eitaa logo
خيمة‌الشّهداء _ مشهد
990 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
958 ویدیو
12 فایل
کانال خيمة الشهداء_ گزارشات و برنامه های مجمع فرهنگی روح الامین .../ مشهد مقدس ادمین: @kheime_sh نظرات و سخنان شما: https://daigo.ir/secret/1725837554
مشاهده در ایتا
دانلود
خيمة‌الشّهداء _ مشهد
🌱 خدمات خیمة الشهداء در آخرین روز از ماه شریف رجب 👇نشانی ما👇 " خيمة الشهداء " 🆔 ایتا: @kheime_shohada110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خيمة‌الشّهداء _ مشهد
بسم الله الرحمن الرحیم 🌙 پیش‌بینی هلال ماه شعبان‌المعظم 1446 🔰 با توجه به مولفه‌ها و نقشه رویت‌پذی
بسم الله الرحمن الرحیم هلال ماه شعبان‌المعظم 1446 در مشهد به دلیل ابری بودن رویت نگردید. همان طور که در گزارش پیش‌بینی گفته شد تنها علت برای رویت نکردن این هلال وجود ابر است و این نیز شد. اما طبق نقشه، هلال در مشهد به راحتی قابل مشاهده بود و البته شهر های اطراف مانند بجنورد، بیرجند و فیض آباد هلال تا لحظه غروب نیز رویت شده بود. دیگر شهر‌های کشور مانند کرج، اصفهان لامرد، هرمزگان و ... نیز گزارش رویت این هلال را ثبت نموده اند. 🔸 با این حال فردا جمعه، ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۳ اول ماه شعبان المعظم می‌باشد. 👇نشانی ما👇 " خيمة الشهداء " 🆔 ایتا: @kheime_shohada110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ خدمت مخاطبین گرامی اعلام می شود بدلیل تزاحم و مشکل ایجاد شده، برنامه های خیمة الشهداء به حالت تعلیق درآمده است و تا اطلاع ثانویه، هیچگونه برنامه ای در محل قطعه شهدای بهشت رضا علیه السلام توسط مجموعه خیمة الشهداء برگزار نخواهد شد. گزارش تکمیلی خدمت عزیزان اطلاع رسانی خواهد شد. 👇نشانی ما👇 " خيمة الشهداء " 🆔 ایتا: @kheime_shohada110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐 💐💐 💐 🌹 ۵۵ خاطرات آقای یونس شریفی به قلم آقای قاسم یاحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 روستای طاهریه طولانی ترین مسیر ما تا دشمن بود و از هویزه فاصله نسبتاً زیادی داشت. برای رسیدن به آنجا از چند رده دشمن نیز باید عبور می‌کردیم. قرار شد حسن قطب نما ما را به آنجا ببرد. منطقه، منطقه ما نبود. جزء حوزه شهر اهواز بود. سه گروه عملیاتی شدیم یکی به مسؤولیت من، دومـی بـه مسؤولیت سید رحیم موسوی و سومی هم مسؤولیتش با قاسم نیسی بود. سید حسین نیز فرمانده کل عملیات شد. تا آنجا که می توانستیم با ماشین پیش رفتیم. از مسیری ناچار شدیم ماشین‌ها را رها کنیم و پیاده به راه بزنیم. مسافتی رفتیم اما با وجودی که حسن قطب نما همراه ما بود، جایی را که باید مین گذاری می‌کردیم گم کردیم. خیلی راه آمده بودیم و همه خسته شده بودیم. هوا خیلی سرد بود. اواخر آذرماه بود. سوز سرما تا استخوان نفوذ می کرد. صدای پارس سگها می‌آمد. در جایی نیروها را مستقر کردم . به حسن گفتم که برود و دقت کند تا جایی را که میخواستیم پیدا کند. بنده خدا حسن بوعذار هر اندازه گشت آنجا را پیدا نکرد. اولین باری بود که می‌دیدم حسن دستپاچه شده و نمی‌تواند جایی را پیدا کند. او همه این نواحی را مثل کف دستش می‌شناخت. نگاه کردم دیدم دارد كم كم صبح می‌شود. وقت به کلی گذشته بود و ما دیگر زمانی برای رسیدن به طاهریه و مین گذاری نداشتیم. به سید حسین گفتم چه کار کنیم؟ گفت: - دارد صبح می‌شود. باید هر چه زودتر برگردیم. برای برگشتن ماشین‌هایمان را گم کردیم. چندین کیلومتر در آن سرما تشنه و گرسنه راه رفته بودیم و بدون آنکه کاری کرده و ضربه ای به دشمن زده باشیم در حال بازگشت بودیم. ماشین هایمان را هم گم کرده بودیم و نمی‌دانستیم آنها را کجا پنهان کرده ایم. خیلی خسته و کلافه شده بودم. نفری یک مین هجده کیلویی و کلاشینکف همراهمان بود و حدود بیست کیلومتر هم راه پیمایی کرده بودیم. آنقدر خسته و کوفته شده بودم که مغزم کار نمی‌کرد و به فرمانم نبود. نیروهای دیگر هم حالشان بهتر از من نبود. حسن ما را کناری نشاند و خودش جلو رفت. حدود نیم ساعت بعد برگشت و گفت که محل ماشین‌ها را پیدا کرده است. کمی رفتیم و ماشین‌ها را پیدا کردیم. آن شب خیلی خسته شدیم و حسابی حالمان گرفته شد. آن همـه زحمت کشیده بودیم و سرانجام هم دست خالی به هویزه بازگشته بودیم. همین باعث شده بود تا خستگی در تنمان بماند. آن شب در مسیر بازگشت حسین مثل دیگر بچه ها عقب ماشین سوار شد و حاضر نشد کنار راننده و جلو بنشیند. چراغ خاموش در زمین ناهموار به راه افتادیم. من کنار سید حسین نشسته بودم، داشت قرآن میخواند.. یک دفعه گفت. - بوی خون می آید! بعد دوباره گفت - آیا کسی زخمی شده. گفتم: - نه فکر نمی‌کنم کسی از نیروهای ما زخمی شده باشد. سید حسین گفت: - نه بوی خون می آید در همین حال به مقرمان در سپاه هویزه رسیدیم. وقتی که خواستیم پیاده شویم، دیدم سر سید حسین علم الهدی خونی است. با تعجب گفتم: - سید حسین خون از پیشانی خودت آمده سید حسین خیلی تعجب کرد معلوم شد در مسیر که می آمدیم، در دست اندازها پیشانی علم الهدی به نوک آرپی جی خورده و پاره شده، اما او آنقدر خسته و دچار سرما شده که حس نکرد پیشانی اش پاره شده و به خون نشسته است! من و حسن خیلی ناراحت بودیم که چرا راه را گم کرده ایم و با آن همه تحمل مشقت و سختی دست خالی به هویزه برگشته ایم. پیش سید حسین خیلی احساس خجالت و سرشکستگی می کردم. به نوعی خودم را در این ناکامی مقصر اصلی می‌دانستم. فردا صبح با وجود خستگی زیاد رفتیم و منطقه را دوباره به طور کامل شناسایی کردیم. - ظهر بود که به هویزه برگشتیم. به سید حسین گفتم که همه چیز آماده عملیات و شبیخون به دشمن است. علم الهدی گفت: اگر همه چیز آماده است همین امشب عملیات می‌کنیم. ادامه دارد... 👇نشانی ما👇 " خيمة الشهداء " 🆔 ایتا: @kheime_shohada110
خيمة‌الشّهداء _ مشهد
بسم الله الرحمن الرحیم هلال ماه شعبان‌المعظم 1446 در مشهد به دلیل ابری بودن رویت نگردید. همان طور
‌خروج از ماه رجب مثل خروج از شهر نجف میمونه که فقط یک چیز تو رو آروم میکنه رسیدن به حسین . . سلام بر ماه پیامبر ، سلام بر ماه رحمه للعالمین ، سلام بر ماه خير خلق الله ؛ حبیبم ، محمد [ص] . . شعبان مثل آب روون میمونه ، سبک و دل انگیز . رسیدن به ماه شعبان گوارای وجودمون :) الحمدلله رب العالمين . 👇نشانی ما👇 " خيمة الشهداء " 🆔 ایتا: @kheime_shohada110