بررسی معیار های #ازدواج پسران (۶)
سلام
پسری ۲۰ ساله هستم الآن میرم ترم سه دانشگاه رشته مهندسی یکی از دانشگاههای خوب تهران.
چند وقتی هست دوست دارم ازدواج کنم و شروع کردم براش که مقدمات کار رو فراهم بکنم تدریس میکردم و میکنم توی تابستون، امسال هم توی یه شرکت مربوط به رشته ام استخدام شدم و مجموعاً با تدریس می تونم ماهی ده تومن حقوق داشته باشم (طبیعتاً توی تابستون یا زمانی که درس دانشگاه نداشته باشم خیلی می تونم بیشتر کار کنم و حداقل تا ۱۵ تومن برسونمش) .
البته چون اول کارم هست می تونم توی ماههای آینده کم کم با خوب کار کردن حقوقم رو بیشتر هم بکنم این از این ماشین و خونه ندارم من خودم دنبال زندگی کردن هستم و دنبال این هم توی این وضعیت اقتصادی مملکت ساده شروع کنم مهریه مد نظرم ۱۴ تا هستش و چون دوست دارم ساده شروع کنم جهیزیه رو اصلاً سخت نمیگیرم نه تخت می خوام نه تلویزیون در حدی که بشه یه زندگی رو شروع کرد برام کافیه بقیه ش رو میشه بعد سر و سامون گرفتن خودمون دوتایی کم کم بخریم.
ولی خب انتظار دارم طرف مقابل هم از من عروسی بریز بپاش و خرجهای زیاد و الکی برای شروع نخواد درباره پدر عروس من نه میخوام پولدار باشه نه ریالی کمک بکنه نه میخوام خانواده کم جمعیّت باشه که به همسرم ارث برسه نه هیچی کلاً دنبال پول خانواده همسرم نخواهم بود و گفتم زندگی کردن و با هم بودن و با هم تلاش کردن برام مهمه.
درباره ظاهر خیلی از دخترها دیدم اینجا میگن خواستگار هاشون خیلی براشون ظاهر مهم بوده من خودم قدم ۱۶۰ هست و وزنم ۵۸ قبول دارم قدم کوتاهه ولی ارثیه و خدادادی، درباره ظاهر طرف مقابل طبیعتاً یه آدمی که خیلی از من قد بلند تر و چاقتر باشه نمی خوام که خیلی هم فاصله ظاهری نداشته باشیم درباره چهره هم همین که به دلم بشینه کافیه اندام و اینها خیلی مهم نیست برام.
البته مهم که هست ولی این جور نیست که بگم چون این این طوره پس نمی خوامش اصلاً یه جورایی خط قرمزم نیست چون من نمی خوام با جسم همسرم زندگی کنم در کل همین که از لحاظ سایز خیلی بزرگتر نباشه و چهره ش به دلم بشینه کافیه من خودم آدم نماز خونی هستم اهل حلال حروم هستم دنبال دوستی با جنس مخالف به هیچ عنوان نرفتم (با اینکه نیاز شدید داشتم) .
دوست دارم طرف مقابلم هم با ایمان باشه و دنبال دوستی نرفته باشه اخلاق هم مهمه برام ولی یه اعتقادی که من دارم اینه که اگه من فلان ویژگی رو از همسرم بخوام اول باید خودم این ویژگی رو داشته باشم چند وقته روی اخلاقم کار میکنم تا بهترش کنم و قطعاً روی اون اعتقادم پایبند خواهم بود.
همین کلاً من مهم برام اینه که اگه من برای طرف دو تا قدم برداشتم و کوتاه اومدم اون هم حداقل یه قدم برداره و به خاطر من از حقش کوتاه بیاد و دوست دارم زندگی مون رو دو تایی با هم بسازیم و باز هم میگم ته ته هدف من زندگی کردنه نه چیز دیگه ای.
حالا بگید اگه فردی مشابه من به خواستگاری شما بیاد قبول می کنید یا نه و اگه قبول نمی کنید دلیل تون رو بگید ببخشید خیلی طولانی شد ممنون که خوندید.
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19310
https://eitaa.com/khbartar
تجربیات اختلاف نظر درباره #مهریه در جلسات #خواستگاری
سلام وقت همگی بخیر
داخل این پست می خوایم راجع به تجربیات اختلاف نظرهایی که خودتون دیدید یا شنیدید که خانوادههای دو طرف پسر و دختر راجع به بحث مهریه در جلسات خواستگاری داشتند و دارند، صحبت کنیم.
من خودم دختری رو میشناسم که سنش واسه ازدواج داره میره بالا، و تا حالا کلی سخت گیری کرده خیلی و همه خواستگارها رو رد کرده و دیگه این آخرین خواستگارش رو قبول کرده گفته می خواد با همین زندگی کنه ولی پسره در عین اینکه خیلی از دختر خوشش اومده امّا گیرش روی مهریه ۱۴ تا سکه هست.
