماز خودش را خیلی به سختی می انداخت. بعد وقتی از ایشان می پرسند آقا شما چرا اینقدر به خودتان سختی میدهید؟ می فرمود به خاطر این آیه قرآن: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»؛ خدا به من دستور داده است در آیه۱۳۲ سوره طاها که ای پیغمبر اهل و خانواده ات را به نماز امر کن و خودت هم بر این مسأله نماز استقامت کن. بعد امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند:« فَكَانَ يَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ يَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ »؛ " از وقتی این آیه نازل شد پیامبر دائماً خانواده اش را به نماز امر می کرد و خودش هم بر این مسأله صبر می کرد".
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
62a62c6ae6ee7f731993ee06_-2126016419453469188.mp3
4.21M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 5⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 (5)
🔷 مصادیق صبر "صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُّ"
🔻درباره «صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُّ » ؛ یعنی صبر کردن در مقابل چیزی که نفس آن را دوست دارد اما به صلاح و مصلحت نیست، نکات خیلی زیادی را در نهج البلاغه می توانیم ببینیم.
1⃣ مثلا صبر کردن درباره انتقام
🔻 امیرالمؤمنین(علیه السلام) بارها در نهج البلاغه در قالب عنوانها و محتواها و بیانات مختلف به ما می آموزند که وقتی قدرت بر انتقام داری عفو کن و این یک نوع صبر بسیار بسیار سنگینی است، چون انسان دلش میخواهد از کسی که به او بدی کرده انتقام بگیرد و امکانش را هم دارد، اما جلوی نفس خودش را در مورد حتی همین حقّ قانونی خودش می گیرد و عفو می کند.
2⃣ آنجایی است که انسان نسبت به کسی خشم میکند و میتواند با ابراز خشمش در قالب الفاظ یا بعضی رفتارها خودش را آرام کند اما خشم خودش را فرو می خورد .
🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نامه ۳۱ نهج البلاغه فرمود: جرعه ای را مثل خشم فرو نخوردم که نتیجه اش اینقدر خوب باشد.
3⃣ آنجایی که انسان در یک مقام و منصبی قرار می گیرد از راه کاملاً مشروع حتی، امکان اینکه امکاناتی، رفاهی، تجملاتی برای زندگی خودش راه بیندازد هست اما جلوی خودش را می گیرد، که در نهج البلاغه در دو وجه مثبت و منفی ورود دارد.
🔻 یعنی یک وقتی می بینید در نامه ۳ شریح قاضی رفته با پول خودش خانه اضافه خریده و سند زده و شاهد گرفته، حضرت به شدت توبیخش می کنند.
از یک طرف در مقابل این سؤال در خطبه ۲۰۹ و حتی در حکمتها که شما چرا با اینکه حاکم جامعه هستید اینقدر ساده زندگی می کنید، لباس وصله دارید غذای خیلی ساده و سخت می خورید، آن موقع حضرت می فرمایند که اولاً خود نفس انسان رام می شود و ثانیاً چون من حاکم جامعه هستم الگویی می شوم برای دیگران در ساده زیستی و پرهیز از تجملات.
و ثالثاً طبق خطبه ۲۰۹ وقتی مسؤولین حکومت اسلامی در عین حالیکه از اموال زیادی از حلال برخوردار هستند اما در دوران مسؤولیت خود در حدّ مردم ضعیف زندگی می کنند، این باعث می شود که در جامعه اغتشاش و طغیان شکل نگیرد. بنابراین کلیت داستان این است:
🔻آنجایی که انسان می تواند به چیزی برسد حالا یا در قالب تخلیه خشمش نسبت به کسی که به او بدی کرده، یا در قالب انتقام از کسی که به او ظلم کرده، یا در قالب به دست آوردن امکانات و رفاه مادی دنیا در روزگاری که در مقامی است که مردم به او نگاه میکنند و امثال این، اما جلوی خودش و میل و شهوت و خواسته خودش را میگیرد و مخالف میل خودش عمل می کند در واقع به مقام بالای صبر رسیده است.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_5990227214564591733.mp3
5.72M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 6⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 6⃣
🔷ارتباط بین ایمان و یقین/ارزش و جایگاه یقین
🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۳۱ نهج البلاغه یقین را رکن دوم ایمان می شناسند. اولاً درباره ارتباط بین ایمان و یقین در خطبه ۱۸۲ اینگونه می فرمایند: «نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً» ؛ به خدا ایمان می آوریم ایمان کسی که با یقین به خدا امیدوار است. و در خطبه ۱۹۳ معروف به "خطبه متقّین" درباره نشانه های اهل تقوا می فرمایند: «إِيمَاناً فِي يَقِينٍ» ؛ یکی از علامتهای متّقین این است که ایمانشان در مرتبه یقین است، یقین در مقابل شک است.
🔻مولا علی(علیه السلام) درباره خودشان و ایمانی که خودشان دارند، در خطبه ۲۲ میفرمایند: «وَ إِنِّي لَعَلَى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ غَيْرِ شبهة من دینی»؛ یقینشان را در مقابل شبهه قرار می دهند که همانا من در حال یقین از پروردگارم هستم و هیچ شبهه و شکی در دینم ندارم. یا در خطبه اول درباره حضرت آدم (علیه السلام) می فرمایند: « فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ»؛ آدم یقین خودش را به شک فروخت و عزم خودش را به سستی فروخت. آنجایی که فریب شیطان ملعون را خورد و از میوه درخت ممنوعه تناول کرد.
🔻 بحث دیگری که درباره یقین در نهج البلاغه قابل توجه است، ارزش یقین است.
مولا علی(علیه السلام) در حکمت ۹۷ می فرمایند: انسان اگر از سر شب تا اذان صبح بخوابد، اما در یقین نسبت به ولی و امامش باشد، شرافت دارد از اینکه از شب تا صبح عبادت کند و نسبت به امام و امامتش شک داشته باشد. این حکمت را حضرت شب عملیات نهروان که صبحش می خواستند با خوارج بجنگند در حالی بیان کردند که نیمه شب از کنار خیمه های خورارج عبور می کردند و صدای نماز شب و مناجات و دعا و قرآن از خوارج بلند بود. آنجا حضرت فرمودند این عبادت به درد نمی خورد؛ چون خوابی که با یقین باشد شرف دارد به عبادتی که با شک و تردید باشد.
🔻یکی دیگر از مطالبی که به ارزش و جایگاه یقین در نهج البلاغه اشاره می کند این است که انسان با یقین می تواند به بالاترین درجه کمال برسد. در خطبه ۱۵۷ می فرمایند: «وَ بِالْيَقِينِ تُدْرَكُ الْغَايَةُ الْقُصْوَى» ؛ به برکت یقین می توان به دورترین هدف ها و کمالات رسید.
🔻در نامه ۳۱ نهج البلاغه مولا علی(علیه السلام) به امام حسن مجتبی(علیه السلام) توصیه می کنند که قلبت را با یقین تقویت کن؛ «قَوِّهِ بِالْيَقِينِ».
🔻 و در نامه ۲۸ نهج البلاغه، مولا علی(علیه السلام) عباراتی دارند که فوق العاده است. بعید می دانم که قبل و بعد از امیرالمؤمنین (علیه السلام) دیگر کسی چنین بیانی را درباره یقین و ارزش یقین داشته باشد. آنجا مولا علی (علیه السلام) اینگونه می فرمایند اگر تو در حالت یقین باشی نسبت به پروردگار خودت، دیگر چه اشکالی دارد که در دنیا مظلوم باشی و خدا را در حالی ملاقات کنی که مظلوم بودی در دنیا. عبارتشان در نهج البلاغه این است: « مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته و در یقین خود شک نکند». یعنی اینقدر یقین ارزشمند است که تا وقتی که انسان یقین دارد، ولو اینکه به او ظلم کنند و مظلوم باشد، هیچ ابایی نیست. همانطور که مولا علی(علیه السلام) در عین مظلومیت زندگی کرد، اما احدی به یقین او نرسید.
