eitaa logo
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
3.9هزار دنبال‌کننده
52 عکس
21 ویدیو
1 فایل
کانال اشعار ترحیم پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی 👈ارتباط با مدیر @moslemi_124 پذیرش تبلیغات شما👈 @moslemi_124 @khatme14
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی بافتن یک قالیست نه همان نقشه نگاری که خودت می خواهی نقشه از قبل مهیا شده است تو دراین بین فقط می بافی نقشه را خوب ببین خوب بباف نکند آخر کار قالی بافته ات را نخرند @khatme14
روزی که اجل به قصد جانم خیزد در حشر مگر علی زجا برخیزد من یک نفر و نکیر و منکر دونفر مشکل که زیک دست صدا برخیزد@khatme14
جز خدا هرکه دراین دارفانی می‌میرد پرچو پیمانه شود شاه وگدا می‌میرد اجل مرگ به هرکس که ملاقات کند گر چه باشد به لبش آب بقا میمیرد @khatme14
مجلس ختم برادر🥀 گریز حضرت فاطمه الزهرا(ص)🥀 روز اول🥀 بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ عجب بوی خوشی دارد برادر نوای دل کشی دارد برادر ز جا برخیز و بنگر از فراقت دل من آتشی دارد برادر الا ای همدمم ای مهربونُم الا ای هستی و ای هم زبونُم تو رفتی ، زیر گِل خفتی عزیزم غمِ مرگت زده آتیش به جونُم خانواده محترم .......شما برادری مهربان را ازدست دادید آمدید بدن نازنین برادررا غسل دادید کفن کردید به خاک سپردید همه آشنایان دوستان فامیل همه اقشار مردم آمدند درکنار شما بودند به شما دلداری وتسلیت گفتند عزیزان داغ برادر کمر برادر را می شکنه انشالا خدا کنه کسی تو مجلس ما نباشد که داغ برادر دیده باشه اما زبان حال برادران مرحوم بگم ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم ای برادر همه چشم به راهت هستیم توسفرکردی و آسوده شدی از دوران همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم یاد شهدا وامام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روح این برادر فیض ببرد اما عزیزان داغ برادرکمربرادررامی شکنه وقتی امام حسین آمد کنار برادرش عباس 😭کنار بدن عباسش نشست صدازد برادرجان عباسم 😭😭😭 به خدا قسم کمرم شکست یعنی حسین دیگه بی برادرش شد اما ایام فاطمیه است گریزی داشته باشیم به روضه حضرت زهرا (ص) دلها بسوزه برای آن مادری که نیمه شب غسل دادند بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭😭😭 میگن شبانه بدن زهراش را آرام آرام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدعلی دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭 صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭 صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭یا زهرا یا زهرا التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 @khatme14
‍ ‍ 🖤🍃💦🍃🥀💦🥀🍃 🍃💦🍃🥀 💦🍃🥀 ﷽ 🍃🥀 🍃 ... چه غمگین و چه تنها شد دل من ببین ماتم سرا شد منزل من بابام رفته ز دستم تا قیومت دیگه چاره نداره مشکل من 🥀 بسوز ای دل به حال روزگارم بنال ای دل کسی را من ندارم بسوز ای شمع امشب در کنارم که درخاکه همه دار و ندارم 🥀 قسم بر تو که تا دنیاست دنیا فراموشت نخواهم کرد بابا گوای من خدای می و قهار تو رفتی شدم بعد تو بی یار 🥀 شب از ره میرسد بابا کجایی شدم بی مونس و تنها کجایی به لانه پر کشند مرغان ز گلشن ولی بابا نیاید در پر من 🥀 بنال ای دل که دائم بی قرارم غریب و بی کس و بیمار و زارم بنال ای دل که مو از داغ بابام هوای های های گریه دارم 🥀 فلک دیدی چه آوردی به روزم گرفتی بابای خوب و دل سوزم یقین دارم که تقدیرم همین بود سزاوارم خودم تنها بسوزم 🥀 مسلمونون دل زارم ببینید جدایی من و بابام ببینین نمی خاستم من از بابا جدا شم جدایی با پدر هرگز نبینید ⬅️ توک نیستی دلوم شوری نداره چراغ خونمون نوری نداره اخ بابا باابا 🥀 بیا بابا بیا تا زودبرگرد دله من طاقت دوری نداره 🥀 زهجران تو پر پر میزند دل زدلتنگی به هر در میزند 🥀 چوبلبل در فراق رویت ای گل به دیوار قفس سر میزند دل 🥀 فلک دادو فلک داد و فلک داد فلک از کودکی دست غموم داد فلک نگداشت ک من سامان بگیرم کلید شهر ماتم را به من داد 🥀 خدا مادرم را کجا میبرند2 گمانم برای شفا میبرند منو خانه داری ، منو سوگواری –خداااا مادرم2 نماز شبت شد قضااا مادرم گرفتم برایت عزاااا مادرم منو خانه داری ، منو سوگواری –خداااا مادرم 2 گهی چادرت راااا بسر می کنم 2 گهی جاااانب در نظر میکنم منو خانه داری ، منو سوگواری –خدااااا مادرم 2 نسیم وفاااا از سحر میرود 2 صفای مدینه سفر میرود منو خانه داری ، منو سوگواری –خدااااا مادرم 2 خداایا گلم زیر گل میرود 2 زدیده رود ز دل میرود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدا یا گل من که نیلی نبود جواب پیمبر که سیلی نبود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدا حافظ ای یااااس نیلوفری گمانم مرااااا هم رهت میبری قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه خدایا گلم زیر گل میرود 2 زدیده رود کی زدل میرود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدایا گل من که نیلی نبووود جواب پیمبر که سیلی نبوووود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 ⬅️ خوانی ختم فلک دیدی چ خاکی برسروم کرد زهجرون عزیزون بدتروم کرد ک از روزی مو چشمونم گشودم غم دوری بچشمون تروم کرد 🥀 فلک دیدی ب حال مو چها کرد مرا هم از عزیزووم جداکرد میون منزلی خرم ک بودیم نصیب هرکدوممون دوتا کرد 🥀 مو تاب دوری از جونوم نداروم ندارم طاقت هم خونوم نداروم دوتامون توی غربت بی نصیبن دوتامون توی شهر خود غریبن 🥀 بسیل اشک ازدوری بنالم زدوری عزیزونوم بلالوم من اشفته حیرونم ندونم ک تاکی باید از غصه بنالوم 🥀 تش هجرون نشسته روی سینم عزیزوم گشته اواره غمینم نصیبوم سرزنشهای مصیبت شده غم روز اول همنشینم 🥀 اسیر محنتم ازادیم نیس خراب غصهام ک شادیم نیس مو بادرد وستمها خوگرفتم ک بار اخری دگر ازادیم نیس 🥀 عزیزونوم شدن اواره ای وای دل تنگوم شده بیچاره ای وای عجب بخت سیاهی شد نصیبوم ندارم یکتنی غخواره ای وای 🥀 زبس اشک از دوچشمونم رون کرد جگر از درد هجرون غرق خون کرد سوای دوری از روی عزیزام کلام دشمنون دردم فزون کرد 🥀 زبس بادوری وغم خو گرفتم زچشمونم زگریه سو گرفتم شووروز افراق وغم بنالوم مثه مادر ب غم پهلو گرفتم 🥀 طلای ناب دورهم نشستن نباشد بوتر از قلبی شکستن خوشانروزی ک باهم مینشستیم بدان اقبال ک از خوبون گسستن 🥀 زاحوال خرابم نی خبردار اگ باشه بسوزه برمن زار بپاشین برجگر ابی روان تا شود قلب شکستم معدن یار 🎧🎤 @khatme14
شهادت حضرت علی اکبر مناسب یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید یا که بردید به تشییع پدر را نبرید پدری داغ جوان دید ملامت نکنید روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید چون‌رمق نیست تکانی بدهد پایش را پس بگیرید همه زیر بغل هایش را نکند ناله که زد طبل برایش بزنید جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید آی مردم جگر سینه زنان غم دارد غم سنگین شب هشت محرم دارد غم ان لحظه که ارباب به شهزاده رسید ولدی گفت نشست و ز جگر ناله کشید.. ای جوانمرد، جوانمرگ شدی یا نشدی؟ پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است نیستی و همه دشت، پیمبر شده است زرهت حرز علی داشت،دریدند چرا گرگها چنگ به روی تو کشیدند چرا داغ سنگین تو را شانه من تاب نداشت تشنه بودی، پدر تشنه تو آب نداشت قوت چشم تر من، کمرم را نشکن حرمت ریش من و اهل حرم را نشکن نیزه نگذاشت که آه تو پایان برسد جان به لبهای تو ای محتضر آسان برسد مانده ام با تو و اینگونه گرفتار شدن رشته رشته شده ای مثل عبای تن من آیه ها چیده شد افسوس که کوثر نشده نه هنوز این تن پاره علی اکبر نشده زخم های تنت از موی سرت بیشتر است بردن پیکر تو کارهزاران نفر است چشم زد قامت طوبای تورا چشم حسود پای جسم تو می افتادم اگر عمه نبود @khatme14
برزخ صبح و شب دارد؟ پاسخ در آیات 61 و 62 سوره مریم چنین آمده است: بهشت های عَدْنی هستند که خداوند به بندگان خود وعدۀ غیبی داده است، و البتّه وعدۀ خدا آمدنی است. در آن بهشت ها أبداً کلام لغو و بیهوده ای نمیشنوند مگر سلام و سلامتی که از ناحیۀ خدا به آنها میرسد، و از برای آنان روزی آنان در هر صبح و شب خواهد بود. در تفسیر علی بن إبراهیم قمّی آمده است که: جنّات عدن بهشت هائی در دنیاست، قبل از قیام قیامت. (تفسیر علی بن إبراهیم طبع سنگی، ص 412 ) دلیل آن اینکه: در این آیه لفظ بکره و عشی ـ که صبح و شب است ـ بکار برده شده و صبح و شب در بهشت آخرتی نیست. بلکه صبح و شب متعلّق به بهشت های دنیوی است که ارواح مؤمنان بدانجا انتقال مییابد و در آنجا  صبح و شب وجود دارد.  توضیح بیشتر اینکه عالم برزخ عالمی است که برخی از ویژگی های عالم دنیا را دارد و برخی از ویژگی های عالم قیامت را برزخ از این حیث که در ان جسم و ماده وجود ندارد مانند عالم قیامت است و از این حیث که در آن صور و مثال ها هستند شبیه عالم دنیاست. بنابراین وجود نعمتهایی که شبیه نعمتهای دنیاست و وجود باغها و میوه ها و انهار و ... همه شبیه عالم دنیاست. با این تفاوت که فساد و  اذیت و تباهی و اذیت های دنیا در ان نیست
💠وادی برهوت کجاست؟💠 ✅ همانطور که ارواح مؤمنین به وادی‌السلام برده می‌شود ارواح کفار به وادی برهوت که سرزمینی در یمن است برده می‌شود. 🔳 علامه طهرانی در معادشناسی چنین می‌گوید: برهوت‌ نام‌ چاهی است‌ در سرزمين‌ حَضْرَمَوت‌ كه‌ در جنوب‌ يمن‌ است‌؛ در آن‌ چاه‌، مارهای سياه‌، عقرب‌ها، جغدها و حيوانات‌ وحشی آنقدر فراوانند كه‌ كسی قدرت‌ عبور ندارد و گرمای سوزانی دارد‌ كه‌ دقيقه‌ای از آن‌ قابل‌ تحمّل‌ نيست‌. 📕معادشناسی، ج۳، ص ۲۷۱ 🌺رسول خدا (ص) می‌فرمایند: بهترين آبهای روی زمين آب زمزم و بدترين آبها، آب برهوت است كه در بيابان حضرموت واقع شده و ارواح كفار با بدن‌ها‌ی مثالی خود به آنجا منتقل می‌شوند. 📕 كافي، ج 3، ص 246، حديث 5 ✅ ظاهرا مار و عقرب و حیوانات وحشی برای عالم مثال و برزخ می‌باشد.
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ ✍ #قسمت_پنجم عجب پرونده‌ای! کوچک‌ترین #عمل خوب یا زشت مرا در خود جای
🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت ۸) 🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم. 💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد. ✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد. ✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی. 🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید... 💥 اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم. 🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود. 🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی. ❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت. 🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟ صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید. 📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند... ◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن. 💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم. 🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشاند. 📙ادامه دارد... @khatme14
ارواح در عالم برزخ (قسمت ۱۰) نگاه نیک دستش را بر شانه‌ام نهاد و گفت: 👇 👇 این است عاقبت پیروی از هوای نفس. با شنیدن این سخن، ترس از گناهانم و اینکه شاید گناه نیز لحظه‌ای بر من چیره گردد، وجودم را فرا گرفت. پس از طی یک راه طولانی، سرانجام به انتهای دره رسیدیم آن مرد را نقش بر زمین دیدم که بیچاره همدم و همراه او یعنی نیک، چنان لاغر و ضعیف بود که هرچه تلاش می‌کرد او را بر دوش خود بکشد، نمی‌توانست. از نیک خواستم به او کمک کند اما نیک، عذر خواست و گفت: من فقط مأمورم تو را همراهی کنم گناه هر کس نیز در کمین خود اوست. گفتم: اما ما انسان‌ها در دنیا به کمک هم می‌شتافتیم! نیک گفت: در این عالم، هر کس، خود جوابگوی اعمالش است. اگر هم لیاقت شفاعت داشته باشد، من شفیع نیستم. فقط دعا کن از دوستداران اهل بیت (علیه السلام) باشد، شاید که شفاعت آنان نصیبش شود... شاید به حساب دنیا، ساعت‌ها در اعماق دره راه پیمودیم، تا به مسیری رسیدیم که به سمت بالا ختم می‌شد در این لحظه نیک رو به من کرد و گفت: دوست من! خود را برای بالا رفتن از این دره هولناک، آماده کن! هدیه‌ای از دنیا پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی، دوباره به دره خطرناک و لغزنده‌ای رسیدیم. از ترس اینکه مبادا این بار گناه از کمینگاهش بیرون آید و مرا پرت کند، بدنم به لرزه افتاد. نیک برگشت و گفت: چرا ایستادی؟ حرکت کن گفتم: می‌ترسم. گفت: چاره‌ای نیست باید رفت با نگرانی به سمت پایین حرکت کردم، اما هنوز چند قدمی از لب دره پایین نرفته بودیم که یک موجود بالدار نورانی از آن سوی دره ظاهر شد و در یک چشم برهم زدن، خود را به نیک رساند و پس از اینکه جویای حال من شد، نامه را به او داد و پس از خداحافظی با همان سرعت بازگشت. نیک پس از خواندن نامه، آن‌را در پرونده اعمالم نهاد و لبخند زنان به طرفم آمد و گفت: مژده‌ای دارم. شگفت زده پرسیدم: چه شده؟ گفت خویشاوندان و دوستانت، برایت هدیه‌ای فرستاده‌اند، که هم اکنون توسط این فرشته الهی برایت آورده شده است و به همان اندازه از غم و اندوه تو کاسته خواهد شد. گفتم چطور؟ نیک در حالیکه به سمت آن دره وحشتناک اشاره می‌کرد، گفت: به خاطر این هدیه که عبارت است از خواندن قرآن و گرفتن مجالسی که در آن ذکر مصیبت حسین ابن علی (علیه السلام) خوانده شده و اشک‌هایی که بر ماتم آن عزیز ریخته‌اند، از این دره عبور نخواهیم کرد. از شنیدن این خبر شادمان شدم و برای همه‌شان طلب مغفرت کردم. آن اندک راه رفته را بازگشتیم و در مسیر آسان‌تر قدم نهادیم. ✍ادامه دارد.. 📗غررالحکم/ ص797 و الحدیث/ ج3 ص385) 📗سوره فاطر آیه 18 @khatme14