این طور که خانواده پسر گفتن، رسم شون بین فامیل ها شون هم مهریه ۱۴ تا بوده البته این پسر گفته ۱۴ تا رو قبول می کنه و درجا هم حاضره پرداخت کنه و گفته که مهریه اصلش اینه که در همون لحظه در بضاعت مرد باشه که پرداخت کنه ... یه چیزی که دختر فهمیده اینه که پسر همه دوستاش مهریه همسران شون کم بوده و برداشت دختر اینه که این پسر نمی خواد جلوی دوستاش کم بیاره...!
این هم بگم که دو طرف کاملاً غریبه هستند و میگن اصلاً همدیگه رو نمی شناسن ولی تحقیقات شون ثابت کرده پسر خیلی عجله داره برای ازدواج ، هر چند پسر خوبی نشون داده و بهشون ثابت شده برای زندگی واقعی اومده و اهل طلاق و این حرف ها هم نیست.
یکی از دوستان این پسر گویا همسرش ازش طلاق می گیره و انگار اون آقا رو از نظر مالی بیچاره کرده، حالا این پسر از این قضیه ترسیده که سرش بیاد و مهریه رو این قدر کم گرفته و از موضعش کوتاه هم نمیاد...
حالا خانواده دختر میگن رسم شون ۱۰۰ تاست حداقل، ولی خب این قدر دختره عجله داره برای ازدواج و سنش داره میره بالا، که می خواد قبول کنه ۱۴ تا رو ولی والدین این دختر سخت گیر هستند، حالا بین خانواده دختر و خود دختر هم گویا دعوا شده ...
من مطمئنم از این دست قضایا خیلی از شما دیدید یا شنیدید و تجربه دارید...
توی چنین موقعیتهایی به نظرتون چه راه حلی میشه استفاده کرد؟
چه طور دو طرف به هم اعتماد کنن؟
راه درست چیه؟
این طور که مشخصه پسر و دختر خیلی همدیگه رو دوست دارن نمیخوان همدیگه رو از دست بدهند ولی پسر ترسیده، به نوعی میشه گفت حق داره، از طرفی خانواده دختر هم نگران آینده هستن که دختر با چه پشتوانهای وارد زندگی بشه و فردا دیر یا زود دخترشون بیوه بشه چه حق و حقوق و حمایتی براش می مونه؟ این نگرانی هم خیلی طبیعیه و خانواده دختر حق دارند چون کاملاً غریبه اند...
اگر تجربه مشابهی یا پیشنهادی دارید زیر همین پست نظرات تون رو بگید.
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19535
https://eitaa.com/khbartar
پسرها و دخترهایی که این روابط رو دارن از نزدیک دیدم و آدمهای بدی نیستند، آدمهایی که کلاً بشه بزاریشون کنار و بگی من با چنین شخصی ازدواج نمیکنم. اینکه شاید صرف این عدم رعایت چارچوب از اون شخص یه هیولا نمی سازه. و نمی شه گفت زندگی با این آدم خوشبخت کننده نیست. این تفکر که اگه کسی خوددار نباشه و حدودش رو با جنس مخالفش رعایت نکنه هر زمان ممکنه دوباره این کار رو بکنه حتی بعد ازدواج، الآن تو ذهنم به طور ناخودآگاه داره اینطوری توجیه میشه که این جور ارتباطات اقتضاء زمان مجردی هست. (قطعاً منظورم رابطهای که از یه حدی بگذره نیست. منظورم کسی هم که آگاهانه و از سر بیکاری میره با پسر یا دختری ارتباط برقرار می کنه نیست؛ منظورم اینه که مثلاً یک پسر مذهبی از دختری خوشش میاد یا بالعکس یا اصلاً بحث همون میل به ارتباط با جنس مخالف مطرحه؛ و رفتارهاش چه مستقیم چه غیر مستقیم این علاقه رو میرسونه و ارتباط کلامی بین شون برقرار میشه مثلاً تا این رابطه به ازدواج برسه یا حتی به ابراز علاقهی مستقیم هم نکشه و تموم بشه). به این فکر میکنم که شاید فشار عاطفی دوران مجردی چه برای دختر و په پسر اون قدر زیاده که شاید بالاخره یه جایی در ارتباط با نامحرم خودش رو نشون بده و فرقی نداره مذهبی باشی یا نباشی. و کسی که ازدواج کنه دیگه از این رفتارها نخواهد داشت. چیزی که نگرانم می کنه اینه که چنین موضوعی برام قبلاً خیلی قبیح مینمود. ولی الآن گاهی احساس میکنم شاید اون قدر ها هم قبیح نباشه!
این موضوع تو ذهنم این طور توجیه میشه که این پسرها نه پاشونو از یه حدی فراتر می ذارن تا تکلیفت رو باهاشون مشخص کنی و نه اون حدودی که مد نظر هست رو رعایت می کنن، چیزی مابین این دو! و این ارتباط بینابینی شاید اون قدرها قبیح نباشه! شاید اصلاً تو نباید این قدر قبیح بپنداری این روابط رو چون با این نگرش اصلاً کیس ایده آل از این نظر برای ازدواج وجود نداره!