🔻خود حضرت در خطبه ۲۲ درباره یقینشان اینگونه فرمودند « وَ إِنِّي لَعَلَى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ غَيْرِ شبهة من دینی» ؛ همانا من بر یقین از پروردگارم هستم و شبهه ای در دینم نداشته و ندارم. یا در خطبه ۴ بند۲ حضرت درباره حق فرمودند: «مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ»؛ مادام از آن لحظه ای که حق به من ارائه شده من سر سوزنی در حق شک نکردم.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_5994799662517716781.mp3
4.22M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 7⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 7⃣
🔷 ارکان و ابعاد یقین /یقین و اولیای خدا /راههای رسیدن به یقین
🔻نکته دیگری که درباره یقین باید بیان کرد، ارکان و ابعاد یقین است.
حضرت یک بار در همین حکمت ۳۱ ارکان یقین را بیان کردند و فرمودند :چهار رکن برای یقین هست:
۱- نگاه به حوادث با چشم بصیرت و تیز هوشی
۲- بیرون کشیدن حکمت وقایع
۳- عبرت گرفتن
۴- پیمودن راه صحیح پیشینیان
🔻یک بار هم در حکمت ۱۲۵ فرمودند: «التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ»؛ تسلیم شدن در برابر حق همان یقین است و یقین عبارت است از اینکه صدق اوامر خدا را قلب شما اعتراف بکند و بپذیرد.
🔻 نکته بعدی درباره یقین، ویژگیهای یقین انسانهای وارسته از اولیاء خدا و متقّین است.
یکی در خطبه ۱۹۳ است که حضرت فرمودند:«َ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ»؛ یکی از علامتهای متّقین این است که ایمانشان در مقام و رتبه یقین است.
در خطبه ۳۸ در مورد اولیاء خدا فرمود: « فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ» ؛ نوری که اولیاء را در فتنه ها نجات میدهد و مسیرشان را روشن میکند، نور یقین به اعتقاداتشان است.
در خطبه ۸۷ هم درمورد مؤمنین حقیقی فرمودند: «فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ» ؛ مؤمن واقعی اینگونه است که یقینش مثل روشنایی شعاع نور خورشید همه چیز را برای او روشن کرده است.
🔻نکته دیگری که درباره یقین باید عرض کرد، راهها و اسباب به یقین رسیدن است که متعدّد است.
بنده دو مورد از آن را عرض می کنم:
● 1. در حکمت ۳۷۳ که نهی از منکر و جنگ با دشمن را حضرت باعث نورانیت قلب با یقین می دانند و می فرمایند: «مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفَِ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ »؛ کسی که با شمشیر به انکار دشمن و منکر بپردازد، در قلب خودش نور یقین را روشن کرده است.
● 2. یکی دیگر از اسباب و راه های رسیدن به یقین، خود اهل بیت (علیهم السلام) هستند، که در نهج البلاغه خیلی مفصّل به آنها پرداخته شده است ؛ مثلاً در خطبه ۲ می فرمایند اهل بیت چه کسانی هستند؟ «هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ » ؛ اهل بیت (علیهم السلام) پایه و ریشه دین و ستون یقین هستند.
🔻و نکته آخر اینکه بعضی چیزها به یقین آسیب می رسانند و آفت یقین هستند که مهمترین آنها در نهج البلاغه فتنه است.
حضرت در خطبه ۱۵۱ می فرمایند: « الفِتنَة تَنْقُضُ عَقْدَ الْيَقِينِ»؛ فتنه گره محکم یقین را باز می کند. لذا در فتنه ها خود حضرت فرمودند اول شبهه می آید و این شبهه ها خیلی ها را از آن یقین قبلیشان مردّد می کنند.
