•| #برادر_شهید که داشته باشی
نیازی به عشقهای دیگه نداری😊
میدونی یکی حواسش بهت هست...
یکی که اومده تا وصلت کنه ✨
به خدا...☺️☝️
#حاج_همت
#صبحتون_مزین_به_نگاه_شهید🌹
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
#احادیث_حسینی
✨حضرت محمد (صلےاللهعلیهوآله) فرمودند:
✅به درستی که حسین بن علی(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است. ✨☝️
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل دوم قسمت 9⃣4⃣ درد می آمد...😖 درد گاه و بی گاه مے آمد...😣 وژیلا از نفس
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍
فصل دوم
قسمت 1⃣5⃣
ابراهیم دست هاے او را نوازش کرد و
+گفت:خب آره!☺️🙊
اگه چیزی میخوای هر چیزی که دلت می خواد بگو...☺️
همین الان بدو میرم میگیرم میارم😊
ژیلا لبخند زد وگفت:تو را می خواستم که الحمدلله رسیدی!🙊❤️🙈
بعد هم به ابراهیم گفت:احوال بچه رونمی پرسی؟
+ابراهیم گفت:تا خیالم از تو راحت نشود نه🙊😉
و به بچه که غرق خواب بود،نگاه کرد☺️
دست های کوچولو و لطیف اون روگرفت و نوازش کرد...😊😇
لطافت دست هایش به اون احساسی داد که تا اون وقت هرگز اون رو تجربه نکرده بود!😌
زیر لب دعایی خواند...🧔
ابراهیم یک شال مشکی انداخته بود دور گردنش...
چشم هایش همیشه مهربان و نگران بود😇موهایش روی پیشانی اش ریخته بود🧔و در نگاه ژیلا از همیشه زیباتر شده بود و از نگاه دیگران هم زیبایی اون روز ابراهیم،شگفت انگیز بود😌🙈
و ژیلا محو شده بود...!🙈
محو روی و موی و چشم و جمال و کمال او...🙈☺️😍
محو تماشای او...👀
چنان که وقتی نصرت،مادر ابراهیم آمد و در اتاق کناری برایش رختخوابی انداخت و از او خواست که برود بخوابدابراهیم اما متوجه آمدن مادرش نشداصلا انگار او را ندید او را دیر دید! دیرتر دید...
نصرت رو به ابراهیم گفت:خسته ای،بیا برو اتاق بغل بخواب!برات جا انداختم!🙃🙂ابراهیم که حالا غرق تماشای پسرش شده بود گفت:جا انداختن لازم نبود مادر نصرت با تعجب پرسید:چرا ننه؟🧓
+ابراهیم گفت:بعد از چند وقت دوری،دوست دارم امشب روپیش زن و بچم باشم...👪
نگرانشان نباش!من مواظبشون هستم تو خسته ای!بیا برو استراحت کن
ابراهیم اما نرفت...
مادر رفت و ابراهیم همان جا روی زمین،کنار ژیلا و مهدی اش نشست...
نگاهشان می کرد و حرف میزد👀😇
حرف هایی که دیگر مفهوم نبودند...🤦♀
فصل دوم
قسمت 2⃣5⃣
چند دقیقه بعد کم کم چشم هایش گرم شد و خوابش برد...😴
ژیلا از نگاه کردن به او،از نگاه کردن به آن خواب پر از آرامش او😌و از عشق و محبت او سیر نمی شد!☺️😇
هوا سرد شده بود...❄️
هوا،هوای صبح اواخر آبان ماه بود و گزنده!
ژیلا پتو رواز روی شونه های خودش لغزاند و روی شونه های ابراهیم انداخت...🙃🙂
ابراهیم چشم باز کرد😶
اذان صبح بود...
الله اکبر!📢
صبح ابراهیم چراغ علاء الدین روبرداشت،برد یکی از اتاق هاشون که کوچیکتر بود و دنج تر!🙃
بعد آمد پسر کوچولویش مهدی روبغل کرد و روبه زنش
+گفت:میتونی بلند شی که....
-خب معلومه که می تونم...😇
+پس پاشو تو هم بیا...🙊🙃
-کجا؟؟🤔
+بریم اون اتاق کناری!
این جا هوا سرده،اونجا کوچیکتره و زودتر و راحت تر گرم می شه!☺️
ژیلا چادرش روانداخت روی بچه!
