اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨رفیقشهید شما✨ هدیه به { امامحسن عسکری ع } برای سلامتی و
جمع کل صلوات
🌸7,513🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید انشاءالله💐
هدایت شده از امــام زمانت نیست راحتے؟!!
#سلام_مولا_جانمـ
اے داغدار اصلے این
روضه ها بیا😔
صاحب عزاے ماتم💔
ڪرب و بلا بیا
تنها امیدخلق جهان
یابن فاطمه☝️
اے منتهاے آرزوے اولیاء بیا😭
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
@Emame_zamanam
#شهید_همت به روایت همسرش2
#قسمت_سیوششم
ادامه👈ازش بدم آمد!!!
یکبار که سفر دوست هام به مناطق طول کشید. سه روز تمام فقط نان خشک گونی های اتاقمان را خوردم🙁. تا این که دوستی (خواهر ناصر کاظمی) آمد دید در چه حالی ام. بلند شد رفت از ساختمان فرمانداری برام غذا گرفت آورد خوردم تا یک کم جان گرفتم🙂. ولی سر نزدن #ابراهیم و غذا نیاوردنش بغضی شده بود برام که نمی توانستم بفهممش. آمدن یا نیامدنش، هردوش، برام زجرآور بود. اما به چه قیمتی؟ به قیمت جانم؟ برام مسأله شده بود. به خودش هم بعدها گفتم.😞
گفت «می ترسیدم بیایم دم در اتاق ببینمت. می فهمی می ترسیدم یعنی چه؟»
گفتم «نه. از گشنگی داشتم می مردم.»
گفت «ترجیح می دادم تا تو تنها آنجا توی آن اتاق هستی آن طرفها آفتابی نشوم.»😕
من هم نمی خواستم ببینمش. اما نمی شد. پیش می آمد. نصف شبها اگر دخترک های بومی و سنی منطقه می آمدند اتاق ما، یا من اگر بلند می شدم برای وضو و نماز و دعا، تنها اتاقی که چراغش را روشن می دیدم👀 اتاق #ابراهیم بود. یا صبح سحر، گرگ و میش، تنها کسی که بلند می شد محوطه را جارو می کشید، آب می پاشید، صبحانه می گرفت، اذان می گفت، یا بیدارباش میزد، فقط #ابراهیم بود.😌🌹
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامهدارد...
@kheiybar