آگاه باشید که خدا در هیچ جا، همچون آنجا پرستش نمی شود که آدمی برای
نیکی کردن به برادران و زیارتشان گام بر می دارد.
در خزان به زردی نشسته، بیایید سردی را ز مهرش با مهربانیهایمان بزداییم.
تا نودرختانِ نشسته در انتظار شکوفه مهر، بهاری شوند و ببالند با گرمای خورشید قلبهای مهربان
همه آدم ها، شایسته یک زندگی خوب هستند، بیا و به تقسیم این موهبت، کمک کن.
يه روز به يكى ميگن چرا ادامه تحصيل ندادى؟ ميگه خودكارم تموم شد!
اين ميتونه براى هميشه يه لطيفه باشه.
فقط كافيه اجازه نديم هيچ كودكى هيچ وقت خودكارش تموم بشه!
سال ها گذشت،
و هنوز هم نوشته هامان آن قدر زیبا نیست که بالای سرمان قاب کنیم…
مشق امشب هم، مثل دیشب، مثل هر شب،
دو صفحه تمیز و زیبا می نویسیم؛
“آدمی را آدمیت لازم است.”
من میخواهم از اشخاص که برای زیارتها… به طور استحباب می خواهند بروند… امروز ثوابی بالاتر از اینکه به برادرهای خودتان کمک کنید نیست
خداوند با دستان تو دست انسان گرفتاری را گرفته است ،
وقتی دست افتاده ای را میگیری و لبخند را مهمان قلبش می کنی ؛
و این چه زیباست.
نازنین ، دستانت نورانی و بوسیدنی شده اند …
تصور کن با یک لباس نازک تو سرمای زمستون نشستی و با یک مداد شکسته دوستت که از توی سطل آشغال کلاس یواشکی برداشتی می خوای تکالیف فردای مدرسه رو انجام بدی.
تصورشم سخته… نه؟
اما یه دوستت الان تو همین وضعه…
با قلب مهربونت یه کاری بکن…
May 11