پتو را هم دور خودش پیچید و
-گفت:بریم...
باهم رفتند اونجا...
توی اون اتاق کنار هم نشستند🧕🧔ابراهیم همان طور که بچه را بغل گرفته بود،رو به زنش گفت...
#ادامه_دارد...
@kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 خونهشو وقف کرد و نامشو گذاشت «بیت الزهرا» تا دیگه اسمی از خودش نباشه....
🔹روایتی شنیدنی از سیره #سردار_سلیمانی برای عزاداری در ماه محرم
#سردار_دلها
#عبد_صالح
#سبک_زندگی
@kheiybar
#دلبده🖐🏻
اینگونہبخوانید.ir
همتـشمااینباشدڪهقرآنرا #بفهمید
ولوحالابہآخرسورهـیابہوسطسورهـ
نرسید⛓̶͟͞ ̶⃝🔚
وآنراتمامـهمـنڪنید🔧̶͟͞ ̶⃝⚖
#تأملوتدبرڪنید
قرآنرااینگونہبخوانید📿̶͟͞ ̶⃝🔬
#رهبرمـسیدعلےخامنہاے❤️
@kheiybar
ازهمانکودکیمیگفت..:
-هرکسزیارتعاشورابخواندشهیدمیشود ヅ♡💔🕊
#شهید_محمدحسین_میردوستی
@kheiybar
#حرفحساب
مےدونےچراامامـزمانظهورنمےڪنه؟
یڪکلامـ
#چونمنوتوجامعہامامـزمانی
نساختیم!📡̶͟͞ ̶⃝💵
امامـزمان(عجـ)درجامعہایکه #حرمت
نداردنبایدبیاید🚪̶͟͞ ̶⃝🏷
چوناگربیایدمانندپدرانش #کشتہ
خواهدشد
هیــ∅ـــچکارینمیخوادبکنے...
فقط #خودتودرستــڪن
دوڪلمہ...
#گناهـنڪن!
#استادعلےاڪبررائفےپور
@kheiybar
#شهیدےکہنذرحضرتعباسبود
توبچگےیہتصادفشدیدمیکنہ
وتامرزمرگمیره💔
مادرشنذرمیکنہاگہخوببشہ
سربازحضرت‹عباس›بشہ😢
توسوریہفرماندهومؤسس
لشکرفاطمیونبود🚩
یہروزقبلازعملیاتمیگہ
انشاءاللہتاسوعاپیشعباسم😇
صبحتاسوعارفتپیشعباس🕊
#شهیدمصطفےصدرزاده
#سالروز_ولادت
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
جای شهید خلیلی خالی 😔 که میگفت این دنیا باتمامی زیبایی ها و انسانهای خوب ونیکو #محل_گذر است نه وقوف
جمع کل صلوات
🌸11،288🌸
قبول باشه از همگی حاجت روادبشید ان شاءالله 💐
جای شهید عفتی خالی😔
که قبل شهادت خود همیشه میگفت:
آرزومه روی سنگ قبرم هک شه
(تو که از خاک مزارم گذری نوحه بگو
،نام زینب شنوم زیر لحد گریه کنم)
و سرانجام به آرزویش رسید...💔
#یادش_با_صلوات
🏴 #قرار_شبانه
ختم صلوات به نیابت از
✨شهید سجاد عفتی✨
{هدیه به حضرت زهــرا س}
و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐
☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️
تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii
#جانم_حسین_ع
ارباب جان ....
صبح پنجشنبه است و هوایت به دلم افتاده💔
ای رفیق ابدی حضرت ارباب سلام✋
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
@kheiybar
چون زمین خالی بماند🌱
جای من✨
گر تو همراهم نباشی،☝️
وایِ من ...💔
#شهیدمحمدابراهیمهمت
#روزتون_متبرک_با_یادشهید🌹
@kheiybar
#احادیث_حسینی
✨امام صادق عليه السلام فرمودند:
💔كربلا را زيارت كنيد و اين كار را ادامه دهيد، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبران را در آغوش خويش گرفته است.✨🕊
@kheiybar
هدایت شده از دردانـــــه🍼
🔴عاشقان رهبر بخوانند😍👇
🌟حضرت آقا میفرمایند:
من چند سال است گفته ام...
#امربه_معروف_ونهیاز_منکر
البته عده ای این کار را می کنند اما همه نمی کنند...😔
میگویندآقا چرا اثر نمی کند⁉️
#تجربه کنید
🍃منکری را که دیدید با زبان تذکر دهید...
