چرا دخترهایی که اعتقادات شون حد وسط هست دیده نمیشن؟
سلام وقت بخیر
من یه دختر ۲۹ ساله ام، خانواده نسبتاً مذهبی دارم، دو سال هم کلاس پیانو رفتم که تعریف از خود نباشه نواختنم بد نیست!
از اول راهنمایی تا ۲۲ سالگی به اجبار خانواده چادری بودم ولی بعدش خدا رو شکر فشارها رو کم کردن و من تونستم بالاخره چیزی باشم که واقعاً هستم!
خلاصه اینکه من یه دختری هستم که خیلی خیلی در حد وسط قرار دارم، دختری نیستم که توی جمع دختر و پسر قاطی باشم چون واقعاً احساس راحتی نمیکنم و اینکه مذهبی شدید و محدود هم نمیتونم باشم.
صریح بگم که توی یه برزخ گیر کردم و اگه بخوام از این حد وسطی که هستم خودم رو جابهجا کنم مجبور میشم خود واقعیم رو انکار کنم، سوالم اینه که چرا جامعه دخترهایی که حد وسط هستن و نه میتونن اینوری باشن نه اونوری قبول نداره؟ انگار نامرئی هستیم
چرا من نمیتونم خواستگار داشته باشم؟
چرا توی سن ۲۹ سالگی از شدت تنهایی و فشار جنسی باید یه چشمم اشک باشه یه چشمم خون؟
من نه اون قدر ظاهر مذهبی ای دارم که مورد قبول مذهبیها باشم و نه اون قدر باز و ولنگارم که مورد قبول اون قشر باشم، پس این آدم های حد وسط کجان؟!
اینکه همه ش تکرار میکنم حد وسط منظورم اعتقادات هست و امیدوارم منظورم رو بد برداشت نکنید.
من یه مانتویی نسبتاً شل حجابم ولی نماز می خونم، روزه میگیرم و... چرا دیده نمی شم
لطفاً نگید شرایط اقتصادی بده پس کسی ازدواج نمی کنه چون اگه ابنطور باشه اطرافیان و اقوام چطور دارن ازدواج می کنن؟
و اینکه اطمینان خاطر بهتون میدم که از لحاظ برخورد و ظاهر مشکلی ندارم و خدا می دونه که همیشه برای صحبت با دیگران هم احترام رو رعایت میکنم هم اینکه روی لبم همیشه لبخند هست
لطفاً بهم بگید چی کار کنم از این نامرئی بودن بیام بیرون؟ آیا باید ادای اشخاص دیگه رو در بیارم؟ باید خود واقعیم رو فراموش کنم؟
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19101
تعداد نظرات ثبت شده تا این لحظه: 89
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
نسبت به بعضی از پسران کشش جنسی و عاطفی دارم
سلام
من یک دختر ۲۹ ساله هستم. خیلی احساس تنهایی میکنم. از بیست و دو سالگی دوست داشتم ازدواج کنم. تا حالا خواستگار نداشتم. شغل ندارم. دانشگاه ادامه ندادم. هیچ جایی نمی رم. هیچ پیشرفتی نکردم. هیچ کلاسی نمی رم. یه جای پرت هم زندگی میکنم که مکانی وجود نداره که دخترانی هم سن و سال ببینم.
متأسفانه یه مشکلی دارم و حس میکنم شاید دچار بیماری روحی روانی شدم. وقتی میرم بیرون اگر جنس مخالفی که جوان باشه و هم سن و سال، وقتی برخورد گرم یا محترمانه انجام میدهد و اگر ظاهرش از نظر من قابل قبول باشه، اول خیالاتی میشم بعد بدنم داغ میشه و یک حس کشش احساس میکنم و دچار عذاب وجدان میشم که چرا چنین حسی دارم.
بعد ممکنه اون فرد رو فقط برای یک بار دیده باشم و شاید دیگه نبینم. برای مدتی بهش فکر میکنم. امّا همین اتفاق هی تکرار میشه. یعنی اگر چند روز بعد یا چند ماه بعد شخص دیگه رو ببینم و خوشم بیاید دوباره همین روال.
یعنی انگار در زمان کم میتوانم از خیلیها خوشم بیاید! همه ش میترسم دچار مشکل روانی شده باشم و احساس میکنم هر سال داره اوضاع من و احوال من بدتر میشه و بیشتر کشش و حس جنسی و عاطفی دارم بهشون.
این احساسات داره منو نابود می کنه. نمی تونم به کسی بگم هم چین مشکلی دارم. نمی تونم بگم که وقتی از یک سری افراد خوشم میاد یک احساس جنسی زیاد سراغم میآید که خودم خجالت می کشم. من با نامحرم و غریبه خشک رفتار میکنم. گفتن این حرفها به مشاور فقط باعث برچسب زدن میشه.
دوست ندارم یه مشاور من رو مسخره کنه، چه طور از این احساس رها بشم؟
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19095
تعداد نظرات ثبت شده تا این لحظه: 40
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
🔺 از دیروز کاربرها این را منتشر کرده و نوشته اند: حکومت توماج صالحی را به آلوچه تبدیل کرده است...
شاید شما بخندید اما بعضی ها همین را باور میکنند 😁😂🤦♂️
پرچم بالاست🇮🇷✌️
@mrtahlilgar1
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
» اینا میخوان شما مدرسه نرید
شما بیاید در اعتراض به این قضیه مدرسه نرید :)
🆘 @Roshangari_ir
🔜 Rubika.ir/roshangari_ir
هدایت شده از خبرگزاری فارس
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
دستگیری عوامل پشتپرده دلار تلگرامی
🔹۳۵ نفر از عوامل داخلی گرداننده کانالهای تلگرامی موثر در تعیین نرخ کاذب ارز در بازارهای غیررسمی داخلی دستگیر شدند.
🔹مرکز اصلی اداره و سیاستگذاری این کانالها بهدست عناصر سرویسهای امنیتی مستقر در افغانستان و ترکیه بوده و تاثیرگذاری مستقیمی در افزایش نرخگذاری کاذب دلار در هفتههای گذشته داشتهاند.
@BisimchiMedia
هدایت شده از روشنگری
اوناهم اولش از برداشتنِ حجاب شروع کردن؛
الان به اینجا رسیده ...
✍️محمدحسین چاوشی
🆘 @Roshangari_ir
🔜 Rubika.ir/roshangari_ir
سخت گیری خانواده دختران به خواستگار
سلام و وقت بخیر
من پستها زیادی خوندم از اینجا. متوجه شدم که دخترها زیاد درباره بدیهای خواستگارشون گفتند یا توهینهایی که از خانواده خواستگار دیدند...که نتیجه میده در واقع یعنی افرادی میروند خواستگاری دخترها امّا توهین آمیز رفتار میکنند.
امّا
واقعاً خیلی کم دیدم که آقا پسرها از توهینی که در جلسه خواستگاری بهشون شده باشه گفته باشند یا مثالی از تضاد فرهنگی شون با آن خانواده زده باشند. که باعث شده باشد که جلسات آشنایی ادامه پیدا نکند.
[اینجا متأسفانه بیشتر نالههای پسرانی به چشم میخورد که حتی یک بار هم جایی خواستگاری نرفتند امّا به اندازه یه طومار از توقعات دخترها مینویسند!!! که واقعاً جای تعجب داره. بعد اگر دختری هم خلافشون صحبت کند متهم به دروغ گویی است. البته من الآن اصلاً بحثم این موضوع نیست. فقط خواستم بگم که؛
لطفاً کسانی که تا حالا اصلاً خواستگاری نرفتند. لطفاً در این پست از شکایت هاشون نگویند.
خواستم از آقا پسرهایی که خواستگاری رفتند امّا با سخت گیری های بی مورد یا توهین از طرف خانواده دختر یا خودش مواجه شدند، اینه که لطفاً تجربه تون را با ما به اشتراک بگذارید.
مخصوصا آقا پسرهای ساکن تهران
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19091
تعداد نظرات ثبت شده تا این لحظه: 84
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
دسترسی آسان به جنس مخالف، از دلایل عدم تمایل به ازدواج آقایان
با سلام. بنده از کاربران خانواده برتر یه سؤالی دارم که ممنون میشم نظرات شون رو بدونم.
سوال من در مورد علت ازدواج در دنیای مدرنه. خب شما بالاخره در جامعه حضور دارید و میبینین که الآن انواع و اقسام روابط بین دختر و پسر وجود داره. از دوستی بگیر تا ازدواج موقت و ازدواج سفید. البته نمی گم بین همه ولی خب وجود داره.
از اون طرف هم ازدواج بسیار سخت شده و مسائل مالی و قوانین ازدواج همه رو شاکی کرده.
من خودم یک پسر ۲۷ ساله هستم که کاملاً شرایط ازدواج از جمله خانه، ماشین و شغل رو دارم که یه مقداریش رو با کمک خانواده به دست آوردم. یعنی هیچ مشکلی برای ازدواج ندارم.
امّا واقعاً هیچ دلیل و هدفی برای ازدواج پیدا نمیکنم. وقتی می بینم برای ازدواج باید بیفتم تو خرج و مخارج گزاف، مهریه بدم، نفقه بدم، یه عمر با یه نفر بخوام سر و کله بزنم یا اگه یه روزی بخوام طلاق بگیرم بابتش باید تاوان سنگین اجتماعی و مالی بدم.
خب چرا اصلاً باید چنین کاری بکنم؟ وقتی به راحتی میشه نیازها رو بدون ازدواج بر طرف کرد اون هم نه از راه حرام، بلکه از راه حلال، چرا تن باید به ازدواجی بدم که آخرش معلوم نیست چی میشه؟ اون هم در جامعه ما که آمار طلاق بالاخره تا حدودی بالاست.
یعنی هیچ جوره با عقل من جور در نمیاد، وقتی یه چیزی رو می تونم راحت تر و آسون تر به دست بیارم چرا باید سختیهای ازدواج رو به جون بخرم؟ الآن تقریباً بیشتر دوستان من با جنس مخالف شون به نحوی در ارتباط هستند.
واقعاً وقتی جایگزین وجود داره دلیلی نمی بینم که بخوام تن به ازدواج بدم. عقل آدم بین یک راه آسون تر و سختتر قطعاً راه آسون تر رو انتخاب می کنه.
به من نگین روابط موقت حال و آدم رو خوب نمی کنه و برای آدم خانواده نمی شه و از این حرفها. حرف من اینه که حتی اگه روابط کوتاه مدت بد باشن خطرات و آسیبهای اجتماعی و مالیش برای من پسر قطعاً کمتر از ازدواجه.
تشکیل خانواده قطعاً خوبه ولی نه در جامعهای که منه پسر با یه ازدواج گرفتار هزار تا مساله مالی و اجتماعی میشم. یعنی کلاً احساس میکنم به لحاظ عقلی امروزه مضرات ازدواج از منافعش بیشتره مخصوصاً برای آقایون که تمام بار مالی یک زندگی رو دوش شونه.
ممنون میشم دوستان نظرات شون رو بگن چون یکی دو ساله بدجور این سوال ذهن منو به خودش مشغول کرده.
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19079
تعداد نظرات ثبت شده تا این لحظه: 111
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر
همسرم شاغل بودن زن رو ضعف مالی خودش تلقی میکنه؟
سلام
حدوداً پنج ساله که ازدواج کردیم من تو دوران مجردی دختر فعالی بودم از کار تو کافه تا منشی تا مربی زبان و کار ترجمه انجام داده بودم و کلاً آدم اجتماعی هستم تحمل تو خونه نشستن رو نداشتم از همون جوونی، مشکل مالی خدا رو شکر نداشتیم امّا من کلاً عادت به درآمد مستقل داشتم.
بعد از ازدواج همسرم از من خواست کار متفرقه و سطح پایین نکنم (کلاً از نظر خانواده همسر بنده اگر خانمی کار منشی یا مثلاً ویتری کافه انجام بده خیلی سطح پایینه! می دونم که تفکر اشتباهیه و معذرت می خوام که این لفظ رو به کار بردم) و من این چند سال رو طبق خواستههای همسرم تو خونه نشستم از طرفی به خاطر اومدن ما به تهران من خیلی احساس تنهایی و غربت میکنم حس میکنم کاملاً پوچ شدم هیچ هدفی تو زندگی ندارم
امسال تصمیم گرفتم آزمون استخدامی شرکت کنم برای آموزش پرورش همسرم از وقتی فهمیده درس می خونم هر بار بهانهای میاره و مخالفت می کنه در حالی که ایشون اصلاً مذهبی یا سنتی نیست آدم شکاک و بدبینی هم نیست و قاعدتاً معلمی هم شغلی نیست که با مردی در ارتباط باشه.
مشکل اصلی اینه که تو خانواده همسرم کار کردن زن رو به نوعی ضعف مالی مرد و کمبود قدرت مرد تلقی می کنن این خانواده هنوز عاشق زنی هستن که این قدر دست پا چلفتی باشه نتونه بره یه کار بانکی ساده انجام بده یا مثلاً رانندگی و دست فرمون خوبی داشته باشه یا تنها بره دکتر و تو همه کارهاش وابسته به همسرش باشه.
امروز صحبت از حقوق و مزایای معلّم ها شد وقتی گفتم معلّم تازه کار شاید حدود سه چهار تومن درآمد درآمد داشته باشه با تمسخر گفت ماهی شش هفت تومن به حساب من می ریزه فقط برای خرج مانتو و کیف و کفش من و من نیاز مالی ندارم که بخوام کار کنم!
دقیقاً با همین لحن نه ذرهای کمتر نه بیشتر! وقتی میگم کار اولین چیزی که من رو باهاش ساکت می کنه اینه که اگه پولت کمه بیا بیشتر به حسابت بزنم ما نیاز نداریم تو پول بیاری تو این خونه! وقتی هم بگم دوست دارم پول خودم باشه لذّت بیشتری می برم از درآمد داشتن میگه فکر کن هر ماه همین پول حقوقته!
اگر هم بگم دوست دارم تو جامعه باشم و حوصله ام سر میره میگه برو با دوستات خرید برو باشگاه برو فلان.. واقعاً شرایط ناراحت کننده ای شده برام احساس میکنم همسرم می خواد هرجور شده فقط حرف خودش باشه دوست داره من مدام تحت کنترلش باشم و بهش وابسته باشم چه از لحاظ مالی چه بقیه موارد، من باید چه کار کنم؟ چطور می تونم این همه بدبینی به زن شاغل رو تو ذهن همسرم کمرنگ کنم؟ پیشاپیش تشکر میکنم اگر بنده رو راهنمایی کنید.
مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات
https://khbartar.blog.ir/post/19072
تعداد نظرات ثبت شده تا این لحظه: 32
https://eitaa.com/khbartar
#خانواده_برتر