شاید اصلاً نباید قبیح بپنداری چون داری راه ارتباط و نزدیک شدن پسرها حتی برای ازدواج رو می بندی
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19531
https://eitaa.com/khbartar
ارتباطات کلامی غیر ضروری بین دختر و پسرهای قشر مذهبی
سلام به همه ی اعضای خانواده ی برتر و خوانندگان این پست.
من یک دختر بیست و چند ساله هستم. سؤالی که می خوام بپرسم، در زمینهی حفظ حدود در ارتباط با نامحرم هست.
در دوران نوجوونیم یه برههای بود که خیلی دنبال این بودم ببینم در زمینهی مسائل اعتقادی و احکام و... درست ترین کار ممکن چیه، منظورم از درست ترین کار پیدا کردن دقیق اون چیزی بود که اسلام تعریف کرده و اینکه نه در دام افراط بیفتم و نه تفریط؛ در مورد رنگها برای حجاب تحقیق میکردم، در مورد اینکه چادر رو آیا همیشه باید بپوشم، و سایر مسائل و یکی از مسائلی که داشتم تلاش میکردم بهترین حالت ممکن رو در موردش پیدا کنم حد و حدود ارتباط با نامحرم بود.
این طور که من توی اون زمان به نتیجه رسیدم، حد و حدود ارتباط با نامحرم در حد ضرورت بود به این معنی که ارتباط با هر نامحرمی در عین اینکه کاملاً محترمانه و مودبانه باید باشه، همواره یه چارچوب و یه مرزی در ارتباط با نامحرم باید وجود داشته باشه و صمیمیتی شکل نگیره، و طبیعتاً این چارچوب در همون ارتباط ضروری منظورم هست.
من مبنای ارتباطم با نامحرم رو از همون زمان همین قرار دادم. ضرورت رو در ارتباط با پسرها و آقایون فامیل همون حد عرف سلام و احوال پرسی و صحبتهایی که اقتضای جمع فامیلی هست در نظر گرفتم و در مورد پسرهای دانشگاه و کلاسهای دیگه ضرورت رو اینکه تا واقعاً نیاز جدی ایجاد نشده که برم و باهاشون صحبت کنم این کار رو نکنم و خوب همون طور که گفتم همین صحبتها هم با رعایت حدود، مثل با فعل جمع صحبت کردن، صمیمی نشدن و در عین حال رفتار مودبانه بود.
تا همین چند وقت پیش ذهنیتی که از پسرهای مذهبی داشتم هم همین بود، به این معنی که پسری که اعتقادات مذهبی داشته باشه خوب قطعاً همین حدودی که اشاره کردم رو در ارتباط با نامحرم رعایت می کنه.
تا اینکه به مرور، من پسرهای مذهبی ای که در خیلی از زمینهها پسر خوبی بودند رو دیدم، امّا به طور اتفاقی متوجه صحبت هاشون با جنس مخالف شون شدم و حقیقتاً، مدل رفتاریشون، جنس صحبت هاشون و نوع حرف زدنشون با دخترهایی که میشناختند منو خیلی متعجب و البته ناراحت کرد. تا جایی که احساس کردم من تو تمام این سالها با اینکه شاید بین این جماعت بودم کم و بیش، امّا انگار اصلاً تو یه دنیای دیگه زندگی میکردم، دنیایی با چارچوب هایی که خودم بهشون اعتقاد داشتم.
من میل زیاد به ارتباط با جنس مخالف رو درک میکنم، امّا باید اعتراف کنم تصوراتم از پسرهای مذهبی تا حد زیادی خراب شد و به این نتیجه رسیدم که حتی به کسی که در ظاهر اهل رعایت همه ی حدود هست هم نباید اعتماد کرد.
مجدد اشاره میکنم این رو در نظر بگیرید که پسرهایی که من ازشون حرف می زنم پسرهایی هستن که به ظاهر واقعاً معقول و موجه به نظر میرسن و در بقیهی زمینهها واقعاً قابل اعتماد و مسئولیت پذیر هستن امّا در زمینهی ارتباط با جنس مخالف همون طور که گفتم عمل می کنن. بخوام مثال بزنم اینکه تو شبکههای اجتماعی راحت ارتباط برقرار می کنن و اون اصل ضرورت اصلاً برقرار نیست!
تصورات من این طور خراب میشد که یه پسر مذهبی میدیدم و میگفتم این قطعاً با این همه وجههی خوبی که ساخته قطعاً رعایت حدودش با نامحرم در همون سطحی هست که تصور میکنم. و نبود!
نمی گم لزوماً راحت و صمیمی میشدن. امّا این کشش به صحبت کردن و ارتباط با جنس مخالف خودش رو به این شکل نشون داده بود که مثلاً تو فضای مجازی سر یه موضوع فرعی و غیرضروری سر صحبت رو باز کنه و ادامه بده.