همچنان که امروز با شبهاتی که خنّاسان در جامعه ترویج می کنند، بخشی از بچّه های نازنین انقلابی که تا دیروز در یقین نسبت به انقلاب و نظام و کارآمدی اسلام و ولایت فقیه بودند متأسفانه به خاطر سستی خودشان دارند به شک مبتلا می شوند.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_5996813074466605638.mp3
8.09M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 8⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 ( 8 )
🔷 عدل
🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) سومین رکن از ارکان ایمان را "عدل" می دانند. عدالت در موقعیتی موضوعیت پیدا می کند که انسان قصد قضاوت کردن دارد.
همه ما به نوعی در طول شبانه روز بارها نسبت به افراد، رفتارها، اختلافها، قضاوت می کنیم. اگر چه مصداق تامّش در محکمه و برای قاضی به معنای خاص است، اما همه مؤمنین در معرض قضاوت هستند. لذا اگر قرار باشد ایمان ما کامل باشد، باید عدالت را به نحوی که مولا علی(علیه السلام) در این حکمت ۳۱ مطرح می کنند و در واقع تجزیه و تحلیل می کنند، در خودمان پیاده کنیم.
🔻حضرت برای عدالت و عدل چهار رکن قائل هستند. می فرمایند: و عدل نيز بر چهار پايه استوار است:
۱. فكری ژرف انديش
۲. دانشی عميق و به حقيقت رسيده
۳. نيكو داوری كردن
۴. استوار بودن در حلم.
پس كسی كه درست انديشيد به ژرفای دانش می رسد و آن كس كه به حقيقت دانش رسد، از چشمه ی زلال شريعت می نوشد و كسی كه حلم داشته باشد در كارش زياده روی نمی کند و با نيكنامی در ميان مردم زندگی خواهد كرد.
🔻 قاضی و قضاوت کننده باید چهار شرط داشته باشند.
دو شرط قبل از قضاوت، یک شرط در هنگام قضاوت کردن و یک شرط هم بعد از قضاوت.
اما دو شرط قبل از قضاوت:
یکی فهم عمیق مسأله است و دیگری کسب علم و اطلاعات و دانش و آگاهی کامل و جامع و صحیح از آن مسأله است.
1⃣ فهم عمیق مسأله:
قاضی که می خواهد در دادگاه حکم بکند، اولاً باید انسان خوش فهمی باشد، فقط با صرف اطلاعاتی که گردآوری میکند و کنار هم می چیند حکم نکند، بلکه فکر داشته باشد، با فکرش عمیق بشود، نسبت بین لایه های پنهانی اطلاعاتی که به او می رسید بتواند عمیق فکر کند.
🔻 امیرالمؤمنین در نامه ۵۳ هم خطاب به جناب مالک اشتر می فرمایند: «واخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ مِنَ لَا يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاه» ؛ برای حکم کردن بین مردم کسی را انتخاب کن که به فهم سطحی به جای فهم عمیق اکتفا نکند.
2⃣ دومین شرط از شروط قبل از حکم کردن و قضاوت، علم است.
قاضی باید قبل از اینکه حکم بکند تا جایی که امکان دارد با حوصله تمام اطلاعات و اسناد مربوط به مسأله را بتواند در بیاورد، از راههای مختلف مثل تحقیق، بازپرسی و شهود و... اسناد را استخراج کند تا وقتی می خواهد حکم بدهد، واقعاً مسیر برایش روشن باشد.
مولا در خطبه ۱۵۴ اینگونه می فرمایند: «والْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِح» ؛ آن کسی که با علم خودش عمل می کند، یعنی بر اساس آگاهی درست و کامل عمل می کند، مانند رونده ای است که بر طریقی روشن سیر می کند.
3⃣ سومین شرط از شرایط عدالت، حلم است. یعنی قاضی در زمان حکم دادن باید بر اعصاب خودش کاملاً مسلّط باشد وگرنه ممکن است اجحاف بکند، ظلم بکند. در همین حکمت ۳۱ حضرت چه فرمودند درباره حلم؟ فرمودند: «مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِه»؛ کسی که حلم داشته باشد، تفریط و افراط در امر و حکمی که دارد، نخواهد کرد.
