#فرزند #جوان
#ترحیم_خوانی
داغ فرزند
قصه مرگ تورا ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه اندرتن دریدن زودبود
آخر ای جان پسر،ای میوهٔ قلب پدر
در دیارِ نیستی منزل خریدن زودبود
اشک حسرت ازدوچشم مادرت هرصبح وشام
ازغم هجرره ماهت چکیدن زودبود
جان شیرین ترزجانت ازجفای روزگار
درشباب زندگی برلب رسیدن زودبود
مادربیچاره ات دائم کند آه وفغان
بهراوداغ غم مرگ تودیدن زودبو د
دیده بشگابابرادرهای خودبرگوسخن
نطق توخاموش ازگفتوشنیدن زودبود
بی کس وتنهاوبی یاور دراین کنج لحد
دورازاهل وعیالت آ میدن زودبود
شاعرژولیده
@khatmkhanimajma
دشتی اشعار جوان وفرزند
فلک آخر ربودی گوهر یکدانه مارا
بگو برما چرا بردی توآن دردانه مارا
ندانم ازچه روکردی شعارخویش گل چیدن
گل ماراچه دیدی وبرهم زدی گلخانه مارا
.................
عزیز خفته درخاکم گل باغ دلم بودی
درخشان گوهرپاکم چراغ محفلم بودی
کجا یابم دگرچون تواگرگردجهان گردم
تورا ای نازنین دختر که یارو همدمم بود
..............
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دیداندر خم این طاقت رنگین
نه جای لوح سیمینش درکنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین
..............
آفتابی درجهان تابیدو رفت
عمر کوتاهش جهان دیدورفت
هیچ کس ازدست اورنجش نداشت
ازچه رو ازدست ما رنجیدو رفت
#ترحیم_خوانی
#فرزند #جوان
@khatmkhanimajma
#فرزند
داغ فرزند
قصه مرگ توراناگه شنیدن زودبود
دعزایت جامه اندرتن دریدن زودبود
آخرای جان پسر(ای دخترم )ای میوهٔ قلب پدر
دردیاری نیستی منزل خریدن زودبود
اشک حسرت ازدوچشم مادرت هرصبح وشام
ازغم هجرره ماهت چکیدن زودبود
جان شیرین ترزجانت ازجفای روزگار
درشباب زندگی برلب رسیدن زودبود
مادربیچاره ات دائم کند آه وفغان
بهراوداغ غم مرگ تودیدن زودبو د
دیده بشگابابرادرهای خودبرگوسخن
نطق توخاموش ازگفتوشنیدن زودبود
بی کس وتنهاوبی یاور دراین کنج لحد
دورازاهل وعیالت آ میدن زودبود
شاعرژولیده
@khatmkhanimajma
سوگ فرزند
حجلهام شد قبر و مادر رخت دامادی کفن
غم مخور ای جان مادر این بدی تقدیر من
آرزویت بود و مادر بهر من بندی حنا
مادرم زحمت نکش با خون خود بستم حنا
از: فرشاد خضری
در سوگ فرزند:
خوابیدی بدون لالایی و قصه
حالا آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمیبینی
توی خواب گلای حسرت نمیچینی
دیگه خورشید چهرتو نمیسوزونه
جای سیلیهای باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
در سوگ فرزند:
ای گل نشکفتهام بابا چرا پژمان شدی؟
میوه قلبم چرا از دیدهام پنهان شدی؟
از برم رفتی، نگفتی بار دیگر یک سخن
همچو شمع از درد و غم سوزان شدی
جوان
در سوگ فرزند:
شاعران در وصف جوان بس سخنها گفتهاند
من زبانم الکن از توصیف این رنج گران
مهربانیهای تو آتش به جان ما فکند
وه چه جانسوز است، داغ فرزند جوان
داماد# ختم تازه جوان
در سوگ پسر جوان:
ببوسم دستت ای بابا که پروردی مرا آزاد
بیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد
به حجله میروم شادان و زخمی در (بر) بدن دارم
به جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارم
یا
به حجله میروم شادان ولی زخمی به تن دارم
حجلهام شد قبر و مادر رخت دامادی کفن
غم مخور ای جان مادر این بدی تقدیر من
آرزویت بود و مادر بهر من بندی حنا
مادرم زحمت نکش با خون خود بستم حنا
از: فرشاد خضری
در سوگ فرزند:
خوابیدی بدون لالایی و قصه
حالا آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمیبینی
توی خواب گلای حسرت نمیچینی
دیگه خورشید چهرتو نمیسوزونه
جای سیلیهای باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
در سوگ فرزند:
ای گل نشکفتهام بابا چرا پژمان شدی؟
میوه قلبم چرا از دیدهام پنهان شدی؟
از برم رفتی، نگفتی بار دیگر یک سخن
همچو شمع از درد و غم سوزان شدی
جوان
در سوگ فرزند:
شاعران در وصف جوان بس سخنها گفتهاند
من زبانم الکن از توصیف این رنج گران
مهربانیهای تو آتش به جان ما فکند
وه چه جانسوز است، داغ فرزند جوان
داماد# ختم تازه جوان
در سوگ پسر جوان:
ببوسم دستت ای بابا که پروردی مرا آزاد
بیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد
به حجله میروم شادان و زخمی در (بر) بدن دارم
به جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارم
@khatmkhanimajma
#جوان
#فرزند
#فرزند
اززبان مادر مناسب برای مجلس چهلم
خدایا شد دلم دریای ماتم
چهل روز است و مینالم دمادم
چهل روز است و دل شد پاره پاره
دو چشمونم به در مانده دوباره
چهل روز است و من بی نازنینم
چهل روز است و رویش را نبینم
چهل روز است به یادش ناله دارم
همی گویم گل گم کرده دارم
عزیزم نازنینم رفته از دست
زداغش پشت من یکباره بشکست
مه زیبای من از من نهان شد
خدایا پشتم از داغش کمان شد
امید و آرزویم رفته در خاک
منم با این دل بشکسته صد چاک
خدا داند چقدر زحمت کشیدم
چنین گلدسته ایی را پروریدم
به دل گفتم ز بعد من بماند
برایم سورهٔ قرآن بخواند
اجل بردی گل خوش رنگ و بویم
ربودی تو تمام آرزویم
الهی مادر زارت بمیرد
نباشد که برت ماتم بگیرد
دگر من ماندم وبا اشک و ماتم
شب و تاریکی و با ناله از غم
کجا دیگر سراغت را بگیرم
الهی من برای تو بمیرم
نشد آخر عروسی ات ببینم
کنارتو به شادی من نشینم
بدل گفتم ترا شادت نمایم
دل مسرور و دامادت نمایم
بسازم حجله عیشی برایت
تو رفتی زیر خاک مادر فدایت
الهی هیچ جوانی بد نبیند
گل حسرت به ناکامی نچیند
نبیند مادری داغ جوانی
بده داغدیده را صبر تا توانی
جوانمرده دل ناسور دارد
خدا داند دو چشم کور دارد
جوانمرده که شبها خواب ندارد
عزایش جز دل بی تاب ندارد
(صفا )داغ جوان درمان ندارد
جوانمرده بتن او جان ندارد
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
@khatmkhanimajma
#فرزند #جوان
#ترحیم_خوانی
داغ فرزند
قصه مرگ تورا ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه اندرتن دریدن زودبود
آخر ای جان پسر،ای میوهٔ قلب پدر
در دیارِ نیستی منزل خریدن زودبود
اشک حسرت ازدوچشم مادرت هرصبح وشام
ازغم هجرره ماهت چکیدن زودبود
جان شیرین ترزجانت ازجفای روزگار
درشباب زندگی برلب رسیدن زودبود
مادربیچاره ات دائم کند آه وفغان
بهراوداغ غم مرگ تودیدن زودبو د
دیده بشگابابرادرهای خودبرگوسخن
نطق توخاموش ازگفتوشنیدن زودبود
بی کس وتنهاوبی یاور دراین کنج لحد
دورازاهل وعیالت آ میدن زودبود
شاعرژولیده
@khatmkhanimajma
ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
#فرزند
سبک ترکی برای فرزند
ائلون مارالی آی بالا باشی بلالی آی بالا
ائودن چیخدون گوله گوله گلدون یارالی آی بالا
یوزه سیل اشگیمی باغلارام
من ئوزوم سنه سینه داغلارام
بالاوای دیوب یانوب آغلارام
**
همیشه محنت وبلا بلالی باشلارگللر
فلک اوخ آتسا دوز گلوب یارالی سینیه دیر
یوزه سیل اشگیمی باغلارام
من ئوزوم سنه سینه داغلارام
بالاوای دیوب یانوب آغلارام
*
جوان داغی بو دهریده آنالارین بلین بوکر
مزاره گئتسه ده گئدر یقین عزالی آی بالا
یوزه سیل اشگیمی باغلارام
من ئوزوم سنه سینه داغلارام
بالاوای دیوب یانوب آغلارام
#پدر
#مادر
#همسر
#فرزند
امان ز بی وفایی دنیا
فغان ز سوز و ماتم و غم ها
بدون تو شدم تک و تنها
خدانگهدار ۲
نمیشه باورم که در خاکی
مسافر سپهره افلاکی
من زنده ام تو در دل خاکی
خدانگهدار ۲
خاک مصیبت میریزم بر سر
غم تو میکشه منو آخر ۲
خدانگهدار
_
توای چراغ شده خاموشم
نمیشه یاد تو فراموشم
صدات هنوز مونده توی گوشم
خدانگهدار ۲
محبتات نرفته از یادم
بیا و بشنو بغض فریادم
ببین سر قبر تو افتادم
خدانگهدار۲
لبریز آهمو دلم خونه
بدون تو دلم پریشونه
خدانگهدار ۲
-------------------------
شکسته قلبم از فراق تو
بگو چیکار کنم ز داغ تو
تو خونه خاموشه چراغ تو
تنهام گذاشتی۲
ببین که از غم تو دلگیرم
بدون تو از زندگی سیرم
که میکنه فراق تو پیرم
تنهام گذاشتی۲
نمیبینی که از غمت پیرم
سرمزار تو زمینگیرم
🔸️شاعر:
#علی_اصغرخواجه_زاده
🔸️اجرا:
رمضانی
آی پدر و مادر فرزند از دست داده، نمی دونم فرزندتون رو توی لحظات آخر عمرش توی چه حالتی دیدید، نمی-دونم لحظات آخر عمرش از شما چی خواست، مطمئناً هر چی از شما خواسته آب نخواسته، نمی دونم وقنی از دنیا رفت، بالای سرش بودید یا نه، امّا دلا بسوز برای ابی عبدالله، اون لحظه ای که علی اکبر از وسط میدون جنگ صدا زد: ای پدر مرا دریاب...
صدای علی اکبر بلند شد. « ابتا! علیک منّی السلام؛ هذا جدی رسول الله یقرئک السلام و یقول و عجل القدوم الینا.» پدر جان! سلام بر تو باد، هم اکنون این جد من رسول خدا است که بر تو سلام می-رساند و می فرماید: به سوی ما شتاب کن.
آقا امام حسین با عجله بر سر بالین علی اکبر آمدند و با ناله فرمودند: «قتل الله قوماً قتلوک.» و اشک از دیدگان ایشان سرازیر شد و فرمودند: «علی الدنیا بعدک العفا» بعد از تو خاک بر سر دنیا « و جلس علی التراب و جعل الدم عن ثنایا» در این حال زینب از خیمه بیرون دوید و فریاد می زد: ای برادرم، با شتاب آمد و خود را روی بدن خون آلود علی اکبر افکند؛ که امام حسین سر خواهر را بلند کرد و او را به خیمه بازگرداند. سیدالشهداء روی خاک نشست و خون را از دندان های علی اکبر پاک کرد.
علی اکبر هنوز زنده است اما ضربه ای که بر سر فرود آمده است ، دهانش را پر از خون کرده، امام حسین با انگشت خود خون را از دهان علی اکبر پاک کرد «فشهق شهقه فمات» .
علی اکبر یک ناله ای زد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. در حالی که بدن مبارکش « فقطعوه بسیوفهم ارباً اربا» قطعه قطعه شده بود؛ امام صورت اشک آلود خود را روی چهره ی خون آلود علی اکبر گذاشت ، و به قدری بلند گریه کرد که تا آن روز کسی این گونه صدای گریه ی بلند از امام را نشنیده بود اما دل امام حسین آرام نمی گیرد.
سپس پیکر خون آلود اکبرش را در آغوش گرفت و فرمود: « یا بنیّ و بقی ابوک فریداً وحیداً» پسرم، از غم و اندوه دنیا راحت شدی؛ ولی پدرت تنها و غریب ماند. حالا ابی عبدالله می خواهد این بدن خون آلود و قطعه قطعه را به خیمه-ها بیاورد؛ چون بدن های همه ی شهداء را خود امام حسین به خیمه ها آورده است؛ ولی بدن علی را نیاورد. رو به خیمه ها کرد و فرمود:
« یا فتیان بنی هاشم! احملوا أخاکم الی الفسطاطاً . »
#فرزند
#روضه
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
ازغم مرگ توای سروخرامان چکنم
بهرپژمردنت ای نوگل خندان چکنم
داغ جانسوزتوافکنده شرربرجگرم
بادل سوخته وآتش هجران چکنم
شدبهارتوخزان وگل رویت پرپر
من دراین داغ خزان دیده پژمان چه کنم
پدرت ناله کندازغمت ای تازه جوان
گویدازماتمت ای نوردوچشمان چه کنم
مادرت جامه ی ماتم ببرونوحه گراست
گویداوگرنکنم چاک گریبان چه کنم
دوستان بهرتو آورده گل ای نوردوعین
گرمزارت نکنم همچوگلستان چه کنم
شمع سان سوخته ازداغ تووآب شدم
ای امیددل غمدیده ی نالان چه کنم
خیزازجای ببین حال جگرسوختگان
باچنین ناله ی جانسوز عزیزان چه کنم
“کربلایی”زغم مرگ توگرصبرکند
من که خودکاسه ی صبرم شده پیمان چه کنم
#فرزند
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
داغ جوان خيلي جانسوزه...
پدر و مادري كه داغ جوان ببينند ، ديگه روي لبهاشون گل خنده نمينشينه...
وقتي يك جوان از دنيا ميره،پدر ميگه: خدايا عصاي پيري از دستم افتاد...
برادر ميگه: خدايا كمرم شكست...
خواهر براي برادرش اشك ميريزه...ناله ميزنه...
امابميرم براي دل مهربون مادر...
مادر ميگه:خدايا جگرم ميسوزه...
از اين به بعد با اين مادر داغديده مهربانتر باشيد...
چرا؟؟؟
آخه مادريكه داغ جوان ببينه، دلشكسته ميشه...
اينجا اين مردم آمدند ، اشك چشم اين پدر و مادر داغديده را پاك كردند...
تسليت دادند، ابراز همدردي كردند...
اما بميرم براي دل داغديده ي حسين...
فدای اون لحظه ای اباعبدالله به کنار بدن پاره پاره علی رسید...
پـسر نـگاه به اشك غم پدر مي كـرد
پدر نـظاره به خون سر پسر مي كـرد
پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشـت
پسر نشـانه ز زخـم هزار قاتـل داشت
هر روضه اي از روضه هاي كربلا خوانده بـشود، مـداح يـا واعـظ مـ ي گويـد،
انشاءاالله اين روضه را يك شب كنار قبرش بخوانيم.
اما تنها روضه اي كه خيلي سخت است و نمي شه كنار قبرش خواند ، روضه ي
آقا علي اكبر (ع) است، مخصوصاً اينكه شب جمعه باشد.
آخه پيش بابا روضه ي جگرگوشه را نمي خوانند، نبايد به زخم نمك زد.
لذا علي اكبر (ع) از آن لحظه اي كه از بابا آب تقاضا كرد و بابا نتونـست بـه او آب بدهد، ناراحت بود.
لحظه هاي آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سيراب شدم.
هميشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روي دامن پسرش باشد...
گاهي محتضر مي خواهد جان بدهد، مي بيند جان از بدنش نمي رود، چشم به راهه، بعضي ها مي گند چشم به راه پسرشه، مي خواد بار آخر پسر را ببيند تـا
پسر مي آيد، سر بابا را به دامن مي گيره، پدر راحت جان مي دهد.
اما خدا نياره پدر سر بالين پسر بيايد ...
پدر ز خون پسر صورتش خضاب شده
پسر ز سوز عطش،قطره قطره آب شده
پدر به چهره ي فرزند خويش چهره نهاد
پسـر كنـار پـدر ناله اي زد و جان داد
🍁🍁🍁
ختم جوان #فرزند⬇️⬇️⬇️
#پدر #مادر #جوان #فرزند #مجری #ترحیم_خوانی
میباره اشکام بارونیه چشمام بدون تو اینجا من تنهام
میلرزه جونم بی تو نمی تونم الهی برگرده اون روزا م
هرجا باشم یاد تو همرامه با قلب پر خونم برات میخونم
میشه بازم منو تو آغوشت بگیری ُ بگی دردت به جونم
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین....
یادم میوفته خاطرات باتو چه روزایی خوبی تموم شد
بعد تو اشک و درد و غم بامن هرچی که شادی بود حروم شد
صبر و قرار درد بی درمونه خدایا کاری کن کارم تمومه
بغضم بسته راه نفسهامو حال منو فقط خدا میدونه
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...
از وقتی چشمام واشد به این دنیا عشق و وجود من تو بودی
تو راه و رسم زندگی رو با مهر یادم دلم دادی تا بودی
آه از دوری از غم محجوری داغی که تا زنده ام روی دلم هست
آه از دنیا موندم تک و تنها اما هنوز یادت تو خاطرم هست
دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...میباره اشکام بارونیه چشمام بدون تو اینجا من تنهام
میلرزه جونم بی تو نمی تونم الهی برگرده اون روزا م
هرجا باشم یاد تو همرامه با قلب پر خونم برات میخونم
میشه بازم منو تو آغوشت بگیری ُ بگی دردت به جونم
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین....
یادم میوفته خاطرات باتو چه روزایی خوبی تموم شد
بعد تو اشک و درد و غم بامن هرچی که شادی بود حروم شد
صبر و قرار درد بی درمونه خدایا کاری کن کارم تمومه
بغضم بسته راه نفسهامو حال منو فقط خدا میدونه
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...
از وقتی چشمام واشد به این دنیا عشق و وجود من تو بودی
تو راه و رسم زندگی رو با مهر یادم دلم دادی تا بودی
آه از دوری از غم محجوری داغی که تا زنده ام روی دلم هست
آه از دنیا موندم تک و تنها اما هنوز یادت تو خاطرم هست
دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...میباره اشکام بارونیه چشمام بدون تو اینجا من تنهام
میلرزه جونم بی تو نمی تونم الهی برگرده اون روزا م
هرجا باشم یاد تو همرامه با قلب پر خونم برات میخونم
میشه بازم منو تو آغوشت بگیری ُ بگی دردت به جونم
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین....
یادم میوفته خاطرات باتو چه روزایی خوبی تموم شد
بعد تو اشک و درد و غم بامن هرچی که شادی بود حروم شد
صبر و قرار درد بی درمونه خدایا کاری کن کارم تمومه
بغضم بسته راه نفسهامو حال منو فقط خدا میدونه
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...
از وقتی چشمام واشد به این دنیا عشق و وجود من تو بودی
تو راه و رسم زندگی رو با مهر یادم دلم دادی تا بودی
آه از دوری از غم محجوری داغی که تا زنده ام روی دلم هست
آه از دنیا موندم تک و تنها اما هنوز یادت تو خاطرم هست
دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین