eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
33.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
214 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عامل منافقین چگونه در تور وزارت اطلاعات افتاد؟ 🌐 @kheymegahevelayat
📣مرحله اول بازگشت تحریم های برجام شامل چه مواردی می شود 🔚وزارت خزانه داری آمریکا جزئیات مرحله اول بازگشت تحریم های برجامی را اعلام کرد: 1) تحریم های مرتبط با خرید و یا دریافت اسکناس های دلار امریکا توسط دولت ایران؛ 2) تحریم های مرتبط با تجارت طلا و فلزات گران بها توسط ایران؛ 3) تحریم های مرتبط با فروش، عرضه و یا انتقال مستقیم و یا غیر مستقیم گرافیت، فلزات خام و یا نیمه تمام مانند آلمینیوم، فولاد، ذغال سنگ و نرم افزارهای مورد استفاده فرآیندهای صنعتی؛ 4) تحریم های مرتبط با معاملات بزرگ در ارتباط با خرید و فروش ریال ایران و یا نگهداری مبالغ و یا حساب های بانکی هنگفت به ریال و خارج از قلمرو ایران؛ 5) تحریم های مرتبط با خرید، پیش خرید و یا تسهیل صدور اوراق بدهی دولتی ایران؛ 6) تحریم های مرتبط با صنعت خودروی ایران. 🔴به علاوه، پس از پایان فرصت 90 روزه در تاریخ 6 آگوست 2018، دولت ایالات متحده مجوزهایی را که به موجب برجام در خصوص تحریم های اولیه امریکا صادر شده بود، لغو خواهد کرد: 1) واردات فرشها و مواد غذایی ایرانی به ایالات متحده و معاملات مالی مرتبط با آن به موجب مجوزهای عمومی تحت عنوان مقررات مربوط به معاملات و تحریمهای ایران، 31 C.F.R.، بخش 560 (ITSR)؛ 2) فعالیتهای مرتبط با خطی مشی صدور مجوز برای صادرات و یا صادرات مجدد هواپیماهای مسافربری و قطعات و خدمات مرتبط با آنها (JCPOA SLP)؛ و 3) مجوزهای مرتبط با قراردادهای احتمالی که واجد شرایط مورد فوق می¬شود (JCPOA SLP). ◻️اشخاصی که بعد از رفع تحریم ها به موجب برجام در ایران فعالیت داشتند، باید تا تاریخ 6 آگوست 2018 به فعالیت های خود پایان دهند تا از سوی ایالات متحده تحریم نشوند 🔹متن کامل توضیحات وزارت خزانه داری که زمان اعلام خبر خروج آمریکا از برجام منتشر شد. ادمین: مالک اشتر جمهوری اسلامی ایران ↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی 🌐 @kheymegahevelayat
‏کاش صدا و سیما جای پخش اعترافات یه دختر رقاص که معلوم نبود کی بود و تهش مشخص شد مائده هژبری اصلا یک شب هم بازداشت نبوده، اعترافات برخی دستگیرشدگان اعتراضات اخیر و دی ماه رو که وظیفه کشته سازی رو برعهده داشتند پخش کنه تا مردم بدونند یه عده لاشخور چطور از جون اونها برای اهداف سیاسی خودشون مایه میذارن. 🌐 @kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
رضوی گفت: حاج کاظم آقا، بهت هشدار میدم که امنیت ملی و ملاحظات اطلاعاتی و امنیتی ما و نهادمون ،، بیش
سری دوم قسمت پنجاه و ششم بعد از آخرین تماس که من توی بیمارستان بودم و خبر ربایش مادرم توسط تیم تروریستی که فاطمه رو دزدیده بود، به تهران دادم، اومدم توی اتاق فاطمه و پیشش موندم.. پرستارا بهش می رسیدن و منم فقط به فاطمه نگاه میکردم و فکر میکردم برای مادرم باید چیکار کنیم. آخرین تماس تروریستهای مستقر در مازندران هم میدونید چه زمانی بود دیگه؟ همون موقعی که مادرم و دزدیدند و مادرم خیال میکرد اونارو من فرستادم و از پرسنل بیمارستان و یا از همکارام هستند.. اون شماره رو دادم بچه ها رهگیری کنند تا ببینیم چخبره که ظاهرا اونا زرنگتر بودند و باطری گوشی و سیمکارت و در آوردند و نمیشد درست و دقیق رهگیریشون کرد و اگر میشد زمان میبرد. از تهران دوباره بهم زنگ زدند. توی اتاق فاطمه بودم. جواب دادم دیدم حاج کاظم هست. صداش گرفته بود و ناراحت بود و گفت: _سلام عاکف جان. +سلام حاجی. _عاکف من الان با رضوی در مورد تو صحبت کردم. البته صحبت که چه عرض کنم.. بحثمون بالا گرفت. +خب نتیجه چی شد؟ _نتیجش و گذاشتیم به عهده خودت. با این حرف حاجی بدجور به هم ریختم و یه حس نا امیدی داشت بهم دست می داد.. روحم متلاشی شد انگار... چون من از لحاظ روحی توی موقعیتی نبودم که بخوام تصمیم بگیرم. خلاصه گاهی پیش میومد که ماذهم این طور بشیم .. اینکه میگم روحی، نه اینکه خودم و باخته باشم، نه.. منظورم این نیست.. تصمیم گیری سخت بود.. چون که پای مادرم وسط بود.. پای انقلاب وسط بود.. پای عزت جمهوری اسلامی در سطوح بین الملل وسط بود..میخواستم تصمیمی باشه که دو سر برد باشه. یعنی هم نجات مادرم و هم دستگیری و زیر ضربه بردن تروریست های در مازندران. به حاجی گفتم: +خب. چی هست موضوع که من باید نتیجه بگیرم. _ببین عاکف جان، یکی این هست که ما باید حلقه محاصره ی اون خونه ای که اتاق عملیات هست و مرکز هدایت تروریست های مازندران هست، و مستقر در تهران هستند، با اینکه شناسایی شده، باید این حلقه محاصره رو برداریم. که احتمال 90 درصد با پی ان دی از دست ما فرار میکنن و کار بدتر گره میخوره... باید دوباره درگیر بشیم باهاشون.. +خب حاجی این از راه اول. راه دوم چی؟؟؟ _راه دوم اینکه حمله رو شروع کنیم توی تهران، و پی ان دی رو از اتاق هدایت تروریستا سالم بگیریم و همزمان ارتباط تهران و با این سه مورد احتمالیه رامسر و چالوس و چابکسر که ممکنه تیم جاسوسی_تروریستی اونجا باشند همینطور قطع نگه داریم مثل الان، تا از اینجا(تهران) به تیم جاسوسی و تروریستی مستقر در مازندران، برنامه جدید ندن برای ضربه زدن به ما و تو. اونوقت دیگه ما ارتباط و قطع کردیم، کار ما اینجا به نوعی میشه گفت تموم میشه و تو باید مادرت و اول پیدا کنی و بعدش ان شاءالله تعالی، نجات بدی. البته اینم بگم عاکف، وقتی ما ارتباط تهران و با مازندران و شمال کشور قطع کنیم، ترس اونایی که مادرت و دزدیدن بیشتر میشه. درصد اینکه کار احمقانه ای بخوان بکنن و مادر مظلومت و به شهادت برسونن خیلی کم هست. چون این ارتباط که قطع بشه دایره مازندران برای اونا تنگ تر میشه و بیشتر به فکر نجات خودشون می افتن تا قتل وشهادت مادرت.. از اتاق فاطمه اومدم بیرون و گفتم: +ممکنه یه کار احمقانه ای هم بکنن. و اون هم اینکه اگر این ارتباط قطع بشه، عصبی تر میشن.. و اینکه به ما هم قطعا می فهمونن که شوخی ندارن و کاملا جدی هستن و تهدیدشون برای کشتن مادرم و عملی میکنند.. چون هیچ وقت مادرم و نمیبرن همراه خودشون.. حتما میکشنش و بعد فرار میکنن. _ببین عاکف، ما اگر حمله نکنیم، پی ان دی رو نمیتونیم بدست بیاریم.. ریسکش بالا هست ولی چاره ای نداریم.. با سه تا از زبده ترین کارشناس های اداره مشورت کردم.. هر سه تا نظرشون همینه... چون پای ارشدترین مقامات کشور برای پرتاب ماهواره وسطه. تموم خبرگزاری های داخلی و خارجی و رسانه های صهیونیستی و آمریکایی دارن درمورد این موضوع حرف میزنن.. تموم خبرای دنیا شده برجام، و رصد مخفی پرتاب ماهواره از ایران.. ببین موشک نیست که ما بخوایم کارمون و مخفیانه انجام بدیم و بعد از پرتاب رسانه ها بفهمن. ما اگر این حمله رو هم به تاخیر بندازیم، بازم معلوم نیست چقدر طول بکشه که تو بتونی مادرت و نجات بدی. نمیدونم یک ساعت بشه عاکف جان. دوساعت بشه. سه ساعت. یه روز.. نمیدونم... اینجا خیلی وضعیت قمر در عقرب هست. الان چند ساعته کل شبکه های اینترنتی کشور کُند و بیشتر جاها، قطع شده. بخش هایی از تهران ارتباط موبایلیشون و قطع کردیم. تلفن های ثابت کل ولنجک و قطع کردیم.. داد همه داره در میاد.. سفارت خونه های اروپایی و عربی معترض شدن.. من همینطوری توی راهروی بیمارستان، یه مسیر به طول 10 متری و میرفتم و میومدم تا درب اتاق فاطمه، و بر میگشتم دوباره، و فقط به حرف حاجی گوش میدادم.
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم قسمت پنجاه و ششم بعد از آخرین تماس که من توی بیمارستان بودم و خ
حاجی گفت: _تلفن های ثابت کل ولنجک و قطع کردیم. چند تا از سفارت خونه های غربی و حتی عربی صداشون در اومده. هی دارن فشار میارن شبکه اینترنتی رو وصل کنید. عاکف جان میفهمی فدات شم؟ خیلی تحت فشاریم.. رضوی هم من و تحت فشار قرار داده که جمع کنیم هرچی سریعتر این موضوع و !! با دبیر شورای عالی امنیت ملی هم تلفنی در ارتباطیم اینجا.. چون رضوی بعضی جاها مجبوره با دبیرخونه هماهنگ بشه.. خیلی ناراحت بودم.. چون جون مادرم در میون بود و تصمیم سختی هم بود که خودم بخوام نتیجه بگیرم که چیکار کنیم و چیکار نکنیم. گفتم: +میفهمم.. ولی چی بگم حاجی.؟ ههههععععیییییی خدایا شکرت. راضیم به رضای خودت. _میدونم تصمیم گیری برات در این موضوع سخته. هم برای تو و هم برای ما توی تهران..... عاکف؟؟ عاکف جان میشنوی صدام و... ؟؟ +بله میشنوم حاج آقا؟؟ _ببین، هر تصمیمی بگیری من پشتت هستم و پاش می ایستم. حتی شده به قیمت اینکه من و از این مسئولیت بندازن کنار. حتی شده توبیخم کنند. حتی شده بفرستنم قرنطینه.. حتی شده پی ان دی رو از دست بدیم با اینکه برام مهمه این قطعه پی ان دی.. ولی من میخوام اینبار پای تو بایستم.. واقعا به پات می ایستم عاکف.. چون می دونم تصمیم الکی نمیگیری و باهوشی.. 20 ثانیه 30 ثانیه فکر کردم و قدم زدم .. همینطوری راه میرفتم. خیلی کوتاه و فقط در حد چندجمله کوتاه و خیلی مختصر بهش گفتم: +حمله کنید به لونه خوک ها توی تهران. نزارید قطعه بره بیرون. من خودم اینجا مادرم و نجات میدم. بفکر جوونای مردم باشید که شبانه روزی برای این ماهواره زحمت کشیدند. میخوام دل امام خامنه ای شاد بشه با پرتاب ماهواره. دل مردم شاد بشه. عزت ملی و جهانی پیدا کنیم. هر ایرانی لذت ببره با هرجناح و تفکری.. حاجی ازاین حرفم بغض کرد و صداش یه جوری شد پشت تلفن.. بهم گفت: _عاکف، به روح پسر شهیدم، برای آزادی مادرت؛ کل کشور و بسیج میکنم. به شرافتم پات می مونم.. رحم نکن به تروریستا.. برو ببینم چیکار میکنی. +ممنونم..یاعلی. حاجی قطع کرد و منم توی راهرو ، کنار یه گلدون نشستم و سرم و تکیه دادم دیوار. شروع کردم توی دلم با خدا حرف زدن: الهی من لی غیرک..خدایا من غیر از تو کسی رو ندارم که کمکم کنه.الهی هب لی کمال الانقطاع.. الهی انت المالک و انالمملوک.. الهی، انت الجواد و انالبخیل.. الهی من بنده بد تو هستم.. از طرفی به تو حق اعتراض هم ندارم که چرا روزگارِ من و مادرم و پدرم و همسرم این شد.. چرا فلان شد و فلان نشد. من عبدم. تو مولایی. تو آقایی. یه عمر دارم میگم انت المالکُ و انا المملوک، پس باید پاش بمونم.. وگرنه پای مناجاتم نمونم، یعنی داشتم فقط حرف میزدم بی خود توی این عبادت ها باهات.. خدایا، تو مولای منی. آقای منی. خدای منی. من عبد ذلیل تو هستم.. مگه اربابم و فرستادی گودال قتلگاه بهت اعتراض کرد؟ من کی باشم که بخوام اعتراض کنم. من کاسه لیسِ حضرت حسین و بچه هاش هستم. مگه خواهرش و اسیر کردن اعتراض کرد؟ من کی باشم اعتراض کنم؟ من حق اعتراض ندارم اصلا و ابدا.. تصمیم گیرنده عالم تویی. ارباب من توی گودال بهش نیزه و شمشیر و سنگ زدن اعتراض نکرد و میگفت، الهی رَضَاً بِرِضائِک.. خدایا حالا منم راضی هستم به رضای تو. من راضی هستم به هرچی که تو میخوای. من میرم جلو برای نجات مادرم.. همه همت و قوتم و میزارم روی اینکه درست و متفکرانه عمل کنم.. نتیجش با خودت. یه یاعلی گفتم و بلند شدم از روی زمین.. توی دلم گفتم: بابا علی عزیزم. بابای شهیدم. میخوام ناموست و نجات بدم. کمکم کن. پیش خدا ریش گِرو بزار تا اگر به صلاح هست موفق بشم.. بعد این درد دلی که با خدا کردم و پدرشهیدم و واسطه قرار دادم، دلم قرص شد.. ✍ ادامه دارد.... ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و‌ سروش ( ) که در پایین درج شده است می باشد وگرنه قابل پیگیری و‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️ ✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat ✅ تلگرام👇 🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1 ✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇 ✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
🔴اینجا نفوذ را جدی بگیریم در شرایطی امروز در جنگ اقتصادی به سر می بریم که یکی از شاخصه های جنگ، نفوذ و وجود جاسوس است. 🔺 چطور در تیم مذاکره کننده هسته ای و حتی در محیط زیست نفوذی وجود دارد و انتظار داشته باشیم در موضوع مهمی مثل اقتصاد وجود نداشته باشد؟ از طرفی از ابعاد دیگر جنگ، رشوه و تطمیع و خریدن فرماندهان حریف است. همان واقعه ای که در زمان امام حسن مجتبی (ع) اتفاق افتاد که معاویه تعدادی از یاران امام را با پول خرید و با امان نامه آنها را به اردوگاه خود کشاند و باعث از هم پاشیدگی سپاه امام شد. 💰 برای کشوری مثل عربستان یا آمریکا کاری ندارد که مثلا ۱۰۰ میلیون دلار خرج ۵۰ آدم سست عنصر در بدنه مدیریتی کشور کند تا در تصمیم گیریها دخالت کند. البته بخش مربوط به امان نامه و یا همان تابعیت هم بر عهده کشورهای غربی است. ادمین: حاج عماد جمهوری اسلامی ایران ↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی 🌐 @kheymegahevelayat
از نوشته علیرضا بهشتی، عباس عبدی تا گفته های علی مطهری، تاجزاده و... ، متن های بی مملکته ها و جاعل نیوزها را که می بینی به یک نکته پی میبری [بوق] ها را به خط کردن برای و فرار از مسئولیت! جالبه دوره احمدی نژاد مسئول اقتصاد از دزدی در شعبه فلان بانک دورقوزآباد علیا تا دکل دزدی پسر مهاجرانی شخص رییس جمهور بود! اما از دزدی 15هزار میلیاردی در صندوق ذخیره فرهنگیان، دزدی در صندوق ذخیره ارزی تا مثلا هک وزارت صنعت و واردات چندین هزار خودروی لوکس و... نه تنها شخص رییس جمهور مقصر نیست، بلکه مثل هر شهروند دیگری مثلا معترض هم هست! دوره احمدی نژاد مشکل دلار خودشیفتگی، عدم مشورت و کار غیر علمی شخص رییس جمهور بود الان نه تنها رییس جمهور مقصر هیچی نیست بلکه مقصر همه چیز رهبریه!! البته تا در این مملکت به تعداد زیاد تَکرارچی فاقد تفکر داریم اینها نه کار خواهند کرد نه خواهند گذاشت دیگران کار کنند! ادمین: حاج عماد جمهوری اسلامی ایران ↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی 🌐 @kheymegahevelayat
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چی تکفیری داخل خونه بود پودر شد ماشاءالله ب بچه های ادوات و آفرین به دیده بان که خوب گرا داد. 🌐 @kheymegahevelayat
بدترین حالت! باباش برش داشته قراره با لنگ زمین کوبیدن و توالت نویسی و درآوردن چش عکسای اسکناس رجیمو چنج کنه! تو مخش رو میبینه که پر و پاچه لخت دخترا رو لب ساحل دید میزنه! دخمل بابا توهم برش داشته قراره ازین به بعد خیابون شانزلیزه بشه و با دوس پسر الدنگش و هاپوی عمل کرده ش توش قدم بزنه! نوجوون بی مصرف و معتاد بازیهای کامپیوتری خیال کرده میشه بازی gta5 و یه دستمال میبنده دور دهنش هر غلطی دلش خواست میکنه و شب میاد خونه پیش مامانی آروم میخوابه! و لاتای توهم زدن قراره به همه چی بزنن و هیچ آسیبی نبینن و تهش هم یهویی و بدون زحمت و بشن، اونم تو و آب شنگولی زدن! نه ژیگول جان! نه پسل و مامانت! نه دخمل لوس وننر بابات! . این که آرزوهای زیر کمرتونو به باد داده هیچ وقت چنج نمیشه! شاید بزنی چهار جا رو بترکونی! شاید بریزی سر چهار تا و و عقده های دوس دختر و دوس پسر بی وفاتو رو سرش خالی کنی! ولی... . روبروت کسایین که همیشه ساکتن تا آخرین لحظه! با حیان تا آخرین لحظه! کسایی که تو گروه فامیل و همکارا و همکلاسیاتون هر زری میزنی سکوت میکنن و جوابتو نمیدن! کسایی که تو ماشین و و... هر زری میزنی جوابتو نمیدن! خیال نکن نیستن! هستن ولی میدونن در حدشون نیستی! چون تو و هفت پشتت جلو و بعثی و موساد عددی نبودین و نیستین! نهایت زورتو که بزنی اونا رو میرسونی به حدی که احساس کنن واسه و دینشون! اونوقت این تویی که باید از خیلی چیزای دنیاییت احساس خطر کنی! اصلا بیا فکر کنیم که پلی استیشنه و زدی اونا رو هم ترکوندی! تازه بعدش میشی ! ترکه خرخره تو جر میده! لره دهنتو سرویس میکنه! عربه...! میفتین به جون هم! سر هر چیز کوچیکی! چون تنها چیزی که این رو کنار هم نگه داشته و اعتقاداته که ننه بابات یادت ندادن! این مرحله رو هم که رد کردی تازه اربابای اروپایی و آمریکاییت که خیال میکردی عاشقتن چهل سال و خواری که از باشرف های ایرانی کشیدن رو سر خواهر مادرت درمیارن! یه وقت فک نکنی با آب نبات و خرس ولنتاین میان سراغت! پ.ن؛ حالا از ما گفتن! آخرالزمون که همه جون سالم درنمیبرن! خیلی ها هم تو این مملکت حروم خوردن و کردن! چه مسوولش چه خیلی از آدمای عادیش! باید جواب بدن! زمونه زمونه خالص شدنه از کثافاته! ادمین: حاج عماد جمهوری اسلامی ایران ↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی 🌐 @kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
حاجی گفت: _تلفن های ثابت کل ولنجک و قطع کردیم. چند تا از سفارت خونه های غربی و حتی عربی صداشون در ا
سری دوم قسمت پنجاه و هفتم بعد این درد دلی که با خدا کردم و پدرشهیدم و واسطه قرار دادم، دلم قرص شد.. دلم قرص شد و همینطور پشت هم فقط فکر میکردم که از کجا باید دقیقا حالا شروع کنم.. رفتم توی اتاقی که فاطمه زهرا بستری بود. دیدم دکترو پرستار بالای سرش هستند و دارن بخیه سرش و کبودی صورتش و بررسی و معاینش میکنند تا ببینند وضعیتش چطوره.. به دکتر و پرستار گفتم: «ببخشید یه لحظه فوری برید بیرون. ممنونم.» اونا هم رفتن بیرون و به فاطمه گفتم: +ببین فاطمه زهرا جان، یه مطلب مهمی رو میخوام بهت بگم.. _جانم بگو.. +عزیزم اگر اونایی که تورو دزدیدن، ببینیشون میشناسی؟ _آره عزیزم. میشناسمشون. چطور؟ +یه خانم بود دیگه درسته؟ _آره. تو از کجا میدونی؟ البته یه مرد هم بود که من یکی دوبار بیشتر ندیدمش.همش زنه میومد من و کتک میزد و میرفت. +مهم نیست از کجا میدونم فدات شم. الان میگم یکی با یه لب تاپ بیاد اینجا که با کمک تو چهره اون خانم و مشخص کنه و بدونیم کیه.. دور چشات بگردم، فقط باید خوب حواست و جمع کنی و خوب تشخیص بدی... باید خوب دقت کنی و هرچی از صورت اون زن توی ذهنته اینجا به همکارم بگی ، تا اون بتونه چهره کسانی که دزدیدنت و از توی سیستم در بیاره... باشه خانومم؟ _چشم عزیزم. حواسم هست. راستی محسن چرا مادرت نمیاد؟ اون که گفت توی مسیرم.. کجاست پس؟ چرا هنوز نرسیده؟ +اونم میاد. یه خرده ترافیکه و تا اینجا چند ساعت راهه برای همین احتمالا دیر میرسه.. الان به هیچچی فکر نکن قربونت برم... فقط به چهره اون زنه فکر کن. فوری رفتم بیرون و به محافظ فیروزفر گفتم: « همین الآن فوری میری میگی یکی از بچه های چهره نگاری با لب تاپش سریع تا ده دیقه یه ربع دیگه بیاد اینجا. وقت نداریم اصلا. برو ببینم چیکار میکنی.» همزمان بهم خبر دادند حاجی هم از تهران به نیروهای عملیاتی که خونه تروریستا رو محاصره کرده بودند و منتظر دستور بودند برای عملیات، دستور حمله داد و تاکید کرد، قطعه رو سالم میخوایم و اون زن و که سرتیم عملیات و هدایت کننده این جریان در تهران بود باید زنده دستگیرش کنن بچه های تیم عملیاتی. یه نکته: اینطور که ما متوجه شدیم توی بررسی های خودمون در تهران و شمال ، متوجه شدیم تیم دشمن که توی تهران بودند سه نفر بودند که یکیشون زن بود و دوتاشون مرد. در مازندران هم اونایی که همسر و مادر من و دزدیدند دونفر بودن که یکیشون زن و یکیشون مرد. و رییس این مجموعه تا این لحظه همون خانمی بود که در تهران بود که عضو سرویس آمریکا بودن. بزارید از اینجا به بعد و یعنی بعد از اینکه حاج کاظم دستور داد به تیم عملیاتمون در تهران که به اتاق هدایت جاسوس ها و تروریستا حمله کنن در منطقه ولنجک تهران، عاصف عبدالزهرا براتون تعریف کنه... عاصف توی گزارشش نوشته بود: بعد از اینکه فهمیدیم فقط تماس های دشمن از شمیران هست ولی مخفیگاهشون در ولنجک، من با دستور حاجی شدم سر تیم حلقه ی عملیاتی برای حمله و زیر ضربه بردنِ خونه تروریست هایی که در تهران و در منطقه ولنجک مستقر بودند. تموم بچه های عملیاتی و ضربتی یک دست لباس مشکی و مجهز به سلاح در حالت آماده باش حاضر شدند.. با هماهنگی های صورت گرفته برق منطقه رو قطع کردیم.. اینترنت و تلفن هم از قبل به طور مطلق قطع شده بود.. با فرمان و دستور حاجی برای حمله به خونه، به کلیه ی واحدهای مستقر در دایره عملیات، دستور حمله ی هوشمندانه دادم. خونه ای که تروریستا در اون مستقر بودند، بزرگ و ویلایی بود که حدود 2000 متر میشد. دیوارهای بلندی داشت.. البته ما تقریبا میدونستیم سه نفر هستند اما همه چیز و محتمل میدونستیم که شاید بیشتر باشند.. بچه ها مثل مورو ملخ ریختن توی خونه.. یکی از نیروهارو فرستادیم و از دیوار رفت بالا و به خاطر بلندی دیوار با طناب رفت پایین و داخل محوطه شد، و درب اون مکان و باز کرد و من و بقیه نیروها ، فوری وارد شدیم.. هرکسی یه جایی برای خودش طبق دستور سر یگان عملیاتیش پشت درخت و جاهای مطمئن، سنگر گرفت.. قدم به قدم و نوبت به نوبت با حفظ شرایط حفاظتی در عملیات، جاهامون و عوض میکردیم و پیش میرفتیم به سمت ساختمون ویلاییِ باغ. ده نفر از نیروهای مستقر رو به پنج تا گروه دونفره تقسیم کردم تا از چهار طرف خونه از روی دیوار که کنارش درخت هم بود پشت درختا بمونن و همه چیز و زیر نظر داشته باشن. تک تیراندازا ساختمون و زیر نظر داشتند. شانسی که ما آوردیم خونه وسط باغ بود و ما تونستیم بین درختای پر شاخ و برگ مخفی بشیم. یه لحظه با دوربین به ساختمون و پنجره هاش و در و دیوارش دقت کردم تا ببینم چه خبره و همه چیز و آنالیز کنم، متوجه شدم یکی داره روی تراس راه میره.. به نیروها بی سیم زدم: « تمامیه واحدها فورا متوقف بشن.. مزاحم داریم» دستم و آوردم بالا و به نیروهای پشت سرمم گفتم بمونن سرجاشون.
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم قسمت پنجاه و هفتم بعد این درد دلی که با خدا کردم و پدرشهیدم و و
خوب نگاه کردم و با دوربین کنترل کردم فضارو، متوجه شدم یه مردی با لباس مارک 5.11 آمریکایی و حدودا 40 ساله، دیدم داره از همون بالا روی تراس با اسلحه توی باغ و نگاه میکنه و محوطه رو کنترل میکنه.. احساس میکردم با قطع برق منطقه اونا فهمیدن و یا حساس شدن و شک کردن که نیروهای امنیتی ایران این دور و بر هستند. بی سیم زدم به نیروهای مستقر در باغ و بیرون باغ، که محاصره کرده بودند خونه رو.. گفتم: از عاصف عبدالزهراء به تمامیه واحدهای مستقر در میدان و چهار ضلع میدان عملیات. همگی به گوش باشید و درجریان باشن. بدون دستور من کسی شلیک نمیکنه. فقط گروه 2 و 5 که در ضلع جنوبی باغ هستند، به من بگید روی تراس خونه یه مرد حدودا 40 ساله با لباس آمریکایی 511 داره راه میره و اسلحه دستشه، میبینید یانه؟ تاکید میکنم فقط گروه 3 و 5 هر کدوم میبینید الان اعلام وضعیت و کنید. جوابم و دادند: گروه دو هستم. درتیر رَسِ منه .. دستور چیه؟ گفتم: بزنش. تک تیرانداز گروه دو چنان شلیک کرد که طرف پرت شد و از روی تراس افتاد توی استخر پایین که توی حیاط بود. دستور دادم: «تمام نیروها اعلام کنند چی میبینند؟» همه وضعیت و سفید اعلام کردند و گفتند مورد خاصی نمیبینیم. گفتم: غیر از پنج گروهی که دونفر، دونفر در چهارضلع باغ مستقر هستند، بقیه میریم به سمت داخل خونه و اتاق ها... گروه پنجم از این گروه دونفره با حفظ شرایط امنیتی بهمون توی ورودی ساختمون دست میده.. تاکید میکنم فقط گروه پنجم اون موقعیت و ترک کنه.. ضمنا به همه ی واحدها تاکید میکنم پی ان دی رو سالم باید دریافت کنید. بدون کوچکترین آسیبی. دوتا از بچه های نیروی عملیاتی، طناب انداختند از پشت بوم و اومدن روی تراس.. اونا از بالا و ما از پایین شروع کردیم رفتیم داخل. بچه ها این ویلای بزرگ و کاملا گشتن. رفتیم بالا و خوردیم به دوتا نیرویی که از روی تراس واردشده بودند، یک آن دیدیم صدای شلیک اومد از توی یه اتاقی. فوری رفتیم از پله ها یه طبقه بالاتر، متوجه شدم یکی از بچه ها به محض ورود از پشت شلیک کرد به یکی. بلافاصله خودم و رسوندم توی اتاق. دیدم یه زنه توسط بچه های ما از پشت بهش تیر خورده. بهش اشاره زدم جعبه پی ان دی رو بردار اونجاست. همینطور که اسلحه رو سمت زنه نشونه رفته بود آروم جعبه رو برداشت و از اتاق دور شد. بهزاد و سید رضا اومدن داخل. من خیال کردم زنه مرده و به درک واصل شده. نگو زنده بود. بلند شد یه تیر زد سمت من و خورد به جلیقم. منم نامردی نکردم و یه تیر زدم توی دستش. بلافاصله رفتم سمتش و با اسلحم محکم دوتا زدم به صورتش.. یکی زیر ابروهاش و یکی هم توی دهنش ، و اسلحش و از کنارش دور کردم. بهش گفتم: «زنده میخوامت و گرنه یه تیر میزدم توی مغزت.» به بچه ها گفتم که بیان ببرنش بیمارستانی که بچه های خودمون اونجا مستقر هستند. کل خونه رو تفتیش و پاکسازی کردیم و خبری نبود دیگه. خداروشکر پی ان دی رو برداشتیم و خونه رو پلمپ کردیم و رفتیم. توی مسیر برگشت از عملیات از اون نیرویی که اول وارد شده بود پرسیدم: «کار تو بود که وارد اتاق شدی بد دستی کردی زدی به جعبه پی ان دی؟» گفت: «نه. من با صدای شلیکی که اومد، خودم و رسوندم دم اتاق و دیدم زنه اسلحه رو گذاشته روی سر خودش و خواست خود کشی کنه ، اما من با تیر از پشت زدم به کتفش که خودکشی نکنه. تیرو اون زد به جعبه پی ان دی قبل خودشکی. چون ظاهرا متوجه حضور ما شده بود و خواست کار خودش و تموم‌ کنه..» با تیم عملیات، پی ان دی رو بردیم دادیم سکوی پرتاب و تست کردن دیدیم خداروشکر سالمه و آسیبی بهش وارد نشده و فقط جعبش آسیب دیده. بعد از تحویل پی ان دی و مطمئن شدن از سالم بودنش، پایان عملیات و به حاج کاظم اعلام کردم. خب ، این از صحبتهای عاصف بود از عملیات تهران و ضربه زدن به اتاق عملیاتی که مستقر در تهران بود. اما دوباره برگردید شمال.. بعد از بیست دقیقه بچه های چهره نگاری اومدن بیمارستان. همزمان عاصف زنگ زد خبر خوش و بهم داد و گفت پی ان دی رو تونستیم دوباره بگیریم. الانم خودم دارم از سکوی پرتاب برمیگردم و رسوندیم قطعه رو اونجا.. منم خوشحال شدم که تا حالا دو مرحله رو خوب رفتیم و الحمدلله عالی بود.. یکی پیدا شدن فاطمه و یکی هم رسوندن قطعه به سکوی پرتاب و پایان مرحله اول عملیات در تهران.. ✍ ادامه دارد.... ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و‌ سروش ( ) که در پایین درج شده است می باشد وگرنه قابل پیگیری و‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️ ✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat ✅ تلگرام👇 🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1 ✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇 ✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
🌚مردی در لباس روحانیت 🔴تحلیل یک گفتگو در چند جمله ⚫️امشب تمام سخنان روحانی را با دقت دیدم و شنیدم و احساس کردم اردیبهشت ۹۶ تکرار شده‌است ⏪او را هرگز یک روحانی ندیدم که سیاستمدار شده باشد بلکه فردی سیاسی دیدم که لباس روحانیت را پوشیده است ترکتازی می‌کند: ⏪در پوشش استخدام کلمات که در آن بسیار متبحر است همه (مجلسیان، قوه قضاییه و... حتی رهبری) را تهدید کرد. ⏪مردم را تحریک کرد و رسماً از مردم برای روز مبادا یارگیری کرد ⏪با طرح رفراندم و بیان این موضوع که برگزاری رفراندم در اختیار رهبری است رسماً به مردم آدرس عوضی داد. ⏪همه را تطمیع کرد و تلویحاً گفت زیر عبای من برای شما حتماً جایی هست به شرط آن‌که.... ⏪مِن غیر مستقیم از رهبری‌اش بر جمهوری اسلامی در آینده گفت. ⏪فرافکنی کرد و هیچ مشکلی را مطلقاً به عهده نگرفت ⏪و... ادمین: حاج عماد جمهوری اسلامی ایران ➖➖➖➖➖➖ ☫ ما ادعا نداریم که بهترینیم اما مدعی متفاوت ترین کانال خبری تحلیلی در حوزه سیاست و تحلیل مسائل اطلاعات ملی و جهانی هستیم. 👈 اینجا خــــــــ قرمزـــــط سیاسے معنایے ندارد چون به اکثر سیاستمداران سیاست باز در ایران و هرجای این عالم در هر رده و پست و مقام حاکمیتی و حکومتی ارادتی نداریم و فقط ارادتمند و فدایی امام خمینی و انقلاب و امام خامنه ای و شهدا هستیم. ✅ اینجا از انقلاب و دردِ مستضعفین و پا برهنگان و مظلومان جهان میگوید نه از سیاست بازی های کثیف بعضی سیاسیون معلوم الحال 👈(کانال ) ✅ ایتا👇 🌐 @kheymegahevelayat ✅ سروش👇 🌐 http://sapp.ir/kheymegahevelayat ✅ تلگرام👇 🌐 https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1