🔻درباره حلم نکات جالبی در نهج البلاغه داریم که مهمترینش این است که غالباً علم با حلم همراه شده است.
مثلا در خطبه ۱۹۳ خطبه متّقین، دوبار این اتّفاق افتاده است، یک جا حضرت می فرمایند: «متًقین عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْم» متّقین علم را با حلم مخلوط می کنند. یا در همان خطبه می فرمایند: «أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ» ؛ اینها(متّقین) روزها دانشمندانی حلیم هستند. و درباره خود اهل بیت( علیهم السلام) در خطبه ۲۳۹ می خوانیم : « يُخْبِرُكُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِم»؛ حلم اهل بیت به شما از علم آنها خبر می دهد.
یا در حکمت ۹۴ حضرت می فرمایند: «وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ» ؛ خیر این نیست که مال و ولدت زیار شود، خیر حقیقی این است که دانشت بیشتر و حلمت بزرگتر باشد.
🔻 خوب قاضی باید هنگام حکم کردن، حلم داشته باشد، بردبار باشد، زود از کوره در نرود و تحت تأثیر احساسات و عواطف خانوادگی متّهم قرار نگیرد و...
4⃣ آخرین مرحله و شرط آخر عبارت بود از اینکه، قاضی بعد از حکم کردن حالا باید استقامت داشته باشد. که حضرت از آن تعبیر کرده اند به «رَساخَة اَلحِلمْ»، چرا؟ چون بعد از حکم کردن، تازه حالا انگیزه ها، فشارها، تهدیدها و تطمیع ها به سمت قاضی می آید تا از حکمش دست بردارد، یا به خاطر حکمی که کرده، آن کسی که حکم علیه اش شده او را تهدید می کند، برایش مشکلات درست می کند. قاضی باید استقامت داشته باشد.
🔰 پس عدل چهار رکن دارد، چهار رکن عبارت بود از:
🔸فهم عمیق
🔸 علم گسترده و کامل
🔸 حکم روشن و شفّاف
🔸حلم بعد از حکم کردن
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_5999064874280290557.mp3
6.59M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 9⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت31 (9)
🔷 جهاد
🔻چهارمین رکن از ارکان ایمان از منظر مولا علی(علیه السلام) در حکمت ۳۱ عبارت است از "جهاد".
امیرالمؤمنین می فرمایند: جهاد نيز بر چهار پايه استوار است؛
1️⃣ امر به معروف
2️⃣ نهی از منكر
3️⃣ راستگويی در هر حال
4️⃣ دشمنی با فاسقان
پس هر كس به معروف امر كند، پشتوانه نيرومند مؤمنان شود و آن كس كه از زشتی ها نهي نماید، بينی منافقان را به خاك می مالد و آن كس كه در ميدان نبرد صادقانه استقامت كند حقی را كه بر گردن او بوده ادا كرده و كسی كه با فاسقان دشمنی كند و برای خدا خشم بگيرد، خدا هم برای او خشم آورد و روز قيامت او را خشنود می سازد.
🔻اولاً باید بدانیم از منظر مولا علی (علیه السلام) "جهاد" جایگاه بسیار بسیار رفیعی دارد ، تا جایی که در ابتدای خطبه ۲۷ نهج البلاغه، مولا علی(علیه السلام) اینگونه می فرمایند: «إنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ»؛ جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است که خداوند آن در را فقط برای اولیاء خاصّ خودش باز کرده است.
🔻 این جهاد در نگاه مولا علی(علیه السلام) چهار رکن دارد ؛ چهار بُعد دارد.
🔹۱. بُعد اولش "امر به معروف" است؛ امرکردن به خوبیها، نیکی ها.
🔹۲. بُعد دومش نهی از منکر است؛ نهی کردن از محرمات، زشتیها، بدیها.
درباره امر به معروف و نهی از منکر توصیه می کنم سه حکمت( ۳۷۳، ۳۷۴ و ۳۷۵) را به همان ترتیبی که مرحوم سید رضی(رحمة الله علیه) در نهج البلاغه چیدمان کرده اند، بخوانید. آنجا خواهیم دید مثلا در حکمت ۳۷۴ حضرت علی(علیه السلام) ما را به چند دسته تقسیم می کنند و برای هر دسته ارزش گذاری می فرمایند. می فرمایند: گروهی، مُنكر را با دست و زبان و قلب انكار می كنند، آنان همه خصلت های نيكو را در خود گرد آورده اند.
یعنی از نگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر خلاف ما که آدمی را که نهی از منکر می کند را آدم سبکی می بینیم، آدم فضولی می بینیم، آدم تند رویی می دانیم، حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: کسی که قلبش از منکر انزجار دارد، با زبان تذکر می دهد، هرجا هم که اقتضای تکلیف شرعی باشد با دست و اعمالش هم اقدام می کند برای نهی از منکر، این همه خوبیها را دارد. همه ی خوبیها!
گروهی دیگر منکر را با زبان و قلب انکار می کنند اما با دست اقدامی نمی کنند. یعنی اگر شرایطش پیش بیاید، بخواهند مبارزه ای بکنند، اقدامی بکنند، عرضه ندارند. پس چنین کسی دو خصلت از خصلت های نیکو را گرفته و دیگری را تباه کرده است.
و بعضی ها منکر را فقط با قلب انکار می کنند، ولی با دست و زبان خویش اقدامی ندارند. پس دو خصلت را که شریف تر است تباه کرده اند و یک خصلت را به دست آورده اند. فقط قلباً ناراحت هستند، عرضه اینکه تذکر بدهند و مبارزه کنند را ندارند.
و بعضی دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند، که چنین کسی از آنان مرده ای است، میان زندگان.
بنابراین کسی که اهل نهی از منکر، حتی قلباً نیست، این اصلا مسلمان نیست، مؤمن نیست؛ چون حیات حقیقی ما به ایمان ماست. پس درباره امر به معروف و نهی از منکر به سه حکمت ( ۳۷۳ ، ۳۷۴ و ۳۷۵) مراجعه کنید.
🔻 نکته مهم دیگری که باید در این بخش از حکمت ۳۱ عرض بکنم، نتیجه ای است که حضرت برای این چهار رکن بیان کرده اند. می فرمایند وقتی که همه شروع کنند به امر به معروف، مؤمنین قوّت قلب می گیرند، پشتوانه پیدا می کنند. وقتی که در یک اداره، در یک منطقه، در یک فامیل، در یک مهمانی، در یک جلسه، در یک کلاس دانشگاه، بین ۵۰ نفر، ۱۰۰ نفر، یک دفعه ۶۰ نفر، ۴۰ نفر، شروع می کنند یک منکری را تذکر میدهند به آن شخصی که به آن منکر مبتلاست، چه اتفاقی می افتد؟ افراد اهل دیانت و معنویت و ایمان و پاکدامنی قوی می شوند. تقویت می شوند، می بینند ما زیادیم. بر عکس، اگر یک نفر گفت و بقیه از بی عرضگی و عافیت طلبی سکوت کردند، پشت مؤمنین شکسته می شود. از آن طرف کسی که نهی از منکر می کند، بینی منافق را به خاک می مالد، چون خیلی ها می خواهند از طرفی ادعا میکند که قانونمدار و شریعتمدار هستند، اما رفتارهایشان خلاف آن است. وقتی یک عده ای به اینها تذکر می دهند و اینها را نهی می کنند از غیبت، حق الناس، از مال بیت المال خوردن، چهره اینها بالاخره باید یکرو شود. اینها نفاقشان رو میشود که ادعا میکردند ما متدیّنیم، ما انقلابی هستیم، ما مسلمانیم اما دارند بیت المال مردم را به تاراج میبرند.
