eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
39.2هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
سی‌وپنجمین سالگرد شهداےعملیات خیبر با حضور جمعی از رزمندگان عملیات خیبر و یادگاران دفاع مقدس🌹 #امروز ساعت ۱۴:۳۰
مراسم میهمانے لاله‌های زهرایے و گرامیداشت شهداے عملیات خیبر و #شهیدمحمدابراهیم_همت فردا ۱۶ اسفند 🌹
#چـاבڕاڹہ°° #شہیٖداݩہ°🕊° خۅݩ تو💔° روے ایݩ خآڪ ـہا ریخٺہ اَمّا°☝️° خیآݪ نَڪُݩ اے شہــید کِہ مݩ از ایݩ حآݪ‌ۅ هَوآ بۍ نَصیبمـ مݩ ـہر چہ بَر حُسِیݩـ💚 گِریہ ڪرده‌ام بآراݩ اشڪ‌ ـہآیم تآرو پُودِ🔗 چآدُرَم را آبیاري ڪرده‌اݩد حآݪا ایݩ مݩ هَستم‌وچآدُرے ڪہ حآݪ‌و هَواے شَہآدٺـ💔 دارَد حآݪا ایݩ مَݩ هستم‌وچآدُرے ڪه پَرچَمـ🏴 یآزینَبـ💚مے رویانَد••• مےبینے؟ حآݪ‌وهواۍشَهادٺـ‌💔 گِرفتہ چآدر مــݩ @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#عکس‌کمتردیده‌شده #شهیدحاج‌محمدابراهیم‌همت و معاون باوفا و گمنامش شهید اکبر زجاجی به مناسبت سالگرد شهادت💔 شهید اکبر زجاجی صبح روز سه‌شنبه پانزدهم اسفند، وقتی اکبر برای سرکشی از نیروهای مستقر در خط گردان سلمان ،به پد شرقی جزیره ی جنوبی مجنون رفت🍃، #حاج‌همت بی صبرانه منتظر بود تا اکبر به قرارگاه برگردد😞 هرکس از خط بر می گشت ، #حاجی از او سراغ زجاجی را می گرفت و می گفت چرا اکبر با من تماس نميگيرد؟😢 هیچ کس هم جرات نمیکرد تا خبر شهادت💔 او را به #حاجی بدهد دست آخر ،وقتی به #حاج‌همت گفتیم اکبر مجروح شده، باور نکرد و گفت اگر اکبر شهید شده، به من بگویید😔 ناچار حقیقت ماجرا را به ایشان گفتیم #حاجی وقتی مطمئن شد، اکبر زجاجی شهید شد💔 ،به بیرون قرارگاه رفت صورتش را به سمت هور برگرداند و چند لحظه در سکوت به هور برگرداند😢 و چند لحظه در سکوت به هور خیره شد، بعد فقط یک جمله به زبان آورد خوشا به حال اکبر من ميدانستم اگر شرایط فراهم بود، #حاجی برای شهادت معاون باوفای خودش، چه بسا چندین ساعت گریه میکرد💔 راوی:شهیدسعیدمهتدی کتاب شراره های خورشید📒 @kheiybar
گاهی وقت‌ها که #بغض دلتنگی،💔 بر دلت سنگینی می کند؛😔 و #دل محرمی را نمی‌یابی!✋ شاید اگر چشمانت را ببندی و در کنج خاکریزی از خاکریز‌های؛ #شرهانی یا #شلمچه بیتوته کنی! کمی آرام شوی...💔😭 #شلمچه #راهیان #سرزمین_عشق💔 @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃❤️ ☘شـ‌هدا بـ‌هترین میزبانان‌اند پذیرای همه ی رنگ‌ها هستند! ❣اما آن را ڪه دل ، زلال‌تر نگاھِ شــ‌هدا هم بیشتر!👌 🍀حواس‌مان بہ زلالِ دل‌مان باشد ڪه غبار نگیرد از بندِ رنگ میـ‌همانان!.💔 #شهیدمحمدابراهیم_همت #روزتون_مزین_به_نگاه‌شهید❤️🌹 @kheiybar
🍃❤️🍃 (ع) فرمودند: «به‌ درستی‌ که شيعه‌ی ما كسی است كه قلبش❤️ از هرگونه آلودگی و ناپاكی و خيانت پاک باشد» 👌🍃 📗 بحارالانوار. ج ۶۵. ص ۱۶۵ @kheiybar
#عکس_کمتر_دیده_شده #شهیدمحمدابراهیم_همت تابستان ۶۲ #کوهه
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#عکس_کمتر_دیده_شده #شهیدمحمدابراهیم_همت تابستان ۶۲ #کوهه
ادامه گفتگو🎤 با خواهر مکرمه از فرزندتان شهید احمد مروت هم برایمان بگویید؟ احمد،ماه رمضان وقت سحر به دنیا آمد☺️ بچه عجیبی بود؛از همان کودکی مثل بود در مدرسه ،عکس شاه را از روی دیوار انداخته بود🙂 زمین و شکسته بود و بعد آتش زده بود بعد هم معلمش حسابی کتکش زده بود😒 و از مدرسه اخراجش کرده بودند از ترس به من چیزی نگفت رفته بود سراغ و هم تشویقش کرده بود😐😂،گفته بود خودم می روم مدرسه و حالشان را می گیرم،به مادرت چیزی نگو یک موقع هم منافقین یک سری کتاب آورده بودند زیر پل پنهان کرده بودند که بین مردم پخش کنند احمد فهمیده بود با شهید قریشی رفته بودند زیر پل و همه کتاب ها را آتش زده بودند🙂 بعد هم که رفت کردستان اما آن زمان جنوب بود نزدیکی های چهلم داداش بود که آمد شهرضا خیلی ناراحت بود😞 تمام مراسم پا برهنه کار می کرد می گفتم کفش بپوش می گفت نه شما نمی دانید دایی جان کی بود او مثل امام حسین شهید شد💔،اینجا کار کردن مثل کار کردن برای مجلس اباعبدالله است😔 دوست دارم پا برهنه برای مجلس آقا کار کنم بعد هم که خواست برود جبهه ، به برادر کوچکم حاج ولی گفتم نگذار برود،داغ هنوز تازه است😔 گفته بود می خواهم بروم سلاح دایی را بردارم با اصرار من راضی شد😢 تا چهلم بماند بعد هم رفت جبهه جنوب🙂 آخرین بار کی او را دیدید؟ سه ماه قبل از شهادتش بود💔 آمد خانه در زد در را باز کردم خیلی عوض شده بود🍃 گفت میهمان نمی خواهید از همین جمله اش دلم ریخت فهمیدم آمده دل بکند و برود😔 گفتم میهمان چرا؟خانه خودت است پسرم خنده معنا داری کرد چند روزی ماند و بعد رفت تا اینکه سه روز مانده بود به سال که تلفن زنگ زد📞 گفتم پسرم بیا سال دایی جان شهرضا باید باشی خیلی مهمان داریم🙁 از کردستان هم خیلی می آیند گفت سعی می کنم ولی منتظر نباش بعداً فهمیدم که دستش تیر خورده بوده😒 و از بیمارستان زنگ می زده همان شب هم مرخص می شود برمی گردد منطقه عملیات بدر بود می گویند برو شهرضا ،مراسم می گوید😔 اینجا باید باشم و سلاح دایی جان را بردارم شهرضا کاری ندارم آر پی جی زن بود پشت خاکریز بلند می شود تانک را بزند که تیر به پیشانیش می خورد💔 و شهید می شود همان روز سالگرد شهید شد🕊 آن زمان ۱۶ سالش بود❤️💔 راوے:خواهرشهید ... @kheiybar
💫به جاے اینکـه عابد باشے #عبد باش،👌 تا عبـد نشوے عبادت سودے به حالت ندارد...❤️ +علامه حسن زاده آمـلے @kheiybar