eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
39.1هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
📙 ✨ به روایت همسرش قسمت 7⃣ ساعت ده شب رسیدیم پاوه. ابراهیم نبود. گفتند : " رفته مکه." 🕋 سفارش کرده بود، اگر آمدیم فلان اتاق را برای ما گذاشته کنار. اتاق ما را داده بودند به کسانی دیگر، جا نداشتند. مجبور شدند اتاق اداری خود ابراهیم را بدهند به ما.👌 چند روز اتاق دست ما بود،و ما توی یکی از مدارس مشغول کار شدیم. من شده بودم دبیر پرورشی. خبر آمد که ابراهیم از مکه برگشته و حالا دیگر بهش می گویند : " حاج همت." 😌 برام مهم نبود، خبر هایی که از عملیات بهم می رسید مهم بود. و این که برم به مدیر مدرسه پیشنهاد کنم به مناسبت روزی که در پیش داشتیم (مناسبتش یادم نیست) از مسئولی دعوت کنیم برای بچه‌ها صحبت کند. قبول کرد، گفت :خیلی هم خوب است. اتفاقا من یکی رو می شناسم که خیلی هم خوب حرف می زند. گفتم : " کی؟ " گفت :" فرمانده سپاه پاوه، برادر همت." 😐 گفتم :" نه،نه،او نه. او سرش خیلی شلوغ ست، من خودم خبر دارم، فرماندار پاوه فکر کنم بهتر باشد. آره او حتماً بهتر ست. " گفت : " چه فرقی می کند؟ " گفتم : " فرق، خب چرا،حتماً دارد."😒 باید برویم سراغ کسی که "نه"نشنویم. من خودم آنجا بودم و دیدم، سرش خیلی کار ریخته. همان فرماندار که گفتم....... گفت : " باشه، هر چی شما بگید. " نفس راحتی کشیدم.🙁 برنامه را تنظیم کردیم، با فرماندار هم هماهنگ شد. یک ساعت قبل از شروع برنامه تلفن زدند گفتند : " فرماندار حالشان به شدت بد شده و نمی تواند تشریف بیاورند خدمت شما. معذرت خواستند و گفتند دفعه بعد. " مدیر مان هم زنگ زد به ابراهیم، بدون اینکه با من مشورت کند. او هم قبول کرده بود بیاید.😐 نمی خواستم بفهمد من باز آمده ام پاوه. رفتم توی کتابخانه مدرسه نشستم، که در زیر زمین بود. نمی خواستم ببینمش تا باز حرفی پیش بیاید. مدیر مدرسه چند بار فرستاد دنبالم که " الان مهمان مان می آید. شما توی دفتر باشید تا اگر آمدند بروید پیشواز شان. "☝️ سرایدار مدرسه هم هی می آمد، می گفت : " برادر همت می خواهد بیاید." نگو فارسی را درست نمی توانسته بگوید و باید می گفت : "برادر همت آمده اند. "😕 آن قدر رفت و آمد تا اینکه عصبانی شدم، آمدم بالا تا رک و راست بگویم کار دارم نمی توانم بیایم، یا اصلا نمی آیم... که دیدم ابراهیم نشسته توی دفتر، با سری از ته تراشیده، لاغر و آفتاب سوخته، و لبخندی که دیگر پنهانش نمی کرد. بلند شد و سلام کرد، 🙁 گفت : " خوش آمدم به خانه خودم پاوه." فرداش باز آمد خواستگاری، با واسطه ی خانم یکی از دوستانش. مثل اینکه داشت براش گران هم تمام می شد. چون واسطه اتمام حجت کرد که من باید یک چیز را از شما پنهان نکنم.😞 .... @kheiybar
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
🌸ختم صلوات به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ هدیه به { امام‌موسی‌کاظم ع،امام‌رضا ع، امام محمدتقی ع، و امام‌ علی‌نقی ع } برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج💐 ✨حاجت‌روایی اعضای بزرگوار کانال ان‌شاءالله✨ 🌺مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت ۲۱🌺 تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇 @Behzadii
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ طوفان به پا کنید! 🔸شاید ما در آستانه خط پایان‌ هستیم! باید ببریم این بازی را ... 👤 تاکید استاد پناهیان در مورد طوفان توییتری در شب نیمه شعبان با هشتگ: 📅 چهارشنبه ۲۰ فروردین، ساعت ۲۱ الی ۲۳ به وقت ایران @kheiybar
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
👤استاد : ‏ساعت هایمان را کوک کنیم ! یٰا صٰاحِبَ الزْمانْ اَدْرِکنٰا وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَة... ❇️پویش همگانی ‎ ( دعای ‎ ) به نیت تعجیل در (عج)🌹 و رفع گرفتاری از مردم رأس ساعت ده شب به مدت چهل شب✅ @kheiybar
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
❁﷽❁ نیسٺ گاهی هیچ راهی‌جز بہ شاهی رو زدن🌱 باغمی سنگین رسیدن پیش او زانوزدن💔 ظهرگرما صحن مےچسبدچقدر😢 ضامن‌آهوشنیدن‌بعدازآن یاهو زدن✨ 💛 @kheiybar
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
چشم های تو بامن چه میکند...😍 بگذار زندگی از دریچه ی نگاه تو آغاز شود😊💚 🌹 @kheiybar
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
#امام_موسی_کاظم(علیه السلام) : 🌸مؤمن از کوه سخت تر است، زیرا کوه با ضربات تیشه ترک بر می دارد اما دین مؤمن با هیچ چیز ترک بر نمی دارد.😇☝️ 📚 میزان الحکمه‌، ج۱، ص۴۶۳ @kheiybar
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
در فکه کاری ناتمام داشت که می باید انجامش می داد. صدای بچه های گردان کمیل را می شنید که را صدا می زدند « ، سلام ما را به امام برسان. بگو عاشورایی جنگیدیم.»✌️ و گریه ی را که ملتمسانه سوگندشان می داد « تو را به خدا تماستان را قطع نکنید. با من حرف بزنید، حرف بزنید.»😔 کریم نجوا را می دید که از کنار بچه ها می دوید و می خندید: «بچه ها! دیر و زود دارده، اما سوخت و سوز نداره»🙂.... یکی می افتاد، یکی بلند می شد. یک آب می خواست، زمین تشنه بود، آسمان تشنه بود، فریاد عطش کران تا کران را در بر می گیرد... و سید داشت برنامه ی عاشوراییش را می ساخت.😞😭   🕊 @kheiybar
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
‌ چہ خوب گفت : حزب اللہ اهـل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است😌 پایمردی میخواهد و وفاداری.✌️ آقاجان انی سلمٌ لمن سالمکم وحربٌ لمن حاربڪم❤️ •| 😎 @kheiybar
۲۰ فروردین ۱۳۹۹