🔻 نهی از منکر بینی منافق را به خاک می مالد. امیدوارم همه ما اهل جهاد امر به معروف و نهی از منکر باشیم.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_6003786374778456527.mp3
6.12M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 0⃣1⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 شرح #حکمت31 (10)
🔷 ارکان کفر
🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ادامه حکمت ۳۱ نهج البلاغه برای کفر چهار ستون معرفی می فرمایند، که عبارتند از:
1⃣ تعمّق
2⃣ تنازع
3⃣ زَیْغ (یعنی بازگشت قلب بعد از هدایت به ظلالت)
4⃣ شقاق( یعنی دشمنی و اختلاف کردن)
🔻درباره "تعمّق" یک نکته قابل توجّه است و آن اینکه همین مکتب نورانی اسلام که اصرار بر تفکّر دارد، از طرفی به ما هشدار می دهد در اموری که با فکر نمی شود به آن قانون رسید، تعمق نکنید؛ مثل تفکّر در ذات خدا و... لذا این نوع تعمّق را پایه اول سقوط انسان در کفر معرفی می کنند.
مولا علی(علیه السلام) در نهج البلاغه شریف می فرمایند: اگر خداوند متعال ما را "راسِخونَ فِی العِلم" معرفی کرده، به خاطر این است که ما در آنچه که تکلیف نداشته ایم که بحث و جستجو از عمقش بکنیم، ترک تعمّق کرده ایم.
🔻 مسأله دوم "تنازع" است؛ یعنی با همدیگر جدل و جدال کردن. اوّلین کسی که در نهج البلاغه به عنوان جدل کننده و نزاع کننده معرفی شده است، ابلیس است. حضرت در خطبه ۱۹۲ می فرمایند: «نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ» ؛ ابلیس در ردای جَبریّت که مخصوص خداوند متعال است، با خدا نزاع کرد. همچنین در خطبه ۱۹۲ ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: عزّت و کبریا مخصوص خداست و خداوند هر کسی از بندگانش را که در این لباس عزّت و کبریا با خدا منازعه کند، لعنت کرده است.
یکی از دلایلی که باعث شد مسلمانان بعد از پیغمبر عزیز، قاطبه شان ( عمومشان ) به جز سه چهار نفر، به ارتداد معنوی دچار بشوند، تنازع با اهل بیت بر سر مسأله جانشینی پیامبر بود، که مولا علی(علیه السلام) در نامه ۶۲ به این نکته اشاره کرده و فرمود: «فَلَمَّا مَضَى رَسولُ اللّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ» ؛ بعد از اینکه پیامبر عظیم الشأن اسلام از دنیا رفت، مسلمانان در مسأله ولایت امر با هم نزاع کردند. می دانید که به واسطه همین نزاع بود که حضرت فرمودند: « إرتَدَّ النّاسُ بَعدَ النَّبیِّ إلّا أربَع أوْ ثَلاث» ؛ بعد از پیامبر همه مردم مُرتد شدند، جز سه نفر یا چهار نفر، یعنی به کفر معنوی مبتلا شدند ولو اینکه رو به قبله نماز می خواندند، چون اصل اسلام را که ولایت است منحرف کردند و از اصل اسلام رویگردان شدند.
🔻 مسأله سوّم، مسأله "زیغ" است. "زیغ" که در بعضی دعاهای قنوت هم می خوانیم: « رَبَّنا لا تُزِغْ قُلوبَنا» ، این است که انسان یک بار هدایت شده باشد، دوباره قلبش بعد از هدایت به ضلالت و گمراهی برگردد. حضرت علی(علیه السلام) معتقدند یکی از چیزهایی که باعث می شود انسان به کفر مبتلا بشود، این بلای "زیغ" است. در خطبه ۱۵۱ می فرمایند: « فَتَزِيغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقَامَةٍ» ؛ بعضی از قلبها بعد از اینکه در مسیر مستقیم حق قرار داشتند، از حق برگشتند و به ضلالت مبتلا شدند. به هر حال سوّمین رکن از ارکان کفر "زَیغ" است.
🔻 آخری هم "شقاق" و "اختلاف" است، که توضیحش مشخص است.
🔰 با این مقدمات، این بخش از حکمت ۳۱ را با هم می خوانیم : كفر بر چهار ستون پايدار است:
🔸 كنجكاوی دروغين
🔸 ستيزه جويی و جَدَل
🔸 انحراف از حق
🔸 دشمنی كردن
پس آن كس كه دنبال توهّم و كنجكاوی دروغين برود، به حق نمی رسد و آن كس كه به ستيزه جويی و نزاع بپردازد، از ديدن حق نابينا شود و كسی كه از راه حق منحرف شود، نيكويی را زشت و زشتی را نيكويی می پندارد و سرمست گمراهی ها میگردد و آن كس كه دشمنی ورزد، پيمودن راه حق برای او دشوار و كارش سخت و نجات او از مشكلات دشوار خواهد شد ».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
4_6005796827494877358.mp3
4.6M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت31 1⃣1⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت31 ( 11 )
🔷 ارکان شک
🔻در ادامه حکمت ۳۱ نهج البلاغه و در باب ارکان کفر، امیرالمؤمنین (علیه السلام) رابطه بین تعمّق بی جا، تنازع، زَیغ و شقاق را اینگونه بیان می فرمایند: کسی که بی جا کنجکاوی کند، هرگز به سمت حق برنمی گردد و کسی که نزاعش به خاطر جهل زیاد باشد، کوری او از دیدن حقیقت طولانی خواهد شد و ادامه خواهد یافت و کسی که قلبش از حق به ضلالت برگردد، نزد او نیکی زشت دیده میشود و زشتی، نیکی و زیبایی و در مستی ضلالت باقی می ماند و کسی که با حق درآمیزد، تمام راههای حقیقت بر او بسته می شود و امر او مشکل خواهد شد و راه خروجش از ضلالت و کفر بسیار تنگ خواهد بود.
🔻 بعد از این امیرالمؤمنین (علیه السلام) قصّه "شک" را بیان می کنند. همین که شک را در مقابل ایمان و هم عرض کفر قرار می دهند، نکته بسیار بسیار مهمی است؛ چون در شک دو مرحله داریم:
1️⃣ شکی که مقدّمه یقین می شود.
2️⃣ شکی که منجر به کفر می شود.
به قول استاد شهید مرتضی مطهری، شک معبر خوبی هست، اما مقرّ خوبی نیست. یعنی اگر شک باعث بشود که انسان سؤال خودش را از مسیر درست و منابع درست تحقیق کند و به حق برسد، معبر خوبی است برای رسیدن به یقین. اما اگر در شک بماند و جستجو نکند و این شک را به نااهل عرضه بکند، شک به شبهه و کم کم به انکار و کفر منجر میذشود.
🔻 لذا حضرت علی (علیه السلام) در این حکمت می فرمایند: شک هم بر چهار شعبه است؛ یعنی شک هم به این سادگیها نیست که انسان بگوید خوب یک نوع سوال است فقط، نه! شک هم برای خودش ارکانی دارد که باید این ارکان را بشناسیم و در مقابلش علاج داشته باشیم.
🔰 شک چهار بخش دارد:
1️⃣ جدال در گفتار
2️⃣ ترسیدن
3️⃣ دو دل بودن
4️⃣ تسلیم حوادث روزگار شدن
بعد می فرمایند: پس آنکس که جدال و نزاع را عادت خود قرار دهد، از تاریکی شبهات بیرون نخواهد آمد و آنکس که از هر چیزی بترسد، همواره در حال عقب گرد است و آنکس که در تردید و دودلی بماند، زیر پای شیطان کوبیده خواهد شد و آنکس که تسلیم حوادث شود و به تباهی دنیا و آخرت گردن نهد، هر دو جهان را از کف خواهد داد.
🔻همانطور که ملاحظه می فرمایید، اینجا منظور آن شکی که برای هر انسانی و حتی هر محقّقی پیش می آید نیست، منظور آن شکی است که یا صاحبش نسبت به آن لجاجت دارد یا برای برون رفت از آن تلاش نمی کند، یا تلاشش از مسیر درست و منطقی نیست لذا به حق نمی رسد و به تعابیری که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند مبتلا می شود.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee