460-zomar-ta-1.mp3
3.53M
#صوت_تفسیر #صفحه_460 سوره مبارکه #زمر بخش اول
#سوره_39
#جزء_23
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
460-zomar-ta-2.mp3
4.23M
#صوت_تفسیر #صفحه_460 سوره مبارکه #زمر بخش دوم
#سوره_39
#جزء_23
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#دعای_فرج
اے آفتاب عشق و عدالت شتاب ڪن
باز آ قنوت باغچه را مستجاب ڪن
این خاڪ تشنہ بے تو بہ باران نمے رسد
باغ خزان زده به بهاران نمے رسد
🌤ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌤
التماس دعای فرج
شبتون مهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
¤ #السـلامعلیڪیاابـاصـالـحالمهـدے ¤
دعای فرج
💢 پویش استغاثه جهانی
🔴 #طلب_منجی_موعود
دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت
هر شب راس ساعت 21
#اللهـمعجـللولیڪالفـرج
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
شهید محرمعلی مراد خانی
«محرمعلی مرادخانی» فرزند «باقر» در چهارم اردیبهشت سال ۱۳۴۵ بهواسطهی اشتغال پدر در شرکت شیر «پگاه»، در تهران متولد شد. تقارن تولد مرادخانی با ماه خون و شمشیر، یعنی محرم موجب شد تا پدر، نام محرم علی را برای نورسیدهاش برگزیند.
در سال ۵۸ و در ۱۳ سالگی به همراه خانواده، به روستای زادگاه پدری خود، «چلاسر» تنکابن عزیمت کرد و با خانواده در آنجا سُکنی گزید. پدر محرمعلی، هیئت تنکابنیهای مقیم مرکز را اداره میکرد و محرمعلی از نوجوانی در این هیئت، نوکری امام حسین (علیه السلام) را میکرد.
در سال ۵۷، در مدرسهی راهنمایی «نظام مافی» واقع در چهارراه «تفرشی مهرآباد جنوبی» تهران، تحصیل کرد. با اینکه ۱۲ سال بیشتر نداشت، مدیریت انقلابی بچههای مدرسه را بر عهده داشت تا جایی که کادر مدرسه، مادرش را به مدرسه فراخواندند و تهدید کردند که محرمعلی را اخراج خواهند کرد.
در سال ۱۳۵۷ در سن ۱۲ سالگی در جریان اعتراضات مردمی علیه رژیم، توسط مأموران دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت و برای مدت کوتاهی بازداشت شد، اما در ادامه با قید وثیقه آزاد شد. در سالهای دفاع مقدس بهواسطهی سن کم، با دستکاری شناسنامه، توانست مجوز حضور در جبهه را از مسئولین مرتبط اخذ کند و در نخستین حضور خود در آزادسازی بستان شرکت کرد.
با اخذ تجارب گرانبها در جنگ تحمیلی، محرمعلی سرانجام در سال ۶۱ به عضویت سپاه تنکابن درآمد و در سال ۶۲ در محور «دزلی» مریوان، مسئولیت ادوات و آتش را عهدهدار شد. در سال ۶۳، دست سرنوشت، عقد او را با دختری از خانوادهی یونسیها رقم زد و در سال ۶۴، زندگی مستقل او آغاز شد که ثمرهی این پیوند آسمانیِ ۳۳ ساله، سه فرزند به نامهای فاطمه، روحالله و محمدعلی بود؛ البته پیش از این، با وجود شرایط خاص شغل پاسداری و احتمال جانبازی و شهادت، پدر همسر ایشان، بنای مخالفت گذارد، اما در برابر استدلالهای مادر و برادر همسر، سرانجام موافقت خود را اعلام کرد و اینچنین زمینه برای مراسم عقد او مهیا شد.
چهار روز بعد از عقد به جبهه شتافت و در همان ایام ازدواج، در لشکر ۵ نصر حضور یافت و در عملیات بدر شرکت کرد. در ادامه، الویت مسالهی جنگ، مانع از آن شد تا با فراغ بال در جشن عروسیاش شرکت کند. در همین راستا، برادر بزرگش احمد، او را بهزور از جبهه به شهرستان آورد تا در مراسم عروسی شرکت کند.
در سال ۶۵ در گردان مکانیزه لشکر ۲۵ کربلا، فعالیت خود را در رستهی گردان مکانیزه تداوم بخشید. در طی روزها و ایام حضور در میادین پرمخاطرهی جنگ تحمیلـی، از ناحیـه فک، صورت، گوش، بینی و پا دچار مجروحیت شد و در همین راستا، هفت بار تحت عمل جراحی قرار گرفت. بعد از پایان جنگ و در ادامهی خدمت، همراه با خانواده به بابلسر منتقل شد و جانشینی یگان دریایی را بر عهده گرفت.
در ادامه در رشتهی علوم نظامی دانشگاه امام حسین (علیه السلام) پذیرفته شد و سپس توانمندی دانشی خود را در رشته حقوق، در مقطع کارشناسی، محک زد. بهواسطهی همت و هوش نظامی، در سیر مراحل سازمانی خود تا مقطع بازنشستگی تا جایگاه جانشینی تیپ ۳ ویژه لشکر ۲۵ کربلا و نیز کارشناسی ارشد امور نظامی گردانهای امام حسین (علیه السلام) سراسر کشور، پیش رفت.
شهید مرادخانی همچون زمان جنگ که در راه دفاع از میهن اسلامی پا به عرصه جهاد گذاشته بود، بعد از جنگ نیز با شرکت در طرح محرومیتزدایی و با هدف رفع محرومیت و دستگیری از مستضعفان، به منطقه سرپلذهاب و شهرستان «ثلاث باباجانی» عزیمت کرد و صحنههای زیبایی از نوعدوستی را به نمایش گذارد.
در سال ۹۱ به شرف بازنشستگی نائل شد، اما بنا به نیاز مبرم سازمان به تجربهی محرمعلی، خدمتش، ۳ سال تمدید شد؛ از این رو میتوان گفت که ایشان بعد از سیوسه سال خدمت، بازنشسته شد. در همین راستا پیش از بازنشستگی، مدتی به کرمانشاه عزیمت کرد و مدتی هم از او دعوت شد تا در ستاد مشترک نیروی قرارگاه امام حسین (علیه السلام) مشغول به خدمت شود؛ از این رو به تهران منتقل شد.
با وقوع اتفاق نامبارک فتنه ۸۸ که منجر به فرصتطلبی عدهای در قالب اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شد، محرمعلی وارد صحنه شد تا جلوی هتاکی فتنهگران را بگیرد که در این مُنازعه، مورد ضرب و شتم فتنهگران سودجو و فرصتطلب قرار گرفت و از ناحیه فک و صورت دچار جراحت شد.
۲۸ اسفند سال ۹۳ به جبهه مقاومت پیوست. با حضور در سوریه، علیرغم برخورداری از سمتِ فرماندهی، همچون یک نیروی عادی در نوک پیکان حمله حضور داشت که در طول مسیر به سمت اهداف از پیش تعیینشده، در سوم فروردین، پای چپش آسیب جدی دید، اما برای حفظ روحیهی نیروها، درحالیکه مجبور بود پای خود را بکشد، به راه خود ادامه داد.
خبر مجروحیتش را از خانواده پنهان نگاه داشت و در منطقه باقی ماند و پزشک جراح، عمل جراحی را روی پای او انجام داد. در پایان مأموریت اعزام اول، یعنی چهارم اردیبهشت ۹۴ که برای عروس
ی برادرش به ایران بازگشت، اعضای خانواده، متوجه مجروحیتش شدند. بعد از کمی استراحت، پیگیریهای خود را برای پیوستن دوباره به جبههی مقاومت آغاز کرد. با آغاز حرکت عظیم اربعین حسینی، همراه با دو پسرش برای پیادهروی اربعین ثبتنام کرد، اما شرایط بهگونهای شد که فرزندان، زودتر از پدر به پیادهروی اربعین عزیمت شدند، اما پس از چند روز، در کاظمین به یکدیگر مُلحق شدند.
یک روز پیش از اربعین، تماسی با او حاصل شد و از او برای پیوستن به جبهه مقاومت دعوت شد. با اینکه در چند کیلومتری کربلا بود، بازگشت و در آذرماه ۹۴، به سوریه شتافت. شهید «محرمعلی مرادخانی» در جریان مقابله با جبههی تکفیری، از ناحیهی گوش، هدف تیر قناسهی دشمن قرار گرفت و در حالیکه روی خاک زانو زده بود و سر به سجـده داشت، در ۲۵ صفر - مقارن با ۱۶ آذرماه ۱۳۹۴ - به خیل شهیدان پیوست.
لازم به یادآوریست، بعد از شهادت، افتخار شرفیابی و دیدار خانوادهی برخی از شهدای مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب، نصیب همسر و فرزندان شهید مرادخانی شد.