اصلا لازم هم نیست زبان گزنده باشد
و یا شما برای رفع منکر #سخنرانی کنید
#یک کلمه بگویید...
آقا❗️خانم❗️برادر❗️این منکر است...
شما بگویید نفر دوم بگوید نفر سوم بگوید...
نفر دهم بگید نفر پنجاهم بگوید...☝️
🔴کی می تواند منکر را ادامه دهد؟
#سخنان_رهبر
@AMMERIN
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
🔴عاشقان رهبر بخوانند😍👇 🌟حضرت آقا میفرمایند: من چند سال است گفته ام... #امربه_معروف_ونهیاز_منکر ا
سلام رفقا
این کانال #امر_به_معروف هست
یکی از کانالهای خوب ما که دوستانمون فعالیت دارن خدا قوت بهشون میگیم
و از اونجایی که خیلی به امر به معروف سفارش شده از همه دوستان میخوام که عضو بشن و از مطالب و شیوع امر به معروف استفاده کنن🌹🌹
#عاشقانه_شهدا💌
.
خانومش تعریف میکرد:
بهش گفتم:ابراهیم آخه چرا
چشمات اینقدر خوشگله؟✨
گفت :چون تا حالا با
این چشمام گنــــاه نکردم 😌
#شهید_محمد_ابـراهیم_همت
#فرمانده_دلهـــا❤️
@kheiybar
.
ایها الرفیق✋•°
پنجشنبہ اسٺ ...
مےشود محضِ رضاے خدا
نگاهٺ را خیراٺِ دلمان ڪنے؟!
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#پنجشنبہ_هاےدلتنگے💔
#یادشہداصلوات✨
@kheiybar
🔴 تا یکی دو هفته قبل،
آقای #پناهیان،
هیچ مشکلی نداشت...
🔴 امـا وقتی ایشان در محرم و جلسات پایانی شروع به افشــــاگـــری❗
علـیه لــیبرالها و تـرور شـهید سـپهبد قــرنی توسـط پســـران آقای بـازرگان میکنند،
👈یهویی
توی فضای مجازی پر میشه از این خبر که آقای پناهیان، سال ۹۱ یه خونه داشته که چند میلیارد میارزیده و با فلانی شراکت داشته و یه زمین خریده به قیمت مفت و...
این جماعت دست
به ترورشون خوبه😏
چه ترور فیزیکی باشه
چه ترور_شخصـیت
✅ حاج آقا دمت گرم
ظاهراً افشــــاگـــریهــات نقطه زن بوده و جایی رو زده که دردشون گرفته...☺
🔴 از دوستان انقلابی
که دستی بر آتش دارن میخواهیم پرونده #تــــرور_شـهــیـد_ســپـهـبـد_قـــرنــی رو یه واکاوی کنن تا دقیقتر متوجه بشن که چه کسانی در این موضوع دخیل بودند؟!....
#ما_همه_پناهیانیم
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل دوم قسمت 1⃣5⃣ ابراهیم دست هاے او را نوازش کرد و +گفت:خب آره!☺️🙊 اگه چ
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍
فصل دوم
قسمت 3⃣5⃣
+می خواهم توے گوشش اذان بگویم📣
-ژیلا گفت:قبلا پدرت گفته🙂🙃
فکر نمیکنم دیگه لازم باشه..!😊
+راستش من خیلی حرف ها با پسرم دارم!شاید بعد ها فرصت نشه با هم حرف بزنیم یا همدیگه روببینیم😓
میخوام همه ی حرف هام روهمین الان به اون بگم...!
بعد سرش رو گذاشت کنار گوش مهدی و آهسته اذان خوند...🙃
بعد هم خطاب به پسرش گفت:به این خاطر اسمت را مهدی گذاشتم که ان شآلله وقتی بزرگ شدی،در رکاب حضرت مهدی(عج) باشی وبه عنوان سرباز امام زمان برای عدالت و صلح جهانی با ظالمان و کافران بجنگی!🙊☺️
ابراهیم با مهدی حرف می زد و مهدی ساکت بود.ابراهیم در خودش ودر نگاه پسرش غرق شده بود!🍃
در توفانی که در جانش می وزید و او را می آشفت🥀
او را آشفته و با خودش برده بود،غرق شده بود؛ابراهیم دیگه نه با کودکی مهدی اش،که با جوانی و نوجوانی اون حرف می زد و می گریست😭
می گریست و با پسر کوچولویش حرف می زد😢
یادت باشد،ما برای اسلام به میدان رفتیم...