و اگه دختر هم ادامه دهنده می بود، واقعاً پتانسیل شکل گیری ارتباط عاشقانه و وابستگی به شدت وجود داشت.
من حتی بسیاری از ارتباطهای از این جنس رو دیدم که به ازدواج رسیده. و حتی با کسانی صحبت کردم و میگن این از اقتضائات رفتاری پسرهاست و تو باید این رو بپذیری و پسر عابد و زاهد به اون معنی که تو می خوای پیدا نمی شه. یعنی حقیقتش اصلاً این چیز بدی دونسته نمی شه و قبحی که از عدم رعایت این چارچوب در همه ی این سالها تو ذهن من بود انگار از نظر دیگران حتی در مورد پسرهایی که مذهبی هستن وجود نداره!
حقیقت و اصل موضوع اینه که من دچار یه تردید درونی شدم. چون حتی دخترهایی رو دیدم که اون ها هم عملاً این ارتباطات عاشقانه رو دارن و اگرچه با حفظ حدودی که خودشون در ارتباط با هم تعریف کردن امّا به حال ارتباط کلامی و محبت آمیز رو دارن (مجازی طور مثلا).
ریشه ی این تردید من اینه:
در چه مکان هایی بروم تا با پسری در سن ازدواج آشنا شوم و ازدواج کنم؟
29 ساله هستم. کارشناسی ارشد و در حوزه مارکتینگ فعالیت دارم. خویش فرمایی کار میکنم. تا الآن 4 خواستگار بیشتر نداشتم. اهل دوستی هم نیستم. حجاب دارم و به دستورات اسلام تا حدودی پایبند هستم. ولی خیلی مذهبی هم نیستم.
لطفاً کمک کنید. جاهایی که پسران درست و حسابی با وضعیت مالی خوب و متدین و چهارچوب دار حضور داشته باشند.
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19339
https://eitaa.com/khbartar
چه کار کنم پسر مورد علاقه م بیاد خواستگاریم؟
سلام
من یک خانمی با اعتقادات مذهبی هستم، و همیشه یک سری معیارهای خاص مثل بقیه، برای ازدواجم در آینده داشتم، تو ارتباط با نامحرم حفظ حد و حدود برام مهمه، با توجه به فعالیت هایی که در چند تشکل دانشگاهی داشتم، این رو فهمیدم که آدم هایی که بدونم کین و چین و برام خیلی مشخصه اصلاً قرار نیست تو اون جمع کسی از کس دیگه برای ازدواج خوشش بیاد، در دیدارهای گروهی مون بیشتر از یک آدم نامحرم غریبه باهاشون هم صحبتی میشم و این هم به خاطر همکاری هاست، ولی لازم به ذکره که بگم همه چیز گروهیه و اصلاً روابط خاصی در اون گروه ها نیست،اون ها هم همه بچه های خوب و مذهبین.
چندین مدت قبل من با یک تشکل دیگری آشنا شدم ،یکی از افراد اصلی تشکل علی رغم آدم های دیگه زندگی که خیلی لازمه بالا پایین کنم مواردی در مورد شون رو و تازه ببینم شخصیت شون چیه و تازه شاید مثل هر دختری یا هر پسری حس کنم و با خودم بگم فلانی آدم خوبیه،این آدم رو از ساده ترین برخوردای اولیش این حس رو گرفتم.
از اون معیارهایی که داشتم "منش و شعور" بعد از چندین و چند خواستگارم، برام برجسته شد، اصلاً قبلا من این کلمه رو جزء معیارها حساب نمی کردم فقط می گفتم اخلاق مناسب,ولی الآن اصلاً این شده اولین معیارم،و اون آدم مذکور به شدت منش خوبی داره،حالا مسئله اینجاست خب خیلی از آدم ها با خودشون رویاپردازی هایی راجع به آدم های اطراف دارن ولی مسئله اینه که من هر چقدر هم این رو داشته باشم باز هم یه آدم واقع گرا و منطقی در امر تاهل ام،و الآن واقعاً به چشم واقع گرایی دارم میگم این آدم چقدر اولویت های ردیف اول من رو داره،چند تا مشکل هست.
یکی اینکه ما هر دو آدم های مذهبی هستیم (این نمی تونه باعث بشه یکی از طرفین سریع پیشنهاد آشنایی اعلام کنه)،و اینکه اون آقای محترم به لحاظ درسی از من در رتبه خیلی بهتری قرار دارن ،خب این جایگاهِ آدم ها رو تا حد زیادی عوض می کنه.
اومدم بپرسم تا حالا تو این شرایط بودین؟ واقعاً باید چه کار کرد؟ کاری جز تقوا که نداریم ما مذهبی ها،ولی واقعاً باید گذاشت به همین سادگی آدمی که اولویت های تو رو داره از دست بره؟ چون همه ش فکر می کنم به خاطر جایگاه تحصیلی شون خب خیلی ها خواهان ایشون باشن، ولی این اصلاً ملاک من نبوده، شخصیت و منش خیلی خوبی که دیدم برام مهم بوده ،منم خیلی چیزهای خوبی دارم ولی خب نمی دونم.
بعضی اوقات نگران میشم که نکنه تقوام کم بشه یا شده... این بده.. ولی واقعاً باید یه کاری کرد ایشون خوشش بیاد و صاف و مستقیم بیاد بگه فلانی شماره منزل بده!، شاید همین الآن خوشش بیاد والا آدم چه می دونه ،ولی ممکنم هست به تنها چیزی که فکر نمی کنه ازدواج و بین این همه آدم اطرافش ،ازدواج با من باشه!
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19555
https://eitaa.com/khbartar
چه کار کنم نماز صبحم قضا نشه؟
سلام خدمت خوانندگان عزیز
من توی خانواده ای هستم که به جز من هیچ کدوم شون نماز نمی خونن، حالا مشکلی که برای من پیش اومده نماز صبحم رو به خاطر خانواده ام نمی تونم بخونم.
حتما می گید چه ربطی داره پاشو بخون دیگه، ولی من چون پسرم واجبه که همه نماز ها به جز نماز ظهر و عصر رو با صدای بلند بخونم(نه که فریاد بزنم، اونقدری که رنگ صدا مشخص باشه که خب به اندازه ای بلند هست که بقیه از خواب بلند شن)، از طرفی توی خونه مون هیچ جای دیگه ای نیست که اون جا نماز بخونم تا کسی بیدار نشه.
همین موضوع خیلی نگرانم کرده و برای نماز صبح بلند نمی شم چون دوست ندارم به خاطر عمل به چیزی که خدا گفته، پدر و مادرم و بقیه اعضای خانواده رو اذیت کنم (نگید اون ها هم دعوت به نماز کن که خودشون گفتن نمی خوان بخونن)، واقعاً خیلی ناراحتم و دعا دعا می کنم زودتر برم دانشگاه ولی خانواده ام رو خیلی دوست دارم و خوشم نمیاد که این جوری ازشون بیزار باشم. خیلی سردرگم شدم، برای بقیه نماز ها هیچ مشکلی نیستش ولی این یکی رو اصلاً نمی دونم چه کار کنم. حالا الآن ساعت خوبی هست اذان صبح و بعضی اوقات همه بیدارن ولی بریم توی عید و تابستون دیگه میفته تو ساعت های ۵.
در ضمن نگید که حالا چه کاریه نماز صبح می خوای اول وقت بخونی که همه خوابن، من همیشه نماز صبحم رو اوقاتی که بیدار شدن یعنی نزدیک های طلوع خوندم.
ممنون میشم یه راهنمایی چیزی کنید به خدا اصلاً دوست ندارم این وضعیت رو، سال دیگه که میرم دانشگاه خوشم نمیاد یک سال کامل نماز صبحم قضا شه، یعنی واقعاً باید خانواده ام رو به خاطر فرمان خدا اذیت کنم یا اینکه رعایت حال خانواده ام بر فرمان خدا اولویت داره؟
ممنونم از شما
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19556
https://eitaa.com/khbartar
بارها خیال پردازی می کردم که مثلا این قدر تو فیلمنامه نویسی کارم خوب بوده که تو فلان فیلم یا سریال کارگردان ازم خواسته بیام سوای اون فیلمنامه یه نقشی هم داشته باشم.
شما که غریبه نیستین یکی از اهدافی که بارها بهش فکر کردم یا فکر می کنم همینی بود که گفتم.
مثلا اینکه تو ساخت یه سریال تاریخی ناب از ایران باستان منم یه گوشه کار باشم و یه بخشی از این پازل باشم.یا ایده های درخشانی تو فیلمنامه داشته باشم که یه کار قشنگ از توش در بیاد.
یا تو اون شبکه مجازیه کلی ویدیو بذارم ، کارهای خفنی انجام بدم و روز به روز رشد کنم و در کنارش با بقیه اون آدم ها کارهای خفنی انجام بدیم.
یا تو فلان گیم تمرین کنم و برم تو مسابقات سطح جهانی یا کلی هدف و رویای دیگه.
دوست دارم کارم ارزش داشته باشه اگه حداقل اثری از من به جای نمی ذاره به چهار تا آدم کمک کنه یا حال بعضی ها رو خوب کنه یا یه نفعی به بقیه برسونه.
امّا کلام آخر.می خوام تو مسیر فعلیم بهم کمک کنید.ماه دیگه امتحانات ترم شروع میشه و من تا الآن کتاب ها رو نخوندم یا حتی تو کلاس های آنلاین شرکت نکردم . می دونم عجیبه ولی سردرگمم.از اون طرف فعالیت تو شبکه مجازی که نمی تونم اسمش رو بیارم ولی احتمالا بشناسیدش نمی ذاره تمرکز کنم.
خیلی گم و گیجم.
اگه رشته م رو ول کنم یه معضل مسخره به اسم سربازی اجباری سرو کلش پیدا میشه.آقایون پست حسابی این موضوع رو درک می کنن.
از طرفی اگه سریع ادامه ش بدم با توجه به این حضور نداشتن تو کلاس و شب امتحانی خوندن حس ندونستن بهم دست میده.مثلا کلاس ها تماما حضوری شد یه سؤالی پیش اومد من با این اطلاعات نصفه نیمه برم چی بگم. برم بگم چیم؟ چی می خوام؟!.
اگه می خواید تو این مورد بیاید از مزایای سربازی و منفعت های بیشمارش بگید لطفاً بی خیال بشید چون کلا تو کتم نمی ره این معضل.امّا اگه راه در رو یا پیشنهاد مثبتی براش دارید می شنوم.با کمال احترام به همگی.
از شما می خوام در حد توانتون بهم مشورت بدین و اگه تجربه یا راهکاری دارید بهم بگین.
اگه جایی رو اشتباه میرم یا راه درستش رو می دونید یا اگه مسیر بهتری سراغ دارید خلاصه هر چی.
سعی کردم تاجایی که می تونم چیز هایی که مد نظرم هست و ذهنم رو شلوغ کرده بگم.
ممکنه همه حرف هام رو نزده باشم یادم رفته باشه یا هردلیل دیگه ای ،گاهی اوقات خودم هم می مونم
چی می خوام بس که توضیح دادن چیزی که بهمون می گذره کار دشواریه.
در آخر کنار تمام سوالات و علامت سوالاتی که تو پست بهشون اشاره کردم از شما چند تا سوال دارم
آدم چند تا هدف یا موضوع رو می تونه با هم دنبال کنه؟ یکی ؟.. دو تا؟... سه تا؟... یا بیشتر؟
چون مطالبی خوندم یا دیدم که میگفتن فقط رو یه موضوع فوکوس کن تا خفن ترین اون بشی. این عبارت عبارت تلخیه چون ممکنه یه نفر خیلی چیزها رو بخواد ولی ...
به نظرتون این درسته؟راهش چیه؟ اون هم تو شرایط فعلی ایران که آینده مه آلودی داره. آدم چطور هدف یا اهدافش رو گزینش کنه؟ چون احساس می کنم کار سختیه.
با تکرار کردن میشه اون هدف رو برجسته کرد؟ میگن تکرار کردن یه کار مغز و ذهن رو گول می زنهُ که فلان موضوع واست خیلی مهمه و با تکرار برات با ارزش میشه و شاید بتونه یه هدف خوب هم باشه.
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19557
https://eitaa.com/khbartar
آدم چند تا هدف یا موضوع رو می تونه با هم دنبال کنه؟
سلام به همگی
امیدوارم حال تون خوب باشه
می خوام تو این پست بهم مشورت بدین و اگه پیشنهاد یا تجربه ای دارید با من به اشتراک بذارید.
اگه عادتی دارید که کمک تون کرده،اگه تجربه مفیدی دارید،اگه کتاب،سمینار، فیلم یا هر چیز دیگه ای می شناسید که می تونه به منم کمک کنه ممنون میشم معرفی کنید.
من در حال حاضر تو شرایط پیچیده و عجیبی گیر افتادم.چون مسیری که الآن داخلش قرار دارم با مسیری که می خوام یا حتی مسیری که فکر می کنم می خوام در تضادن. یا لااقل من چنین برداشتی دارم.
من دانشجوی رشته مشاوره توی دانشگاه x هستم (شما فکر کنید پیام نور یا آزاد)
علایقم تا حدودی مشخصه: به داستان،نوشتن،رسانه و ویدیو و مواردی از این دست علاقه دارم.ممکنه موارد دیگه ای هم باشن که بهشون علاقه داشته باشم امّا الآن یادم نیاد ولی این ها رو میگم که یه شمای کلی داشته باشین.یه سری چیزها رو میگم که دیتای بیشتری موقع کامنت دادن داشته باشید.
امّا چرا گفتم تا حدودی علایقم مشخصه.مساله اینه که هنوز هم سر درگمم.خدا رو شکر این سردرگمی مثل چند سال قبل نیست و تا حد زیادی می دونم چه کارهایی ازم بر میاد که بتونم تو اون مسیرها هدف تعریف کنم.این یه مساله مثبته.من 23 ساله هستم .با این که علاقه زیادی ندارم سنم رو جار بزنم و از بالا رفتن این عدد زیاد خوشم نمیاد امّا این هم لازم دونستم بگم.
من احساس می کنم از سنم خودم و هم سنای خودم عقبم و این فوق العاده تو روحیه من تاثیر گذاشته.احساس می کنم اگه کار خفنی بوده که می تونستم انجام بدم باید تو سن 17 تا نهایت 21 سالگی انجام می دادم امّا بنا به هر دلیلی نشده.بخشیش سیستم فشل آموزشی کشور ماست.بخشیش مطمئنا جامعه و یه بخشیش هم خانواده و در کنار این ها خودم هم سهل انگاری داشتم کتمان نمی کنم ولی خب نباید تاثیر همه ش رو نادیده گرفت.
مثلا شما یه نگاه به جاهای مختلف که میندازی میبین طرف با 19 یا 20 سال سن بازیکن تیم ملی فوتبال میشه یا اون یکی تو سطح جهانی تو مسابقات ورزش های الکترونیکی بازی می کنه یا اون یکی فلان مدال رو داره یا هر دستاورد دیگه ای و این ها منو نا امید می کنن.
شاید بخشی از اون عدم علاقه به عدد سن به این مورد ربط داشته باشه.احساس بازنده بودن می کنم. با این که الآن شناخت خیلی بیشتری از خودم دارم ولی باز فکر می کنم دستاورد تو اون سنین مهمه و اگه الآن کار خفن یا مهمی انجام بدی وظیفته یا نهایت کار خیلی مهمی انجام ندادی.
این بخش معنوی پسته که لازم دونستم هر چند پیچیده باشه یه جوری باهاتون در بین بزارمش.
امّا راجع به بازار کار و آینده و کار و موارد مالی.
من به واسطه فعالیتی که توی یکی از شبکه های مجازی داشتم به آزمون و خطایی تو حوزه ویدیو درست کردن داشتم و نتیجه ای که می خواستم رو نگرفتم امّا تجربه فوق العاده و کلی نکته بهم داد اون فعالیت.
از زمستون سال پیش گفتم من باید از این تجربه و اندوخته ها برای خودم درآمد داشته باشم.این ور اون ور این قدر گشتم و درخواست دادم و پیام دادم نشد تااا بهار امسال.
ادمین یه چنل شدم و تا همین الآن که دارم باهاتون صحبت می کنم دارم فعالیت می کنم.درآمد بالا نیست ولی به هر حال هستش.
چند ماهی میشه دارم مقدمات ساخت چنل جدید خودم رو آماده می کنم که فعالیتم رو شروع کنم و ویدیو درست کنم.
برنامه دارم اگه خدا بخواد درآمدم رو با این مورد بیارم بالا.هر چند کسانی که اطلاع دارن می دونن کار ساده ای نیست و شرایط خودش رو داره.امّا با توجه به تجربه م و اینکه باید یه احتمال براش در نظر گرفت با توجه به تمام این سختی ها و اینترنت و ... دارم پیش میرم.
این از این ، من همون طور که گفتم یکی از علایق و چه بسا استعدادهام نویسندگیه این رو تاحد زیادی مطمئنم.
یکی دو ماه تصمیم گرفتم شروع کنم به خوندن. با کتاب حرکت در مه محمد حسن شهسواری شروع کردم و چند تا فصل رو خوندم و دارم اون رو ادامه میدم.امّا هدفی که یکی دو ماه پیش زیاد بهش فکر می کردم فیلمنامه نویسی و سینما و این چیزهاست.ایده های خودم هم دارم و یسراشو برای خودم در نظر گرفتم.
البته باید کتاب فیلمنامه تهیه کنم و تخصصی دنبال کنم ولی گفتم برای شروع از همین کتاب داستان شروع کنم و اطلاعات بدست بیارم.
برگردیم سر رشته مشاوره.ببینید من اصلاً از این رشته بدم نمیاد.اگه رویاها و اهداف خودم رو نداشتم حتی می تونست برام یه هدف اصلی درجه یک باشه.
امّا نمی تونم هدفم رو پشت میز نشستن و فعالیت داشتن به شکل یه مشاور و روان شناس بدونم.
نه که بد باشه،اصلاً! امّا دوست دارم دستاورد یا دستاورد های مختلف داشته باشم ممکنه یه روان شناس هم به دستاورد هایی برسه که من تا حالا نمی دونستم امّا چیزی که برای یه سری از آدم ها بولده مثل زندگی کارمندی و ازدواج و این ها برام جذابیت نداره،یا لااقل ذوق زدم نمی کنه.
امام زمان(عج) خودشون خواستند این جوری برای ظهورشون دعا کنیم
سلام. خسته نباشید.
می دونم این بیشتر حالت یک تقاضا داره. ولی فکر کردم اینجا آدم هایی هستند که امام زمان(عج) رو بخوان.
همه مون می دونیم که اگه امام زمان(عج) ظهور کنن دنیایی که پر از ظلم شده رو پر از عدالت می کنن و همه بیماری ها، فقر، همه مشکلات و بدی ها از بین میرن. می دونم الآن هر کدوم مون درگیر مشکلاتی هستیم امّا هر مشکلی که داریم؛ اگه برای نزدیک شدن ظهور امام زمان(عج) دعا کنیم؛ در واقع برای رفع مشکلات خودمون هم دعا کردیم.
برای خودم هم اولش که این موضوع رو خوندم عجیب بود. شاید برای شما هم عجیب باشه امّا این موضوع واقعیت داره. می تونید خودتون تو اینترنت سرچ کنید و ببینید. این موضوع اینه که خود امام زمان(عج) می خوان از ما که برای نزدیک شدن ظهورشون دعا کنیم!!!!
مثل این ماجرا:
آقایی که زیاد به مسجد جمکران میرود، میگفت: آقا (امام عصر عجلاللّه تعالی فرجه الشریف) را در مسجد جمکران دیدم، به من فرمود: «به دل سوختگان ما بگو برای ما دعا کنند»، و یک مرتبه از نظرم غائب شد، نه اینکه راه برود و کم کم از نظرم غائب شود! همین آقا هفته قبل از آن هم، حضرت(عج) را در خواب دیده بود.
ولی افسوس که همه برای برآوردهشدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران میروند، و نمیدانند که خود آن حضرت(عج) چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند! چنان که به آن آقا فرموده بود: «اینها که به اینجا آمدهاند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، فرزند، مال، ادای دین، ولی هیچکس در فکر من نیست!»
موضوع دیگه هم اینه که خود امام مهدی(عج) از ما می خوان که خدا رو به حـــــــــق حضـــــــــرت زیـــــــنــــــــب(س) قســــــــم بدیم که ظهور ایشون رو نزدیک کنه!!!!!!!! اینم ماجراش:
آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه، ساکن تهران، از آقای شیخ حسین سامرایی که از بزرگان اهل منبر در عراق بودند، نقل کردند:
در ایامی که در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا کردم و متوجه مقام حضرت صاحب الأمر علیه السلام شدم.
در آن حال از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمودند: «به شیعیان و دوستان بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب قسم دهند، که فرج مرا نزدیک گرداند.»
پس من هم خواهش می کنم از شما که این مطلب رو میخونید که لطفا برای سلامتی و نزدیک شدن ظهور امام زمان(عج) هر چه قدر که می تونید دعا کنید و خدا رو به حق حضرت زینب(س) قسم بدید که ظهور امام مهدی(عج) رو نزدیک کنه. حتما قسم دادن خدا به حق حضرت زینب(س) تاثیری داره که امام زمان(عج) خودشون این طور خواستن و لطفا به هر کسی که میدونید حاضره برای نزدیک شدن ظهور امام زمان(عج) دعا کنه؛ هم بگید که خدا رو به حق حضرت زینب(س) قسم بده.
خیلی ممنون میشم.
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19558
https://eitaa.com/khbartar
می خوام مثل یک زن بالغ چهل ساله باشم
خیلی خسته م از خودم خسته شدم از اینکه مثل دختر بچه ها همه ش توی خیالات عروسی باشمُ از این رویاهای بچگونه خسته مُ سی و نه ساله شدم مدام با خودم تکرار می کنم تو الآن یک زن چهل ساله و بالغی چرا درست نمی شی؟!
ظاهرم با باطنم خیلی فرق میکند یک ظاهر موجه و مقبول از نظر اخلاق و رفتار ولی باطن داغونم. محجبه هستم ولی مدام به خودم تشر می زنم مراقب نگاهت به نامحرم باش مراقب طرز صحبت کردنت باش مراقب حرکاتت باش. هیچ کس حتی به ذهنش هم خطور نمیکند که من چقدر باید مراقب باشم که خودم آبروی خودم را نبرم.
مربی کودک هستم امّا گاهی کار هست گاهی نیست نگران آینده هستم فرصت ازدواج داشتم ولی پدرم به امید خواستگار بهتر مخالفت کردند به گذشته کاری ندارم. حال الآن منو داغون کرده اهل فیلم و عکس ناجور نیستم ولی داستان زیاد می خونم برام مثل سیگار کشیدن بعضی آقایون شدهُ وقتی حالم بده یک داستان عاشقونه آرومم می کنه.
می خوام از فاز ازدواج بیام بیرون می خوام این حال بد تموم بشه می خوام بزرگ بشم می خوام مثل یک زن بالغ چهل ساله باشم.
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19559
https://eitaa.com/khbartar
تجربیات شما در خرید گوشی دست دوم
سلام به همه کاربران خانواده برتر
من تا الآن وسیله دست دوم نخریدم. همه چیز گران شده و نمی تونم مثل قبل چیزهایی که دلم می خواد بخرم. قصد دارم موبایل دست دوم بگیرم. ولی فکر می کنم سرم کلاه می ره.
به نظرتون خریدن گوشی دست دوم کار درستیه؟ تجربه مشابه دارید؟ یه گوشی نو و آک 10 میلیون با صرفه تره یا گوشی دسته دوم 15 ملیونی که 10 میلیون برای دست دوم بودن بهم میدن.
مشارکت در بحث
https://khbartar.blog.ir/post/19560
https://eitaa.com/khbartar