برای عدالت،برای صلح،برای انسانیت و...
اندکی بعد مادرش نصرت با سینی چای اومدتو☕️
سلام...!😊
ابراهیم از جا برخاست☺️مهدی روداد بغل زنش و به استقبال مادرش رفت!
اشک هاش رو پاک کرد و با لحنی آرام
+گفت:☺️شما چرابه زحمت افتادی مادرجان؟
سینی رو از او گرفت؛مادرش خوش و خندان گفت:چشمت روشن ننه😊☺️
چشم و دل شما روشن مادر☺️😊
این خانمت از بس که تو رو دوست داره،نگذاشت به موقع خبرت کنیم!😉
می گفت میترسم بگم ابراهیم بیاد و بچه نیاد اون وقت اون طفلک...!🙊😬
فصل دوم
قسمت 4⃣5⃣
خسته و نگران بر می گردد جبهه...😥
نصرت این ها را می گفت:گاهی چشمش به ژیلا بود،گاهی به ابراهیم،و گاهی هم به بچه نگاه می کرد...🤦♀
+ابراهیم گفت:خب دیگه!...😊
و هنوز حرفش تمام نشده بود که ((یا الله))گفتن پدر همت به گوش رسید📢
الله نگه دار ،بفرمایید...☺️☺️
کربلایی علی اکبر در حالی که دو تا نان سنگک در دست داشت داخل اتاق شد😊👴
ابراهیم به استقبال اورفت...☺️🍃
کربلایی پسرش را در آغوش کشید...
گرم تر از همیشه!پس از احوالپرسی و چشم روشنی،کنار هم صبحانه خوردند🍞🧀🍳🍱
بعد از صبحانه ابراهیم مطابق عادت و مسئولیتی که بر دوش خویش احساس می کرد،هم به مزار شهدا سر زدو هم به خانواده شهدا،هم به سپاه و بسیج،هم به آموزش و پرورش..
بعد هم ناهار دور جمع بزرگ خانواده!🙂
پدر ومادر و زن و فرزند و خواهرهاو برادرها...
عصر هم که شد،خداحافظی کرد و راهی جبهه شد...😞
دوباره ژیلا و حسرت دیدارابراهیم...
دوباره ابراهیم و خط و منطقه و دود وآتش و خاک و خون...😥🤦♀
دوباره تلفن به خانواده واحوالپرسی!
دوباره منطقه...!
سی وهفت روز بعد دوباره ابراهیم به همسرش و به مهدی اش که حالا دیگه چهل روزه شده بود و با خنده هایش قند توی دل ابراهیم آب می کرد👶👼سر زدواین بار وقتی ابراهیم می خواست برگردد،ژیلا به او گفت:
من هم میخوام بیام پیشت...!🙊🤭😢
#ادامه_دارد...
@kheiybar
#تلنگر
می دونی کی ازچشم #خدا میوفتی؟؟!!¿¿¡¡.....
اونموقع که #امام_زمان
به خاطر *گناه* تو سرشو
بندازه پایین..💔
ولی تو...
انگار نه انگار...😔😔
ْ
@kheiybar
سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی و زیارت عاشورا:
سفارش کرد در هر شرایطی قرائت روزانه زیارت عاشورا در گردانها برقرار باشد.☝️
گفتم: در همه گردانها مداح نداریم.
گفت: مهم نیست، همین که کسی بتواند درست بخواند کافیست، کمکم مداحی🎤 هم یاد میگیرد و جا میافتد.✅
@kheiybar
#یا_بابالحوائج_عباس_ع
شبجمعہسٺودلمشوقزیارٺ دارد
اینچنین استکه احساسسعادٺ دارد🌿
حرمحضرٺعباسعجبعقدهگشاسٺ
کهدعا در حرمشمیل اجابٺ دارد💔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه
@kheiybar
هرڪس #شبجمعه شھدا را یاد ڪند
#شھدا او را نزد #اباعبدالله یاد میڪند
📎 یادشان ڪنیم با #ذڪرصلوات
تا یادمان ڪنند☝️
#بیاد_شهیدابراهیم_همت💔
#ابراهیم_جان_التماس_دعا😔
@kheiybar